قسمت سی و نه محکوم

پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱

   

سریال محکوم قسمت سی و نه 39Mahkoom Serial Part ۳۹


فیرات از اینکه باریش به مهمانی آمده عصبانی است و می‌فهمد که باریش هم جای چاقو را فهمیده و برای همین نگران است که باریش زودتر چاقو را پیدا کند. خواهر آلپر پیش فیرات می‌آید و خودش را به او معرفی می‌کند و آشنا می‌شوند. فیرات در مورد کلکسیون عروسک‌های آلپر با او صحبت می‌کند و می‌فهمد که آلپر از عروسک‌ها، در اتاقی که درِ آن قفل است نگهداری می‌کند.

ساشا در حال گشتن خانه آلپر است و به در قفل شده می‌رسد. او عصبانی می‌شود و سراغ قسمت‌های دیگر می‌رود.

"   سریال محکوم قسمت سی و نه 39Mahkoom Serial Part ۳۹ فیرات از اینکه باریش به مهمانی آمده عصبانی است و می‌فهمد که باریش هم جای چاقو را فهمیده و برای همین نگران است که باریش زودتر چاقو را پیدا کند"باریش و بوگه پیش آلپر می‌روند. آلپر با باریش احوالپرسی می‌کند و رفیع را پیش آن‌ها می‌آورد. باریش با دیدن رفیع عصبانی می‌شود.

کمی بعد، بوگه برای آوردن نوشیدنی به سمت دیگری می‌رود. فیرات در شلوغی به سراغ بوگه می‌رود. بوگه با دیدن فیرات شوکه می‌شود؛ فیرات از او می‌خواهد که برقصند.

او از بوگه جای دخترش را بگوید و می‌گوید از زندان فرار کرده تا بی گناهی‌اش را ثابت کند. بوگه از ترس باریش نمی‌تواند چیزی بگوید. او از توی کیفش نقاشی‌ای که نازلی برای تولد فیرات کشیده بیرون می‌آورد و به او می‌گوید برای اینکه باریش آن را نبیند داخل کیفش نگه داشته بود. فیرات با دیدن نقاشی دخترش خوشحال می‌شود. باریش به سمت بوگه می‌رود و فیرات سریع از آنجا دور می‌شود.

"فیرات در مورد کلکسیون عروسک‌های آلپر با او صحبت می‌کند و می‌فهمد که آلپر از عروسک‌ها، در اتاقی که درِ آن قفل است نگهداری می‌کند"

فیرات پیش خواهر آلپر می‌رود و برای دیدن عروسک‌های آلپر اشتیاق نشان می‌دهد. باریش پیش آلپر می‌رود و می‌گوید می‌خواهد اتاق عروسک‌های او را ببیند. آلپر باریش را به بهانه نشان دادن عروسک‌ها به دستشویی می‌برد و به او حمله می‌کند. او با عصبانیت یادآوری می‌کند که ساواش او را خائن و جاسوس معرفی کرده بود و سینیور قصد داشت او را بکشد. باریش و آلپر درگیر می‌شوند.

باریش بینی آلپر را گاز می‌گیرد و او را زخمی می‌کند. همان لحظه ساشا داخل می‌رود. باریش از ساشا می‌خواهد که به آلپر رسیدگی کند و سریع بیرون می‌رود.

خواهر آلپر کلید اتاق عروسک‌ها را می‌آورد تا آنجا را به فیرات نشان دهد. پاشا خواهر آلپر را به بهانه اینکه آلپر با او کار واجبی دارد، صدا می‌زند.

"باریش با دیدن رفیع عصبانی می‌شود.کمی بعد، بوگه برای آوردن نوشیدنی به سمت دیگری می‌رود"فیرات به تنهایی وارد اتاق می‌شود و عروسک را پیدا می‌کند. همان لحظه باریش وارد می‌شود. فیرات چاقو را توی عروسک پیدا نمی‌کند و عصبانی می‌شود و تصور می‌کند که باریش آن را برداشته است. فیرات و باریش با هم جروبحث می‌کنند. بوگه به اتاق می‌رود و باریش همراه او بیرون می‌رود.

دادستان ارول به میخانه به دیدن خان بابا می‌رود.

خان بابا تظاهر می‌کند که فقط او در میخانه است و زندانی‌های فراری متفرق شده‌اند. او می‌گوید قصد دارد پیگیر پرونده خودش شود، چون او بدون مدرک و دیدن پرونده تمامی این سال‌ها در زندان بوده و شاید ماجرا طور دیگری باشد. ارول عصبانی می‌شود و با کلافگی به خان بابا یادآوری می‌کند که قاتل یک بچه است؛ سپس از آنجا می‌رود.

روز بعد فیرات یادش می‌آید که ماجده خانوم یک عروسک دیگر هم شبیه آن عروسک درست کرده بود و شاید چاقو در عروسک دیگر باشد.

جمره به خانه زاهد می‌رود؛ او ارول را هنگام خروج از خانه زاهد می‌بیند و تعجب می‌کند.

"او از بوگه جای دخترش را بگوید و می‌گوید از زندان فرار کرده تا بی گناهی‌اش را ثابت کند"جمره در مورد پرونده پدرش از زاهد سوال می‌کند. زاهد می‌گوید ارتباطی با آن پرونده ندارد و طاهر به خاطر شکایت باریش از پرونده فیرات چنین چیزهایی گفته است. جمره می‌گوید پیگیر پرونده پدرش خواهد بود و آن را پیدا خواهد کرد.

در خانه باریش، باریش از حرف‌های نازلی متوجه نقاشی نازلی برای فیرات می‌شود و می‌فهمد که بوگه آن را به فیرات داده است. او عصبانی می‌شود و با بوگه دعوا می‌کند و او را تهدید می‌کند که هیچ کاری نباید بی خبر از او اتفاق بیوفتد.



جمره با طاهر توی ماشین است و می‌خواهد طبق خواسته طاهر او را پیش فیرات ببرد. آن‌ها به یک کوچه بن بست می‌رود که فیرات در آن در حال شستن ماشین است. جمره از طاهر می‌خواهد که در مورد پرونده پدرش بگوید. طاهر می‌گوید زاهد پدر جمره را به زندان انداخته؛ او به عمد چیز دیگری توضیح نمی‌دهد. همان لحظه، حاجی و قنبر، طاهر را از ماشین پیاده می‌کنند و به سمت فیرات می‌برند.

"او از توی کیفش نقاشی‌ای که نازلی برای تولد فیرات کشیده بیرون می‌آورد و به او می‌گوید برای اینکه باریش آن را نبیند داخل کیفش نگه داشته بود"طاهر متوجه می‌شود که جمره برای او تله گذاشته بود. فیرات به مقابل طاهر می‌رود و به خاطر خیانت طاهر در رفاقتشان و دروغ در پرونده او را کتک می‌زند. طاهر با حرص می‌گوید همیشه نفر دوم بوده و با وجود اینکه او زینب و فیرات را انتخاب کرده بود، زینب فیرات را انتخاب کرده و او همیشه زینب را دوست داشت؛ سپس با عصبانیت می‌رود.

رفیع با باریش تماس می‌گیرد و به او می‌گوید سینیور می‌خواهد او را ببیند. مدیر زندان به شرکت به دیدن باریش می‌رود و غیر مستقیم او را تهدید می‌کند که اگر به خاطر شرایط کاری مدیر به دلیل فرار زندانیان کاری نکند تا او اخراج نشود، باریش را توی دردسر می‌اندازد.

جمره و بکیر به یک شهربازی می‌روند که عروسک دوم در کلبه‌ وحشت آنجاست.

پاشا هم پیش آن‌ها می‌رود. نگهبان به آن‌ها اجازه ورود نمی‌دهد و می‌گوید شهربازی تعطیل است.

قنبر و یادگار در میخانه هستند. در اخبار خبر کشته شدن دادستان ارول توسط یک فرد ناشناس با شلیک گلوله پخش می‌شود. همان لحظه خان بابا با آشفتگی به میخانه می‌آید.

شب جمره به خانه می‌رود و متوجه می‌شود خاله‌اش آنجا نیست و تمام خانه به هم ریخته است.

فیرات و حاجی و پاشا نیمه شب به شهربازی می‌روند تا عروسک را پیدا کنند.

"او با عصبانیت یادآوری می‌کند که ساواش او را خائن و جاسوس معرفی کرده بود و سینیور قصد داشت او را بکشد"آن‌ها با دیدن باریش و ساشا جا می‌خورند. فیرات و باریش توی کلبه وحشت می‌روند. فیرات عروسک را پیدا می‌کند و چاقو را بیرون می‌آورد. چاقو روی زمین می‌افتد و باریش و فیرات برای برداشتن آن با هم درگیر می‌شوند. آن‌ها سپس متوجه می‌شوند که چاقو روی زمین نیست و یک نفر آن را برداشته است.



پایان قسمت ۳۹

دیدگاه‌ها


برای آن‌که از قافله پندار (خبر و سرگرمی) عقب نمانید کلیک کنید و به تلگرام بیایید.
قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت چهل ۴۰ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت سی و هشت ۳۸ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۴۰ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۳۸

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۱۹ آذر ۱۴۰۰
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
بی بی سی فارسی - ۲۴ فروردین ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ فروردین ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱