پورمحمدی: مته به خشخاش گذاشتن‌ها، تبعات دارد؛ حدس می‌زدم ردصلاحیت شوم

آفتاب - ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

آفتاب‌‌نیوز :

دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز می‌گوید: شرایط مجلس خبرگان را باید خود اعضا بیان کنند، اگر بگویند که این تعداد فقیه، این تعداد مدیر، این تعداد حقوقدان، این تعداد نظامی برجسته در مجلس خبرگان حضور داشته باشند که می‌خواهند شئون نظامی رهبری را همراهی، همکاری و به رهبری کمک کنند، ظاهراً منع قانونی ندارد.

نام «مصطفی پورمحمدی» در اولین دور از اعلام صلاحیت‌های مجلس خبرگان رهبری در لیست ردصلاحیت‌ها بود، اتفاقی که برای او در پنجمین دوره این انتخابات نیز رخ داده بود، اما در نهایت در اعلام لیست نهایی تایید صلاحیت شدگان، پورمحمدی نیز مجوز ورود به انتخابات را گرفت تا در لیست جامعه روحانیت مبارز وارد این انتخابات شود.

پورمحمدی نقد صریحی به قانون فعلی انتخابات مجلس خبرگان دارد و تاکید دارد اگر به این مجلس راه یابد و فضای همراهی با او وجود داشته باشد برای اصلاح این قانون تلاش خواهد کرد.

با او گریزی نیز به ردصلاحیت چهره هایی، چون روحانی و علوی نیز زدیم و پاسخ پورمحمدی این بود که؛ «رد و تایید صلاحیت‌ها باید پذیرش اجتماعی یا پذیرش خود فرد را به همراه داشته باشد، اگر واقعاً دلایل رد درست و کافی است از خود فرد خواسته شود و او را قانع کنند که نباید ادامه دهد و خودش انصراف دهد که این معنای بهتری پیدا می‌کند، اما اگر او مقاومت کرد به نحوی اعلام شود که جامعه قانع شود در غیر این صورت تبعاتش، تبعاتی است که جامعه را درگیر سؤال، ابهام و تردید‌هایی می‌کنند که در بسیاری از موارد ضرر آن بسیار بیشتر است.»

در ادامه گفتگوی حجت الاسلام و المسلمین مصطفی پورمحمدی، دبیرعالی جامعه روحانیت مبارز را می خوانید:

آقای پورمحمدی! چه شد که تصمیم به کاندیداتوری در انتخابات مجلس خبرگان گرفتید؟

حضور در فضا و فعالیت سیاسی و در جایگاه‌های تصمیم‌گیری موثر، برای همه یک وظیفه است. به این معنی که، هر کسی که استطاعت و توانایی دارد که برای خودش، مردمش و آیندگان، شرایط خوبی را رقم بزند، کمک کند و ارتقا ببخشد، لذا این یک وظیفه همگانی است. درنتیجه باید از کسانی که نیامدند، سوال کنید چرا نیامدند چراکه هر کسی شرایط و امکاناتی برای حضور دارد، احساس مسئولیت می‌کند و در خودش توانایی احساس می‌کند، این یک وظیفه است که در انتخابات داوطلب شود.

شما در سال‌های گذشته همیشه مرد پشت صحنه فعالیت‌های سیاسی بودید، اما این بار حضور شما در قامت کاندیدای مجلس خبرگان به این معنی است که دیگر از پشت صحنه فعالیت‌های سیاسی به روی صحنه آمدید؟

خیر، من خیلی وقت است که...

شرایط مجلس خبرگان را باید خود اعضا بیان کنند، اگر بگویند که این تعداد فقیه، این تعداد مدیر، این تعداد حقوقدان، این تعداد نظامی برجسته در مجلس خبرگان حضور داشته باشند که می‌خواهند شئون نظامی رهبری را همراهی، همکاری و به رهبری کمک کنند، ظاهراً منع قانونی ندارد بلکه می‌شود گفت دلالت ضمنی هم دارد.

منظورم این است که کاندیدا نبودید.

رسماً کاندیدا نشدم. البته من دوره قبل برای انتخابات مجلس خبرگان شرکت کردم، تایید نشدم و دوباره شرکت کردم؛ بنابراین در انتخابات مجلس خبرگان حضور پیدا کردم و حتی یک مرحله هم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری همه کارهایم را انجام دادم، اما در آخرین لحظات ثبت‌نام نکردم، زیرا یک محاسبه‌ای کردم و دلایلی داشتم که شرکت نکردم والّا پیش‌تر هم در این عرصه‌ها پا گذاشته‌ام.

کاندیدا‌های مستقل انتخابات خبرگان، تغییر زیادی در انتخابات ایجاد نخواهند کرد
در حال حاضر دست‌کم دو لیست برای انتخابات خبرگان وجود دارد یکی از طرف جامعه روحانیت مبارز و دیگری از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. بعضی از افراد هم احتمالاً به صورت مستقل وارد شده‌اند که امکان دارد در هیچ یک از این دو لیست نباشند؛ پیش‌بینی شما از ترکیب آینده مجلس خبرگان چیست؟

تقریباً اکثر افرادی که ما در جامعه روحانیت معرفی کردیم با افرادی که جامعه مدرسین معرفی کرده مشترک هستند.

"به این معنی که، هر کسی که استطاعت و توانایی دارد که برای خودش، مردمش و آیندگان، شرایط خوبی را رقم بزند، کمک کند و ارتقا ببخشد، لذا این یک وظیفه همگانی است"فکر می‌کنم در کل کشور بیش از ۸۰ درصد نقطه اشتراک داریم و در تهران هم ۱۱ نفر تا الان مشترک هستند.

البته همانطور که اشاره کردید مستقلین هم درانتخابات خواهند بود، اما تلقی من این است که حضور آن‌ها تغییر زیادی در انتخابات نخواهد کرد به علت اینکه مجلس خبرگان کاندیدای زیادی ندارد، این رقابت در یک محدوده جمع و جور اتفاق می‌افتد و عملاً بخش زیادی از نمایندگان سابق رأی خواهند آورد و شاید یک تعدادی جدید باشند.

وقتی برای هر کرسی خبرگان یک و نیم نامزد وجود دارد، قدرت انتخاب را می‌گیرد
اشاره کردید که تعداد کاندیدا‌های انتخابات مجلس خبرگان زیاد نیست، در هفته‌های اخیر این انتقاد مطرح بوده و در دوره‌های گذشته هم مطرح بوده که چرا تعداد کاندیدا‌های مجلس خبرگان مثل مجلس مثلاً دو، سه، چهار یا پنج برابر ظرفیت نیست؟ با توجه به اینکه در نظام جمهوری اسلامی سیستم حوزوی ما یک سیستم فعال و پرکار است و تعداد زیادی مجتهد هم خروجی این سیستم مدارس علمی است، به نظر شما جای تأمل نیست که چرا تعداد افرادی که می‌توانند در قامت نامزد مجلس خبرگان حضور پیدا کنند باید اینقدر کم باشد؟

اشکال در مورد تعداد پایین داوطلبین برای حضور در مجلس خبرگان وارد است. وقتی می‌گوییم در انتخابات، باید شرایط انتخاب و امکان گزینش فراهم باشد، یعنی همین. در حال حاضر ۸۸ کرسی مجلس خبرگان و ۱۴۴ نامزد داریم، یعنی برای هر صندلی، یک و نیم نامزد وجود دارد و این قدرت انتخاب را می‌گیرد.

این تعداد یعنی به طور طبیعی دو سوم این افراد رأی دارند و هستند. این شرایط انتخاب را بسیار کم‌معنی می‌کند. البته بحث‌هایی وجود دارد برای نمونه بعضی‌ها می‌گویند یک مجلس اعاظم است و خیلی جای رقابت نیست از این‌رو خیلی‌ها حاضر نیستند در این رقابت اصلاً بیایند.

همچنین برخی می‌گویند در شأن ما نیست که برویم، با همدیگر بگو و مگو کنیم، عکس بگیریم، ستاد انتخاباتی، رقابت و ...

راه بیندازیم، ما اهلش نیستیم. طبعاً یک عده دیگری هم می‌گویند اصلاً ما نباید این فضا را ایجاد کنیم و مصلحت ما نیست.

کمبود افراد شایسته برای حضور در انتخابات خبرگان نداریم اما...
نظر برخی دیگر این است که بالاخره این انتخابات است، خودمان گفتیم انتخابات، بنابراین باید قوانین و شرایط انتخابات را فراهم کنیم. پس اگر انتخابات و این سازوکار گسترده را داریم، پس شرایطش را هم فراهم کنیم و این شرایط، شرایط مناسبی نیست. طبق این منطق، اشکال وارد است.

نکته دیگر اینکه افراد شایسته هم هستند کمااینکه تعداد زیادی هم از نظر شرایط علمی، اخلاقی، درک سیاسی و هم صلاحیت‌های مختلف، واجد شرایط هستند، بنابراین از این جهت کمبود نداریم. برای حضور افراد در انتخابات یک موضوع این است که باید تشویق کنیم، به این ترتیب که از قبل سازوکاری را تمهید کنیم که امکان حضور این افراد فراهم شود، البته نوع گزینش هم باید به نحوی باشد که قدرت جذب بیشتری داشته باشد.

نکته دیگر این است که خودم با برخی از فق‌های شورای نگهبان صحبت کردم، آن‌ها هم همین اشکال را قبول داشتند و حرف‌شان این است که این در اختیار خود مجلس خبرگان است.

"در حال حاضر ۸۸ کرسی مجلس خبرگان و ۱۴۴ نامزد داریم، یعنی برای هر صندلی، یک و نیم نامزد وجود دارد و این قدرت انتخاب را می‌گیرد.این تعداد یعنی به طور طبیعی دو سوم این افراد رأی دارند و هستند"به این معنی که خود مجلس خبرگان باید درباره قانون انتخابات و شرایط خبرگان تصمیم بگیرد و کس دیگری حق دخالت و حتی حق تفسیر قانونش را هم ندارد. یعنی برعکس مواد دیگر قانون اساسی که به عهده شورای نگهبان است، این ماده مربوط به مجلس خبرگان است.

برخی می‌گویند هیجان انتخاباتی خلاف شأن مجلس خبرگان است
در مجموع در مورد انتخابات مجلس خبرگان دو نظر وجود دارد، یکی اینکه مجلس خبرگان مجلس افراد معمّر، شاخص و وزین است و خیلی جای رقابت‌ها، کشمکش‌ها و آن تبلیغات و هیجان انتخاباتی نیست و خلاف شئونات این مجلس است.

از طرف دیگر بسیاری آمادگی و علاقه ندارند در این فضا وارد شوند. همچنین برخی هم می‌گویند اصلاً ما نباید فضایی ایجاد کنیم که چنین محیطی ایجاد شود. از این جهت نباید تعداد زیادی به میدان این انتخابات بیایند تا رقابت‌های آنچنانی بخواهد شکل بگیرد. البته عده‌ای هم می‌گویند این انتخابات است و باید بگوییم مسمّایی از انتخابات محقق شده است.

من جزء معتقدین به این قسم دوم هستم به این معنی که ما وقتی می‌گوییم انتخابات و از طرفی افراد واجد شرایط هم داریم، باید فضایی را آماده کنیم که امکان انتخاب گزینش برای مردم وجود داشته باشد و اینکه «ما انتخاب می‌کنیم» برای مردم معنی بدهد و بگویند بین آقای الف و ب و جیم و دال، آن کسی که فکر می‌کنیم بهتر است را انتخاب می‌کنیم و بعد هم همان رهبری که قرار است توسط این‌ها انتخاب شود، بدانیم توسط ما انتخاب شده، یعنی ما روی فرد منتخب تاثیر داریم و او هم دوباره در انتخاب نهایی تعیین‌کننده است.

مجلس خبرگان می‌تواند بگوید مجری و مرجع تایید صلاحیت‌ها جای دیگری باشد
قانون مجلس اول که نوشته شد گفتند شورای نگهبان شرایط انتخابات مجلس خبرگان را تعیین کند.

بعدش دست خود خبرگان است که بگوید آیا شورای نگهبان برگزارکننده باشد یا جای دیگر باشد؟

منظورتان حتی تایید صلاحیت‌هاست؟

از تایید صلاحیت و خیلی کار‌های دیگر.

حتی مجری انتخابات؟

حتی مجری انتخابات، یعنی این‌ها می‌توانند بگویند ما می‌خواهیم یک مجری دیگر باشد، این مورد منع قانونی که ندارد هیچ، اصلاً اختیار دارند و قانون‌گذار اساسی به آن‌ها این اختیار را داده و تفسیرش هم به عهده خودشان است. فقط در قانون اساسی آمده نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان به عهده شورای نگهبان است یعنی شورای نگهبان طبق اصل ۱۰۹ بر انتخابات خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و رفراندوم همگانی نظارت می‌کند.

اعضای مجلس خبرگان منع قانونی برای عضویت در احزاب و تشکل‌ها ندارند
یکی از دلایلی که برای کم‌رنگ شدن انتخابات مجلس خبرگان مطرح می‌کنند این است که این مجلس خیلی سیاسی نیست، سیاسی به معنای مصطلحی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد. حال آنکه به نظر می‌رسد مجلس خبرگان سیاسی‌ترین مجلس کشورمان است. ترکیب مجلس خبرگان یک ترکیب به شدت سیاسی است، حتی با ملاحظاتی مثل اینکه این افراد معمّم هستند و جزء بزرگان دینی و حوزوی هستند یا اینکه قبول دارید این مجلس یک مجلس کاملاً غیرسیاسی است؟

سیاسی به دو معناست. سیاسی به عنوان کنشگران میدانی سیاسی و احزاب که به این معنی نمی‌شود گفت مجلس خبرگان سیاسی است.

در حال حاضر ۸۸ کرسی مجلس خبرگان و ۱۴۴ نامزد داریم، یعنی برای هر صندلی، یک و نیم نامزد وجود دارد و این قدرت انتخاب را می‌گیرد.

"پس اگر انتخابات و این سازوکار گسترده را داریم، پس شرایطش را هم فراهم کنیم و این شرایط، شرایط مناسبی نیست"این تعداد یعنی به طور طبیعی دو سوم این افراد رأی دارند و هستند. این شرایط انتخاب را بسیار کم‌معنی می‌کند.

 ولی بعضی از اعضای خبرگان عضو احزاب و یا تشکل‌ها هستند.

اعضای خبرگان برای عضویت در احزاب و تشکل‌ها منع قانونی ندارند، اما شاکله مجلس خبرگان بر این اساس بسته نمی‌شود. البته چهره‌های شاخص سیاسی، تاثیرگذار در فضای سیاسی، صاحب‌نظر سیاسی و تعیین‌کننده در مسائل سیاسی عضو مجلس خبرگان هستند و اگر موردی غیر از این باشد خواسته خبرگان محقق نمی‌شود چراکه قرار است این افراد رهبر عالی کشور را انتخاب کنند.

رهبر عالی، در عین حال که عالی‌ترین مقام مذهبی محسوب می‌شود، بالاترین مقام سیاسی کشور هم هست. از این نظر اعضای مجلس خبرگان باید فهم سیاسی، درک سیاسی و نظر سیاسی داشته باشند تا بتوانند این وظیفه خود را خوب انجام دهند.

البته نکته‌ای وجود دارد که برخی به عنوان اشکال مطرح می‌کنند، به این ترتیب که آیا همه اعضای خبرگان باید روحانی و فقیه باشند؟ این یک مسئله اساسی است. وقتی سؤال می‌کنیم چرا؟ می‌گویند، چون شأن رهبر که فقط شأن فقاهت‌اش نیست.

ضمن اینکه شخص فقیه باید واجد شرایطی باشد و از طرفی یک عنصر باید دارای فهم سیاسی-اجتماعی، دارای شجاعت، مدیر، مدبّر، قدرت بر اجرا و مدیریت عالی کشور داشته باشد.

تشخیص این ویژگی‌ها صرفاً در اختیار فق‌ها نیست بلکه برخی از این ویژگی‌ها را اتفاقاً دیگرانی که در این عرصه‌ها تجربه دارند، قدرت تشخیص بهتری دارند و برای اینکه انتخاب بهتری صورت بگیرد، ضمن اینکه آن شرط فقاهت و عدالت و ... سر جایش است، این شروط دیگر را هم باید سایر متخصصان نظر بدهند.

مجلس خبرگانی که ۵۰ درصدش را نخبگان تشکیل دهند، اعتماد بیشتری ایجاد می‌کند
این حرف منطقی و عقلایی و درست است و اتفاقاً این برای افکار عمومی هم قناعت بیشتری ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر وقتی افکار عمومی می‌گوید یک مجلس مثلاً ۵۰ درصدش از فق‌ها تشکیل شده و ۵۰ درصدش از برجستگان و نخبگان در عرصه‌های دیگر تشکیل شده، احساس می‌کنند این رهبری که انتخاب شده، واقعاً شایستگی برای این جایگاه را دارد و طبعاً باعث افزایش اعتماد عمومی شده و قدرت و پشتوانه رهبری را افزایش می‌دهد.

اما نکته این است که نمی‌شود که بر اساس ذوق، فهم، درک و نظر یک جمع این اتفاق در مجلس خبرگان صورت بگیرد، بلکه باید مبتنی بر قانون اتفاق بیافتد. این مورد هم تقریباً جزء قوانین اساسی و حکم قانون مادر را دارد، این جزء قوانین مادر است لذا یا باید در قانون اساسی این تغییر حاصل شود و یا در جای دیگر، اما در هر صورت جزء قوانین مادر است.

شرایط انتخابات مجلس خبرگان کامل و جامع به عهده نمایندگان این مجلس گذاشته شده است
در قانون اساسی ما به این معنی صراحت نداریم، اما باز در همان اصل ۱۰۸ قانون اساسی که مرتبط با مجلس خبرگان رهبری است و یکی، دو اصل دیگر به این قضیه اشاره شده است البته وظایف خاصی بیان نکرده بلکه می‌گوید تعیین رهبر به عهده مجلس خبرگان رهبری است به این شرط که باید قدرت تشخیص داشته باشند، همچنین در بند‌های مذکور گفته شده شرایط این افراد، نحوه انتخاب آن‌ها و وظایف این مجلس به عهده خود خبرگان است و خودشان باید تفسیر کنند.

بنابراین شرایط مجلس خبرگان را باید خود اعضا بیان کنند، اگر بگویند که این تعداد فقیه، این تعداد مدیر، این تعداد حقوقدان، این تعداد نظامی برجسته در مجلس خبرگان حضور داشته باشند که می‌خواهند شئون نظامی رهبری را همراهی، همکاری و به رهبری کمک کنند، ظاهراً منع قانونی ندارد بلکه می‌شود گفت دلالت ضمنی هم دارد، چون قانون‌گذار گفته وظایف و یکی از این وظایف این است که شرایط آن انتخاب کامل و جامع به عهده خود خبرگان گذاشته شده است.

خودتان قائل به این شرایط برای مجلس خبرگان هستید؟

بله، من قائل به شرایط مذکور در مجلس خبرگان هستم چراکه به قوام و اتقان این مجلس، خروجی آن و اعتمادسازی افکار عمومی بسیار کمک خواهد کرد. البته منعی هم ندارد، اما این بحث باید در خود خبرگان صورت بگیرد چراکه مباحثه فنی حقوقی و تفسیر حقوقی دارد و به این ترتیب نیست که همین جا انجام شود.

این بحث شما در مورد تغییر شرایط اعضای مجلس خبرگان مخالف و موافق هم دارد؟

بله، شنیدم مطرح شده، اما از جزئیات آن اطلاع ندارم.

"به این معنی که خود مجلس خبرگان باید درباره قانون انتخابات و شرایط خبرگان تصمیم بگیرد و کس دیگری حق دخالت و حتی حق تفسیر قانونش را هم ندارد"به نظرم اصل قانون اساسی مربوط به مجلس خبرگان ظرفیت را برای چنین تصمیمی دارد و این تصمیم به اتقان و استحکام بیشتر این مجلس بسیار کمک می‌کند.

برای اصلاح قانون انتخابات مجلس خبرگان اقدام خواهیم کرد اگر...
شما بحثی راجع به مجلس خبرگان داشتید که باز هم ارجاع داده می‌شود به آن قانونی که نیاز به اصلاح دارد و اصلاحش هم باید در خود مجلس خبرگان پیگیری شود. اصلاح قانون انتخابات اعضای مجلس خبرگان در برنامه‌های شخص شما و در حالت کلان‌تر جامعه روحانیت مبارز است که اگر به مجلس ششم ورود داشته باشید این بحث را پیگیری کنید که حداقل آن اصلاحیه در مجلس ششم کلید بخورد؟

من و برخی از دوستانم همین نظرات را داریم. شنیده‌ام افراد دیگری که از حوزه‌های مختلف کاندیدا هستند، این نظرات را دارند. اما در مجموع بله اگر انتخاب شویم و به یک دیدگاه و ذهنیت مشترکی برسیم، تعداد قابل توجهی هم باشیم که زمینه رأی‌آوری باشد، حتماً در زمینه اصلاح قانون انتخابات مجلس خبرگان اقدام می‌کنیم.

این قضیه جزء ایده‌هایی است که مفید می‌دانیم، منع قانونی هم ندارد، خلاف مصلحت هم نیست بلکه مطابق مصلحت و منطق عقلایی است، از این‌رو باید پیگیری کنیم، البته اینکه طرح می‌کنیم معنایش این است که در دستورکارمان قرار دارد و اگر در مجلس خبرگان حضور پیدا کنیم این کار را انجام می‌دهیم.

حدس می‌زدم ردصلاحیت شوم
با توجه به فضایی که طی چند ماه اخیر در رابطه با انتخابات مجلس خبرگان شاهد بودیم، رد صلاحیت برخی چهره‌ها نظیر آقای روحانی پیش‌بینی می‌شد، ولی در گمانه‌زنی‌ها اسم آقای پورمحمدی نبود، با وقتی خود شما خبر ردصلاحیت‌تان را شنیدید قطعاً برای شما نیز یک علامت سوال‌هایی ایجاد شده، بدون روتوش و بدون تعارف آن حس و حالی که بعد از شنیدن خبر رد صلاحیت تان به شما دست داد را برای ما روایت کنید؟ و این موضوع چقدر برای خود شما قابل پیش‌بینی بود؟

دوره قبل هم که داوطلب انتخابات مجلس خبرگان شدم، دست‌اندرکاران گزینش و مصاحبه علمی، مباحث علمی را مطرح می‌کردند، در مقام مواجهه هم به دلیل اینکه آن‌ها داور هستند، می‌توانند بگویند نمره کسی کم یا زیاد است، البته فرد اعتراض هم می‌کند و این دفعه هم همین جور شد.

البته من از قبل حدس می‌زدم که ردصلاحیت شوم چراکه بین امتحان و پاسخ آن، فاصله افتاد. قضیه به این ترتیب بود که ظاهراً آن‌هایی که قبول شده بودند، دعوت شدند، وقتی بنده دعوت نشدم حدس زدم احتمالاً مورد تایید نیستم.

بعد که لیست هم اعلام شد برایم غیرمترقبه نبود، بنابراین طبق روال عادی قانونی من هم اعتراض همراه با مواد قانونی نوشتم، فرستادم و ذکر کردم که نظرم این است در این بررسی دقت کافی نشده لذا تقاضای بررسی مجدد دادم و حالا هر کاری که باید انجام شود؛ بنابراین پس از مدتی به مصاحبه دیگر علمی دعوت شدم، در آن مصاحبه شرکت کردم و گفتند مورد قبول واقع شدم.

در مورد انتخابات مجلس خبرگان دو نظر وجود دارد، یکی اینکه مجلس خبرگان مجلس افراد معمّر، شاخص و وزین است و خیلی جای رقابت‌ها، کشمکش‌ها و آن تبلیغات و هیجان انتخاباتی نیست و خلاف شئونات این مجلس است. همچنین برخی هم می‌گویند اصلاً ما نباید فضایی ایجاد کنیم که چنین محیطی ایجاد شود. از این جهت نباید تعداد زیادی به میدان این انتخابات بیایند تا رقابت‌های آنچنانی بخواهد شکل بگیرد.

حالا تحلیل‌ها و حرف‌ها و گمانه‌زنی‌ها و ملاحظاتی وجود دارد، نمونه‌هایی هم بعضاً گفته شده است. حالا آنچه که در مورد بنده واقعیت دارد، بدون روتوش همین است، اما قضاوت برای شما و دیگران است که می‌توانید تحلیل کنید چراکه تفاوت‌هایی در برخی برخورد‌ها مشاهده می‌شود، شاید زمینه این گمانه‌زنی‌ها فراهم شده و می‌شود.

در مجموع معتقد هستم که در چنین روابط و رفتار اجتماعی - سیاسی باید خیلی قانونمند عمل کنیم، به این ترتیب که شفاف و قانع‌کننده باشد در این شرایط هم افکار عمومی و هم افراد و مخاطب مستقیم درگیر توجیه قانونی و منطقی شوند که این قبول یا رد، طبق ضابطه‌ای است و بعد هم نسبت به همه، یکسان انجام می‌شود.

ردصلاحیت‌ها باید با پذیرش عمومی و اجتماعی همراه شود
رد صلاحیت فردی مانند آقای علوی که به هر حال سوابق او مشخص است یا ردصلاحیت آقای روحانی برای شما به عنوان یک شهروند قابل قبول است؟

در کل، در بحث قضاوت آدم باید از محتوای پرونده دقیق اطلاع داشته باشد، به دلیل اینکه بنده قاضی بودم و می‌دانم نمی‌شود بر اساس ظواهر قضاوت کرد و باید آدم محتوای پرونده را دقیق مشاهده کرد و بسیاری از اوقات دیدگاه بیرونی با آنچه که روی پرونده می‌آید، بسیار متفاوت است.

طبعاً قضاوت بسیار سخت است، اما در مجموع معتقد به همان جمله قبلی که گفتم، هستم، یعنی این رد و قبول‌ها باید پذیرش اجتماعی یا پذیرش خود فرد را به همراه داشته باشد، اگر واقعاً دلایل رد درست و کافی است از خود فرد خواسته شود و او را قانع کنند که نباید ادامه دهد و خودش انصراف دهد که این معنای بهتری پیدا می‌کند، اما اگر او مقاومت کرد به نحوی اعلام شود که جامعه قانع شود در غیر این صورت تبعاتش، تبعاتی است که جامعه را درگیر سؤال، ابهام و تردید‌هایی می‌کنند که در بسیاری از موارد ضرر آن بسیار بیشتر است.

مته به خشخاش گذاشتن‌ها، تبعات دارد
نکته دیگر این است که ما در دو یا سه مورد مته به خشخاش می‌گذاریم، شاید حق هم با ماست و دقت ما درست هم هست، اما تبعاتی که دارد، آثارش از این مته به خشخاش گذاشتن بیشتر است. البته طرف بیاید احتمالاً رأی بیاورد یا نیاورد، اینجا سبک و سنگینی‌هایی صورت می‌گیرد که طبیعی است، اما باید از آن طرف منضبط و قانونمدار باشیم.

"از این جهت نباید تعداد زیادی به میدان این انتخابات بیایند تا رقابت‌های آنچنانی بخواهد شکل بگیرد"ترسی وجود دارد که این دامنه احراز صلاحیت‌ها خیلی وسیع شود و تبعات این طرف هم کم نباشد.

به هر حال این قصه، همیشه قصه بحث‌انگیزی بوده و محل مناقشه است چراکه اعتقاد دارم این بحث صلاحیت و شرایط بحثی است که باید بازنگری بسیار دقیق، حساب شده و جدی برای مجلس شورای اسلامی، خبرگان و ریاست جمهوری صورت بگیرد و یک بازنگری اقناعی اتفاق بیفتد که افکار عمومی نسبت به این رد و قبولی‌های ما باورپذیری بیشتری داشته باشند. حتی این نکته را مشاهده کردیم که خود نمایندگان مجلس هم، چون ناظر انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند، از همین روش‌ها تقلید می‌کنند، این روش‌ها یک مقدار مبهم، سؤال‌برانگیز و غیرشفاف است.

یکی از دلایلی که به کاهش مشارکت مردم می‌انجامد و خود شما اشاره کردید، نارضایتی‌های مردم و اختلافاتی است که در جامعه وجود دارد، ما در کشور مقاطع مختلفی داشتیم که انشقاق‌های سیاسی به وجود آمده، در سال ۶۷ اختلاف بین جامعه روحانیت و مجمع روحانیت، بعد‌ها در سال ۷۶ آن دو قطبی بین اصلاح‌طلب و اصولگرا، سال‌های ۸۴ و ۸۸ به شکل دیگری و در سال ۱۴۰۰ هم نتایج آن انشقاق‌ها را مشاهده کردیم، شما فکر نمی‌کنید شاید مجلس خبرگانی که آقای پورمحمدی هم عضوش باشد، بتواند در مجلس خبرگان آن جایگاهی را ایجاد کنند (گرچه جزء وظایفش نیست) که راهی برای وحدت ملی و از بین بردن این نقار‌ها و کینه‌هایی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد و تبدیل کردن این همه دشمنی سیاسی در بعضی از افرادی که تجلی آن را در رسانه‌ها می‌بینید؟ اصلاً نوعی همدلی را متصور می‌بینید؟ آیا فکر می‌کنید چنین اتفاقی در کشور شدنی است؟

کار و نیاز ضروری و درستی است، اما اینکه وظیفه مجلس خبرگان است، خیر، ما که نباید از مجلسی که یک وظایف دیگری داشته باشد انتظارات دیگری داشته باشیم. اما از آن عنوان، جایگاه و آن موقعیت افراد به عنوان شخص حقیقی یک کار‌هایی برمی‌آید.

به این معنی که اگر به عنوان مثال تعدادی از اعضای مجلس خبرگان نه به اعتبار عضویت در مجلس خبرگان و وظایف خبرگانی بلکه به عنوان شخصیت‌های محترمی که مورد اعتماد مردم هستند و از منزلت قانونی بالایی برخوردارند، گروهی تشکیل دهند، با همدیگر تلاش کنند، بین تیپ‌های مختلف جلساتی بگذارند، رفت و آمد برقرار کنند و توصیه‌هایی کنند؛ بنابراین می‌توانند این نقش‌آفرینی را داشته باشند، اگر این اتفاق بیفتد کار بسیار خوب و ارزشمندی است، اما به عنوان وظیفه مجلس خبرگان، خیر، بلکه از موقعیت خود استفاده کنند.

رد و تایید صلاحیت‌ها باید پذیرش اجتماعی یا پذیرش خود فرد را به همراه داشته باشد، اگر واقعاً دلایل رد درست و کافی است از خود فرد خواسته شود و او را قانع کنند که نباید ادامه دهد و خودش انصراف دهد که این معنای بهتری پیدا می‌کند، اما اگر او مقاومت کرد به نحوی اعلام شود که جامعه قانع شود در غیر این صورت تبعاتش، تبعاتی است که جامعه را درگیر سؤال، ابهام و تردید‌هایی می‌کنند که در بسیاری از موارد ضرر آن بسیار بیشتر است.

ماموریت دارم بر روی وحدت میان گروه‌های اصولگرا کار کنم
اگر خبرگان چنین جمعی را تشکیل ندهد، شما فکر می‌کنید می‌توانید لااقل بین گروه‌های اصولگرا محور شوید و این وحدت ایجاد شود؟

در حال تلاش هستیم و این ربطی به رفتن به خبرگان و غیرخبرگان ندارد. یکی از وظایف جامعه روحانیت هم همین است و من به عنوان مجری برنامه‌ها و مصوبات جامعه مذکور این مأموریت را دارم که روی وحدت میان گروه‌های اصولگرا کار کنم و در حال تلاش هستم.

طبعاً در یک سطح بالاتر هم در بین جناح‌های سیاسی باید این تفکر را حاکم کنیم که با هم رقیب هستیم، دشمن نباشیم، می‌توانیم حرف‌هایمان را به صورت جدی بگوییم، اصرار هم کنیم، اما با ایده، با طرح، با دفاع، با توجیه منطقی و در اختیار مردم بودن. مردم هر کدام را پسندیدند و قبول کردند به نظر آن‌ها احترام بگذاریم، کمک کنیم، بعد هم اگر غلط انجام دادند، حرف‌شان هم نارسا بود، دوباره برگردیم حرف‌های خودمان را مطرح کنیم و در یک فضای منطقی دنبال رأی‌آوری باشیم.

به هر حال باید روی این موضوعات فکر کرد و حوصله به خرج داد.

خسته نباید شد و مهم این است که به افکار جمعی، گفتگو، مشورت بها دهیم و از فکر جمعی کمک بگیریم.

اینکه خداوند در قرآن می‌فرماید شاورهم فی الامر، توصیه نیست، به تعبیر برخی امر استحبابی نیست، این یک ضرورت مدیریت اجتماعی است، امر هم محسوب می‌شود، اما بسیاری به تعبیری به این می‌کنند که این یک امر مستحبی و خوب است، خداوند تشویق کرده است. البته بحث فنی آن را در تفسیر و فقه و ... باید بحث کرد، اما واقعیت‌اش این است که خیر، اینچنین نیست. مدیریت اجتماعی بدون همگرایی، بدون مشورت و بدون استفاده از عقل جمعی موفق نخواهد شد.

منابع خبر

اخبار مرتبط