قسمت سی و سه محکوم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال محکوم قسمت سی و سه 33Mahkoom Serial Part ۳۳

بربو به آشپزخانه زندان می‌رود تا تصمیم افراد فیرات برای شورش را بداند. فیرات به او می‌گوید آن‌ها با او نیستند و از بربو می‌خواهد از شورش منصرف شود تا در عوض آن‌ها هم به او کمک کنند تا با هم فرار کنند. آن‌ها دریچه را به بربو نشان می‌دهند و می‌گویند شب هنگام پخش فیلم تصمیم به فرار دارند. بربو کمی فکر می‌کند و قبول می‌کند.

در بند فیرات با ارن در مورد کاری که از او خواسته انجام بدهد صحبت می‌کند.

"   سریال محکوم قسمت سی و سه 33Mahkoom Serial Part ۳۳ بربو به آشپزخانه زندان می‌رود تا تصمیم افراد فیرات برای شورش را بداند"پاشا طبق نقشه به اتاق سینما می‌رود و به بهانه‌ای عینک کسی را که قرار است فیلم پخش کند را می‌گیرد و آن را می‌شکند.

کمی بعد مجاهد به آشپزخانه زندان می‌رود و سوال می‌کند چه کسی به کامپیوتر وارد است، چون مسئول پخش عینک ندارد و نمی‌تواند خوب ببیند. فیرات، ارن را معرفی می‌کند.

در شرکت جمره به اتاق طاهر می‌رود و برگه‌ای به او می‌دهد که اطلاعات GPS گوشی طاهر در آن ثبت شده و نشان می‌دهد که شب حادثه، طاهر در خانه فیرات بوده است. طاهر که چاره‌ای ندارد می‌گوید آن شب به آنجا رفته بود اما زینب را او نکشته است.

جمره در مورد رابطه بین زینب و طاهر سوال می‌کند. طاهر می‌گوید او زینب را دوست داشت و اگر آن شب فیرات زینب را نمی‌کشت، زینب و فیرات قرار بود از هم جدا شوند.

بوگه به خانه ساشا می‌رود. او از ساشا می‌پرسد چه کسی است و چه ارتباطی با باریش دارد. ساشا می‌گوید او برای باریش کار می‌کند و مثل بوگه سعی دارد هویت اصلی باریش را پنهان کند.

"فیرات به او می‌گوید آن‌ها با او نیستند و از بربو می‌خواهد از شورش منصرف شود تا در عوض آن‌ها هم به او کمک کنند تا با هم فرار کنند"او با طعنه می‌گوید مشخص است که بوگه به او حسادت می‌کند. بوگه و ساشا با هم بحث می‌کنند. بوگه انگشتر را روی میز می‌بیند و آن را برمی‌دارد. ساشا می‌خواهد انگشتر را پس بگیرد. آن‌ها درگیر می‌شوند و انگشتر روی زمین می‌افتد.

نگین انگشتر درمی‌آید و توی آن یک مموری هست. ساشا و بوگه مموری را به لپ تاپ وصل می‌کنند و سعی دارند رمز آن را پیدا کنند. بوگه یادش می‌آید که ساواش می‌خواست با فردا فرار کند. او رمز -ساواش فردا- را امتحان می‌کند و مموری باز می‌شود. توی مموری یک فیلم از ساواش است که او در آن در حال صحبت با مردی است و به او می‌گوید مدیر شرکت یساری و همچنین یک قاچاقچی بین‌المللی است.

"آن‌ها دریچه را به بربو نشان می‌دهند و می‌گویند شب هنگام پخش فیلم تصمیم به فرار دارند"

در زندان بازرس‌ها می‌آیند و مدیر همه زندانیان را در اتاق سینما جمع کرده تا برایشان فیلم پخش کند. فیرات و هم بندی‌هایش در آشپزخانه مشغول آماده سازی تدارکات پذیرایی هستند. باریش به زندان می‌رود تا فیلم تماشا کند. وقتی ارن فیلم را پخش می‌کند، فیرات یک تکه کاغذ به زندانیان می‌دهد تا دست به دست به ردیف جلو، به دست باریش برسانند. کمی بعد فیلم قطع می‌شود و ناگهان فیلمی که فیرات از خودش ضبط کرده پخش می‌شود که در آن می‌گوید از زندان فرار می‌کند و بی گناهی خودش را ثابت می‌کند.

همان لحظه باریش برگه را باز می‌کند و داخل آن نوشته شده این روز را هیچوقت فراموش نکن.

همه متعجب می‎شوند و نظم زندان به هم می‌خورد. نگهبانان به دستور مدیر به دنبال فیرات می‌گردند. بربو به انبار آشپزخانه می‌رود تا فرار کند. نگهبانان دنبالش می‌روند.

"پاشا طبق نقشه به اتاق سینما می‌رود و به بهانه‌ای عینک کسی را که قرار است فیلم پخش کند را می‌گیرد و آن را می‌شکند"بربو در تونل به دیوار برمی‌خورد؛ او عصبانی می‌شود و نگهبانان به بربو می‌رسند و او را می‌گیرند.

ساشا با باریش تماس می‌گیرد و می‌گویند فهمیده‌اند جاسوس خود ساواش بوده و ینی حالا باریش جاسوس است. باریش شوکه می‌شود.

فیرات از راه خروجی دریچه جایی که مقابل زندان بود بیرون می‌رود؛ او می‌خواهد فرار کند که نگهبانان جلوی در او را می‌بینند. همان لحظه صدای تیراندازی می‌آید و نگهبانان از ترس پراکنده می‌شوند.

فیرات به سمت جاده فرار می‌کند. یک کامیون می‌آید و فیرات پلاک آن را چک می‌کند. راننده پیاده می‌شود. همان لحظه نیروی پلیس با اسلحه مقابل پلیس می‌ایستد. سپس ماسک‌های خود را برمی‌دارند و همگی می‌خندند.

"کمی بعد مجاهد به آشپزخانه زندان می‌رود و سوال می‌کند چه کسی به کامپیوتر وارد است، چون مسئول پخش عینک ندارد و نمی‌تواند خوب ببیند"آن‌ها پاشا، قنبر، حاجی آلاگوز و خان بابا هستند.

طبق نقشه بکیر در کارتن ذرت‌ها لباس‌های پلیس را جاسازی کرده و به زندان برده بود. قنبر روز گذشته دیوار داخل تونل را دوباره درست کرده تا بربو نتواند بیرون بیاید. هنگام خروج فیرات و گیر افتادن او جلوی زندان، ارن با کلیدی که داشت از روی کلید مدیر کپی کرده و وارد اتاق مدیر شده و با گوشی صدای تیراندازی را از طریق میکروفون پخش کرده بود. او سپس از پنجره به رفتن دوستانش نگاه می‌کند.



پایان قسمت ۳۳

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت سی و چهار ۳۴ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت سی و دو ۳۲ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۳۴ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۳۲

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۱۹ آذر ۱۴۰۰
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱