«روشنفکر پیرامونی»: بریده (هشتم) گفتارهایی در فهم تفکر و مفاهیم ساخته شده آرامش دوستدار، نیکروز اعظمی - Gooya News
«روشنفکر پیرامونی»
مغرب زمین مرکز همه پیشرفتهای علمی، اخلاقی، فکری، و مرکز روشنفکری و روشنگری است. روشنفکری ناظر بر روشنگری بر حسب موضوعات مربوطه و معین در فرهنگشان ظهور کرد، پا گرفت و پابرجا ماند. بعبارت دیگر روشنفکری از درون فرهنگ بسیار پیچیده غرب ظهور کرد و به نیرویی تبدیل شد که هیچ مانعی نمیتوانسته آن را مسخ و بی روح کند. «فلسفه» مسیحیت بالاخره تسلیم عصر روشنگری شد. از نظر نگارنده روشنفکری و روشنگری بر حسب توضیح فوق لازم و ملزوم همند.
"«روشنفکر پیرامونی» مغرب زمین مرکز همه پیشرفتهای علمی، اخلاقی، فکری، و مرکز روشنفکری و روشنگری است"غرب علاوه بر مرکز بودن در حیطه علوم، تفکر در باره تفکر، اخلاق و هنر و در حیطه سیاسی، دولت/ملت/ شهروند و مسئولیت فردی، نیز مرکز به حساب میآید. اصولاً مسیحیت باوجودی که دین محسوب میشود و مانند یهودیت و اسلامیت از قدیسان و جهان اخروی برخوردار است اما انسان دنیوی در آموزه مسیحیت رابطهاش با خدا از طریق واسطه تعین نمیشود. همین هر نوع بندگی انسان به خدا را منتفی میکند. این نکتهای بوده که مسیحیت را با رنسانس و همینطور تا عصر روشنگری سازگار کرد. گرچه دامن کلیسا و حاکمیت سیاسیاش در پیش از رنسانس آلوده است اما در هر صورت نحوه نگرش در آموزه مسیحیت این اصل یافت میشود که هر آدم بطور شخصی و بدون واسطه یا میانجیگری روحانی و قدسی میتواند با خدای خویش مرتبط شود.
در رنسانس اروپا و عصر روشنگری مسیحیت در شکل سیاسیاش کنار گذاشته شد. مبتنی بر آموزه واقعی مسیحیت و مسیحیت بی آنکه بتواند مانع و تخاصمی در راه روشنگری ایجاد کند در رویداد رفرماسیون جاده صاف کن آن شد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران