آموزش و پرورش؛ جدال بیپایان کهنه با نو
میتوان شنید:
-
«نرخ ترکتحصیل در مقطع متوسطه در چهار سال گذشته دو برابر شده است» (مرکز آمار ایران).
-
«در سال گذشته ۸۹هزار دانشآموز ابتدایی به علت فقر اقتصادی از تحصیل بازماندهاند.» (معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش پرورش)
-
از ۱۴میلیون دانشآموز دو میلیون و ۱۱۰هزار هنوز نسبت به خرید کتابهای درسی اقدام نکردهاند. (وزارت آموزش و پرورش)
-
۴۰هزار دانشآموز در استان خراسان ترکتحصیل کردهاند. (مدیرکل آموزش و پرورش خراسان)
-
با مجازی شدن آموزش، طبق آمار سهمیلیون و ۲۲۵هزار دانشآموز اساساً به گوشی هوشمند یا انترنت دسترسی ندارند.
-
۲۲هزار دانشآموز هرمزگانی از آموزش مجازی محرومند. (استاندار هرمزگان)
-
«در سال تحصیلی جاری آموزش و پرورش از کمبود ۲۰۰هزار معلم رنج میبرد» (وزارت آموزش و پرورش)
-
«مدارس کشور از فقدان سرویس بهداشتی رنج میبرند.» (مهرالهه رخشانی، رئیس سازمان نوسازی)
-
«سهمیلیون دانشآموز یعنی ۲۱درصد از دانشآموزان کشور فاقد تبلت و گوشیهای هوشمند هستند.» (حسنالحسینی، مسئول شبکه شاد)
-
سال گذشته «بیش از ۳۰درصد دانشآموزان استان کهگیلویه و بویراحمدی به علت فقر مالی و عدم توانایی نتوانستند از آموزش مجازی استفاده کنند.» (هادی زارع، مدیرکل آموزش و پرورش استان»
این سیاهه را میتوان همچنان ادامه داد، ولی آیا این همه واقعیت است؟ رژیم چه انتظاری از دانشآموزان دارد و با چه هدفی نظام آموزشی خود را سامان میبخشد؟
حکومت ایدئولوژیک حاکم بر ایران با تکیه بر اسلام، حقیقت را در انحصار خود میداند. در این حکومت، جهان و کار جهان تابعیست از یک "نظام الهی" که قدرت سیاسی در آن از طریق نیروهای نظامی و عقیدتی ویژهای اعمال میشود.
"میتوان شنید: «نرخ ترکتحصیل در مقطع متوسطه در چهار سال گذشته دو برابر شده است» (مرکز آمار ایران)"حضور انسان در جامعه تابع اراده خدا و تعالیم پیامبر اوست که چگونگی آن در قانون اساسی کشور متبلور است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
آزادی فرد و به رسمیت شناختن فردیت انسان از دستاوردهای دنیای مدرن است. جمهوری اسلامی اما با نفی فردیت انسان، حضور خویش را در جهان اعلام کرد. در این جمهوری، انسان به شکلی که هست پذیرفته نمیشود. انسانها باید در غالبِ تفکر رژیم بگنجند، در غیر این صورت دستگاهها و نهادهای کوچک و بزرگِ حکومتی به کار میافتند تا با ارشاد و تهدید و مرگ، پروژه بازسازی انسانها را عملی کنند. هدف این است که "من" به "ما" و مردم شهروند به "امت" بدل گردند.
در این راه باید هویت، گذشته تاریخی و واقعیت جهان امروز فراموش شوند تا زمینه لازم برای شستشوی مغزی و در نهایت "ماشین مسلمانسازی" در غالب مذهب شیعه رژیم فراهم آید.
جمهوری اسلامی طی چهار دهه از موجودیتِ خویش، با تشکیلات متمرکزی که در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تدارک دیده، تمامی رفتار جامعه را در کنترل و انحصار خویش دارد. آموزش و پرورش از جمله مراکزیست که باید در آن "انسانِ اسلامی" پرورش یابد، انسانی که مجری بینش حاکمیت باشد.
در پی انقلاب سال ۵۷ و تسلط ایدئولوژی اسلامی بر حکومت، بازبینی و تغییر کتابهای درسی تنها به پالایش "ایدئولوژی" حکومت شاهنشاهی از متون درسی محدود نماند. راهی را که در این عرصه آغاز شده بود، با جایگزینی "ایدئولوژی" اسلامی به انجام رسید و سرانجام بر متون آموزشی، از دبستان تا دانشگاه، آن تفکری حاکم گشت که برای حفظِ نظام جمهوری اسلامی لازم بود.
ابتدا وزارت آموزش و پروش طی اطلاعیهای از "معلمان و دیگر صاحبنظران" برای تغییر کتابهای درسی دعوت به عمل آورد، (کیهان چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۵۸) اما چند روز بعد، به دنبال "رفراندوم جمهوری اسلامی" آیتالله خمینی این روز را "نخستین روز حکومت الله و از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی" ایران دانسته، از دولت خواست تا "بدون وحشت از غرب و شرق و با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتی را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد، پاکسازی کنند و فرهنگ و دادگستری و سایر وزارتخانهها و ادارات را که با فرم غربزدگی برپا شده است، به شکل اسلامی متحول کنند و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را نشان دهند." (کیهان ۱۴ فروردین ۱۳۵۸)
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
باید در نظر داشت که روحانیت در ایران، در کلیت خویش، مخالف مدارس به شکل نوین بود. آنان مدارس را با بیدینی مترادف میدانستند. آیتالله خمینی نیز تا پیش از رسیدن به "رهبری" بر همین عقیده بود.
"(مدیرکل آموزش و پرورش خراسان) با مجازی شدن آموزش، طبق آمار سهمیلیون و ۲۲۵هزار دانشآموز اساساً به گوشی هوشمند یا انترنت دسترسی ندارند"از سخنان اوست که میگوید: "ابتدا مدرسهای در جایی تأسیس کردند و ما چیزی نگفتیم و غفلت کردیم. امثال ما هم غفلت کردند که جلوی آن را بگیرند و نگذارند اصلاً تأسیس شود، و حالا زیاد شد و ملاحظه میفرمائید که مبلغین آنها به تمام دهات و قصبات رفتهاند و بچههای ما را نصرانی و بیدین میکنند." (آیتالله خمینی، کتاب "نامهای از امام موسوی کاشفالغطاع"، ص ۱۷. این کتاب در زمان انقلاب بارها و بارها از سوی ناشران مختلف تجدید چاپ شده است.) تاریخ در این عرصه، مخالفت روحانیون را در تأسیس نخستین مدارس نوین در ایران هیچگاه فراموش نخواهد کرد.
در همین راستا، از سال ۱۳۵۷ تا کنون کتابهای درسی و متون آموزشی چندین بار مورد تجدید نظر قرار گرفتهاند. هر بار مطالبی از آن حذف و یا بر آن اضافه شده است. هدف این است که از همان ابتدای ورود کودک به مدرسه، از آغاز آموزش ابتدایی، در مدرسه به دانشآموز تفهیم گردد که او یک مسلمان است و وابسته به امت اسلامی.
کودک باید بیاموزد که "تعلیم و تربیت عبادت است". این جمله آذین جلد تمامی کتابهای درسیست و جایگزین "توانا بود، هر که دانا بود" شده است. به بیانی دیگر کودک سواد میآموزد، نه برای دانا شدن و توانا گردیدن، بلکه عبادت به راه خدا، جهت "خشنودی" او تا بدینوسیله "رستگار" شود. (در پشت جلد کتابهای درسی آمده است که برای "خشنودی خدا و رستگار شدن" باید تعلیم پذیرفت.)
به نظر آیتالله خمینی "تربیت و تزکیه تقدم بر تعلیم است." ( آیتالله خمینی در ملاقات با دانشجویان تربیت معلم شیراز، اصفهان، یزد و اراک، ۱۸/۱۰/۱۳۵۹) و در این راه برای دانشآموز به عنوان مسلمان "دو راه بیشتر نیست، یا عبودیت خدا، یا نفس اماره. این راه است که انسان از عبودیت دیگران آزاد بشود و عبودیت خدا را بپذیرد که لایق است انسان عبد او باشد." (آیتالله خمینی در دیدار با معلمان دینی سراسر کشور، ۱۰/۱۱/۱۳۵۹)
دانشآموزان ایرانی در سال ۱۳۵۷ همگام با مردم، نقش بزرگی در انقلاب داشتند.
"در این حکومت، جهان و کار جهان تابعیست از یک "نظام الهی" که قدرت سیاسی در آن از طریق نیروهای نظامی و عقیدتی ویژهای اعمال میشود"در ماههای نخستِ پس از انقلاب دانشآموزان با تشکیل شوراهای مدارس، در اداره مدرسه نقشی به سزا بر عهده گرفتند. جنب و جوش فزایندهشان به محیط درس و مدرسه جان تازهای بخشید. چنین روندی خوشآیند حاکمیت نبود. در تابستان سال ۱۳۵۹ با استفاده از تعطیلات مدارس، در پی "انقلاب فرهنگی" بیش از چهل هزار معلم و هزاران دانشآموز از مدارس کشور، همراه با هزاران استاد دانشگاه و دانشجویان مدارس عالی از ادامه کار و یا تحصیل در مراکز آموزشی محروم شدند. رژیم اعلام نمود، به چنین متخصصینی احتیاج ندارد، زیرا آنان "مکتبی" نیستند و یا نمیتوانند "انسان مکتبی" تربیت کنند.
بدینسان همزمان با تغییر کتابهای درسی به متون مذهبی، عرصه آموزش و پرورش نیز از آموزگارانی که از نظر فکری با حکومت همخوانی نداشتند، آغاز شد.
تغییرات در کتابهای درسی
در تغییر کتابهای درسی، تمامی نمادهای رژیم پیشین از کتابها حذف شد، محیط شهر جای خود را به روستا داد. میز و صندلی و لباس شهری نیز از تصویرهای درسها حذف شدند. معرفی جشنهای ایرانی همچون نوروز و سده و شب چله کنار گذاشته شدند. شعر شاعران نوپرداز و به طور کلی هر شعری که نام خدا در آن یافت نمی شد، حذف شدند. در این راه حتی اشعار فردوسی را در شاهنامه از کتابهای درسی حذف نمودند.
"انسانها باید در غالبِ تفکر رژیم بگنجند، در غیر این صورت دستگاهها و نهادهای کوچک و بزرگِ حکومتی به کار میافتند تا با ارشاد و تهدید و مرگ، پروژه بازسازی انسانها را عملی کنند"نام آدمها نیز اسلامی شد. مثلا علی و محمد و رضا جایگزین نامهای پیشین شدند. زنها در درسها خانهدار شدند و مردها رئیس خانواده. صورت مردان را به ریش آراستند و بر سر زنان چادر افکندند. رنگهای تیره و تار جایگزین رنگهای شاد شد.
عکس خمینی جایگزین عکس شاه در صفحه نخست کتابها شد. حتی گفتند، انگلیسی را با این هدف میآموزیم که "تا به زحمتکشان و پای در زنجیران دنیا بفهمانیم که همیشه خون بر شمشیر پیروز است و ملتی که راه شهادت را برگزیده رستگار خواهد شد." (به نقل از مقدمه کتابهای آموزش انگلیس مدارس) هدف از اینهمه تغییر این بود که "زمینه را برای انقلاب اسلامی جهانی امام زمان، حضرت مهدی علیهالسلام آماده سازیم." (به نقل از کتاب تعلیمات اجتماعی سال اول دوره راهنمایی)
"انقلاب فرهنگی" فرصتی فراهم آورد تا مسئولان حکومت شالودههای اصلی نظام آموزشی کشور را بنیان گذارند. باورهای مذهب شیعه و اصل ولایت فقیه اساس و بنمایه این دگرگونسازی بود. با تکیه بر همین اصول، "پاکسازی"ها آغاز شد و همهی آنانی را که به "احکام اسلامی" و "ولایت فقیه" و "قانون اساسی" در عمل "التزام" نداشتند، از کار برکنار نمودند. عده کل اخراجشدگان را بیش از صدهزار نفر برآورد میکنند.
به موازات "پاکسازی"ها نهادهایی چون "انجمن اسلامی" و "امور تربیتی" در مؤسسات آموزشی بنیان گرفتند.
"از سخنان اوست که میگوید: "ابتدا مدرسهای در جایی تأسیس کردند و ما چیزی نگفتیم و غفلت کردیم"این نهادها کار کنترل افراد و تبلیغ و هدایت آنان را بر عهده داشتند. به بیانی دیگر، به خواست رهبر، نقش چشم و گوش رژیم را برای جاسوسی و خبرچینی اجرا میکردند: "...دانشآموزان عزیز با کمال دقت و بیطرفی اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیرنظر بگیرید که اگر...در یکی از آنان انحرافی ببینید بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمائید و خود دبیران و معلمین با هشیاری مواظب همکاران خود باشند تا اگر بعضی از آنان خواستند افکار انحرافی خود را ...به فرزندان میهن اسلامیمان القاء کنند، از آنان جلوگیری نمایند و در صورتی که فایده بخشید با قاطعیت مطلب را با مسئولان در میان بگذارند...فرزندان عزیزم خود را از یکدیگر به بهترین وجه مراقبت نمائید و در صورتی که مشاهده کردند که بعضی از دشمنان در لباس دوست و همشاگردی میخواهند آنها را جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند و سعی کنند این کار را به صورت مخفی انجام دهند..." (آیتالله خمینی در پیام به دانشآموزان در بازگشایی مدارس، اطلاعات، اول مهرماه ۱۳۶۱)
تحریف تاریخ به شکل گستردهای آغاز شد. از پستوی تاریخ "شیخ فضلالله نوری"ها را بیرون کشیدند تا جنبش مشروطیت را نفی کنند و در پی آن، حرکت ارتجاعی پانزده خرداد را آغاز تاریخ معاصر ایران معرفی کنند. برای حاکمیت بر اذهان تودهها گذشته تاریخی دیگری لازم بود و در این راه می بایست تاریخ دیگری نوشته میشد. کتابهای درسی مناسبترین ابزار جهت دست یافتن به این هدف انتخاب شدند.
کتابهای درسی در جمهوری اسلامی تا کنون چندین بار مورد بازبینی قرار گرفتهاند.
حذف و اضافه نمودن در طی سالیان گذشته همیشه یکسان نبوده. با توجه به حاکمیت و جوّ موجود، هر بار درسهایی حذف و یا مطالبی اضافه شدهاند.
در روند ایدئولوژیک نمودن آموزش و پرورش "نگاه" و "شناخت" دینی بر متون درسی تسلط یافت. به جهان و کار جهان باید آنسان نگریسته میشد که در احکام اسلامی آمده بود. علم در این آوردگاه به چنبره تفکر مذهبی و سنت دینی گرفتار آمد و مذهب شیعه به تنها راه رسیدن به جهانی بهتر و قدسی که جمهوری اسلامی مبشر آن بود، بدل شد. در چنین فضایی متون درسی اعتبار خویش را نه از علم و دانش و یا تجربههای تاریخ تفکر، بلکه مشروعیت الهی و احکام آسمانی کسب میکردند.
"هدف این است که از همان ابتدای ورود کودک به مدرسه، از آغاز آموزش ابتدایی، در مدرسه به دانشآموز تفهیم گردد که او یک مسلمان است و وابسته به امت اسلامی"شناخت عقلانی و شک علمی از متون درسی حذف شد و عرف جای خویش به سنت واگذاشت.
محتوای کتابهای درسی به جهتی سوق داده شد که نظام حکومتی طلب می کرد. بر این اساس برای نمونه؛ اگرچه تئوری تکامل یکبار و برای همیشه از متون آموزشی حذف شد، ولی درس تاریخ هرچند سال یکبار با حذف و اضافه همراه بوده است. شخصیتها و حوادث با توجه به نیاز در صفحات کتابهای علوم انسانی آمدهاند و رفتهاند. در این راه حتی از سخنان خمینی نیز استفاده ابزاری میشود. در هر دوره از سال تحصیلی آن سخنانی از او انتخاب می گردند که با شرایط سیاسی حاکم همخوان باشند.
و چنین است که ماشین «مسلمانسازی» جمهوری اسلامی با استفاده از نظام آموزش و پروش میکوشد با خشکاندن هرگونه شک در ذهن دانشآموزان، علم به کنار نهد و با تحریفهای مکرر و مُدام متون درسی، نسلی بپروراند که نیاز قدرت حاکم است.
هدف این است که این نسل از توان پویایی و سازندگی تهی گشته و در نبود آن، پذیرای خواستها و اهداف رژیم گردد.
مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران