سوغاتی که رضاخان پس از سفر به ترکیه برای مردم کشورمان آورد چه بود؟

سوغاتی که رضاخان پس از سفر به ترکیه برای مردم کشورمان آورد چه بود؟
باشگاه خبرنگاران
باشگاه خبرنگاران - ۲۰ تیر ۱۳۹۹

رضاشاه خودش شخصا حکم صادر و شخصا هم اجرا می‌کرد.

به گزارش خبرنگار  حوزه احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، سوغاتی که رضاخان از سفر به ترکیه و آشنا شدنش با آتاتورک به همراه داشت، اجباری شدن کلاه شاپو، سیاست‌های تغییر لباس بومی ایرانی برای مردان و کشف حجاب اجباری برای زنان بود. در این میان، اما روحانیت که دفاع از ارزش‌های اسلامی را وظیفه اصلی خود می‌دانست، تاب نیاورد و لب به اعتراض گشود، ‌اعتراضی که مردم همگی به آن پیوستند و به تحصنی عظیم منجر شد.

نظامیان وقتی دیدند برخوردهایشان با خیزش مردم نتیجه‌ای ندارد از دربار تقاضای چاره کردند و رضاخان هم شخصا حکم صادر کرد که همه محکوم به اعدام هستند و لشکر خراسان شبانه باید کار را تمام کنند. ایرج مطبوعی که چندماهی بیشتر نبود که فرمانده لشکر خراسان شده بود، مامور قتل عام متحصنان شد. دو نفر از نیرو‌های او، حبیب قادری و علیرضا بهرامی مسئولیت عملیات نظامی را برعهده گرفتند تا در ساعات پایانی روز ۲۱ تیرماه، سیاهی شب را با سرخی خون متحصنان در آمیزند.

بهرامی وظیفه داشت بازار پشت مسجد را ببندد تا مردم نتوانند فرار کنند.

"ایرج مطبوعی که چندماهی بیشتر نبود که فرمانده لشکر خراسان شده بود، مامور قتل عام متحصنان شد"دسته اصلی نیرو‌های مهاجم نیز از صحن نو و پایین‌پا با دستور قادری با توپ و تفنگ وارد عمل شدند و به روی متحصنان آتش گشودند و مردمی که در آن تاریکی دست‌شان به جایی نمی‌رسید را به رگبار بستند و خون هزاران بیگناه را در حرم ناجوانمردانه روی زمین ریختند تا این فاجعه تاریخی لکه سیاه دیگری در کارنامه پهلوی اول باشد. شاهدان از خاطرات تلخ کشتار در مسجد گوهرشاد می‌گویند، در ادامه به روایت‌هایی که این شاهدان از این واقعه داشته‌اند؛ می‌پردازیم:

روایتی که علی اکبر بدرآباد از پدر همسرش شنیده و بازگو می‌کند، شنیدنی است: پدر خانم من آقای سید حسن مداح زاده در واقعه مسجد گوهرشاد حضور داشته است، او از آن روز تعریف می‌کرد: " شیخ بهلول روی منبر در حال سخنرانی بود که مامورین رضا شاه به مسجد حمله می‌کنند، کشتار را شروع می‌کنند و چون اوضاع خطرناک می‌شود، جمعی از مردم به همراه پدرخانمم به سرعت قالی را پهن می‌کنند و شیخ بهلول را در وسط قالی لوله شده پنهان می‌کنند، مردم زیادی کشته می‌شوند و شیخ بهلول را مامورین پیدا نمی‌کنند، پس از کشتار وقتی که واقعه تمام می‌شود، شیخ بهلول را مخفیانه به وسیله قالی خارج می‌کنند و به منزل پدر خانمم در کوچه باغ حسن خان می‌برند. کمک می‌کنند تا شیخ بهلول لباس‌هایشان را تعویض کند، سپس به همراه چند نفر از مرز دوقارون به سمت هرات همراهی و کمک می‌کنند تا فرار کند.

غلامحسین سیرجانی از خاطره‌ای که برای یکی از نزدیکانش در روز قیام رخ داده این چنین می‌گوید: پدربزرگ عروسم تعریف می‌کرد: "رفتم حرم، بین جمعیت بودم که یک مرتبه صدای مسلسل‌ها بلند شد، شلوغ شد، خودم را روی زمین انداختم تا تیر نخورم، همه مردم را به رگبار بستند و درو کردند.

بعد از تیراندازی نگاه کردند تا مطمئن شوند همه از بین رفته‌اند، ماشین آوردند و همه جنازه‌ها و مردم را سوار ماشین کردند. من هم بین جنازه‌ها بودم و نمی‌توانستم تکان بخورم، همان طور زیر جنازه‌ها بردند نزدیک کوه خلج؛ تقریبا یک فرورفتگی بود، جنازه‌ها را در چاله بزرگ انداختند و رفتند، تنها فردی که توانست جان سالم به در ببرد من بودم، هر طور بود خودم را از زیر جنازه‌ها بیرون کشیدم و خودم را به منزل رساندم.

بیشتر بخوانید

  • قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟


در بخشی از کتاب «قیام مسجد گوهرشاد» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، به نقل از حجت‌الاسلام‌والمسلمین میرمحمدحسین حسینی اصفهانی از شاهدان عینی این واقعه تلخ، می‌خوانیم: [در روز واقعه]... صحن‌های مسجد گوهرشاد لبالب از جمعیت بود.

بعضی دعا می‌خواندند و بعضی چرت می‌زدند، بعضی خوابیدند، بعضی به نماز و دعا و مناجات مشغول بودند و خلاصه ساعت یک ربع به دوازده مانده یا یک ربع بعد از دوازده (تردید دارم) از بالای بام‌های مسجد گوهرشاد گنبد و مردم و حرم را بستند به مسلسل و کشتند.

من آن شب در یکی از اتاق‌های صحن کهنه بودم. یکی از رفقا برخورد کرد به من گفت بیا برویم اینجا که از همه‌جا امن‌تر است. کشتند و آن هم کشتنی که تا به حال هم کسی نتوانسته است حساب کند که در قضیه مسجد گوهرشاد مشهد چقدر خون ریخته شد و چقدر آدم کشته شد و چقدر آدم نمرده زیر خاک رفت.

یکی از رفقایم مدرسه نواب بود، جلوی مدرسه ایستاده بود. خودش برایم نقل می‌کرد کامیون‌ها که جنازه‌ها را در آن‌ها ریخته بودند، می‌آمد برود و یک مرتبه دیدم از یکی از این کامیون‌ها صدا می‌آید و یک نفر می‌گوید من زنده‌ام مرا کجا می‌برید؟ خلاصه این‌ها را کجا بردند و توی کدام گودال ریختند و خاک روی آن‌ها ریختند نمی‌دانیم.

محمد‌ولی خان اسدی که به القابی، چون مصباح دیوان، مصباح‌السلطنه و مصباح التولیه معروف است، در تاریخ به عنوان یکی از عاملان عمده کشتار مردم بی‌گناه در حادثه مسجد گوهرشاد درسال ۱۳۱۴ شناخته شده است. اعدام او از سوی رضاخان حاصل یک پرونده‌سازی علیه وی بوده و فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان در پس این پرونده‌سازی قرار داشت.

محمد‌ولی خان که در زمان اعدام ۵۷ سال سن داشت از سال ۱۳۰۵  تا واپسین روز‌های آذر ۱۳۱۴ مقام نیابت تولیت آستان قدس رضوی در مشهد را از سوی رضاشاه بر عهده داشت و چنان که از اسناد و مدارک متقن موجود برمی آید تا پایان عمر در خدمت صادقانه به مخدومش رضاشاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد و شخص رضا شاه هم همواره از صداقت، درستکاری و پشتکار او نسبت به خودش رضایت خاطری تام داشت.

ولی‌خان در ۱۲۵۷ ش.

"در بیرجند متولد شد و به تدریج با همت امیرابراهیم‌خان شوکت‌الملک پلکان ترقی را طی کرد و در استان خراسان، نفوذ فوق‌العاده‌ای به دست آورد"در بیرجند متولد شد و به تدریج با همت امیرابراهیم‌خان شوکت‌الملک پلکان ترقی را طی کرد و در استان خراسان، نفوذ فوق‌العاده‌ای به دست آورد. او در دوره‌های ۴، ۵ و ۶ از حوزه نمایندگی زاهدان به مجلس شورای ملی راه یافت در جریان کودتای ۱۲۹۹ در صف حامیان رضاخان قرار گرفت، به عضویت مجلس مؤسسان درآمد و به انقراض قاجاریه و سلطنت پهلوی رأی داد. به پاس این خدمات در ۱۳۰۵ به مقام نیابت تولیت آستان قدس رضوی درآمد.

محمد‌ولی خان اسدی تا واپسین زمان تصدی این سمت قدرتمندترین مقام استان خراسان محسوب می‌شد و عموماً استانداران و رؤسای وقت قشون و سایر مقامات ریز و درشت محلی بالاخص به خاطر جایگاه رفیع وی نزد رضا شاه اعتبار ویژه‌ای برای او قائل بودند. فقط از اوایل سال ۱۳۱۴ ش و همزمان با آغاز استانداری فتح‌الله پاکروان در خراسان بود که این نظم بر هم خورد و پاکروان بر خلاف استانداران سابق نسبت به اسدی عنایتی نداشت و در همان حال اسدی هم اعتباری برای استاندار قائل نبود.

در این میان به ویژه پاکروان توانسته بود با همراهی برخی مقامات سیاسی ـ نظامی استان به تدریج مشکلاتی برای نایب‌التولیه قدرتمند آستان قدس رضوی فراهم آورد و احتمالاً توانسته بود در روندی تدریجی ولی مداوم، ذهن رضا شاه را نسبت به اسدی مشوب ساخته او را از چشم شاه بیندازد. بدین ترتیب و به رغم اینکه تمام شواهد و قرائن و اسناد و مدارک موجود حاکی از آن است که در واقعه مسجد گوهرشاد اسدی از هیچ تلاشی برای پایان دادن به حادثه فروگذار نکرده است، با این احوال به ویژه با توطئه استاندار و برخی مقامات سیاسی و نظامی استان چنین به رضا شاه وانمود شد که اسدی به طور پیدا و پنهان از معترضان به سیاست‌های شاه حمایت نموده و حتی موجبات فرار رهبر مخالفان «شیخ محمد‌تقی گنابادی» معروف به «بهلول» را از مشهد تا مرز افغانستان فراهم آورده است.

لازم به ذکر است که به دنبال اعلام تغییر لباس اجباری مردان و کشف حجاب، مخالفت‌های گسترده‌ای در سراسر کشور شکل گرفت که مهم‌ترین آن در مشهد اتفاق افتاد. رضاخان در پیگری این سیاست دستور داده بود تا حجاب از سر زنان مسلمان برگیرند، مردان کلاه غربی به سر کنند، روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون کنند و ...

در پاسخ به این اقدامات علما و روحانیون مشهد طی جلساتی پنهانی تصمیم گرفتند با این حرکت رضاخان مقابله کنند و او را از این کار باز دارند. در یکی از این جلسات پیشنهاد شد که آیت الله حاج‌آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاخان مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش باز دارد. وقتی آیت‌الله قمی به تهران آمد بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوع‌الملاقات شد. سایر روحانیون نیز در مساجد و مجالس، به آگاه کردن مردم پرداختند.

"لازم به ذکر است که به دنبال اعلام تغییر لباس اجباری مردان و کشف حجاب، مخالفت‌های گسترده‌ای در سراسر کشور شکل گرفت که مهم‌ترین آن در مشهد اتفاق افتاد"مسجد گوهرشاد از جمله مکان‌های تجمع مردم و روشنگری رهبران روحانی بود. اجتماعات مردم در این مسجد هر روز بیشتر می‌شد و شهر حالت عادی خود را از دست می‌داد و سخنرانان نیز به ایراد بیانات آتشین می‌پرداختند.

همزمان با بازداشت حاج آقاحسین قمی، در مشهد نیز به دستور حکومت، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری دستگیر شدند. در صبح روز جمعه بیستم تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند. ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آن‌ها رسید، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد به سوی مسجد حرکت کردند.

فردای آن روز ۲۱ تیر جمعیت زیادتری در مسجد گوهر شاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت اعتراض نمودند.

سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنا به دستور رضاخان با تجهیزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگ‌ها، سلاح‌های خودکار و حتی توپ‌ها را به منظور سرکوب مردم به میدان آوردند. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به طور وحشیانه‌ای به کشتار آنان پرداختند. در این فاجعه عده زیادی شهید و مجروح و یا بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه‌ای زیاد بود که به نقل از شاهدان عینی، چند کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. یک روز پس از این فاجعه رژیم رضاخان به طور گسترده عملیات دستگیری علما و روحانیون را آغاز کرد و تعداد کثیری از آنان را بازداشت و روانه زندان نمود.

قیام گوهر شاد یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و مشاهدات وی در مورد بی‌بند و باری و بی‌حجابی زنان ترکیه به وقوع پیوست.

"در یکی از این جلسات پیشنهاد شد که آیت الله حاج‌آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاخان مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش باز دارد"به دنبال این واقعه فتح‌الله پاکروان استاندار، با کمک برخی مقامات محلی، محمد‌ولی خان اسدی نائب‌التولیه آستان قدس رضوی را متهم کردند که در گسترش اعتراضات دست داشته است. به رغم اینکه هیچ گونه سند و مدرک معتبری دال بر این ادعا وجود نداشت، اما از آنجا که احتمالاً رأی رضا شاه هم بر لزوم محکومیت و برانداختن نهایی اسدی قرار گرفته بود، با پرونده سازی‌های مقامات محلی نهایتاً دادگاه نظامی در روز ۲۸ آذر ۱۳۱۴ اسدی را مجرم اعلام کرده محکوم به مرگ نمود و این حکم در ساعت ۳۰/۶ روز ۲۹ آذر ۱۳۱۴ اجرا شد.

گفته می‌شود فتح‌الله پاکروان از عوامل اصلی سرکوب مردم در حادثه مسجد گوهر شاد بود. از دوران صدارت او در سمت استانداری خراسان در واقعه کشف حجاب نامه‌های فراوانی در دست است. در ابتدا، خوی «دموکرات منشانه» این تحصیلکرده سن سیر فرانسه مانع از آن بود که برای اجرای کشف حجاب دست به دامن «زور» شود: «این اقدامات باید خیلی عاقلانه و با متانت و بدون اینکه کسی را عنفاً مجبور به کشف حجاب نمایید اجرا گردد».

این عبارت در زمانی بود که هنوز صبح دولتش ندمیده بود.

دو سال بعد در مقام استاندار خراسان بخشنامه‌ای صادر کرد بدین شرح: «.. لازم است به تمام مأمورین محلی اخطار نمایید که عموم آن‌ها موظفند در پیشرفت نهضت بانوان تشریک مساعی نموده و خود آن‌ها در این امر پیشقدم باشند و در جشن‌ها نیز عموماً باید با بانوان خود حضور به هم رسانند و همچنین باید بدانند اندک قصور در این بابت موجب مسئولیت شدید و ممکن است منجر به انفصال و تعقیب آن‌ها بشود. سایر اهالی نیز باید در نهضت بانوان شرکت نموده و آن‌هایی که در این قسمت ساعی هستند باید تشویق و کسان دیگر توبیخ و مورد مواخذه واقع شوند و مخصوصاً به اشخاصی که بانوان خود را در خانه نگاه می‌دارند باید اخطار شود که این امر ناپسندیده عاقبت خوبی برای آن‌ها نخواهد داشت، زیرا اشخاص مخل نهضت نسوان بدون هیچ گونه ملاحظه تبعید خواهند شد. وصول این بخشنامه و نتیجه‌ی اقدامات و عملیات خود را مرتباً گزارش دهید».

بدین ترتیب یکی از بزرگ ترین تحصن‌های تاریخ کشورمان به شدت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر در راه حفظ حجاب شهبد شدند شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد هم دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند و لکه ننگ دیگری در کارنامه حکومت پهلوی ثبت شد.

انتهای پیام/

.

منابع خبر

اخبار مرتبط