نگاهی به گسست نسلی در ایران معاصر
از منظر جامعهشناسی، نسل صرفاً یک تفاوت بیولوژیکی مبتنی بر سن نیست، بلکه هر نسلی در چارچوب نظام سیاسی و اجتماعی دارای معیارها، ارزشها، استانداردها، علایق، مطالبات و هنجاریهای منحصر به خود است و نقش مهمی در تحولات اجتماعی دارد. به طور کلی نسل در مفهوم اجتماعی آن جایگاه مشترکی از منظر تاریخ تحولات را بازنمایی میکند. هر نسلی دارای نگرشهای غالب متفاوتی است که آن را از سایر نسلها جدا میکند. ضمن اینکه در هر نسلی فضاهای اجتماعی، ارزشی، آرمانی، ایدئولوژیک، هویتی، گفتمانی و سبکهای زندگی متفاوتی نیز رواج دارد. اینکه چگونه افراد واقع شده در یک نسل، در واقع زیر چتر ایدئولوژی و آرمانی خاص قرار میگیرند و از آن منظر دنیا را به شیوهای متفاوت از همتایانشان در نسلهای قبل تفسیر میکنند؛ تا آنجا که همین تجارب و آگاهیهای منحصر به فرد و مشترک مربوط به یک نسل است که راه تغییر اجتماعی را باز میکند.
"به طور کلی نسل در مفهوم اجتماعی آن جایگاه مشترکی از منظر تاریخ تحولات را بازنمایی میکند"(توکل و قاضی نژاد، ۱۳۸۵: ۱۰۳).
https://www.radiozamaneh.com/۴۸۶۳۱۲/به هر صورت تردیدی وجود ندارد که اکثریت افراد و گروههای متعلق به یک نسل به علت تجربه زیسته مشترکی که دارند، رفتارهای سیاسی مشابهی نیز از خود بروز میدهند. به همین اعتبار گفته میشود که دورههای گوناگون کنش سیاسی در ایران با دورههای مختلف نسلی همخوانی دارد. به عبارت دقیقتر بخشی از تحولات نسلی در میان گروههای سنی در رفتارهای سیاسی و مشارکت انتخاباتی بازتاب پیدا میکند.
بر همین اساس گروههای نسلی پیش و پس از انقلاب۱۳۵۷ از این قاعده مستثنی نبودند و این نسلها طی چهار دهه اخیر رخدادهای مهمی همچون تثبیت و استقرار انقلاب ۱۳۵۷، جنگ ۸ساله با عراق، فربهشدن و ظهور طبقه متوسط در میانه سالهای ۱۳۷۶-۱۳۶۸، پدیدار شدن جنبش دوم خرداد ۱۳۷۶، تحریمهای بین المللی، پیروزی شگفتانگیز محمود احمدینژاد و ظهور پوپولیسم در سال ۱۳۸۴، شکلگیری جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ و مشارکت در اعتراضات گسترده و سراسری در میان سالهای ۱۳۹۸-۱۳۹۶ و نظایر آن را تجربه کردهاند. ضمن اینکه بخشی گستردهای از این نسلها با کنشگری مدنی آگاهانه آشکارا به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نه گفتند.
حتی با استناد به آمارهای رسمی وزارت کشور (مشارکت ۳۶درصدی با کسر۱۲درصد آرای باطله) میتوان گفت که نسلهای اخیر جزو کمترین دسته از مشارکت کنندگان در این انتخابات بودند.
دستهبندی نسلها در ایران معاصر
برخی از محققان در تقسیم بندی نسلی بازه زمانی (۳۰سال، ۲۵سال، ۱۰ سال) را در نظر میگیرند حال آنکه برخی دیگر مقاطع سیاسی مختلف را معیار تقسیمبندی نسلها میدانند.
در این جا نسل به معنای گروهی از افراد در نظر گرفته شده است که در یک بازه زمانی مشخص نسبت به وقایع و رویدادهای پیرامونی خویش خاطرات و تجربههای مشترک دارند. بر این اساس در جامعه معاصر ایران میتوان پنج نسل را شناسایی کرد.
۱. نسل اول:
این نسل در جامعه ایران متولدین پیش از ۱۳۳۰ را تشکیل میدهند. این نسل در دوره پهلوی اول به عرصه آمدند (فراستخواه، ۱۳۹۵: ۶) و بدنه اصلی انقلاب را تشکیل میدهند که به عنوان نسل اول پدران انقلاب نیز شناخته میشوند.
"ضمن اینکه در هر نسلی فضاهای اجتماعی، ارزشی، آرمانی، ایدئولوژیک، هویتی، گفتمانی و سبکهای زندگی متفاوتی نیز رواج دارد"این نسل عمدتا از مبارزان نظام پیشین به شمار میآیند.
گروههای مرجع اجتماعی در این نسل بسیار پر نفوذ بوده است. رهبران و طراحان ساختارهای اصلی جمهوری اسلامی از این نسل منشأ میگیرند (خاشعی، ۱۳۸۹: ۶۴). مفاهیمی همچون حکومت اسلامی، جامعه اسلامی، ولایت فقیه، دموکراسی و اسلام در این گروههای سنی متولد شدند. (یزدانی و قادری، ۱۳۹۰: ۲۰۹)
۲.
نسل دوم:
نسل دوم در ایران معاصر به افرادی گفته میشود که در فاصله زمانی ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ متولد شدهاند. مهمترین ویژگی در این دوران گسترش ناسیونالیسم ایرانی است. (فراستخواه، ۱۳۹۵: ۶)
این نسل به عنوان نسل دوم پدران انقلاب نیز شناخته میشوند. در واقع مدیریت ۸ سال جنگ با عراق عمدتاً بر عهده این نسل بود. به عبارتی این نسل در رخدادهای انقلاب ۱۳۵۷، تسخیر سفارت آمریکا، شرکت در جنگ و دوران سازندگی بیشترین نقش را داشتند.
"https://www.radiozamaneh.com/۴۸۶۳۱۲/ به هر صورت تردیدی وجود ندارد که اکثریت افراد و گروههای متعلق به یک نسل به علت تجربه زیسته مشترکی که دارند، رفتارهای سیاسی مشابهی نیز از خود بروز میدهند"(یزدانی و قادری، ۱۳۹۰: ۲۱۰)
۳. نسل سوم:
این نسل تحت عنوان نسل X نیز شناخته میشود. متولدین دهههای ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ امتداد این نسل را تشکیل میدهند. در این نسل گرایش به نهادهای انقلابی و اسلامی از قبیل سپاه، بسیج و حوزههای علمیه پررنگ بود. علاوه بر حضور در جنگ، فعالیت در دوران سازندگی دولتهای پنجم و ششم هاشمی، از تجارب این نسل است (خاشعی، ۱۳۸۹: ۶۴).
نسل سوم بسیاری از آموزهها و ارزشهای مورد نظر نسل دوم را به چالش کشید. این نسل شکل دهنده رخداد دوم خرداد ۱۳۷۶ و روی کار آمدن دولت اصلاحات به رهبری سید محمد خاتمی شد.
نسل سوم خواهان مشارکت در حوزههای سیاسی هستند و معتقدند که نسل اول و دوم انحصار قدرت سیاسی را در دست دارند و از آنجا که جمعیت کشور ما یک جمعیت جوان است، بنابراین نسل دوم به تدریج باید قدرت را به نسل سوم واگذار کند (یزدانی و قادری، ۱۳۹۰: ۲۱۱).
۴. نسل چهارم:
متولدین مابین سالهای ۱۳۸۰-۱۳۶۰ را در بر میگیرند. این نسل در ادبیات جامعه-شناسی به نسل Y نیز شناخته میشوند.
"به همین اعتبار گفته میشود که دورههای گوناگون کنش سیاسی در ایران با دورههای مختلف نسلی همخوانی دارد"کانون توجه این نسل به فراغت و تجربه، سبک زندگی و فنآوری اطلاعات و ارتباطات و رسانه معطوف شده است (فراستخواه، ۱۳۹۵: ۷).
همه افراد این نسل، پس از انقلاب بدنیا آمده و رشد و تعلیمات آموزشی آنها در چارچوب سیاستگذاری نظام جمهوری اسلامی بوده است. عدم پذیرش الگوی زندگی نسلهای پیش از خود درک اهمیت سرگرمی، اوقات و فراغت، نسل موسیقی زیرزمینی، تجربههای دوستی با جنس مخالف و غیره، از ویژگیهای این نسل به شمار میآید.
۵. نسل پنجم:
این نسل در ایران به عنوان متاخرترین نسل پساانقلابی شناخته میشود. در ادبیات جامعهشناسی از آن تحت عنوان نسل Z یا نسل نت، نیز نام برده میشود.
این نسل متولدین ۱۳۸۰ به بعد را در بر میگیرند.
این نسل در دوره فراگیری و گسترش فنآوری به ویژه فیس بوک، توئیتر، یوتیوب، تلگرام، اینستاگرام و شبکههای اجتماعی مجازی قرار گرفتند. در این نسل انواع پدیدهها قابل شناسایی است، یارانهها، تحریم، تورم، بورس مسکن، صف آراییهای جدید در میدان نیروهای سیاسی، اهمیت یافتن بحرانهای زیست محیطی، جنبش سبک زندگی و سیاست زندگی (بگذار زندگی کنم) و نهایتا دولت اعتدال و پساتحریم گرایی، از شرایطی است که این نسل آن را تجربه کرده میکند (فراستخواه، ۱۳۹۵: ۸).
اعتیاد به فنآوریهای نوین ارتباطی و شبکههای مجازی، داشتن جاهطلبی، گرایش بالای این نسل به جریانهای معنوی نوظهور و گروههای مرجع اجتماعی سکولار، از دیگر ویژگیهای این نسل است (خاشعی، ۱۳۸۹: ۶۸).
تجربه گذار در ایران و بحران شکاف نسلی
از منظر جامعهشناختی، جامعه ایران جامعهای در حال گذار به حساب میآید. از این رو ساختارهای اجتماعی و نهادهای متعدد آن در مسیر تجربه گذار قرار دارند.
"به عبارت دقیقتر بخشی از تحولات نسلی در میان گروههای سنی در رفتارهای سیاسی و مشارکت انتخاباتی بازتاب پیدا میکند"این ساختارها متأثر از رشد صنعتی، شهرنشینی، مدرنیزاسیون و گسترش آموزش مدرن، به شدت نهادهای سنتی را به چالش کشیدهاند.
همین «تجربه گذار» مناقشاتی را شکل داده است؛ به این مفهوم، آنجا که نهادهای سنتی بایستی به تدریج زمینه را برای ورود عناصر مدرن مهیا نمایند، به دلایل متعدد از پذیرش آن خودداری نموده و یا به طُرُق مختلف با آن مقابله میکنند. این در حالی است که علیرغم وجود موانع مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در رابطه با پذیرش الگوهای مدرن زندگی، ساختار نهادهای اجتماعی در جامعه ایران (نهادهایی مانند خانواده، ازدواج، مدرسه، دانشگاه، دین) در فرایند جامعهپذیری تغییراتی را تجربه کردهاند که گاهاً این تغییرات نه تنها با سازگاری و انطباق و پذیرش آن از سوی نهاد قدرت همراه نبوده، بلکه بالاتر از آن به بروز و تشدید بحرانها نیز کمک کرده است.
در واقع تغییرات مداوم در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی منجر به شکلگیری شبکهای از روابط پیچیده و درهم تنیده میان میان عناصر مدرن و سنتی جامعه شده است. از این منظر برخی از محققان اجتماعی آشفتگی چنین وضعیتی را با چالشهای بدخیم اجتماعی نیز همراه میدانند.
این چالشها در سطح اجتماعی گونههای مختلفی را در بر گرفته است؛ به طور مثال میتوان به چالشهای میان زنان و حاکمیت، میان مردان و زنان، میان نیروهای تحصیل کرده و مدرن با نیروهای گذشتهنگر و ایدئولوژیک، چالش میان قومیتها که از حیث فرهنگی تفاوتهایی با یکدیگر دارند، چالش داخل نیروهای مذهبی (سنی و شیعه و غیره)، چالش میان نیروهای مذهبی و سنتی با نیروهای سکولار در جامعه، چالش توسعه نامتوازن میان مراکز کشور با استانهای مرز نشین و حاشیهای، چالش میان مدافعان سبک زندگی سکولار با گروههای اجتماعی ایدئولوژیک و در نهایت چالش شکاف نسلی در بین جوانان با حاکمان اشاره کرد.
نظام تصمیم گیر سالخورده و استمرار بحران شکاف نسلی
یقینا ردپای بحران شکاف نسلی را میتوان از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ و با توجه به کشمشک طولانی مولفههای مدرن با سنتی از سوی حاکمیت، ذهنیت تصمیمگیران سالخورده، ایدئولوژیزدگی و مقاومت در برابر نیروهای سکولار جامعه ردیابی کرد.
در واقع بخش مهمی از بحران نسلی بدین سبب است که سطح تعامل و انتقال تجربه افراد سالخورده به جوانان (بهویژه در محدوده سیاستگذاری) بدون توجه به امر مشارکت و تعامل صرفاً از بالا به پایین و آمرانه بوده است و حاکمیت صرفاً نگرش کنترلی و تحدید کننده بدان داشته و دارد.
حاکمان سالخورده و تصمیمگیر هیچگونه سنخیت مشترکی با خیل عظیم نیروهای امروزین به ویژه نسلهای سوم، چهارم و پنجم ندارند.
از طرف دیگر کسانی که در نظام تصمیمگیرند، متولد محدوده ۱۳۱۰ هستند که ادارکی از مطالبات نسلهای دههی، ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ در جامعه ندارند. فاصله سنی ۶۰سال چیزی نیست که به آسانی بتوان چنین شکافی را نادیده گرفت یا خلاء آن را احساس نکرد.
در حقیقت حاکمان سالخورده و تصمیمگیر هیچگونه سنخیت مشترکی با خیل عظیم نیروهای امروزین به ویژه نسلهای سوم، چهارم و پنجم ندارند. نظام تصمیمساز در ایران به شدت سالخورده، ایدئولوژیک، دارای نظام فکری سنتی و آمرانه است و نوع رفتارها و سیاستهای حاکمیت، به هیچ عنوان سنخیتی با واقعیت و مطالبات این نسلها ندارد.
از این منظر است که عموم اجتماعات در ایران گروگان آن نوع سیاستگذاری نیروهای سالخورده شدند که با مطالبات اراده عمومی و خواست اکثریت جوانان در تقابل قرار دارد.
"ضمن اینکه بخشی گستردهای از این نسلها با کنشگری مدنی آگاهانه آشکارا به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نه گفتند"در واقع اجتماعات (بهویژه نسلهای X، Y، Z) در جایی ایستادهاند که امر سیاست نسبت بدان نگاه بدبینانهای دارد.
برای نمونه این نسلها از بُعد فرهنگی (موسیقی، فیلم و تفریح)، از بُعد اجتماعی (آراستگی ظاهر، نوع پوشش، احترام به هنجارها)، از بُعد اقتصادی (اعتقاد به داشتن زندگی مرفه، ثروت اندوزی، اهمیت دادن به رفاه اقتصادی)، از بُعد نهادی (خانواده، ازدواج، دین) و از بُعد سیاسی (داشتن مطالبات و الگوهای خاص سیاسی در حوزه آزادی، عدالت و برابری) تفاوتهای جدی با نسلهای سالخورده و تصمیمگیر دارند.
در واقع همین ویژگیها باعث میشود که نسلهای جدید انگارهها و ارزشهای متفاوت و متعلق به خود را داشته باشند که در مقایسه با انگاره نسلهای پیشین آنها را متمایز و متفاوت میکند.
نسلهای (Y، Z) و مشارکت سیاسی
علیرغم اینکه رفتارهای رایدهی و مشارکت در انتخابات به دلایل و عوامل متعددی در میان نسلهای پساانقلاب وابسته است، با توجه به خصلتهای اجتماعی و سیاسی نسلهای چهارم و پنجم، میتوان برآورد تقریبی را از رفتار رایدهی این گروه که جمعیتی در حدود ۳۰میلیون نفر را شامل میشود، انجام داد.
اساسا این نسل در کنشگری سیاسی، به شدت واقعگراست و آنچه را که مانع زندگی فردی خود تشخیص دهد بر نمیتابد. در واقع شکاف نسلی در ایران پدیدهای است که هم در اعتراضات و هم در صورت مهیا بودن شرایط در انتخابات اثر و ردپای خود را گذاشته و خواهد گذاشت.
همانطورکه بنا بر اعتراف وزیر کشور نیز این گروهها در اعتراضات اخیر (دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸) نقش پررنگی داشتند. در واقع کنشگری سیاسی این نسل بهواسطه فعالیت گسترده در شبکههای اجتماعی کاملا واقع گرایانه است و اساساً جهان و دنیای امروز را بسیار متفاوت از چارچوب ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی میبیند. این موضوع در کنش سیاسی این نسلها به شدت تاثیر داشته است.
موضوع مشارکت انتخاباتی و رفتار رایدهی نسلهای چهارم و پنجم برای نظام جمهوری اسلامی یک نگرانی عمده به شمار میآید. به عبارتی عدم مشارکت سیاسی این دو نسل در فرایندهای سیاسی نظام فعلی نوعی نارضایتی محسوس به شمار میآید؛ کما اینکه رسانههای وابسته به حاکمیت این نگرانی را کتمان نکردهاند.
شکاف نسلی در ایران پدیدهای است که هم در اعتراضات و هم در صورت مهیا بودن شرایط در انتخابات اثر و ردپای خود را گذاشته و خواهد گذاشت.
برای نمونه نشریه صبح صادق، که پایگاه اطلاع رسانی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران است، در یادداشتی اذعان میدارد که حکمرانی بر متولدین دهه ۱۳۸۰ یا نسل پنجم بسیار سخت و دشوار است.
"حتی با استناد به آمارهای رسمی وزارت کشور (مشارکت ۳۶درصدی با کسر۱۲درصد آرای باطله) میتوان گفت که نسلهای اخیر جزو کمترین دسته از مشارکت کنندگان در این انتخابات بودند"ضمن اینکه آنها از معترضان اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ بوده و ماهیتا مخالف انقلاب اسلامی هستند. بنابراین ۳۰میلیون واجد شرایط رای دهی در نسلهای چهارم و پنجم، دارای وزن سیاسی و تاثیرگذاری بالایی است که در شرایط بحرانی میتواند مناسبات سیاسی را دگرگون نماید.
درحقیقت عدم مشارکت سیاسی تعداد بسیار بالایی از واجدین شرایط (متولدین ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۲) در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ نشان داد که این گروه تفاوت و تمایز شدید خود را با نسلهای پیشین در ویژگیهای بارز جمعیتی، فکری، هنجاری، رفتاری و نگرش سیاسی آشکار کرده است.
تداوم تقابل
در پایان بایستی گفت که انتظارات غیرروشنگرانه و توقعات اجباری سیاست گذاران و حکمرانان از گروههای اجتماعی متکثر، نتیجهای جز تعمیق یافتن این شکافها درپی نخواهد داشت.
بدون تردید پیششرط شکلگیری گفتمان مشترک بین نسل جدید و قدیم، پذیرش سبک زندگی متکثر، اهمیت دادن به نیازها، مطالبات، ارزشها، اعتقادات، هنجارها، رفتارها و الگوهای خاص نسلهای جدید جامعه است که شوربختانه روند فعلی و رفتارهای کنترلی نهادهای حاکمیتی نشان میدهد که مطالبات نسلهای جدید از کمترین اولویت رسیدگی برخوردار است. تداوم این وضعیت به معنای آن است که نه تنها شکاف و خلاء بحرانی پر نخواهد شد بلکه با استمرار روش آمرانه برخورد حاکمیت با نسلهای جدید، این شکاف روز به روز عمیق تر میشود.
در واقع تا زمانیکه عرصه تصمیمگیر و سالخورده قدرت سبکهای زندگی متفاوت را انکار کند و اساساً تفاوتها را به رسمیت نشناسد، مسئله به قوت خود باقی خواهند ماند و کماکان دایره فقدان درک متقابل گستردهتر نیز میشود.
منابع:
توکل، محمد و قاضی نژاد، مریم، ۱۳۸۵، شکاف نسلی در رویکردهای جامعه شناختی، نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۷ بهار ۱۳۸۵، صفحات ۱۲۴-۹۵.
خاشعی، وحید، ۱۳۸۹، بایستههای اجتماعی در سیاستگذاری رسانهای جمهوری اسلامی، فصلنامه رسانه، سال بیستم، شماره ۴. صفحات ۷۸-۶۲.
یزدانی، عنایت الله و قادری، علی ۱۳۹۰، شکاف نسلها، بررسی جامعه شناختی فاصله نسلها از انقلاب اسلامی تاکنون، فصلنامه پژوهشی انقلاب اسلامی، سال ۸، بهار ۹۰، شمار ۲۴. صفحات ۲۳۷-۲۰۷.
فراستخواه، مقصود ۱۳۹۵، تحولات نوپدید در فرهنگ دانشگاه و فضای کلاس و تاثیر آن بر تدریس، تاملی در نسلهای پنج گانه دانشجو و استاد، فصلنامه تدریس پژوهی، ال چهارم، شماره دوم، پاییز. صفحات ۲۹-۱.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران