باستانشناسی گنجیابی نیست!/ عبور «مستند» از مرز ورشکستگی اقتصادی
پژمان مظاهریپور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راهیافته به هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در گفتوگو با خبرنگار مهر درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سهگانهای درباره تاریخ مطالعات باستانشناسی در شوش دانیال است که به کاوشهای رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی میپردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران میشود. ابتدا به نهاوند میرود، تپه گیان را کاوش میکند، سپس به تهران و بعد کاشان میرود، در کاشان تپههای سیلک را کاوش میکند و در ادامه به کاوش در بی شاپور میپردازد، در آنجا موزاییکهای معروف ساسانی را پیدا میکند و آثار معماری مهمی به دست میآورد.
وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز میشود گیرشمن در ایران میماند، سپس به افغانستان میرود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمیگردد و متوجه میشود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال میرود و شروع به کاوش میکند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگیهای مصنوعی) وسیعی باز میکند و شهر پانزدهم را پیدا میکند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش بهعنوان واقعهای مهم در باستانشناسی ایران تعریف میشود اما یافتهها و تئوریهای او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستانشناسان قرار میگیرد.
این مستندساز ادامه داد: کاوشهای او در هالهای از ابهام قرار میگیرد و باستانشناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشتهاند.
"او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران میشود"مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز میکند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.
روایت سرگذشت آقای باستانشناس از نگاه همسرش
مظاهریپور درباره شیوه روایتگری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیتهای این باستانشناس از زبان همسرش میپردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی میکند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبهرو هستیم. سعی کردهایم که راوی ما قصهای را تعریف کند؛ قصهای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستانشناسش است. همسر گیرشمن باستانشناس نیست اما این موضوع را تجربه میکند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن بهعنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستانشناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازیها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کردهایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع میکنیم و قصهمان تا سال ۱۹۶۸ ادامه مییابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته میشود و از ایران میرود.
ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند. درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد
این مستندساز درباره حضور پررنگ باستانشناسان خارجی در ایران و فقدان باستانشناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهشهای تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستانشناسی باز میگردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستانشناسان مربوط است که باید باستانشناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمیگردد که کمتر به موضوع باستانشناسی میپردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستانشناسی نداریم. تفاوت باستانشناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت میکند و باستانشناسی دروغها و واقعیتهای تاریخ را هویدا میکند.
"بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمیگردد و متوجه میشود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال میرود و شروع به کاوش میکند"درواقع باستانشناسی با واقعیتهای خود به ما میگوید که تاریخ کجا دروغ میگوید و کجا صحت دارد.
وی افزود: باستانشناسی در ایران خیلی دیر شروع میشود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزتالله نگهبان آموزش باستانشناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع میکند و ما شاهد حضور باستانشناسانی هستیم که در محوطههای بزرگ باستانی همراه با خارجیها کاوش میکنند. باستانشناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که میبینیم باستانشناسانی مثل عزتالله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستانشناسان ایرانی وارد محوطههای باستانی میشوند و به کاوش میپردازند.
مظاهریپور تاکید کرد: باستانشناسان ایرانی همیشه در کنار خارجیها کاوش میکردهاند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأتهای علمی مشترک همیشه در باستانشناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سالهای گذشته باستانشناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام میشده است. در سالهای اخیر است که باستانشناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش میکنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم.
در سالهای اخیر هم که گروههای باستانشناسی خارجی به طرز مشهودی از باستانشناسی ایران حذف شدهاند.
وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستانشناسی میپردازند کمتر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانهها و سینمای مستند و بهطور کلی سینمای ما با باستانشناسی ارتباط کامل و گستردهای نیست و ما کمتر شاهد حضور باستانشناسان در فیلمهای داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستانگرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا میکرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستانشناسی و باستانگرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستانشناسی در سکوت و سکون فرو میرود.
مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است
این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق میشویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ میرود. بحث بازسازی کشور، هزینهها و … در اولویتهای کشور قرار میگیرند و باستانشناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستانشناسی از جنبههای مختلف رسیده است.
"سعی کردهایم که راوی ما قصهای را تعریف کند؛ قصهای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستانشناسش است"حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبههاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستانشناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزهها تولید میکند.
وی درباره تأثیر ضعف باستانشناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستانشناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیفتر کرده است و ما این ارتباط را کمتر میبینیم در نتیجه به نظر میرسد که از امکاناتی که میتوانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستانشناسی به ویژه در ایران که شامل سایتهای باستانی، محوطههای باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافتهای باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، میتوانیم تولیدات علمیمان را در عرصههای مختلف گسترش دهیم و از باستانشناسی در عرصههای مختلف استفاده کنیم.
کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همهگیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیمزاده تشکر میکنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعاتمان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبههایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آنها را کامل کردیم.
از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند
وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلمهای باستانشناسی تدوین طولانیای دارند، البته این بخش از کار دیده نمیشود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبههایی که باید تکمیل شوند، فیلمهای باستانشناسی را به یک پازل تبدیل میکنند این مسائل باعث میشود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلمنامه تحقیقاتی و یک فیلمنامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلمنامه تدوین داشتیم که با آن تدوینمان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.
این مستندساز درباره حضور کمرنگ مستندهای باستانشناسی در جشنوارههای سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستانشناسی برای مردم بهطور عامه مترادف با گنجیابی شده و ارتباط درستی بین باستانشناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کمتر آشنایی دارند.
از طرف دیگر باستانشناسان هم وارد فضای تازهای میشوند؛ آنها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آنها ارتباط ایجاد کرد.
وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایهگذاریها وجود دارد. ما میدانیم که در حوزه محیطزیست سرمایهگذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاستگذاری سرمایهگذاران به آن سمت میرود و مردم هم از آن استقبال میکنند اما مردم و سیاستگذاران سینمایی با بحث بافتها، بناها، مطالعات باستانشناسی، محوطههای باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر میکنم برای ساخت مستندهای باستانشناسی باید سیاستگذاری داشت، فرهنگسازی درباره باستانشناسی موجب میشود تا عواقب ناخوشایندی محوطهها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطههای باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.
ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»
مظاهریپور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شدهاند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما میگوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه میدهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوتها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغلشان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگیشان را نمیدهد.
وی افزود: این نکته مهمیست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجههای موجود امکانپذیر نیست.
این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبتها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران میافتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را میبندیم، تا زمانی که میخواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود میرسد که این به معنای فاجعه است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران