پیدا و پنهان مشاغل کاذبِ بانوان در اقتصاد بی‌رونق کشور / دنیای پسادانشجویی در گیر و دارِ بیکاری پنهان

پیدا و پنهان مشاغل کاذبِ بانوان در اقتصاد بی‌رونق کشور / دنیای پسادانشجویی در گیر و دارِ بیکاری پنهان
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۲۵ اسفند ۱۳۹۹



گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_ زهرا زمانی فر؛ مسیر هر روزمان کوچه، خیابان‌هایی به سمتِ جنوب باشد یا شمال، شرق باشد یا غرب چندان تفاوتی ندارد. نگاهی به آخرین واگنِ مترو، بساط پهن شده در پیاده‌رو‌ها و زیرگذر‌ها، مقابلِ درب و ویترینِ فروشگاه‌ها، هتل ها، کافه‌ها و... که از عمقِ تک تک‌شان قصه‌ها می‌توان روایت کرد. قصه‌ی زنی که درمیان انبوهی از جمعیت، سبزی‌های خشک شده‌ای که حاصل دسترنج‌اش است را پهن زمین می‌کند و از خواص آن‌ها می‌گوید. یا شاید تنها ده قدم آن طرف تر، دخترک جوانی با صدایی خاص، اسامی و ویژگی کالایی را فریاد می‌زند و سعی در فروش محصولاتِ فروشگاهی دارد.

"گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_ زهرا زمانی فر؛ مسیر هر روزمان کوچه، خیابان‌هایی به سمتِ جنوب باشد یا شمال، شرق باشد یا غرب چندان تفاوتی ندارد"محصولاتِ آرایشی و پوشاک که آن‌ها را برای نمونه، گاهی بر روی صورت خود و گاهی بر تن می‌کنند تا شاید نظر مشتری را جلب کنند. روایتی که حالا بسیاری از دختران در دنیای پسادانشجویی مشغول دادزنی، ویزیتوری، فروشندگی و دیگر مشاغل سخت و سنگین هستند. حقیقت تلخی است، اما درسال‌های اخیر تحصیلکردگان بیشتری به مشاغل این چنینی روی آورده اند که در بهترین حالت، گاهی کارگران یقه‌سفید تمام وقت و کارگاران ساده نیمه وقت با دستمزد‌های حداقلی هستند. مسئله‌ای که فقط به کلانشهر‌ها ختم نمی‌شود و بدون شک در هر گوشه از شهر‌های کوچک و بزرگ، آثاری از خود برجای می‌گذارد. اما این روایت ها، تنها دو دقیقه از بیکاری پنهان، اما مرئی در سطح جامعه است که سری دراز دارد.

دنیای پسادانشجویی و گرایش بانوان به مشاغل کاذب

اتفاقات خوب و بدِ دنیای پسادانشجویی همان سرنوشتِ متفاوتی است که سالانه برای ۱ میلیون فارغ التحصیل دوره کارشناسی رقم می‌خورد که بدون شک شمار زیادی را بانوان تشکیل می‌دهند.

بانوانی که تعداد اندکی از آن‌ها در موقعیت‌های مختلف، با حقوق و مزایای خوب مشغول به کار هستند، اما آمار‌ها نشان می‌دهد ۸۰ تا ۹۰ درصد آنان در سال‌های اولیه فارغ التحصیلی بیکار و تنها ۱۰ درصد، با آزمون‌های استخدامی مشغول به کار می‌شوند. همچنین نیاز مالی و تشنج اقتصاد امروز، گاهی مجالی برای حق انتخابِ کار و فعالیت اجتماعی به بانوان نمی‌دهد و همچنان متقاضی اشتغال در بازار کار، فارغ از جنسیت رو به افزایش است. در این میان اما، شرایط برخی مشاغل بدین گونه است که هر فرد پس از فارغ التحصیلی، با هر سن و سال و با هر دانش و مهارتی از پس انجام آن برمی‌آید و تفاوتی بین آن‌ها وجود ندارد. درواقع؛ اشخاص، درجایگاهِ متناسب با تحصیلات و تخصص‌شان فعالیت نمی‌کنند. همچنین، رکود و بیداد بیکاری در بازار‌های کاررسمی و ناتوانی کارجویان برای ورود به مشاغل شناخته شده و رسمی، باعث افزایش مشاغل کاذب و زیرزمینی در اقتصاد کشور می‌شود.

"نگاهی به آخرین واگنِ مترو، بساط پهن شده در پیاده‌رو‌ها و زیرگذر‌ها، مقابلِ درب و ویترینِ فروشگاه‌ها، هتل ها، کافه‌ها و.."تا جایی که طبق آمارها، امروزه تعداد شاغلان در این بخش، بیش از ۸ میلیون نفر است. مشاغل غیر تولیدی که منجر به ارائه خدمات خاص و یا عرضه یک کالا در جامعه نمی‌شود، امکان رشد و گسترش در آن وجود ندارد و در نهایت، به عنوان شغل کاذب شناخته می‌شوند. این در صورتی است که، گویا درآمد وسوسه کننده این شغل‌ها ماهانه به ۴ تا ۵ میلیون رسیده است. نکته‌ای که همچنان دانشجویان را از پذیرش مشاغلی با درآمد کمتر، اما رسمی‌تر و مرتبط با رشته تحصیلی‌شان بازمی دارد. جوانانی که تاکنون حتی موفق به تجربه یک ساعت کار در فضای واقعی یا همان رسمی نیز نشده اند که اصطلاحاً به آن‌ها بیکاران مطلق هم می‌گویند.

مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاران ایران در این باره می‌گوید: «در همه دنیا تعاملی بین دانشگاه و وزارت کار وجود دارد که بتواند با توجه به نیاز کشور، به حرفه و شغل‌های مختلف و متناسب با آن، دانشجو جذب کنند.

این به این معنی است که درب دانشگاه به صورت بی قاعده‌ای بر روی دانشجویان باز نیست. بلکه تناسب سازی رشته و کار باید در نظام آموزشی حرف اول را بزند. اما متاسفانه بسیاری از دانشگاه‌ها به لحاظ کارکرد و مدرک نیز ارزش خود را از دست داده اند. همچنین باید توجه کنیم که به بسیاری از مشاغل در کشور نیاز داریم. اما با اصول و قواعدی که دختران ما حتی برای منشی گری، بازاریابی و...

"قصه‌ی زنی که درمیان انبوهی از جمعیت، سبزی‌های خشک شده‌ای که حاصل دسترنج‌اش است را پهن زمین می‌کند و از خواص آن‌ها می‌گوید"دوره‌های آموزشی ۶ تا ۹ ماهه طی کنند تا بتوانند هم به لحاظ مهارتی و هم به لحاظ اخلاقی از پس انجام آن بربیایند. نه اینکه اولویت روابط عمومی بالا، ظاهر مناسب و شرایط عجیب و غریب باشد و به دختران ما آسیب بزند. اما پیگیری شغل‌های بی ربط، دانشجویان را بی انگیزه و شخصیت آن‌ها را خرد و هم به لحاظ کاری و مهارتی آن‌ها را فرسوده می‌کند.»

وی ادامه می‌دهد: «امروزه استخدام‌های دولت نیز استخدام رسمی، قرارداد و روزمزد است. استخدامی که به‌صورت درون سازمانی در بسیاری از مشاغل از حسابداری گرفته تا بایگانی، افراد غیرتخصص مشغول به کار می‌شوند. افرادی که بین دوراهیِ بیکاری و شغل غیرمرتبط با مهارت‌شان قرارمی گیرند و قطعاً راه دوم را برمی گزینند.

به طور مثال؛ سالانه ۳۰ تا ۴۰ هزار فارغ التحصیل روانشناس و تقریباً به همین تعداد دانشجو در دیگر رشته‌های دیگر، فارغ التحصیل می‌شوند. دانشجویانی که شاید با اجبار به سراغ درس و دانشگاه رفته باشند. چراکه روزی شرایط دشوار کنکور و قبولی در دانشگاه را به جان خریده اند، پس آن رشته را ادامه می‌دهند و تسلیم مسیری می‌شوند که نظام آموزش برای آن‌ها مقدر کرده است.»

 

آسیبِ مشاغل کاذب زنگ خطری که به صدا درمی‎‌آید!

امروزه، مشاغل کاذب یا همان بیکاران نامرئی در جامعه توام با آسیب‌هایش، بیشتر دختران جوان و بانوان سرپرست را درگیر خود می‌کند. شغلی که می‌تواند از منظر فرهنگی واجتماعی آثار منفی به دنبال داشته و باعث ایجاد مشکلات روحی برای افراد جامعه و افزایش جرم و آسیب‌های اجتماعی شود. دختران جوانی که برای تأمین هزینه‌های تحصیل خود و بانوان سرپرستی که برای تأمین هزینه‌های زندگی، تحصیل فرزندان و...

"یا شاید تنها ده قدم آن طرف تر، دخترک جوانی با صدایی خاص، اسامی و ویژگی کالایی را فریاد می‌زند و سعی در فروش محصولاتِ فروشگاهی دارد"در مشاغل خانگی و کارگاه‌های کوچک و در بسیاری از محیط‌های مخرب دیگر مشغول به کار هستند، اما هیچ تسهیلات و مزایای ویژه و قانونی برای آن‌ها در نظر گرفته نمی‌شود. این بانوان به دلیل شرایط برخاسته از تحمیل مسئولیت‌های سنگین معیشتی، بدون هیچ امنیت جانی و روانی به امرار معاش می‌پردازند و طبیعی است که در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار دارند. اما آمار‌های رسمی ارگان‌ها و نهاد‌های متولی کارگران به حساب نمی‌آیند و در عمل شاغلان بدون حقوق قانونی و بدون شناسنامه شغلی هستند.

رئیس انجمن مددکاران ایران در این باره می‌گوید: «نکته این است که بسیاری از بانوان و دختران جوان به علت جو اجتماعی، فقر، تحصیلات خود و... به مشاغلی روی می‌آورند که در پایین‌ترین سطح شغلی قرار دارند و امتیاز خاصی برای آن‌ها تعریف نشده و بدون شک، آسیب‌هایی را به همراه خواهد داشت. چراکه بسیاری از دختران زمانی زیادی را در مقاطع مختلف تحصیلی، صرف درس و فراگیری رشته‌های نظری می‌کنند که بعد از ورود به بازار کار، توانایی و تخصص انجام کاری را در محیط ندارند و عدم مهارت، مساوی با رشد شغل‌های ناسالم است.

اما از طرفی، در رشته‌های عملی دانشگاهی نیز شرایط ویژه تری برای آن‌ها وجود ندارد، اما خب شانس بکار گیری افراد متخصص بیشتر است. گذشته از آن، دختران پس از اتمام تحصیل خود برای رفع نیاز مالی، فرار از بیکاری و در خانه نماندن و بسیاری از مسائل دیگر که فارغ التحصیلان با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند، مجبوراند به کار‌های سطح پایین و تعریف نشده با حقوق اندک و ساعت کاری طولانی گرایش پیدا کنند. اما علاوه بر آن، این مشاغل می‌تواند تک تک اعضای خانواده‌ی بانوان سرپرست را تحت تأثیر قرار دهد و آسیب منفی داشته باشد. چراکه اگر زنان سر‌پرست زمانی را برای نان‌آوری خانواده اختصاص دهند، دیگر زمانی ندارند تا به تربیت فرزندان بپردازند و شاید آن نسل در آینده درگیر آسیبی به مراتب خطرناک‌تر بشود. مسئله‌ای که بی شک دغدغه بسیاری از بانوان شاغل در مشاغل رسمی و غیر رسمی بوده که باتوجه به شرایط در نظر گرفته شده توسط کارفرما و قوانین کلی اجرا شده در محیط کار، زنان به طور کلی فرصت کمتری دارند تا کنار خانواده و فرزندان‌شان باشند.

"محصولاتِ آرایشی و پوشاک که آن‌ها را برای نمونه، گاهی بر روی صورت خود و گاهی بر تن می‌کنند تا شاید نظر مشتری را جلب کنند"شاید این مهم ترین نکته ای است که اکنون، نیاز به تغییر و اصلاح اساسی در محیط اشتغال بانوان دارد تا نقش مادری و فعالیت اجتماعی در تعارض با یکدیگر نباشد. »

مهاجرت و شهرنشینی، اجباری به بهانه اشتغال

مهاجرت و شهرنشینی امروزه، بی‌اختیار به اجباری بدل شده که زنان و مردانِ جویای کار را از حاشیه شهر‌ها و روستا‌ها به کلانشهر‌ها می‌کشاند؛ و بانوان نیز نقش پررنگی در این وادی پیدا کرده اند. چراکه در شرایط دشوار، زنان روستایی اغلب بار سنگین فعالیت‌های کشاورزی، دامپروری، صنایع دستی را به دوش می‌کشند و دیده می‌شود که تنگدستی گاهی زنانِ سرپرست خانوار و یا خانواده‌های روستایی را به سمت مشاغل سخت‌تر و سنگین‌تر از جمله؛ کولبری و کارگری در زمین‌های سخت زراعی و... می‌کشاند. اگر به مشاغل سالم روستایی بها داده نشود و حمایت برای گسترش آن‌ها حداقلی باشد، اتفاق طبیعی است که افراد برای موقعیت بهتر به کلانشهر‌ها تمایل پیدا کنند.

بسیاری از جوانان، اما تصور می‌کنند موقعیت شغلی در شهر‌ها بهتر و بیشتر است، اما در حقیقت؛ بر تعداد بیکاران افزوده و بسیاری از آن‌ها مشاغل کاذب در همین موقعیت ایجاد می‌شود که در پسِ ظاهرِ فریبنده آن، افراد را به نحوی درگیر می‌کند. از طرفی؛ در بازار کارِ مدرک محور شهری، معمولاً خانواده‌هایی که در مناطق روستایی از سواد بالا و تحصیلات دانشگاهی برخوردار نیستند و با توجه به شرایطشان زمانی که به شهر‌ها مهاجرت می‌کنند، در یافتن شغل دچار مشکل می‌شوند. از طرفی دیگر؛ اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، شهر‌های کوچک و روستا‌ها محدود و شغل مناسب و درخور با توقعات‌شان برای آنان وجود ندارد. مسائلی باعث می‌شود افراد بدون، چون و چرا به مهاجرت و شهرنشینی فکر کنند و در بسیاری از موارد به شغل‌های ثانویه و کاذب روی بیاورند.

اقلیما عنوان می‌کند: «مسئله مهمی است که هنوز هم در برخی از نقاط، نگاه و تفکر سنتی و بله اصطلاح مرد سالارانه بر روستا‌ها حاکم است. اتفاقی که در بسیاری از موارد زنان و دختران را از ادامه تحصیل و اشتغال بازمی دارد.

"روایتی که حالا بسیاری از دختران در دنیای پسادانشجویی مشغول دادزنی، ویزیتوری، فروشندگی و دیگر مشاغل سخت و سنگین هستند"علاوه بر آن، بانوان در چنین شرایطی تصمیم می‌گیرند تا به بافت‌های شهری و کلانشهر‌ها پناه بیاورند تا بتوانند به تمایل خود به تحصیل و اشتغال پاسخ بدهند. همچنین امروزه زنان، جوانان و کودکان حلقه‌ی اصلی زنجیره مشاغل کاذب هستند که خیل عظیمی از بیکاران به کلانشهر مهاجرت کرده و بیکاری بر روی بیکاری انباشته می‌شود. در این میان؛ نه تنها روستا‌ها جمعیت جوان و کارای خود را از دست داده بلکه شهر‌ها نیز بر سر بیکاری رقابت می‌کنند. مسئله‌ای که امروزه ما را با تلفیقی از تضاد فرهنگی، فقر و آسیب اجتماعی روبرو می‌سازد.»

وی گفت: «راه حل مناسب در نهایت، حمایت همه جانبه مسولان از کشاورزی، صنایع دستی و دامداری و دامپروری است که باعنوان ارزش، برای بافت روستایی شناخته می‌شود. همچنین گسترش و حمایت از شغل‌ها و ارائه تسهیلات مناسب به آن‌ها موجب می‌شود تا زنان و مردان دلگرم کاری باشند که به آن مشغول اند.

مسئله‌ای که فقدان آن موجب فقر و تنگدستی می‌شود و افراد چاره‌ای جز پناه آوردن به بافت شهری ندارند.»

آگهی‌های استخدام بانوان، آفتی بر جان اشغال سالم

امروزه آگهی‌ها به معضل جدی برای بانوان تبدیل شده است. چراکه اگر برای یافتن شغل به آن‌ها سری زده باشید، با انواع شرایط ظاهری و بهتر است بگوییم جنسیتی روبرو خواهید شد. همان شغل‌های رنگارنگ با حقوق و پورسانت‌های عالی در محیط دوستانه.
اقلیما می‌گوید: «این روز‌ها دختران جوان‌تر با کمبود شغل و فشار‌های اقتصادی چاره‌ای جز روی آوردن به اینگونه مشاغل ندارند. فضای مجازی نیز به عنوان بازویی قدرتمند به کمک افراد جویای کار آمده تا هرچه زودتر نیروی مورد نیاز را به شرکت های نیازمند نیروی کار متصل کنند. حالا دیگر کمتر کسی را می‌بینید که روزنامه را ورق بزنند و به دنبال شغل باشد.

"مسئله‌ای که فقط به کلانشهر‌ها ختم نمی‌شود و بدون شک در هر گوشه از شهر‌های کوچک و بزرگ، آثاری از خود برجای می‌گذارد"کافی است فقط کمی سایت‌های انتشار آگهی را بالا و پایین کنید تا با انبوهی از شرکت‌های عمومی و خصوصی روبرو شوید که به دنبال نیرو هستند. اما این بستر هم مانند خیلی فضا‌های دیگر از دسترس سودجویان در امان نمانده و با جستجوی ساده در این محیط، می‌بینیم که آگهی واقعی و غیر واقعی چه تفاوتی با یکدیگر دارند.»

همچنین آگهی‌های زیادی در سایت‌ها و نرم‌افزار‌ها برای استخدام منتشر می‌شود که در آن از افراد متقاضی می‌خواهد اطلاعات شخصی خود را ارسال کند. سوال‌هایی که برای استخدام نه تنها عجیب که غیر ضروری به نظر می‌رسند بلکه بسیار غیر اخلاقی است. آگهی‌هایی که پیشنهاد‌های رنگارنگ هم کم ندارد. مثلاً به دنبال منشی خصوصی هستند که به همراه مدیرعامل در مسافرت‌های کاری حضور پیدا کند.

در روابط راحت باشد و محدودیت کمتری داشته باشد. بدیهی است که هیچ شرکت معتبری این چنین و به این صورت اقدام به جذب نیرو نمی‌کند. اما در کل مجازی بودن توجیهی جالبی برای بی نظارتی نهاد‌ها بر اینگونه آگهی‌ها نیست. آگهی‌هایی که محیط کار آن ها، آسیب‌های غیر قابل جبرانی که به لحاظ روحی و جسمی به دختران جوان می‌رساند و بعد از آن تبعاتش را با هیچ شکایت و رسیدگی نمی‌توان از بین برد.

منابع خبر

اخبار مرتبط