پیام‌های منفی علیه «تحول صداوسیما» از کجاست؟/ روایت یک عقب‌ماندگی

پیام‌های منفی علیه «تحول صداوسیما» از کجاست؟/ روایت یک عقب‌ماندگی
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۷ آذر ۱۴۰۰



خبرگزاری مهر - گروه هنر- محمد صابری، عطیه مؤذن: هنوز هم ناگفته‌های زیادی دارد و اگرچه با آرامش و با طمانینه حرف می‌زند اما پر از مساله و چالش است نسبت به صداوسیمایی که زمانی شخص شماره اول آن بود؛ محمد سرافراز رئیس اسبق رسانه ملی که طی پنج سال گذشته ابتدا به یک سکوت طولانی رفت، خاطرات ریاستش را در یک کتاب بازگو کرد، کتابش جنجال‌هایی به پا کرد و بعد چند باری سخنانی در فضای مجازی مثل کلاب هاوس و دیگر موقعیت‌های رسمی و غیررسمی داشت که هر یک به دلیلی بحث برانگیز شده است و در همه این چند سال زیر ذره بین رسانه‌ها بوده است.

از ابتدای شروع ریاست پیمان جبلی بارها نام سرافراز شنیده شد، اولاً هر دو از بدنه صداوسیما و خبر و رسانه بودند، هر دو سال‌ها در معاونت برون مرزی بوده‌اند و راه اندازی شبکه‌های مختلف را در این جزیره کوچک به عهده داشته‌اند، در بخش خبری و سیاسی سازمان کار کرده‌اند و هر دو شروع کارشان با تحولاتی سرعتی همراه بود که باعث شد بارها نامشان به موازات هم تکرار شود. به ویژه که سرافراز طی همه این مدت به یک نام مگو در صداوسیما بدل شده بود و گویی با مراسم تودیع و معارفه پیمان جبلی به نوعی از ممنوع‌التصویری هم درآمده بود. همه اینها باعث شد تا به سراغ او برویم و با او درباره لزوم کلید خوردن مهمترین تحولات سازمان صداوسیما گفتگو کنیم.

گفتگویی که به یک آسیب شناسی بدل شد و می‌تواند سرفصل خیلی از اقداماتی باشد که لازم است اجرایی و عملی شود.

* در مدتی که از انتصاب پیمان جبلی به ریاست سازمان صداوسیما می‌گذرد، در واکنش به برخی تصمیمات، اظهارنظرها و اقداماتی که داشته است، این گزاره از سوی برخی جریانات در فضای مجازی مطرح شده است که «سرنوشت محمد سرافراز در انتظار پیمان جبلی است»؛ اول اینکه آیا این تحلیل را شنیده‌اید؟ ثانیاً فکر می‌کنید سرنوشت شما چه ویژگی‌ای داشت که برخی احتمال می‌دهند در انتظار آقای جبلی هم باشد؟

این شایعات و حرف‌های مختلف را هم می‌بینم و هم می‌شنوم. در جریان فضای مجازی و موضع‌گیری‌های مطرح شده در آن هم هستم که هر کدام از خاستگاه مشخصی مطرح می‌شود. درباره این تحلیل خاص هم می‌توانم درباره دوره مسئولیت خودم توضیحی را ارائه کنم.

"به ویژه که سرافراز طی همه این مدت به یک نام مگو در صداوسیما بدل شده بود و گویی با مراسم تودیع و معارفه پیمان جبلی به نوعی از ممنوع‌التصویری هم درآمده بود"از نظر خودم همواره فکر می‌کردم رسانه ملی نیاز به تحول در ساختار، مدیریت و کیفیت آثار دارد.

احساسم این بود که صداوسیما یک عقب‌ماندگی تاریخی در حوزه فنی و محتوایی پیدا کرده است که باید از زمان حداکثر استفاده را برای اصلاح آن ببریم. در یک روند عادی نمی‌توانستیم و نمی‌توانیم این عقب‌افتادگی را جبران کنیم. به‌خصوص که خودم در حوزه برون‌مرزی چند شبکه مانند پرس‌تی‌وی، هیسپان تی‌وی، العالم و آی‌فیلم را پایه‌گذاری کرده بودم و با همین نگاه آسیب‌شناسی ساختاری سعی کرده بودم آن نقاط ضعف در این شبکه‌ها برطرف شود و از جهت محتوایی هم اقداماتی داشتیم تا این شبکه‌ها در نوع خودشان تبدیل به الگو شوند. هدفمان این بود که این رویکرد را در مدیریت سازمان هم پیاده کنیم و با سرعت بالایی تحول در ساختار تشکیلاتی و چابک سازی را اجرایی کنیم. اتفاقاً در همان مقطع خبرگزاری مهر در گزارشی از ۱۰۰ روز ابتدایی مسئولیت بنده، گزارش مشروحی را تهیه کرد و به این اقدامات در حوزه تحولات ساختاری و تغییر مدیران ارشد پرداخته بود.

احساس کردم از بیرون کارشکنی‌های بسیاری علیه سازمان می‌شود.

پیشنهادم این بود که یا با این مجموعه که پول و قدرت امنیتی و رسانه در اختیار داشت برخورد شود، یا اینکه من کنار می‌کشم تا سازمان به همان روال قبلی به کارهایش ادامه دهد. به‌طور خاص هم هدف اصلی اقدامات ما در زمینه برخورد با زدوبندها و فسادهای مالی بود این کارها داشت پیش می‌رفت اما یک مشکل جدی داشتیم و آن هم مسئله کمبود بودجه سازمان بود. هم از نظر درآمدی در آن مقطع با مشکل مواجه بودیم و هم از نظر کمک‌های دولت. خیلی در این زمینه چالش داشتیم. در بخش درآمدی تلاش کردیم از طریق برگزاری مزایده درآمدهای سازمان را افزایش دهیم.

"در جریان فضای مجازی و موضع‌گیری‌های مطرح شده در آن هم هستم که هر کدام از خاستگاه مشخصی مطرح می‌شود"احساسمان این بود که درآمدهای سازمان از محل آگهی‌های بازرگانی خیلی بیشتر از آنچه به‌دست می‌آمد، می‌توانست باشد. آن زمان درآمد سازمان از آگهی‌ها هزار میلیارد تومان بود که در قالب مزایده رقم هزار و هفتصد میلیارد تومان برای یکسال پیشنهاد داشتیم و برای سه سال، رقم هفت هزار میلیارد تومان را تعیین کرده بودند که این درآمد می‌توانست برای سازمان حاصل شود. وقتی مرحله اول مزایده با موفقیت عملیاتی شد، در مرحله دوم، بانک «توسعه تعاون» که یکی از مجموعه‌های برنده مزایده در قالب یک هلدینگ بود، به‌صورت غیرقانونی کنار کشید...

* که جنجال‌های بسیاری هم به همراه داشت!

گفتند که وزیر وقت کار این درخواست را مطرح کرده است و ما هم بلافاصله از آن‌ها شکایت کردیم. این‌ها در مرحله دوم مزایده، مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان ضمانت گذاشته بودند و وقتی غیرقانونی کنار کشیدند این ضمانت به اجرا گذاشته می‌شد. مراحل قانونی را هم طی کردیم اما این مزایده به نتیجه نرسید.

با وجود این شرایط و علی‌رغم آنکه پول کافی نداشتیم ما در آن مقطع حجم آگهی‌های بازرگانی را کم کردیم چراکه نمی‌خواستیم به کارکرد حرفه‌ای رسانه لطمه وارد شود. اعلام کردیم که باکس تبلیغات بین سریال‌ها نباید بیش از ۵ دقیقه باشد.

از طرف دیگر با تغییر مدیرکل بازرگانی و تمهیدات دیگری که اندیشیده شد، به میزان هزار و سیصد میلیارد تومان قرارداد قطعی برای تبلیغات بستیم و تا دو هزار و پانصد میلیارد تومان هم پیشنهاد قرارداد به دستمان رسیده بود که کارهای آن هم در دست اقدام بود که به دوره‌های آخر مسئولیت من رسید. وارد جزئیات بیشتر نمی‌شوم اما فضا به سمتی رفت که احساس کردم از بیرون کارشکنی‌های بسیاری علیه سازمان می‌شود. به‌طور خاص هم هدف اصلی اقدامات ما در زمینه برخورد با زدوبندها و فسادهای مالی بود. بخشی از آن در حوزه بازرگانی بود و بخش دیگر هم مربوط به پروژه‌های فنی می‌شد که پیش‌تر هم به آن‌ها اشاره کرده‌ام.

"هدفمان این بود که این رویکرد را در مدیریت سازمان هم پیاده کنیم و با سرعت بالایی تحول در ساختار تشکیلاتی و چابک سازی را اجرایی کنیم"در پروژه «آی‌پی‌تی‌وی» حدود ۱۰ میلیون یورو هزینه شد که هیچ حاصلی برای سازمان به همراه نداشت. مورد دیگر مجموعه‌ای به‌نام «دیتاسنتر» بود که ده‌ها میلیارد تومان چه قبل از دوره ما و چه بعد از دوره ما در آن هزینه شده بود اما ازنظر من فایده‌ای برای سازمان نداشت. یکی دیگر هم پیام‌رسان «سروش» بود که آن هم مشکلات بسیاری داشت. وقتی این موارد کشف و گزارش شد، برخوردها شروع شد. به همین دلیل یکی از دو راهی که پیشنهاد کرده بودم باید انتخاب می‌شد..

* که منجر به کناره‌گیری و استعفای شما شد!

بله.

من استعفا دادم و دو سه ماه بعد هم با آن موافقت شد. اما ناظر به سوال شما، اینکه می‌گویند چنین سرنوشتی در انتظار رئیس جدید سازمان صداوسیما هم هست، بیشتر به نظر می‌رسد از طرف کسانی مطرح می‌شود که نگرانند موقعیت خود را از دست دهند. عده‌ای که نگرانند نفوذشان در سازمان کم شود، چنین موارد و تحلیل‌هایی را مطرح می‌کنند. می‌دانید که صداوسیما به‌گونه‌ای است که خیلی از دستگاه‌های بیرونی نسبت به آن نظر دارند. از دولت و مجلس و قوه قضائیه گرفته تا نهادهای امنیتی و مراجع تقلید.

"پیشنهادم این بود که یا با این مجموعه که پول و قدرت امنیتی و رسانه در اختیار داشت برخورد شود، یا اینکه من کنار می‌کشم تا سازمان به همان روال قبلی به کارهایش ادامه دهد"مردم هم که طبیعتاً خواسته‌ها و مطالباتی دارند. اگر قرار باشد همه این‌ها دخالت و نظر داشته باشند، چه کار می‌توان انجام داد؟ در هر بخشی بخواهی دست بگذاری و تحولی ایجاد کنی، طبیعتاً عده‌ای با آن مخالفند. هر کار بزرگی طبیعتاً هزینه‌هایی دارد. یا نباید وارد آن شوید، یا باید متوجه هزینه‌هایش باشید. طرح موضوعاتی از این دست درباره ریاست جدید سازمان صداوسیما هم ناظر به همین نگرانی‌ها و ترس‌هاست.

* یعنی هدف اصلی محافظه‌کار شدن رئیس جدید است؟

از آنجا که شعار اصلی مدیریت جدید هم «ایجاد تحول» است، از همین امروز برخی دارند پیام‌های منفی مخابره می‌کنند تا این شعار به نتیجه نرسد.

* برخی سرعت بالای شما در ایجاد تحول را عامل ناتمام ماندن آن می‌دانند.

خودتان چه نظری در این زمینه دارید. به‌خصوص که شما به فشارهای بیرونی اشاره کردید اما دوست دارم بدانم بدنه سازمان چقدر تحمل این سرعت در ایجاد تحول را داشت، بالاخره می‌دانیم از داخل سازمان هم مقاومت‌هایی در برابر اقدامات شما بود و حالا آقای جبلی هم احتمالاً با این چالش در مواجهه با مدیران میانی سازمان مواجه خواهد بود.

درباره سرعت تحولات دو نکته را مطرح می‌کنم؛ اول اینکه من همین تغییرات ساختاری را پیش‌تر در مجموعه‌ای به نام شبکه‌های جدید برون‌مرزی پیاده کرده بودم و برای خودم این رویکرد کاملاً شناخته‌شده بود. ثانیاً زمانی که می‌خواستیم این تحولات را ایجاد کنیم، سازمان صداوسیما اداره کلی به نام «تشکیلات و سیستم‌ها» داشت که تمام ظرفیت تخصصی این اداره کل، کاملاً به خدمت گرفته شد و پیشنهادات اجرایی از دل آن بیرون می‌آمد. بنابراین اینگونه نبود که یک نفر به‌عنوان رئیس رسانه ملی بنشیند و برای خودش خواسته‌ای داشته باشد. من ایده‌هایم را مطرح می‌کردم، اشکالات سازمان را مطرح می‌کردم و این اداره کل تشکیلات بود که متناسب با این ایده‌ها، پیشنهادات اجرایی می‌آورد.

"به‌طور خاص هم هدف اصلی اقدامات ما در زمینه برخورد با زدوبندها و فسادهای مالی بود این کارها داشت پیش می‌رفت اما یک مشکل جدی داشتیم و آن هم مسئله کمبود بودجه سازمان بود"به‌عنوان مثال من می‌گفتم سازمانی که دو معاونت دارد یکی به نام «معاونت برنامه‌ریزی» و دیگری «اداری و مالی» این دو با هم به چالش می‌خورد. در دولت یک سازمان برنامه و بودجه وجود دارد که همین نقش را برعهده دارد.

من می‌گفتم وجود این دو معاونت در ساختار صداوسیما یک اشکال است. در عمل هم همواره می‌دیدیم که طی سال‌ها میان این دو معاونت چالش و درگیری وجود داشت. معاونت برنامه‌ریزی می‌گفت من تعیین می‌کنم که چه مقدار محتوای الف و ب و ج و د در شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی باید تولید شود و هزینه هر کدام هم چقدر باید باشد. راست هم می‌گفت، یک معاونت درست شده است برای همین کار، اما از طرف دیگر معاون اداری و مالی می‌گفت ما محدودیت منابع داریم و به نوعی آخر سر آن تصمیمات را در عمل وتو می‌کرد! نظر ما این بود که این دو باید با هم ادغام شوند.

به‌خصوص در دوره‌ای که ما محدودیت منابع داشتیم. این ایده آن زمان مطرح شد، بخش‌هایی هم ادغام شد. من زمان زیادی برای صحبت با مدیران زیرمجموعه معاونت‌های مختلف گذاشتم. همه حرف‌ها مطرح شده بود و هیچ حرفی باقی نمانده بود و برآیند همین حرف‌ها و گفتگوها تغییراتی بود که در ساختار سازمان اعمال شد.

* پس چرا در برابر آن این اندازه مقاومت شد؟

می‌گویند سرعتت بالا بود. پاسخ من اولاً این است که ما یک عقب‌ماندگی داشتیم و اگر می‌خواستیم با سرعت معمول پیش برویم، همواره آن عقب‌ماندگی حفظ می‌شد.

"احساسمان این بود که درآمدهای سازمان از محل آگهی‌های بازرگانی خیلی بیشتر از آنچه به‌دست می‌آمد، می‌توانست باشد"دوماً اساساً آن‌هایی که می‌گویند سرعت ما بالا بود، ملاکشان چیست؟ بالاخره یک ملاک کارشناسی باید وجود داشته باشد که برمبنای آن بگوییم اعمال تغییرات تشکیلاتی مثلاً نیاز به سه سال زمان دارد و اگر در دو سال صورت بگیرد، سرعت بالا بوده است! چنین نظری هم کسی نداده و همواره به‌صورت زبانی و کلی می‌گویند سرعت زیاد بوده است. واقعیت این است اگر کسی کار کند، می‌گویند سرعتش بالا بود و اگر کار نکند، می‌گویند اینکه کاری نکرده است! بالاخره برای هر کسی حرفی درمی‌آورند. باید نتیجه کارها را دید...

سازمان در آن مقطع برای ۲۰ هزار نیرو، ۳ هزار و پانصد مدیر مصوب داشت! این برای هر کسی که با کار تشکیلاتی آشنا باشد، خنده‌دار است. یعنی به ازای هر ۶ تا ۷ نفر، سازمان یک مدیر رسمی داشت! * از منظر نتیجه هم وقتی شاهد سیاست «کنترل زد» و بازگشت به عقب در دوران پس از شما بودیم، دیگر چه فایده‌ای داشته است!؟ وقتی آقای علی‌عسگری پس از دوره شما همه تصمیمات و ساختارها را به حالت قبل بازگرداند گویی اقدامات شما نتیجه‌ای هم به همراه نداشته است! خودتان چنین احساسی نداشتید؟

بله. این اتفاق افتاد.

در ابتدای کار از نظر من به شکل غیرمعقولی هم تصمیمات به عقب برگشت! حتی اگر بگوییم هزینه‌ای شده بود تا تشکیلات سازمان کمی جمع‌وجورتر شود، نباید شاهد این تصمیمات می‌بودیم. سازمان در آن مقطع برای ۲۰ هزار نیرو، ۳ هزار و پانصد مدیر مصوب داشت! این برای هر کسی که با کار تشکیلاتی آشنا باشد، خنده‌دار است. یعنی به ازای هر ۶ تا ۷ نفر، سازمان یک مدیر رسمی داشت! مرتباً هم تلاش می‌کردند این جایگاه‌های مدیریتی را ارتقا دهند. مدیر تبدیل به مدیرکل می‌شد، مدیرکل می‌شد مدیر مرکز، بعد می‌شد مدیر سازمان و بعد هم به معاونت می‌رسید! همین‌طور تعداد معاونت‌ها و مدیران بالا می‌رفت. در یک تشکیلات وقتی تعداد مدیران از حدی بالاتر برود، خودش تبدیل به یک چالش می‌شود.

"این‌ها در مرحله دوم مزایده، مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان ضمانت گذاشته بودند و وقتی غیرقانونی کنار کشیدند این ضمانت به اجرا گذاشته می‌شد"چنین تشکیلاتی به جای آنکه مأموریت‌هایش را انجام دهد، بیشتر در برابر مأموریت‌ها مقاومت می‌کند. این خاصیت طبیعی بروکراسی است.

* به نظر می‌رسد همچنان قائل به لزوم ادغام معاونت‌ها در ساختار صداوسیما هستید...

نه هر ادغامی هم خوب نیست. باید منطق رسانه‌ای داشته باشد. به‌عنوان مثال نمی‌دانم چقدر درست است اما در جایی مطرح شد که گویی قرار است خبرگزاری صداوسیما با شبکه خبر ادغام شود. از نظر منطق رسانه‌ای که من می‌فهمم، این تصمیم درست نیست.

چرا؟ چون زمانی که ما خبرگزاری صداوسیما را پایه‌گذاری کردیم، در واقع واحد مرکزی خبر را تبدیل به خبرگزاری کردیم. واحد مرکزی خبر به‌صورت سنتی اینگونه فعالیت می‌کرد که هر روز خبرنگاران و اعضای تحریریه می‌نشستند و تعدادی سفارش کار از دستگاه‌ها و وزارتخانه‌های مختلف می‌گرفتند. این کار، کار خبرگزاری نبود...

منابع خبر

اخبار مرتبط