هفته هنر و فرهنگ؛ هدیه ژان کلود کاریر، جشنواره لاغر، ترانه سرد و انفعال
هفته هنر و فرهنگ؛ هدیه ژان کلود کاریر، جشنواره لاغر، ترانه سرد و انفعال
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
منبع تصویر،
H.Tehrani
توضیح تصویر،
دیوارهای شاد
در سالگرد انقلاب، دیوارهای شهر زیبا شد، اما ترانههایی در گوشها پیچید که نشان از سرودهای شاد انقلاب نداشت. در مرگروز فروغ هم صدایش بیشتر آنجا شنیده شد که میگفت "وای اگر راهی به دریاییم بود، از فرورفتن چه پرواییم بود". پیدا نیست چرا امیدواری به برجام و شادمانی از قطع تهدیدهای آمریکا، جای خود را به سردی و سکوت داده است.
چند هفته مانده به بهار، همه دستدر کاران هنر و فرهنگ سرگردان میان کار، زندگی و مرگاند. متفکران از بیتفاوتی مردم نگرانند. سکوت و بیتفاوتی مردمان از آن جا میآید که با خود میگویند چرا؟ و به این کوتاهی خود را بیان میکنند.
"در مرگروز فروغ هم صدایش بیشتر آنجا شنیده شد که میگفت "وای اگر راهی به دریاییم بود، از فرورفتن چه پرواییم بود""اما در همین حال برخی معتقدند که جامعه مدنی متشکل از گروههای کوچک، جانی گرفته است. متفکران و دورنگرها معتقدند همین (قطعههای کوچک از جامعه مدنی) جانشین نومیدی و بیتفاوتیها میشود.
ویژهنامه انفعال و سرگشتگی که این هفته همراه مجله اصفهان زیبا در سراسر کشور منتشر شد، بحثی گشوده با عنوان "علل و عوامل بروز انفعال و بیتفاوتی در جامعه." مقصود فراستخواه، سعید مدنی، حسین دباغ، حبیبالله پیمان، نفیسه آزاد، عماد بهاور و امیرتاکی در بحث و سخنهایی جدا تاکید میکنند که لازمه بقا و ماندگاری، دوری از انفعال و بیتفاوتی است. در سرمقاله این ویژهنامه آمده: بقا و ماندگاری در دوری از انفعال و بیتفاوتی است.
در چهل و دومین سالروز انقلاب ایران، کتابها، شعرها، فیلمها، نمایشها، برنامههای تلویزیونی سرشار از نکتههای تاریخی است که نسل امروز با آن مخالف است.
عباس عبدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، معتقد است: "چیزی را که پدران نقطه قوت رویدادهای گذشته و افتخارآمیز میدانند، فرزندان و نوهها، نقطه ضعف و قابل نقد و تخطئه میدانند. بنابراین بیان نقاط قوت نیز دردی را درمان نخواهد کرد، زیرا ارزشهای نسل جدید تغییر کرده است."
عباس آخوندی، وزیر سابق، در سالگرد انقلاب نوشته: "بزرگداشت این روز باید موجب فراهم آوردن فضای نقد تاریخی برای آموختن از تاریخ و گشودن پنجرههای جدید به روی مردم این سرزمین و خلق فرصت و ظرفیتهای جدید برای توسعه ملی باشد. واقعیت این است که بر اساس برخی بیتوجهیها دولت ملی تا حد زیادی تضعیف شده و وحدت سرزمینی گاهی مورد تهدید قرار میگیرد.
باید همراه با نگرانی بههوش بود. برای نسل من این روز نشانهای است برای شروعِ دوباره، خلاقیت و دیدن افقهای دوردست، افقهایی که باید برای نسلهای بعدی خود ایجاد کنیم."
بعضی از اعضای حکومت معتقدند که زمان گشودن فضای سیاسی، واقعی کردن انتخابات، قطع سانسور فرهنگی، و پارازیت فرا رسیده است. هنرمندان نیز در هر فرصتی به گونهای در همین زمینه حرف و حدیثی دارند.
منبع تصویر،
vaznedonya
توضیح تصویر،
ماهنامه شعر وزن دنیا
شاعری که به زندان رفت
علیرضا نوری، شاعر همدانی و عضو کانون نویسندگان ایران، برای اجرای حکم به زندان همدان منتقل شد.
او در شعر بلند "آه برفها" در ماهنامه شعر "وزن دنیا" سروده:
قرن پنجمِ مایی
افیون غرابان و روبهان
در تنهایی این همه خون
چگونه توانستی از روی خلط بپّری
که بوی گند عنقریب ماه و راغ را فرا خواهد گرفت
و صداهای ایستاده بر مسلخ را پوست خواهد کند
کلماتی از استخوانهات بفرست
خونِ جوان رفته در اقصای چشم
گِردخانهای دست و پا کند
شرابِ چهل ساله بریز توی چشم
رستگاری زنبورها بعد از عهدِ طناب
علیرضا نوری سال ۱۳۹۶ به اتهام "توهین به مقدسات از طریق نوشتن اشعار موهن در فضای مجازی" به دوسال زندان محکوم شده بود.
"پیدا نیست چرا امیدواری به برجام و شادمانی از قطع تهدیدهای آمریکا، جای خود را به سردی و سکوت داده است.چند هفته مانده به بهار، همه دستدر کاران هنر و فرهنگ سرگردان میان کار، زندگی و مرگاند"
منبع تصویر،
Amir hossein
توضیح تصویر،
نوید احمدزاده در افتتاح جشنواره
جشنوارهی که گرم بود و نبود
جشنواره فیلم فجر گرمایی نه چندان گرم داشت، چندهزار نفری را به هوای تماشای چهرهها و بیرون آمدن از تنهایی، ماسکزده از کنج قرنطینه بیرون کشید. اما آنلاینهای عمومی- تئاتر، موسیقی، عروسکی ... - در این سرمای زمستانی، گرمایی نداشتند.
جواد طوسی در نگاهی به فیلمهای جشنواره سی و نهم فجر نوشته: "نگاه انفعالی و مایوس و خالی از فضیلت انسانی در اغلب آنهاست. آیا فیلمساز چنین دورانی از این نگرش تلخاندیشانه و خالی از هر نقطه امید گریزی ندارد؟ به آینده جامعهای با این حجم انبوه از یاس و افسردگی و پریشانحالی و عصبیت و تنیده شده با فقر و بدبختی میاندیشم."
این منتقد سینما در نگاهی جامعهشناسانه در همشهری نوشته: "مخاطب خلع سلاح شدهای که خودش در این جامعه ملتهب و پراعوجاج و سردرگم به قدر کافی کم آورده و در آستانه جنون قرار گرفته است، با دیدن این فیلمها چه حال و روزی پیدا میکند؟ آیا رئالیسم این زمانه صرفاً در سان دیدن از این فقر و نکبت و تیرهروزی و استیصال و اندوه بیپایان خلاصه میشود یا نیاز به یک نگاه فاعلانه و عصیانگر و مطالبهگر و نقطه امیدبخش هم دارد؟"
در شب آخر (اختتامیه) جشنواره تئاتر فجر، هم سخنها در لفافه گفته شد.
محمد چرمشیر که نمایشنامه سگدو را نوشته و در بخش مسابقه برنده شده بود، حاضر نبود و عباس غفاری به نیابت از چرمشیر گفت که این جایزه به روح بلند همه هنرمندانی تقدیم میشود که از دستشان دادیم و دیگر پرشدنی نیستند.
بهناز جعفری که جایزه بهترین بازیگر را در نمایش "آینه یک روز است" به دست آورد، ضمن ابراز دلتنگی برای تئاتر گفت: "امشب احساس غریبی میکنم، احساس میکنم این جشن یک جشن غریب است. از همه منافذ این سالن، سوز غریبی میآید، خواهش میکنم دستبهدست هم بدهیم این فاصلهها را برداریم."
منبع تصویر،
Bsms
توضیح تصویر،
رویا افشار
پدیده جشنواره فجر
رویا افشار، بازیگر، نویسنده و نقاش است. روزنامهها وی را پدیده جشنواره سی ونهم خواندند، بیهیچ اشاره به سالهای سختی که او دور از بازیگری به عنوان ممنوعالکار زیست و نتوانست در صحنه حاضر شود. اما او خود از یاد نبرده است و در پیام هنگام دریافت جایزه به ظرافت اشاره کرد که سختیها دیده است.
دوسال پیش کتابی از رویا افشار منتشر شد با عنوان "اتفاقا زندگی شد". درباره این رمان نوشت: 'کمی بیش از سی سال پیش '، شاید کمتر کسی بخاطر آورد.
"سکوت و بیتفاوتی مردمان از آن جا میآید که با خود میگویند چرا؟ و به این کوتاهی خود را بیان میکنند"در یک غروب سرد، از آن غروبهای سرد دلگیر، فکر کردم. ونتیجه بخشی از آن افکار 'کمی بیش از سی سال پیش '، شد رمان "اتفاقا زندگی شد" ... امشب بعد از 'سی سال پیش '، رمان چاپ شد ... چرا ... چطور...
چرا با گذشت این همه سال، هنوز همان غروب سرد دلگیر است؟
با لحنی شیطنتآمیز گفت: من که همه جوره تکان خوردم... تعجب نکنید، از 'کمی بیش از سی سال پیش '، هر چیزی اتفاقا یک چیزی میشود، حتا زندگی!
خانم افشار از چهرههای قدیمی تلویزیون بود و در زمان انقلاب سرگرم دکورسازی تئاتر مستقل کوچک به مدیریت پرویز صیاد. و با فاصلهای کوتاه ممنوعالتصویر شد، گرچه به تدریس اکتفا کرد و تن به مهاجرت نداد. همشهری نوشته او درمیان همه بازیگران زنی که امسال سعی کردند تصویری عمیقتر و واقعیتر از زن ایرانی در آستانه قرن تازه از خود برجای بگذارند، سنگینترین بار در سختترین راه را به بهترین و کاملترین شکل ممکن به سرانجام رسانده.
مسعود فراستی در مصاحبه با خبرآنلاین گفته بود که فیلم مامان فیلم خوبی نبود و آرش انیسی هم کارگردان نیست، اما فیلم توانست مخاطبی مثل ما را نگه دارد.
"واقعیت این است که بر اساس برخی بیتوجهیها دولت ملی تا حد زیادی تضعیف شده و وحدت سرزمینی گاهی مورد تهدید قرار میگیرد"بعد از ده دقیقه قصد داشتم از سالن بیرون بروم اما بازی رویا افشار نگذاشت. او فیلم را نجات داد.
پیش از فراستی هم کسانی در برآورد فیلمهای نامزد جوایز به فیلم مامان و به ارزش کار رویا افشار تاکید کرده و او را برنده جایزه اول نقش زنان دانسته بودند. برخی دیگر نیز به جهت حضور مجید برزگر فیلمساز به عنوان سرمایهگذار این فیلم، اطمینان یافته بودند که فیلم خوبی است.
مشخصه فجر امسال غایبان آشنا بود. جشنوارهای که در همه این ۳۹ سال روی شاخ نامهای مردم آشنا، در نقش فیلمساز و هنرپیشه گذشت. کسانی مانند فنیزاده، کیارستمی، انتظامی، رشیدی، کشاورز و شکیبایی که درگذشتند.
بیضایی و تقوایی حاضر به تحمل سانسورها نشدند. اصغرفرهادی، مانی حقیقی، بهمن فرمانآرا و کیمیایی هم آهستهتر میرانند.
این ردیف مردانه امسال در جشنواره غایب بودند. به این ترتیب همه فیلمسازان و اکثر بازیگران فیلمهای این جشنواره جوانانی بودند که در همین سالها به میدان پریده و بسیاری از آنان در ساخت فیلم و گفتن حرفهای درگلو مانده مسلط و دانا از کار درآمدند. گروهی رفتند. از میان ماندگان و ورزیدگان و حاضران تنها باید از زنان سینما یاد کرد که گام به گام قویترشدند و امسال ۳ تن آنها فیلمسازان اصلی بودند و ۱۶ نفرشان در فهرست منتخبها.
"منبع تصویر، vaznedonyaتوضیح تصویر، ماهنامه شعر وزن دنیاشاعری که به زندان رفتعلیرضا نوری، شاعر همدانی و عضو کانون نویسندگان ایران، برای اجرای حکم به زندان همدان منتقل شد"به زبان دیگر جشنواره فجر از ابتدا بدون زنان آشنای سینما گذشت.
اما حقیقت این که جشنواره بدون رخشان بنیاعتماد، مرضیه برومند، فاطمه معتمدآریا، و علی حاتمی، کیارستمی، کیمیایی، اصغر فرهادی، مهرجویی، فرمان آرا، تقوایی و چند تن دیگر، به راحتی پر نمیشود. گرچه امسال را کرونا کم رنگ کرد ولی قطعی نیست که متولدین بعد از انقلاب هم در مقابل سدها متوقف نشوند.
مرگ نزدیک و دور نمیشناسد
منبع تصویر،
Galimard/Film
توضیح تصویر،
هر دو رفتهاند، ژان کلود کرییه و عباس کیارستمی؛ تصویر کتاب عشقهای ایرانی
ژان کلود کاریر (ژان کلود کرییه) روشنفکر مشهور فرانسوی که بعد از ازدواج با نهال تجدد، به اساطیر فارسی دل بست و نیمه ایرانی شد. پس او داماد رضا تجدد نویسنده و روشنفکر و مهین تجدد (جهانبگلو) اسطورهشناس و نمایشنامهنویس پرکار شده و با دو خانواده با سابقه و روشنفکر ایرانی فامیل شد. نهال کارشناس برجسته اساطیر چین بود و هم در اساطیر ایرانی کار کرده، و ژان کلود هم نمایشنامهای بر اساس منطقالطیر عطار نوشت که بسیار صدا کرد.
ژان کلود چند بار نامزد جایزه اسکار در رشتههای مختلف شد و سرانجام هم یک بار جایزهای برای نمایشنامهای گرفت و جایزه اسکاری هم چند سال پیش نصیبش شد.
او که کارش را با بونوئل استاد بدعتگذار سینما آغاز کرد و در طول چهل سال با مهمترین و سرشناسترین فیلمسازان و کارگردانهای تئاتر کار کرد. چند بار هم بازیگر شد، آخرین بار در فیلم کپی برابر اصل ساخته عباس کیارستمی.
نیمه هفته ژان کلود کاریر در پاریس درگذشت. او از مدتی پیش بیمار بود و در بیمارستان به سر میبرد.
- ژان کلود کاریر؛ پلی استوار میان ادبیات و سینما که فرو ریخت
نهال تجدد فردای آن روز، در راه بازگشت از تهران به نگارنده نوشت: جان کلود همه کس من بود. در خواب رفت. من دو روز تهران بودم.
"جواد طوسی در نگاهی به فیلمهای جشنواره سی و نهم فجر نوشته: "نگاه انفعالی و مایوس و خالی از فضیلت انسانی در اغلب آنهاست"انگار برای رفتن میخواست من نباشم. شانسی بود با او زیستن. چند روز پس از مرگ ژان کلود انتشارات گالیمار کتابی را با محور عشق منتشر کرد از مجموعه داستانهای معاصر ایران، که قصههای ۱۷ نویسنده در آن جمع آوری شده که نام ژان کلود کاریر هم در میان آنهاست. این مجموعه به عنوان آخرین هدیه به ادبیات ایران محسوب میشود از جانب کسی که سالها با هنرمندان و فرهنگی مردمان ایرانی معاشرت داشت.
منبع تصویر،
Peymane danesh
توضیح تصویر،
روزنامهفروش شهر
یار روزنامهها
علی عالیزاده، تنها نماینده فروش روزنامه و مطبوعات شهر اوز اول هفته درگذشت. او مشهور شهر ثروتمند اوز از مناطق لار در جنوب استان فارس بود. عالیزاده را روزنامه نویسهای قدیمی تهران خوب میشناسند.
بیش از ۵۰ سال روزنامه فروخت و معتمد شهر بود و بسیاری از مردم اوز اخبار بزرگ ایران و جهان را از او میپرسیدند.
هادی صدیقی از روزنامهنگاران سابق او را مردی خواند که یک شهر با او خاطره دارند.
صدیقی درباره عالیزاده نوشت: "دهه هشتاد که ساکن اوز بودم شبها ساعت ۱۰ با دوستان به سمت دکهاش میرفتیم تا روزنامههایی که ماشین پست میآورد، همان موقع بگیریم و بخوانیم و دوستان روزنامهخوان شهر را که اندک اندک از هر سویی میرسیدند، ببینیم. حافظه عجیبی هم داشت و سلایق مردم را میدانست. "
صدایم میزد میگفت مجله شکار و طبیعت آمده، ببر برای آقای محمودی (پدربزرگم)، اینم روزنامه استقلال. میگفتم من که پرسپولیسیام، میگفت برای دایی ببر که استقلالیاست.
"روزنامهها وی را پدیده جشنواره سی ونهم خواندند، بیهیچ اشاره به سالهای سختی که او دور از بازیگری به عنوان ممنوعالکار زیست و نتوانست در صحنه حاضر شود"بعد میگفت این هم مجله خودت، یک مجله خانواده هم میداد و میگفت این هم ببر برای مادربزرگت.
روزنامهنگاران و موزعها، از دیرباز از محبوبترین کاسبان هر محله و هر شهر بودند. و در شهرستانها بیشترشان کار روزنامهنگاری یا بهتر بگوییم خبرنگاری هم میکردند. میزبانهای متعهد و مهربان روزنامهنگارهایی هم بودند که گذارشان به شهر آنان میافتاد.
عبدالرحمن فرامرزی بنیانگذار روزنامه کیهان - که خود اهل همان منطقه جنوب ایران بود- در وصف روزنامهفروشهای شهرستانی میگفت: آنها نمایندگان اصلی ملت نزد روزنامههای تهرانی هستند که خبر ندارند بیرون از تهران چه میگذرد.
پیشکسوت موسیقی مقامی
خبر از راه دور هم زود رسید. براتعلی ابراهیمی پیشکسوت و چهره ملی موسیقی مقامی خراسان رضوی در زادگاه خود درگذشت. او از اهالی روستای جوزقان توابع بخش میان ولایت سالیان دراز بود و همان جا همواره مشغول به فعالیت در زمینه موسیقی و مشغول کشاورزی.
صاحب سبک نوای سرحدی فریادی.
کسی وصف او مانند سیما بینا نگفت و هیچ مانند او بزرگش نداشت.
منبع تصویر،
Nian art gallery
توضیح تصویر،
سیما شاهرودی
شکست طرح عظیم تاریخ
در گالری نیان که دوباره جان گرفته است نمایشگاهی برپا شد از چند نقاش که در نوآوری به هم شبیه هستند و در عین حال هیچ شباهتی ندارند. سیما شاهمرادی، مریم طباطبایی، علی ذاکری، مریم کوهستانی، امیرحسین دزفولی، فاطمه افشاری و ندا غیوری. همه نقاشیها چشم را و روح را به تماشا میخواهند.
سیما شاهمرادی در نگاهی به تابلوهای خود نوشته: این آثار در زمانه تعلیق و ابهام تولید شده و به نمایش در آمدهاند، روزگار غیاب هر ساز و کاری که "گذشته" و "آغاز" را به نحوی به "آینده" و "انجام" پیوند میدهد. گویی طرح عظیم "تاریخ "که اساس آن برآمدن بنایی در "آینده" با کاربست مصالح گرد آمده از "گذشته" است، شکست خورده یا دستکم متوقف شده است.
به نوشته این نقاش: این کسادی و تعلیق نه فقط در کلان روایت تاریخ که در خرده روایتهای انفاس بشری نیز نمود یافته ...گویی آشویتس از میان نرفته بلکه مرزهایش را در خفا گسترانیده و "آپوریا" آن "بنبست گریزناپذیر" را از نقطهای خاص در نقشه جغرافیایی به تمامی کره ارض اتساع داده است، وضعیتی که روان بشری را در عین تعلیق هولناک، همزمان به غایت برانگیخته و آگاه کرده است.
شکسپیر در کمدی "رویای یک شب نیمه تابستان" پایان این مغاک را چنین بیان کرده است : "...
"اما او خود از یاد نبرده است و در پیام هنگام دریافت جایزه به ظرافت اشاره کرد که سختیها دیده است.دوسال پیش کتابی از رویا افشار منتشر شد با عنوان "اتفاقا زندگی شد""و چون از خواب برخیزند از آن شب جز رویایی دل آزار به یاد نخواهند داشت."
منبع تصویر،
Etemad gallery
توضیح تصویر،
عکس رضا کیانیان
او میرود دامن کشان
نمایشگاه انفرادی عکسهای رضا کیانیان از اول هفته در گالری اعتماد برپا بود.
رضا کیانیان بازیگر صاحب سبک، بار اولی نیست که عکسهایش را در نمایشگاهی میگذارد. این بار عنوان نمایش هست "او میرود دامنکشان".
کیانیان در بیانیه این نمایشگاه نوشته: نام اولین نمایشگاهم عکسهای تنهایی بود. این تم را در نمایشگاههای دیگرم هم تکرار کردهام. هر بار با شکلی و جایی متفاوت.
روی پوست درختان اکالیپتوس، در انتزاع پرواز کلاغها، در کهکشان، در وضوح رنگهای تند، در سایهها، در انعکاسها، در دریا، در دشتها …
و این بار تنهایی را در فلویی و روایت جستجو کردم.
در روایتهایی محو و بیشتر خیالانگیز.
انگار خاطرهای دور را با رویایی را به یاد بیاوریم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران