پسری که بخاطر پیداکردن عکسهای مادرش نزد مرد غریبه، او را کشته بود از قصاص نجات یافت

آفتاب - ۲۳ مهر ۱۳۹۹

آفتاب‌‌نیوز :

خانواده فریدون گفتند در جریان نیستند چه اتفاقی برای او افتاده، اما با طرح شکایتی خواستار رسیدگی به این پرونده شدند. چند ماه بعد مأموران متوجه شدند ماشین مقتول در یک دفترخانه سند زده شده است.

با ردیابی‌های انجام‌شده مشخص شد خودروی مقتول به‌صورت قول‌نامه‌ای به یک زن به نام یلدا فروخته شده است. یلدا احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: فریدون ماشین را چند ماه قبل به من فروخت و بعد من برای سندزدن اقدام کردم. من در جریان قتل او نیستم.

وقتی تحقیقات گسترده‌تر شد این‌بار یلدا اعتراف کرد فریدون در خانه او و به‌دست شخصی به نام هوشنگ کشته شده است.

"آفتاب‌‌نیوز : خانواده فریدون گفتند در جریان نیستند چه اتفاقی برای او افتاده، اما با طرح شکایتی خواستار رسیدگی به این پرونده شدند"او گفت: فریدون از دوستان شوهر من بود. شوهرم مدتی بود که به خاطر مواد مخدر در زندان به‌سر می‌برد. قبل از آن دوستانش به خانه ما رفت‌وآمد داشتند. البته زمانی که شوهرم در خانه بود می‌آمدند. تا اینکه مدتی قبل فریدون گفت برای انجام کاری به خانه ما می‌آید.

وقتی آمد متوجه شدم دروغ گفته است و کاری با من ندارد و فقط می‌خواهد مواد بکشد. من هم عصبانی شدم و گفتم مواد را که کشیدی از خانه من بیرون برو. هوشنگ هم در خانه من بود. وقتی فریدون از روی عصبانیت به من فحاشی کرد هوشنگ با او دعوا کرد. کیسه‌ای روی سرش کشید و او را خفه کرد بعد هم جسدش را بیرون برد و در بیابان رها کرد.

پلیس هوشنگ را بازداشت کرد، اما این مرد مدعی شد هیچ اطلاعی از قتل ندارد.

"چند ماه بعد مأموران متوجه شدند ماشین مقتول در یک دفترخانه سند زده شده است.با ردیابی‌های انجام‌شده مشخص شد خودروی مقتول به‌صورت قول‌نامه‌ای به یک زن به نام یلدا فروخته شده است"او گفت: من با شوهر یلدا دوست بودم. او حالا به خاطر مواد در زندان است. من فقط کمک کردم یلدا و پسرش، فرشاد، ماشین فریدون را به نام خودشان بکنند و با اسناد جعلی خودم را فریدون معرفی کردم. من فریب خوردم و نباید این کار را انجام می‌دادم، اما مرتکب قتل نشدم.

مأموران متوجه شدند هوشنگ دروغ نمی‌گوید و یلدا و پسرش، فرشاد، رازی را پنهان می‌کنند. این‌بار فرشاد مورد بازجویی قرار گرفت.

او همه‌چیز را انکار می‌کرد و با جدیت می‌گفت هوشنگ مرتکب قتل شده و او و مادرش بی‌گناه هستند، اما با توجه به سؤالاتی که مأموران پرسیدند او به بن‌بست رسید و مجبور به اعتراف شد.

متهم گفت: من فریدون را کشتم. قبل از قتل این مرد را می‌شناختم. پژو ۴۰۵ را به مبلغ ۱۰ میلیون تومان از او خریدم، اما هنوز سند آن را به نام من نزده بود. وقتی ماشین را از فریدون تحویل گرفتم در صندوق عقب ماشین با لباس‌ها و عکس‌های شخصی مادرم روبه‌رو شدم. من که شوکه و غیرتی شده بودم به سراغ فریدون رفتم.

"من در جریان قتل او نیستم.وقتی تحقیقات گسترده‌تر شد این‌بار یلدا اعتراف کرد فریدون در خانه او و به‌دست شخصی به نام هوشنگ کشته شده است"اما او گفت این ماجرا به من ارتباطی ندارد. به‌همین‌دلیل با فریدون درگیر شدم و او را کشتم و جسدش را به بیابان‌های حاشیه تهران بردم.

به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای‌دم درخواست قصاص کردند. وقتی نوبت به فرشاد رسید گفت: وقتی به سراغ فریدون رفتم و گفتم برای چه عکس‌های شخصی و لباس‌های مادرم را نگهداری می‌کند با عصبانیت به من جواب داد و گفت به من ربطی ندارد و اگر مسئله‌ای دارم با مادرم حل کنم. آنقدر از این طرز حرف‌زدنش ناراحت شدم که تصمیم به قتل او گرفتم و او را بلافاصله کشتم.

بعد موضوع را به مادرم گفتم و متوجه شدم فریدون به مادرم نظر داشته است. هوشنگ که به اتهام جعل در دادگاه بود نیز گفت: من اتهام را قبول ندارم من گول خوردم و اصلا در جریان قتل نبودم. فرشاد و مادرش به من گفتند فریدون چند ماه است آن‌ها را سر کار گذاشته و من هم باور کردم و خواستم کمک‌شان کنم. اشتباه کردم قبول دارم، ولی من جعل نکردم؛ فقط خودم را به جای فریدون معرفی کردم. یلدا نیز گفت: من در جریان نبودم پسرم مرتکب قتل شده است، اما، چون مادر هستم بعد از قتل تصمیم گرفتم به او کمک کنم و دروغ گفتم.

با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص و به خاطر سرقت خودرو و استفاده از سند مجعول به زندان محکوم کردند.

"کیسه‌ای روی سرش کشید و او را خفه کرد بعد هم جسدش را بیرون برد و در بیابان رها کرد.پلیس هوشنگ را بازداشت کرد، اما این مرد مدعی شد هیچ اطلاعی از قتل ندارد"یلدا نیز به خاطر اخفای ادله جرم به هفت سال زندان محکوم شد. قضات دادگاه هوشنگ را تبرئه کردند.

حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شد و فرشاد در یک‌قدمی چوبه دار قرار داشت، اما توانست با پرداخت دیه به زندگی برگردد. متهم این‌بار به‌لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد. فرشاد در برابر قضات گفت: من آن زمان وقتی عکس‌های مادرم را در خودروی فریدون پیدا کردم کنترل اعصابم را از دست دادم و سراغ او رفتم تا حقیقت را بشنوم، اما او دعوا را شروع کرد.

متهم گفت: هشت سال است در زندان هستم و روزهای بسیار سختی را گذراندم و تا پای چوبه دار رفتم. حالا هم همه دارایی‌ام را از دست داده‌ام.

درخواست دارم کمکم کنید و با توجه به سختی‌ای که کشیدم و بخشش اولیای‌دم من را ببخشید. بنا بر این گزارش، هیئت قضات بعد از شنیدن حرف‌های متهم برای صدور رأی وارد شور شدند.

منابع خبر

اخبار مرتبط