نگاهی به مستند ایران، یک انقلاب سینمایی

نگاهی به مستند ایران، یک انقلاب سینمایی
ایسنا
ایسنا - ۲۳ شهریور ۱۴۰۲



ایسنا/اصفهان سینما در ایران با افت و خیزهایی روبرو شد و امروز از سینما خبری نیست و در زمینه آثار مستند و داستانی سکوت حاکم است. عجیب است که فیلم‌هایی که طنز نیستند و به‌عنوان طنز تبلیغ می‌شوند مورد استقبال قرار می‌گیرند و تأمل برانگیز است که با پیش‌زمینۀ تجربه‌های درخشان به نقطه‌ای رسیده‌ایم که این فیلم‌ها طرفدار دارند!

این جمله‌ها به محتوای جلسۀ کانون فیلم «برداشت» سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی واحد اصفهان اشاره دارد که چهارشنبه (۲۲ شهریورماه) و به مناسبت روز ملی سینما همراه با اکران و گفت‌وگو درباره مستند «ایران، یک انقلاب سینمایی» اثری از نادر تکمیل همایون برگزار شد.

در آغاز این نشست مصطفی حیدری، پژوهشگر و سینماگر با اشاره به تاریخ سینمای ایران، اظهار کرد: تاریخ سینمای ایران را می‌توان قبل از انقلاب ۵۷ به دو دستۀ «نسل اول» که شامل عبدالحسین سپنتا، آوانس اوگانیانس، دکتر اسماعیل کوشان وحتی ساموئل خاچیکیان و دیگران و «نسل دوم» یعنی هنرمندان و نسلی که از خارج بازگشتند و خدمات بسیاری کردند و البته برخی هم در ایران بودند، تقسیم‌بندی کنیم. ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، فریدون رهنما، منوچهر طیاب، خسرو سینایی، محمدرضا اصلانی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، علی حاتمی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهمن فرمان‌آرا نمونه‌هایی از این نسل هستند.

او افزود: هم‌زمان با شکل گرفتن موج نوی سینما ایران که برخی از آن با دو فیلم «قیصر» و «گاو» در سال ۴۸ یا فیلم «خشت و آینه» که در سال ۴۳ ساخته شد یاد می‌کنند، جریان سینمای آزاد با حمایت تلویزیون ملی ایران در حوزه فیلم کوتاه شروع به شکل‌گیری کرد. علاوه بر تهران، شهرستان‌هایی مانند خرم‌آباد، مشهد، آبادان، اصفهان، همدان و.. نیز در این روند مؤثر بودند؛ به گونه‌ای که فیلم‌سازانی متأثر از جریان نسل دوم روی کار آمدند.

"ایسنا/اصفهان سینما در ایران با افت و خیزهایی روبرو شد و امروز از سینما خبری نیست و در زمینه آثار مستند و داستانی سکوت حاکم است"غلامرضا مهیمن نیز جزو افرادی بود که در جریان سینمای آزاد اصفهان حضور داشت.

حیدری ادامه داد: سینمای آزاد از سال ۴۸ در تهران شروع شد، ولی اساس و پایه آن در اصفهان به سال ۵۱ بازمی‌گردد.

سپس، غلامرضا مهیمن، مستندساز پیشکسوت با مروری بر سینمای ایران در جهان صحبت خود را آغاز کرد و گفت: سینمای ایران قصه‌ای پرغصه و با فراز و فرود بسیار است. شکست و پیروزی را تجربه کرده و درخشش چهره‌های جوان و با جهان‌بینی‌های متفاوت را به خود دیده است، اما متأسفانه اغلب آن‌ها به دلایل مختلف به فعالیت خود در سینما ادامه ندادند.

او اضافه کرد: درخشش نام ایران در جشنواره‌های سینمایی از همه مهم‌تر است. پیش‌تر، ایران در ادبیات شناخته شده بود، اما اولین بار بود که با بیان سینمایی در جهان و در جشنواره‌ها شناخته شد. البته از ایران بیشتر به‌عنوان یک کشور عربی یاد می‌شد تا اینکه در دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ درخشش فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های مختلف بین‌المللی باعث شناخته شدن ایران شد. خوشبختانه ۵ سال پس از اختراع سینما یعنی سال ۱۸۹۶، دوربین فیلم‌برداری به ایران وارد شد.

مظفرالدین شاه در سفری که به اروپا داشت با این دستگاه آشنا شد و میرزا ابراهیم خان عکاس باشی آن را خریداری کرد؛ اما اروپا عقبه‌ و بیان تصویری خوب خود را مدیون عکاسی، تصاویر نقاشی شده در کلیساها و مجسمه‌ها بود.

این مستندساز گفت: فیلم‌ها ابتدا در میان مردم و در کافه‌ای واقع در پاریس به نمایش درآمدند، ولی در ایران با شکلی بسیار متفاوت این اتفاق رخ داد؛ ما با دوربین فیلم‌برداری آشنا نبودیم و در بدو ورود به کشور، مستقیماً به دربار برده شده بود. یکی از دلایلی که جریاناتی مانند انقلاب مشروطه و اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن دوره در دست نیست، همین موضوع است.

مهیمن ادامه داد: سپس به سال ۱۳۰۰ رسیدیم. اولین اتفاقی که در اوایل دهه اول به میان مردم آمد، توسط میرزا ابراهیم خان صحاف باشی رقم خورد که مکایی را برای نمایش فیلم اجاره کرد. در آن دوران اصلاً تولید نداشتیم. پس از نمایش فیلم، میرزا ابراهیم خان را سریعاً زندانی کردند زیرا روحانیونِ آن زمان بر این باور بودند که تماشای فیلم حرام است و مردم را بی‌دین می‌کند؛ درصورتی‌که میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشی جزو مشروطه‌خواهان و آزادی‌خواهان بود و به این دلیل بود که او را زندانی کردند.

"نیز در این روند مؤثر بودند؛ به گونه‌ای که فیلم‌سازانی متأثر از جریان نسل دوم روی کار آمدند"سپس میرزا ابراهیم خان همه دارایی خود را فروخت، به هند رفت و قصه تمام شد. بعد از تجربه میرزا ابراهیم خان، سینما به دستِ رانده‌شدگان از انقلاب اکتبر مانند  ایوانف، روسی‌خان، اردشیرخان و ... افتاد. به جای آنکه بیان سینمایی برای مسائل اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد، این افراد سینما را به‌عنوان یک کار تجاری و برای سودجویی به کار گرفتند.

نویسنده کتاب «منوچهر طیاب؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها» تصریح کرد: عبدالحسین شیرازی تنها کسی بود که در اوج تجاری سازی و سینماداری، دست به ساخت فیلم فرهنگی در هند زد؛ فیلم‌هایی مانند دختر لر، چشمان سیاه، فردوسی، لیلی و مجنون و ... .

او با اندیشۀ اینکه کار کند به هند رفت و چون زبان می‌دانست کار ترجمه را اغاز کرد، سپس مورد حمایت قرار گرفت و به او عنوان «سپنتا» دادند. عبدالحسین با فکر اینکه در ایران درها باز است، بازگشت ولی با خشت کج و سینمایی که به وسیله تجاری سیاهی تبدیل شده بود، مواجه شد. به جای استقبال، پس زده شد و در بخش مالی یک کارخانه در اصفهان مشغول به کار شد.

این مستندساز با اشاره به اینکه از تصویر و سینما به‌عنوان وسیله‌ای برای آموزش استفاده نمی‌شد، افزود: از سال‌ ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۸ تعدادی متخصص برای ساخت فیلم‌های آموزشی به ایران آوردند تا فیلم‌هایی درباره میکروب‌ها و طریقه شستن دست‌ها، آموزش الفبا و مواردی از این قبیل بسازند. همه این‌ها به صورت سیستماتیک و سیار در روستاهای ایران به نمایش درآمد و اولین اتفاقی که به کاربرد بیان سینمایی پرداخته بود، رقم خورد. سپس کلاس‌هایی با هدف تربیت متخصصان ایرانی برگزار کردند که سینما به‌عنوان وسیله‌ای برای بیان شناخته شود.

"پیش‌تر، ایران در ادبیات شناخته شده بود، اما اولین بار بود که با بیان سینمایی در جهان و در جشنواره‌ها شناخته شد"پیش از این سینما فقط به‌عنوان وسیله‌ای تجاری مورد استفاده قرار گرفته بود.

مهیمن ادامه داد: پس از این اتفاقات، اولین موج نویی که در ایران اتفاق افتاد کار گلستان بود. ابراهیم گلستان با مستندسازی شروع به ساخت فیلم با بیان سینمایی و تصویری کرد. در دهه ۴۰ کیمیایی و مهرجویی آمدند و تعدادی تحصیل کرده از اروپا به ایران بازگشتند که ازجملۀ این افراد، منوچهر طیاب، خسرو سینایی، کامران شیردل و پرویز کیمیاوی بودند. به دلیل اینکه آن زمان اوایل فعالیت وزارت فرهنگ و هنر بود این افراد را به ساخت مستند مجبور کردند و تعداد زیادی از این افراد مانند سینایی، شیردل و کیمیایی، مستندسازی را ادامه دادند.

او اضافه کرد: ۲ سال بعد و با به وجود آمدن تلویزیون، سینما به‌عنوان وسیله بیان جا افتاد و از دهه ۴۰ تا قبل از انقلاب، سینما را به‌عنوان وسیله بیان امور فرهنگی و اجتماعی داشتیم که با سانسور نیز روبرو می‌شد.

این مستندساز پیشکسوت تصریح کرد: در اواخر دهه ۴۰ بصیر نصیبی سینمای آزاد که به تلویزیون ملی ایران وابسته بود را راه‌اندازی کرد. این‌گونه که علاقه‌مندان به سینما دورهم جمع می‌شدند و کارهای تجربی انجام می‌دادند که بسیار هم موفقیت‌آمیز بود.

آن‌ها شروع به کارهای تجربی و آزاد کردند و سانسوری در کار نبود، یعنی بلافاصله پس از بررسی فیلم و خواندن فیلم‌نامه، دوربین در اختیارشان می‌گذاشتند و فیلم‌سازان آن زمان بسیار متأثر از کیمیایی و شیردل و .. بودند. این‌گونه، تجربه کردن را شروع کردیم، ولی در اواخر کار، مسئله سانسور به شدت بروز کرده بود و سناریوی آزاد و آزادی قبلی حاکم نبود، زیرا اداره امنیت یا ساواک روی فیلم‌ها حساس شده بود و مشکلاتی ایجاد می‌کرد.

مهیمن با بیان اینکه پس از انقلاب نیز به جای سینمای آزاد سینمای جوان راه‌اندازی شد، گفت: سینمای جوان وابستگی صددرصد دولتی داشت و کاملاً هدایت‌شده و کنترل‌شده پیش می‌رفت. با این حال، هنرمندان خوبی را پرورش داد و به‌تدریج فیلم‌های خوبی پس از انقلاب به خصوص در دهه ۶۰ و ۷۰ ساخته شد.

او در ادامه اظهار کرد: سینما مجدداً با افت و خیزهایی روبرو شد؛ تا امروز که خبری از سینما نداریم. در زمینه مستند و داستانی سکوت حاکم است به جز برای فیلم‌هایی که به‌عنوان طنز تبلیغ می‌شوند که حتی فکر می‌کنم طنز نیستند؛ و جالب است که مورد استقبال قرار می‌گیرند.

تأمل برانگیز است که با این پیش‌زمینۀ تجربه‌های درخشان به نقطه‌ای رسیده‌ایم که این فیلم‌ها طرفدار دارند!

انتهای پیام

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۱ شهریور ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ دی ۱۴۰۱
جام جم - ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
خبرگزاری میزان - ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
جام جم - ۴ شهریور ۱۴۰۲