انقلابی که رفت، انقلابی که نیامد - Gooya News
سعید حجاریان
در دیماه سال ۱۳۷۶ بعد از حماسه دوم خرداد، در نشریه «عصر ما»، مقالهای نوشتم با عنوان «کلبیمسلکیِ سیاسی». در اوج شادمانی حاصل از پیروزی دوم خرداد، روزها و شبهایی را پیشبینی کردم که به کرختی سیاسی خواهد انجامید. حال میخواهم از منظری تازه به این پدیده نگاه کنم و کلبیمسلکی را ذیل فلسفهی سیاسی دوران هلنیستی بسط بدهم. برای آنکه چارچوب مفهومی مناسبی برای تحلیل خودم ارائه کنم، نخست دو مقوله را از یکدیگر تفکیک میکنم:
۱. بیاعتمادی سیاسی.
"سعید حجاریاندر دیماه سال ۱۳۷۶ بعد از حماسه دوم خرداد، در نشریه «عصر ما»، مقالهای نوشتم با عنوان «کلبیمسلکیِ سیاسی»"اعتماد سیاسی جانمایهی هر نوع رفتار گروهی در میدان سیاست است. به قول روزنباوم: «اعتماد سیاسی حالتی ذهنی است که فرد بر مبنای آن احساس تعاون و مدارا در امر همکاری با دیگران در حیات مدنی خود مینماید. حس اعتماد باعث میشود تا آدمی امیدوار شود که میتواند بر فرآیندهای سیاسی تأثیر بگذارد و تغییرات سیاسی و اجتماعی را اموری ممکن و مبتنی بر ارادهی جمعی بداند.»
اگر شهروندان نسبت به کارگزاران حکومتی سوءظن پیدا کنند، اگر سازوکارهای سیاسی (مثلاً سازوکار انتخابات) را فرمایشی و نمایشی بدانند، اگر باور خود را بر مرامها و مسلکها و برنامههای سیاسی احزاب و دولت از دست بدهند، اگر دنیای سیاست را دنیای کثیفی بدانند که پر از خدعه و نیرنگ است و در آن همه بهدنبال خیانت به همسنگران خود هستند و... طبعاً هیچ رغبتی برای مشارکت سیاسی نشان نخواهند داد. سوءظن و بدگمانی سیاسی ممکن است آنچنان به مرحلهی حاد و بحرانی برسد که علاج آن تنها در صلاحیت روانکاوان قرار بگیرد و به اصطلاح خصلتی «کلینیکی» پیدا کند.
شاید تاکنون با اشخاصی که به این مرحله رسیدهاند روبرو شده باشید. آنان در عالم وهمیات خیال میکنند دائماً مورد خیانت و غدر و مکر قرار گرفته و دستهای نامرئی مستمراً علیه آنان در حال توطئه هستند. ترس از جاسوس در جانشان رخنه کرده و گرفتار عارضهای به نام «افسردگی سیاسی» هستند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران