قسمت هفده صداقت‌ سیز

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت هفده 17Sedaghatsiz Serial Part ۱۷

صبح در خانۀ درین را می‌زنند. وقتی درین در را باز می‌کند با دیدن علی شوکه می‌شود و ولکان را صدا می‌زند. 

ولکان هم شوکه می‌شود. علی می‌گوید آسیه او را به آنجا رسانده تا ولکان او را به مدرسه ببرد. 

او از این‌که ولکان گفته بود به مسکو رفته، اما در تکردا است دلخور می‌شود. 

او می‌گوید چرا اینجایی بابا؟ ولکان می‌گوید مجبور شدم پسرم. من و مامانت با هم دعوا کردیم. مامانت من رو از خونه بیرون کرد. 

درین هم دستش درد نکنه، یکی از دوستامه و منو توی خونش راه داد. 

علی می‌گوید درین دوست دخترته، ولکان می‌گوید این چه حرفیه پسرم، فقط دوستمه.

درین متعجب می‌شود و چیزی نمی‌گوید. 

ولکان علی را به مدرسه می‌رساند، سپس با آسیه تماس می‌گیرد و بخاطر این کار با او دعوا می‌کند. 

آسیه از این‌که ولکان باز هم توضیحی به علی نداده او را ترسو خطاب می‌کند. 

گونول با ولکان قرار می‌گذارد و به کافی شاپ می‌روند.

"وقتی درین در را باز می‌کند با دیدن علی شوکه می‌شود و ولکان را صدا می‌زند. ولکان هم شوکه می‌شود"او به ولکان می‌گوید نباید بگذارد سود پروژه به آسیه برسد و باید هرطور شده آسیه را از این شهر بیرون کند. 

ولکان از حمایت گونول تعجب می‌کند. گونول می‌گوید آن‌ها دیگر یک خانواده محسوب می‌شوند. 

درین با عصبانیت به خانۀ آسیه می‌رود و بخاطر فرستادن علی به آنجا با او دعوا می‌کند. 

ناگهان درین دچار دل درد می‌شود و حالش بد می‌شود. 

آسیه فوراً او را به بیمارستان می‌رساند. 

از بیمارستان به خانوادۀ درین خبر می‌دهند و گونول و هالوک به بیمارستان می‌روند. 

آن‌ها با عصبانیت با آسیه دعوا می‌کنند و او را مقصر می‌دانند. 

دریا می‌گوید: آسیه، درین را به بیمارستان آورده است. سپس بعد از معاینه خبر می‌دهد که حال درین و بچه خوب است و فقط دچار فشار عصبی شده است. 

ولکان به بیمارستان می‌رود و به آسیه دعوا می‌کند و او را متهم به تلاش برای کشتن درین می‌کند. 

او می‌گوید هرطور شده علی را از دست او نجات می‌دهد و نمی‌گذارد او پیشش بماند و او را جنایت‌کار می‌داند. سپس سوار ماشین می‌شود تا به مدرسه علی برود. 

آسیه زودتر سوار می‌شود و آن‌ها هر دو به سمت مدرسه علی می‌روند. 

آسیه در مسیر به ماشین ولکان می‌زند. او به مدرسه می‌رسد و علی را سوار ماشین می‌کند.

سپس گوشی علی را از پنجره بیرون می‌اندازد تا ولکان او را ردیابی نکند. 

علی از رفتارهای آسیه نگران شده و با گوشی آسیه با ولکان تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که دنبالش بیاید چون حال مادرش نرمال نیست. 

آسیه گوشی را از او می‌گیرد. سپس علی را لب ساحل می‌برد. 

آسیه به علی توضیح می‌دهد که او و ولکان جدا می‌شوند. 

علی عصبانی می‌شود و آسیه را بخاطر بیرون کردن ولکان از خانه مقصر می‌داند و می‌گوید از او متنفر است و نمی‌خواهد کنارش بماند. 

آسیه از این‌که ولکان به علی دروغ گفته عصبانی می‌شود. 

کمی بعد آسیه با ولکان تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که به خانه بیاید تا صحبت کند. 

او بخاطر دروغ گفتن ولکان به علی به او طعنه می‌زند و می‌گوید خودش با علی صحبت کرده، اما علی از ولکان دفاع کرده و گفته می‌خواهد با ولکان بماند. به همین خاطر طاقت نیاورده و علی را کشته تا راحت شود. چون نمی‌توانست که اجازه دهد که علی زحمات او را نادیده بگیرد و با ولکان زندگی کند. 

ولکان به شدت عصبانی و شوکه می‌شود و به سمت آسیه حمله می‌کند و او را کتک می‌زند. 

سر آسیه ضربه می‌خورد و با صورت خونی به زمین می‌افتد. 

همان لحظه علی به خانه می‌آید و با دیدن صحنۀ درگیری آنها و وضعیت آسیه شوکه می‌شود. 

ولکان با دیدن علی جامی‌خورد و او را بغل می‌کند. 

علی ولکان را پس می‌زند و بالای سر آسیه می‌رود.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت هجده ۱۸ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت شانزده ۱۶ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۸ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۶

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۲ مرداد ۱۳۹۹
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۹ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱