گفت‌وگوی صدای آمریکا با شهرزاد القانیان، نوه صنعتگر مشهور ایرانی که پس از انقلاب ۵۷ تیرباران شد

گفت‌وگوی صدای آمریکا با شهرزاد القانیان، نوه صنعتگر مشهور ایرانی که پس از انقلاب ۵۷ تیرباران شد
صدای آمریکا
صدای آمریکا - ۱۸ آذر ۱۴۰۰

شهرزاد القانیان، عکاس‌خبرنگار و‌ نوه حبیب‌الله القانیان، یکی از شناخته‌شده‌ترین صنعت‌گران ایرانی و سازنده ساختمان پلاسکو، از نخستین بناهای مدرن ایران واقع در چهارراه استانبول در مرکز تهران، است.

خانم القانیان در کتابی به نام «غول‌ تهران: از منطقه فقیر یهودی‌نشین تا چهره‌ بزرگ تجارت، تا جوخه اعدام - زندگی پدربزرگم»، به شیوه‌ای روایی از روزگاری می‌گوید که پدرش رادیوی موج کوتاهی که در حمام خانه‌شان در نیویورک گذاشته بود تا بتواند اخبار ایران را در بهار سال ۱۹۷۹ پیگیری کند، و خبر اعدام پدر خود (پدربزرگ نویسنده کتاب)‌ را شنید.

هر چند شهرزاد القانیان، شناخت زیادی از پدربزرگش ندارد اما سرنوشت حیرت‌انگیز او، الهام‌بخشش برای کندوکاو در دستاوردها و فلسفه‌اش در زندگی شد.

خانم القانیان به سارا دهقان، خبرنگار صدای آمریکا گفت: «از آنجایی که او را خوب نمی‌شناختم، مجبور شدم برای شناختش به منابعی که با آنها مصاحبه کردم تکیه کنم. زمانی که در حال تحقیق و نوشتن کتاب بودم با او آشنا شدم. وقتی داستان را تمام کردم، دیدم که او مردی با تمرکز، انرژی و بینش فوق العاده است. او همچنین دوست داشت به افراد کمک کند. به نظر می رسد فردی فروتن، خونگرم اما صریح، شجاع و با اعتماد به نفس بوده است.»

شهرازد القانیان، ایران را از خاطرات کودکی‌اش به یاد می‌آورد و مانند بسیاری از ایرانیان، رنگارنگ‌ترین خاطرات او در خانه پدربزرگ شکل گرفته است.

او می‌گوید: «شفاف‌ترین خاطره من از ایران در خانه پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌ام در یوسف آباد است که زمان زیادی را با دو خواهر و یک برادر مادرم می‌گذراندم و همینطور خانه خودمان در زعفرانیه.

"ملموس‌ترینش مربوط به خانه او در شمیران است که در آن حوض بزرگی وجود داشت که از نهر تازه‌ای که از کوه‌های البرز می‌آمد سرچشمه می‌گرفت"خاطرات زیادی از پدربزرگم ندارم. ملموس‌ترینش مربوط به خانه او در شمیران است که در آن حوض بزرگی وجود داشت که از نهر تازه‌ای که از کوه‌های البرز می‌آمد سرچشمه می‌گرفت. او عاشق شنا بود.»

حبیب القانیان صنعتگری خودساخته بود که از یک محله فقیرنشین یهودی آمد و تبدیل به نامی ماندگار در صنایع پلاستیک و آلومینیوم ایران شد. او سالها با کمک برادرانش برای ساختن کارخانه‌ها، ایجاد هزاران شغل و تولید کالاهایی با قیمت مناسب برای طبقه متوسط رو به رشد وقت گذاشت و شالوده‌های مدرن‌سازی صنایع کشور را پی‌ریزی کرد.

پس از وقوع انقلاب در ایران و به رغم تهدید حکومت اسلامی علیه یهودیان، کشور را ترک نکرد.

شهرزاد القانیان می‌گوید یکی از دلایلی که این کتاب را نوشته است درک تصمیم پدربزرگش برای عدم ترک ایران بود.

او به صدای آمریکا گفت: «ده‌ها دلیل وجود دارد، هم قهرمانانه و هم غم‌انگیز. اما آن چیزی که بیش از همه با آن ارتباط برقرار می‌کنم این است که او کسی نبود که بتواند کشورش، جامعه یهودی را که نزدیک به ۲۰ سال رهبری کرده بود، و هر چیزی را که از صفر ساخته بود ترک کند، و از بیرون شاهد تحولات و رویدادها باشد.»

حبیب‌الله القانیان، شش ماه پیش از اعدامش، در سفر به نیویورک به چهار عضو خانواده‌اش گفت: «من هیچ اشتباهی نکرده‌ام.

من ساختمان‌ها ساختم، کارخانه‌ها ساختم، هیچ بدی به ایران نکرده‌ام که کسی بخواهد تاوانی از من بگیرد.»

با این حال او را پس از یک محاکمه بیست دقیقه‌ای تیرباران کردند؛ ماجرایی که جامعه یهودیان را تکان داد و صدایش به کنگره آمریکا نیز رسید.

محاکمه حبیب‌الله القانیان تنها ۲۰ دقیقه طول کشید

شهرزاد القانیان در این رابطه به صدای آمریکا گفت: «قبل از ۹ ماه مه ۱۹۷۹، انقلابیون حدود ۲۰۰ نفر از اعضای دولت، ارتش و سرویس اطلاعاتی شاه را اعدام کرده بودند. پدربزرگم یک غیرنظامی بود. سرعت محاکمه او بدون وکیل در حالی که قاضی، دادستان هم بود و صدور حکم مرگ و اجرای فوری آن توسط جوخه اعدام تکان دهنده بود. چگونه از خود در برابر اتهام دشمنی با یاران خدا دفاع می کنید؟ وال استریت جورنال این واقعه را متعلق به یک «وحشت رو به رشد جهانی» دانست.»

هر چند اعدام حبیب القانیان «ناگهانی» به نظر می‌رسد، نوه‌اش می‌گوید دشمنی با افرادی مانند پدربزرگش پدیده تازه‌ای نبود.

او گفت: «افراد زیادی تلاش کردند تا او را از زندان قصر که از ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ بدون اتهام در آن زندانی بود آزاد کنند، اما اعدام او ناگهانی نبود. خمینی از دهه ۶۰ میلادی، پدربزرگم را ایرانی نمی‌پنداشت.

"او عاشق شنا بود.»حبیب القانیان صنعتگری خودساخته بود که از یک محله فقیرنشین یهودی آمد و تبدیل به نامی ماندگار در صنایع پلاستیک و آلومینیوم ایران شد"در ۱۰ آوریل ۱۹۶۴، برای دانشجویانی که در خانه اش جمع شده بودند توضیح داد که چطور با تغییراتی که ایران در آن زمان دستخوش آن بود مبارزه کنند. او می‌گفت، هدف اسلام است. استقلال کشور است؛ ممنوعیت عوامل اسرائیل است. اتحاد کشورهای مسلمان است. اکنون کل اقتصاد کشور در دست عوامل اسرائیلی‌ است.

از این رو، اکثر کارخانه ها و شرکت های بزرگ - تلویزیون، کارخانه ارج، پپسی کولا و غیره - توسط آنها اداره می شوند.»

شهرزاد القانیان در ادامه توضیح داد که در پاورقی شرح «عوامل اسرائیلی» آمده بود: «خانواده ثابت پاسال و القانیان از جمله واسطه‌های صهیونیسم جهانی بودند که در ایران اقامت داشتند.»

خانم القانیان در پاسخ به این پرسش که از دنبال کردن خبرهای خانواده‌های داغدار در ایران چه احساسی دارد، گفت که به عنوان روزنامه‌نگار تلاش می‌کند از ابراز بیش از حد احساسات خودداری کند، با این حال افزود: «طبیعتاً، با تجربه‌های خانواده‌ خودم، عمیقاً با رنج آنها همدردی می‌کنم.»

اما آیا کسی که چنین تجربه‌ای را گذرانده، هرگز به بازگشت به ایران فکر می‌کند؟ شهرزاد القانیان در پاسخ به این پرسش گفت: «خیر. برای چه بازگردم؟ در ضمن، فکر می‌کنم از تمام «تعارف‌ها» هم کلافه شوم.»​

منابع خبر

اخبار مرتبط