قسمت صد و دوازده آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و دوازده 112Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۲

آپارتمان بی گناهان ۳۶-۱

ناجی نگاه بدی به صفیه می اندازد اما جلوی دخترش وانمود می کند که از دیدنش خوشحال شده. وقتی هان از صفیه می پرسد که چرا این کار را کرده، صفیه می گوید: «چون میخوام حالش خوب بشه و به خاطر این هرکاری میکنم. »

ناجی بعد از این که گلرو و تومریس را به اتاقش در هتل می فرستد، سراغ صفیه می رود و با عصبانیت می گوید: «حق نداشتی این کارو کنی صفیه! » صفیه می گوید: «ندیدی چطور پرید بغلت؟ ندیدی چطور بهت احتیاج داره؟! » ناجی می گوید: «زیر سایه ت اینو فهمیدم که آره دخترم دوستم داره! » صفیه می گوید: «منم دوستت دارم ناجی. به خاطر همینه که ازت میخوام درمان بشی. » ناجی برای لحظه ای قلبش می لرزد اما بعد می گوید: «خیلی دارم خودداری میکنم! اما یه بار دیگه در رابطه با دخترم کاری انجام نده! » صفیه می گوید: «من فکر میکردم بابای من فقط ترسو بوده! چرا تا حالا کاری نکردی اما تسلیم شدی؟! » ناجی با ناراحتی می گوید: «من خیلی زود از یه راه خیلی تلخ فهمیدم نباید درگیر جنگی بهشم که تهش باخته.

"   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و دوازده 112Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۲ آپارتمان بی گناهان ۳۶-۱ناجی نگاه بدی به صفیه می اندازد اما جلوی دخترش وانمود می کند که از دیدنش خوشحال شده"» و با بغض ادامه میدهد: «وقتی بابام هم داشت از همین مریضی میمرد، پیش ده ها دکتر و آخوند رفتیم اما نتیجه ای نگرفتیم. مادرم به خاطر امید به خوب شدن پدرم، دیوونه شد صفیه! میدونی از ما چی موند؟ یه بابایی که مرده و مادری که عقلش رو از دست داده و بچه ای که توبه کرده تا دیگه امید نداشته باشه. » صفیه به آرامی اشک می ریزد.

هان اینجی را به رادیو می رساند که همان موقع ممدوح به او زنگ میزند تا یکدیگر را ببینند چون حرف های مهمی دارد که بزند. از طرفی وقتی اینجی وارد شرکت رادیویی می شود، باریش روی خوش به او نشان نمیدهد و وقتی اینجی دلیلش را می پرسد، باریش می گوید: «چون شوهر تو تهدیدم کرد! » اینجی با شنیدن این حرف خیلی ناراحت می شود اما اسرا می گوید: «تو باید از هان همچین انتظاری داشتی چون اون اینجوریه.

باریش هم حدشو ندونست و مدام اسم تویگارو می آورد باید به هان حق بدیم! » اینجی حرف او را قبول ندارد.

گلبن به اسد زنگ میزند تا به او بگوید که میانه ی صفیه و ناجی شکراب شده و از او می خواهد با هم چهارتایی بیرون بروند تا شاید بانی خیر بشوند. اتفاقا آن روز شهنور مادر اسد هم پیش او آمده و وقتی می فهمد که دوست دختر اسد خواهر هان است، تصمیم می گیرد هرچه زودتر با او آشنا بشود.

ممدوح خیلی جدی از هان می پرسد: «اینجی تو اون خونه خوشحاله؟ اگه مشکلی هست میخوام بدونم. » هان اول وانمود می کند که مشکلی نیست اما بعد می گوید: « یه مشکلاتی داریم که از منه! من اینجی رو خیلی دوست دارم.

"وقتی هان از صفیه می پرسد که چرا این کار را کرده، صفیه می گوید: «چون میخوام حالش خوب بشه و به خاطر این هرکاری میکنم"تموم درد ما اینه! من نمیخوام اینجی رو با کس دیگه ای شریک بشم. بعضی وقت ها به شرکتی که توش کار میکنه یا سال هایی که بی من گذرونده هم حسادت میکنم. » همان موقع اینجی به هان زنگ میزند و از او می خواهد همدیگر را ببینند. وقتی هان می گوید که تنهاست و آدرس را میدهد و گوشی را قطع می کند، ممدوح می گوید: «یه چیز دیگه رو خیلی خوب فهمیدم! این که به راحتی دروغ میگی! »

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و سیزده ۱۱۳ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و یازده ۱۱۱ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۳ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۱۱

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری مهر - ۰ دقیقه قبل
ایسنا - ۸ مهر ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ آذر ۱۳۹۹