عرفان قادری، مدیر بنیاد کودک در کرمانشاه: سازمانهای حمایتی دولتی فعالیتهای مؤثر میدانی ندارند/ آذر طاهرآبادی
خانه > slide, زنان, کودکان > عرفان قادری، مدیر بنیاد کودک در کرمانشاه: سازمانهای حمایتی دولتی فعالیتهای مؤثر میدانی ندارند/ آذر طاهرآبادی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۰/۱۲/۰۹
- دسته : slide,زنان,کودکان
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۸۰
عرفان قادری، مدیر بنیاد کودک در کرمانشاه: سازمانهای حمایتی دولتی فعالیتهای مؤثر میدانی ندارند/ آذر طاهرآبادی
ماهنامه خط صلح – با وجود اینکه از سالهای آغازین انقلاب در ایران چندین و چند مؤسسه و نهاد حکومتی با هدف کمک به مستضعفان و نیازمندان پایهریزی شدهاند و شروع به کار کردهاند، اما پس از گذشت چنددهه همچنان کار امدادرسانی و فقرزدایی از اقشار ضعیف جامعه در ایران با مشکلات عدیدهای روبهروست. عدهای نیز بر این باورند که مؤسسات و نهادهایی که در ابتدای امر برای این هدف تأسیس شدهاند، از هدف ذاتی خود دور شده و حالا پس از چنددهه وارد فازهای تجاری شدهاند و کمتر به داد مستضعفان میرسند.
در این میان برخی که دغدغهی رفع مشکلات و رسیدگی به امور اقشار ضعیف جامعه را داشتند، با پایهگذاری سمنها و مؤسسات مردمنهاد سعی بر پُرکردن این خلاءها داشتند که این افراد هم در سالهای اخیر با سنگاندازیها و بعضاً لغو مجوز فعالیت روبهرو شدهاند. یکی از این بنیادها، «بنیاد کودک» در ایران است. این بنیاد در سال ۱۳۷۸ در ایران ثبت رسمی شد و با رویکردی کاملاً انساندوستانه با هدف دستیابی به اینکه «هیچ دانشآموز با استعدادی به دلیل مشکلات اقتصادی از تحصیل و تلاش باز نماند»، آغاز به کار کرد. «بنیاد کودک» با دریافت مجوزملی از وزارت کشور توانست دامنهی فعالیت خود را به بسیاری از استانها بگستراند و اینک سیوشش نمایندگی در سراسر کشور، از جمله در استان کرمانشاه دارد.
در این شمارهی از خط صلح گفتوگویی داشتیم با عرفان قادری، مدیر این بنیاد در استان کرمانشاه و از او دربارهی مشکلات سازمانها و نهادهای مردمنهاد در کشور پرسیدیم.
شما به عنوان یک فعال اجتماعی-زیستمحیطی و همچنین مدیر «بنیاد کودک» در استان کرمانشاه شناخته میشوید.
"در نتیجه حضور بهموقع سازمانهای حمایتی مهمترین نیاز در رفع مشکلات پدیدآمدهی ناشی از بروز حوادث طبیعی است"در ابتدای گفتوگو میخواهم از شما بپرسم که به نظر شما با توجه به اینکه چندین نهاد حمایتی در موازات هم مشغول به کارند، اساساً در ابران چه نیازی به سمنها و انجمنهای مردم نهاد است؟
امروزه با حضور پررنگتر مردم در تمامی عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جهان و در واقع پررنگترشدن نقش مردم در فعالیتهای دولتها اهمیت وجود سازمانهای مردمنهاد یا تشکلهای غیردولتی روزبهروز افزایش پیدا کرده و این سازمانها با هدف تأکید بر مسائل بشردوستانه، کمک به توسعهی پایدار و حفظ محیط زیست تأسیس شدند.
در ایران هم از سال ۱۳۸۴ آییننامهی اجرایی تأسیس و شروع به کار سمنها و انجمنهای مردمنهاد به تصویب هیئت دولت رسید اما تفاوت اصلی سازمانهای مردمنهاد در ایران و سایر کشورها در حوزهی فعالیتهای آن هاست که در واقع تمام مسئولیتهای اجتماعی دولت و سازمانهای وابسته به آن، شامل سازمانهای حمایتی نظیر «کمیتهی امداد»، «بهزیستی»، «بنیاد مستضعفان» و غیره در حیطهی کاری تشکلهای غیردولتی قرار گرفت و این فعالیتها شامل علمی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، هنری، نیکوکاری و امور خیریه، بشردوستانه، امور زنان، آسیبدیدگان اجتماعی، حمایتی، بهداشت و درمان، توانبخشی، محیط زیست، عمران و آبادانی و نظایر آنهاست.
با توجه به شرایط بد اقتصادی، کمبودهای شدید بودجهای در سالهای اخیر و وضع تحریمهای اقتصادی و نفتی و پایینبودن ارزش پول ملی نسبت به ارزهای خارجی ــبه خصوص دلارــ، عملاً دولت توانایی تأمین منابع مالی مورد نیاز فعالیتهای حمایتی را ندارد؛ بر همین اساس در سازمانهای حمایتی فعالیتها به صورت روتین و چارت سازمانی انجام میشود و فعالیتهای مؤثر میدانی به صورت کامل به سازمانهای مردمنهاد واگذار شده.
شما تجربهی حضور در منطقه، پس از زلزلهی سرپل ذهاب و همچنین چندین بحران دیگر در استان کرمانشاه را دارید. با توجه به مشاهدات خودتان نهادهای حمایتی همچون «کمیتهی امداد» و «بنیاد مستعضفان» تا چه حد توانستهاند در امر امدادرسانی در مواقع بحران موفق عمل کنند؟ اساساً آیا به نظر شما عملکرد مثبتی داشتهاند؟
بر اساس تعریف مدیریت بحران، سازمانهای ذیربط در زمان بروز حادثههای طبیعی باید در منطقه توانایی مدیریت و امدادرسانی به آسیبدیدگان تا هفتادودو ساعت بعد از حادثه را داشته باشند و اگر شرایط به نوعی باشد که از کنترل مدیران ارشد استانی خارج شده باشد، مدیریت حادثه به وزارت کشور واگذار میشود و از استانهای همجوار درخواست کمک فوری به عمل میآید. در نتیجه حضور بهموقع سازمانهای حمایتی مهمترین نیاز در رفع مشکلات پدیدآمدهی ناشی از بروز حوادث طبیعی است. متأسفانه در زلزلهی سرپل ذهاب به صورت اخص سازمانهای حمایتی دولتی کمکاری کردند. با توجه به وجود تشکلهای غیردولتی و فعالیت سازمانهای مردمنهاد محلی در فضای مجازی و اعلام نیازها با اعلام کمپینها و هشتگهای فضای مجازی، امر امدادرسانی پیش رفت.
حتی افراد خاص با وجههی اجتماعی بالا به صورت فردی دستبهکار شده بودند و سعی در برطرفکردن مشکلات آسیبدیدگان داشتند؛ در واقع میتوان به این موضوع اشاره کرد که میزان اعتماد و جایگاه مردمی سازمانهای حمایتی تا حد قابلتوجهی کاهش پیدا کرده و خود مردم دستبهکار شدند. حاضر بودند مسافتی طولانی را طی کنند، اما با دست خودشان کالاها را به دست نیازمندان برسانند.
در هنگام بروز این دست از حوادث اکثر مدیران ارشد این سازمانها شروع به مصاحبههای سریع همراه با وعده و وعیدهای تقریباً دستنیافتنی ــمانند ساخت یکماههی منازل افراد آسیبدیدهــ میکنند و به جای اینکه فعالیت تشکلهای غیردولتی را مفید بدانند، این دست فعالیتهای بشردوستانه را مقطعی و مانع کار خود میپندارند و چوب لای چرخ حرکت این سازمانها میگذارند.
منظورتان این است که عدم اعتماد به سازمانهای حمایتی دولتی باعث این موضوع میشود؟
ببینید، در واقع به سازمانهای حمایتی دولتی اعتمادی نیست، چون حسابرسی شفاف و درستی از وضعیت اقتصادی و مالی آنها وجود ندارد؛ چون برنامه و پِلَن مشخصی از روند اجرای فعالیتهای آنها وجود ندارد.
اساساً این سازمانها خود را در برابر مردم و کمکهای آنها مسئول نمیدانند؛ در نتیجه پاسخگو هم نیستند و این روند سالهایسال روی هم انباشته شده. نتیجه هم این میشود که در زلزلهای همانند زلزله سرپل ذهاب ترافیک کیلومتری در ورودی شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف مناطق زلزلهزده، ایجاد میشود تا مردم خود بتوانند با اطمینان کمکها را به دست آسیبدیدگان برسانند.
شما به عنوان مدیر «بنیاد کودک» عملکرد نهادهای حمایتی دولتی مانند «کمیتهی امداد» و بهزیستی را در برابر کودکان و معضلات آنها چگونه ارزیابی میکنید؟
در بحث کودکان و معضلات آنها باید این نکته مهم را در نظر گرفت که تمامی سازمانهای حمایتی به صورت تلویحی شانههای خود را از زیر بار مسئولیت کودکان خالی میکنند و هرکدام به نوعی توپ را در زمین طرف دیگری میاندازد و میتوان گفت که به صورت کامل تمام سازمانها و ارگانهای دولتی درگیر این مسئلهاند که البته این درگیربودن فقط در زمان جلسات و هماندیشیها به وقوع میپیوندد و در عمل تحقق پیدا نمیکند.
با توجه به همهگیری کرونا در ایران و شروع آموزش مجازی، بزرگترین مشکل و معضل پیش روی نظام آموزشی افت تحصیلی شدید دانشآموزان و کودکان است که این مشکل در کودکان با وضعیت زندگی ضعیف و متوسط با شدت بیشتر و در کودکان با زندگی مطلوب با شدت کمتر دیده میشود و در خانوادههای متوسط و ضعیف به دلیل نداشتن سرمایه برای تهیهی گوشی یا تبلت دانشآموزان به فکر ترک تحصیل و انجام فعالیتهایی برای کسب درآمد میافتند که مشکلی بر مشکلات دیگر اضافه میکند. خانوادههایی بودند که این مشکلات را با نهادهای حمایتی مطرح کرند، اما با شنیدن عبارتهایی مانند «بودجه نداریم»، «ما توانایی نداریم» یا «در پرداخت حقوق کارمندها ماندهایم» روبهرو شدند.
البته در بعضی از موارد هم قابلتقدیر است که سازمانهای حمایتی به انجام کارهایی نظیر تعمیرات منازل کودکان یا خرید لوازم خانگی مبادرت میکنند و اگر از وضعیت خانواده اطلاع کامل هم داشته باشند، نسبت به پرداخت وامهای بدون بهره و با بازپرداخت بلندمدت اقدام میکنند.
سازمانهای مردمنهاد تا چه حد به بحث کودکان ورود پیدا میکنند؟
سازمانهای مردمنهاد تا آنجایی که توانایی و اجازهی فعالیت داشته باشند، از کمک دریغ نمیکنند. به عنوان مثال «بنیاد کودک» فقط در نهماههی گذشتهی سال جاری در استان کرمانشاه علاوه بر پرداخت ماهانهی بورسیه به دانشآموزان بااستعداد خود، حداقل پانزده لپتاپ، بیست تبلت و شش تلفن همراه هوشمند به دانشآموزان مستعد اهداء کرده و علاوه بر اینها هزینههای درمان اورژانسی دانشآموزان یا مادران آنها را هم کموبیش تقبل کرده یا با برگزاری کلاسهای رفعاشکال درسی سعی در رفع مشکلات دانشآموزان داشته یا با خرید لوازم منزل سعی کرده تا دانشآموزان به چیزی جز تحصیل و ایجاد یک آیندهی روشن برای خود فکر نکنند.
اما منابع محدود بنیاد و عدم ارسال سرمایهی ارزی از دفاتر خارج از کشور به دلیل وجود تحریمهای بانکی مشکلات بنیاد را چندبرابر کرده، ولی ما به مدد کمکهای همیاران و مردمان نیکوکار و مهرمند ایران عزیزمان همچنان بر راهی که میرویم، استواریم.
این را هم در نظر بگیرید که اساس کار سازمانهای مردمنهاد عدم اتکاء به نهادهای دولتی و سازمانهای حمایتی است و تمام بودجههای خود را از طریق فعالیتهای مردمی انجام میدهند و تأمین میکنند.
"متأسفانه در زلزلهی سرپل ذهاب به صورت اخص سازمانهای حمایتی دولتی کمکاری کردند"خیلی از تشکلهای مردمنهاد حتی با وجود فعالیت کاملاً شفاف از نظر مالی و اقتصادی با سنگاندازیهایی از طرف سازمانهای دولتی مواجه میشوند؛ مثلاً سازمانهای حمایتی دولتی هنگامی که متوجه میشوند خانوادههای تحت حمایت آنها از طرف بنیاد یا تشکلهای غیردولتی دیگری بورسیه یا مقرری ماهانه دریافت میکند، آن خانواده را از پوشش خود خارج میکنند؛ همچنین حتی حاضر نیستند از نظر لُجستیکی و فیزیکی مانند کتابخانهها، سالنهای ورزشی یا سالنهای اجتماعاتی که در اختیار دارند، به تشکلهای غیردولتی کمک کنند.
به نظر میرسد که افراد نیازمند زیادی هم وجود دارند که حتی نمیتوانند تحت پوشش این نهادها قرار بگیرند. ظاهراً قوانین سفتوسختی وجود دارد که بتوانند از کمکهای این نهادها استفاده کنند. به نظر شما مشکل کار کجاست و چطور میشود این معضل را حل کرد؟
به دلیل افزایش مشکلات اقتصادی و نبود درآمد کافی برای خانوادههای نیازمند و به دلیل نداشتن تجربه و تخصص مورد نیاز بازار کار و همچنین بالارفتن قیمت اقلام ضروری زندگی میزان تمایل به تحتپوششقرارگرفتن اقشار آسیبپذیر جامعه بالا میرود و سازمانهای حمایتی هم چون از بودجهی دولتی استفاده میکنند و با کسری بودجه مواجهند، عملاَ توانایی پذیرش خانوادههای نیازمند را ندارند و مجبورند که مراحل پذیرش را تا جایی که امکان دارد سخت کنند و فیلترهای متعددی را در نظر بگیرند؛ بر همین اساس علیرغم بدترشدن وضعیت اقتصادی بسیاری از مردم آمار خانوادههای تحت پوشش افزایش نمییابد و در نتیجه آمارهای ارائهشده با واقعیت جامعه تضاد پیدا میکند و مشکلات را به صورت پنهان نگه میدارد.
برای حل این مشکلات باید یک سامانهی جامع طراحی شود که اطلاعات واقعی افراد و میزان درآمد آنها و سطح بهرمندی آنها از امکانات اجتماعی مشخص شود و به درستی بتوان حمایتها را در جای مناسب قرار داد که این نیازمند یک همکاری و همدلی وسیع بین سازمانهای حمایتی است که تمام سازمانهای حمایتی به بانکهای اطلاعاتی یکدیگیر دسترسی پیدا کنند و تبدیل به بانک واحد شوند.
همچنین باید بحث استعلامگیری برای سایر تشکلها و سازمانهای مردمی هم قابل استفاده باشد که خانوادههای نیازمند به درستی شناخته شوند و کمکرسانی به آنها با دقت بالا صورت گیرد.
شاهدیم که بسیاری از نهادهای مردمی مثل «جمعیت امام علی» اخیراً خیلی با مشکل مواجه شدند و برخی حتی مجوز ادامهی فعالیت را از دست دادهاند. با توجه به وضعیت جامعه و فشارهای اقتصادی و معیشتیای که بر مردم طبقهی فرودست و حتی متوسط آمده، علت این امر را چه میدانید؟
نهادهای مردمی، همانطور که از اسم آنها پیداست، خاستگاه فکرها و ایدههای مردم است و از آنجایی که مردم ایران و بهتر بگویم، جامعهی ایران یک پکیج کامل از جامعهی سیاستزده است ــچون تفکر سیاسی و حذب سیاسی و روش درستی برای ارائه سیاست نداردــ خواهناخواه تمام صحبتها رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد؛ در نتیجه نهادهای قضایی و امنیتی با موضوع برخورد میکند و در پایان کار تشکل مردمی با لغو مجوز روبهرو میشود. نتیجه هم اینکه خانوادههای طبقات ضعیف که چشم امید به کمکهای این تشکلهای غیردولتی دارند، بیپناهتر میشوند.
در نبود این سازمانها عملاً شکاف طبقاتی که به دره تبدیل شده، روزبهروز بزرگ و بزرگتر میشود.
به نظر میرسد که نهادهای حمایتی دولتی به نوعی وظیفهی ذاتی خودشان را فراموش کردهاند و مثل «بنیاد مستضعفان» یا «کمیتهی امداد» وارد فاز تجارتی و سرمایهگذاری شدهاند که در واقع نفعی هم برای اقشار ضعیف جامعه که تحت حمایت این سازمانها قرار گرفتهاند، ندارند. این امر را چطور ارزیابی میکنید؟
در این خصوص به نظر من مشکل بیشتر از جایی شروع می شود که این ورود به فاز تجاری و هزینههای حاصل از آن در جای دیگر و در جیب دیگر مصرف شود و واقعیت بهوجودآمده با حقیقت و خط فکری سازمان در تضاد باشد؛ چون بر اساس قانون مالیاتی ایران سازمانهای حمایتی که وقف عامند، چه دولتی یا خصوصی، از پرداخت مالیات معافند، عملاً هیچ نظارت و بازرسی بر اسناد و مدارک مالی آنهاو جود ندارد و این عدم نظارت به خودیخود باعث بروز فسادهای مالی، اختلاس و پرداخت حقوقهای نجومی میشود.
سازمانهای حمایتی دولتی تا چه حد افراد تحت پوشش خود را توانمند میکنند؟
کار توانمندی انجام میشود، به مرحلهی حمایت میرسد، ولی رها میشود. در بحث توانمندسازی خانوادههای تحت پوشش باید گفت که بین سازمانها و نهادهای حمایتی تفاوتهای زیادی وجود دارد. به عنوان مثال «کمیتهی امداد امام خمینی» با همکاری سازمان فنی و حرفهای از طریق برگزاری کلاسهای خیاطی و صنایع دستی و عیره بحث اشتغال زنان سرپرست خانوار را انجام میدهد و سعی بر آموزشدهی به مددجو دارد.
در واقع «کمیتهی امداد» سعی میکند تا ماهیگیری را به این افراد یاد بدهد، اما مشکل اصلی این خانوارها در واقع نداشتن اطلاعات کافی در زمینهی خلاقیتهای فردی و تغییردادن الگوهای تولید و در نهایت نداشتن شرایط و بازار مناسب محصولات تولیدی است. اینجا حلقهی مفقوده و فوت کوزهگری، آموزش بازاریابی برای محصول تولیدی این افراد است که باید برنامهریزی شود، اما فراموش شده.
در نظر داشته باشید که خیلی از زنان سرپرست خانوار به دلیل فقر و تنگدستی خانوادهی پدری مجبور به ازدواج در سن پایین شدهاند و درصد بالایی از این ازدواجهای زودهنگام به طلاق کشیده میشود و در نتیجه این زنان معمولاً با ناراحتیهای روحی و فشار زندگی و بعضاً با یک یا دو بچه به خانهی پدر برمیگردند و تمایلی به ادامهی تحصیل هم ندارند و فقط دنبال راهی برای سیرکردن شکمشانند و چون اطلاعات کافی فروش و بازاریابی مناسبی ندارند، در نتیجه توانایی برقرارکردن ارتباط مناسبی هم با خریدار محصولات خود ندارد؛ پس با شکست مواجه میشوند.
مطالب مرتـبط
- صد و سی امین شماره از ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صدوبیستونهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و هشتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و هفتمین شماره ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و ششمین شماره ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: آذر طاهرآبادی بنیاد کودک بنیاد کودک کرمانشاه خط صلح خط صلح 130 زلزله کرمانشاه عرفان قادری کمیته امداد کمیتهی امداد ماهنامه خط صلح
بدون نظر
نظر بگذارید
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران