دلایل پرخاشگری فوتبالیستها در مستطیل سبز/چه کسی باید مراقب باشد؟
درگیری هایی که در فوتبال رخ می دهد دلایل زیادی دارد که این امر برای نوجوانان و جوانان شرایط متفاوتی را رقم می زند و نشات گرفته از برخی عوامل روانی و اجتماعی است.
خبرگزاری مهر - گروه ورزشی: «بی خشونتی، بزرگترین نیرویی است که بشر در اختیار دارد.» این جمله را یونسکو در صفحه ایسنتاگرامش به مناسبت روز «شکیبایی» از قول «ماهاتما گاندی»، مردی که پیام آور صلح و دوستی بود، منتشر کرد. اما در روزهای گذشته در یکی از مسابقات دوستانه فوتبال در رده جوانان بین دو تیم استقلال تهران و کیا تهران، در انتهای بازی، درگیری و تنش بسیار شدیدی بین بازیکنان، عوامل و کادر فنی دو تیم صورت گرفت، که فارغ از هر نتیجهای، برای این بازی تاسف و افسوس را به همراه داشت.
در این یادداشت به طور اجمالی و خلاصه قصد داریم به اتیولوژی (سبب شناسی) عوامل احتمالی در خارج از میدان مسابقه، بپردازیم که میتوانند از ادله زیربنایی حادث شدن چنین رویدادهای تلخی در داخل میدان مسابقه، باشند.
عوامل زیستی و روانی
۱- بالا بودن استرس به شکل بنیادین: اولین نکتهای که شایسته است به آن اشاره شود این است که در سنین نوجوانی و جوانی ترشح هورمون استرس زایی به نام کورتیزول بسیار بالا میباشد. همچنین هورمون و انتقال دهنده عصبی دیگری نیز به نام اپی نفرین (آدرنالین) نیز در مواقع استرس زا باعث بالا رفتن سیسیتم عصبی خودمختار (سمپاتیک) بدن انسان میشود که در بروز واکنش جنگ و گریز موثر است و در جسم انسان نیز سبب افزایش تنش، از جمله بالا رفتن ضربان قلب میگردد. در مجموع، به همین دلیل است که در این سنین، اغلب نوجوانان و جوانان تصمیمها و رفتارهای هیجانی بسیاری را از خود بروز میدهند.
"درگیری هایی که در فوتبال رخ می دهد دلایل زیادی دارد که این امر برای نوجوانان و جوانان شرایط متفاوتی را رقم می زند و نشات گرفته از برخی عوامل روانی و اجتماعی است"آنها تحریک پذیر هستند، ممکن است خیلی زود رنج شوند یا حتی با کوچکترین مسئلهای پرخاشگری کنند. بنابراین در این سن، ساحت روان انسان، پذیرای اضطراب و کشمکش بیشتری میشود و این کشمکش در رفتارهایی مثل ورزش کردن که اغلب با درگیری و تنش همراه است، میتواند افزایش هم پیدا کند.
۲- بحران هویت: از منظر اریک اریکسون، روانشناس سرشناس امریکایی، بحران هویت در دوران نوجوانی تا اوان جوانی اتفاق میافتد. دوران بسیار حساسی که نوجوان به چرایی و چیستی خود میپردازد و در دریای پر تلاطم سرنوشت نامعلوم خود غوطه ور میشود. دورانی که او به دنبال استقلال، پرداختن به علائق، ادامه تحصیل یا یافتن شغل است و برای اولین بار یاد میگیرد که چگونه میتواند به تنهایی و بدون همیاری والدین، مشکلات خویش را حل و فصل کند و زندگی را به سوی آینده پیش ببرد. با این تفاسیر، به طور مثال آن دسته از نوجوانانی که بزودی قرار است وارد مرحله جوانی شوند و فوتبال را به صورت حرفهای، به عنوان یک هدف و شغل انتخاب کنند، راه حل برطرف کردن این بحران را در این وادی میبینند، بنابراین تمام دغدغه و کنشها و واکنشهای آنها در زندگی منوط به دستیابی به این هدف میشود، هدفی که قرار است تمام شاکله زندگی آنها را در طی ۹۰ دقیقههای مسابقات فوتبال شکل دهد، بنابراین فوتبال نه بخشی از زندگی وی، بلکه تمام آن میگردد تا او با هربار احساس خطر از تنزل جایگاهش، یا امید به پیشرفتش دست به هراقدامی بزند.
همانطور که در بالا ذکر شد، فراموش نکنیم که در این سن احتمال گرفتنهای تصمیمهای هیجانی بسیار بالاست.
۳- میل به قدرت: اساساً انسان میل به قدرت دارد، و این میل به قدرت در دوران جوانی که با قوای جسمانی و زیبایی ظاهری همراه است، نیز افزایش مییابد. فرد به طور غریزی ولو در یک بازی ساده رایانهای نیز میل به پیروزی و برتری را دارد. چرا که با برتری خویش میتواند، قدرت خودش را به سایرین نشان دهد. این نمایش قدرت طلبیها، حتی در بازی و به ویژه در ورزشهای رقابتی نیز نمود عینی بسیاری دارد. مثلاً کسانی هستند که در زندگی آرام به نظر می رسند، اما در یک مسابقه فوتبال با خودخواهی میل به برتری دارند!
این پارادوکس حیرت انگیز ریشه در همان میلی است که در نهاد انسان نهادینه شده و در بزنگاهها خودش را عیان میکند.
"در مجموع، به همین دلیل است که در این سنین، اغلب نوجوانان و جوانان تصمیمها و رفتارهای هیجانی بسیاری را از خود بروز میدهند"روی دیگر این قدرت طلبی نحوه اجرای آن است. به این صورت که در بسیاری از مواقع این میل خود را با پرخاشگری نشان میدهد. خصیصهای که به عقیده «زیگموند فروید»، مبدع اتریشی مکتب روانکاوی ریشه در فطرت انسان دارد، نمادی از غریزه مرگ میباشد و در مقابل غریزه زندگی قرار میگیرد. به همین دلیل است که رفتارهای نامتعارفی مثل وندالیسم (تخریب گرایی) _ که شکل فوتبالی آن هولیگانیسم است_ با به رخ کشیدن قدرت، سبب متلاشی شدن جلوه زندگی میشود، که آبشخور همان غریزه مرگ است.
۴- هوش هیجانی یک ویژگی بسیار مهم: سالووی و مایر از نظریه پردازان مفهوم هوش هیجانی، آن را توانایی نظارت بر احساسهای خود و احساسهای دیگران و تمیز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و واکنش فرد تعریف کردهاند. بنابراین هوش هیجانی مجموعهای از صفات و موقعیتهایی است که بر ادراک، استفاده و مدیریت احساسات بازیکنان تاثیر میگذارد و به عنوان یک صفت شخصیتی بسیار مهم که تنظیم کننده هیجانهای ورزشکاران است، میتواند میزان تغییرات عملکرد آنها را تحت فشارهای روانی در هنگام ورزش شرح دهد و پیش بینی کند.
با توجه به توضیحاتی که در خصوص این ویژگی بسیار مهم گفته شد، میتوان چنین استنباط کرد که پایین بودن هوش هیجانی نیز میتواند یکی از عواملی باشد که بازیکنان فوتبال به ویژه در ردههای سنی پایینتر نتوانند هیجانهای تنش زای خودشان را درک و مدیریت کنند که در نتیجه میتواند سبب یک رفتار پرخاشگرانه شود.
۵- پرخاشگری: هر گونه رفتاری که به عمد و قصد و نیت قبلی برای آزار رساندن به فردی دیگر صورت بگیرد، پرخاشگری به شمار میرود که میتواند به دو گونه باشد: فیزیکی و کلامی. در واقع پرخاشگر میتواند ماحصل تمام کج روی هایی باشد که در عوامل پیشین ذکر شد. اکنون برای یافتن ریشههای اجتماعی پرخاشگری بد نیست که نگاهی هم به عوامل اجتماعی-فرهنگی بیاندازیم.
عوامل اجتماعی و فرهنگی
۱- تمدن: زیگموند فروید در کتاب تمدن و ملالتهای آن، مطرح میکند که پرخاشگری که به درون انسان (ناخودآگاه) او میرود، ملکه ذهنش میشود. در واقع تمدن جنبه مادی و عینی زندگی بشر است. انسانی که در طول حیاتش از بدایت تا نهایت، با پیشرفت علم و تکنولوژی سبک زندگی اش را متحول کرده و خواهد کرد.
"آنها تحریک پذیر هستند، ممکن است خیلی زود رنج شوند یا حتی با کوچکترین مسئلهای پرخاشگری کنند"او از وسیله نقلیه ای چون اسب و شتر به کشتی و اتومبیل و سپس هواپیما و جت و به تازگی سفینه فضایی دست یافته یا حتی در ورزش نیز این تحول در یک سده اخیر، کاملاً مشهود میباشد.
کافی است فوتبال سه دهه گذشته را با فوتبال امروز از زوایای مختلف مقایسه کنیم تا به عظمت این رنسانس پی ببریم. با این حال، اوج گیری تمدن نیز نتوانست حقیقت درون انسانها را به سوی شاهراه کمال نزدیکتر کند. چرا که تحول سیرت انسان با صورت وی مغایرت دارد و محصول جوهره و ذات اوست که در طول تاریخ یکسان بوده است. به طور مثال صداقت و دروغ در طول تاریخ بشر و در اقوام و ملل مختلف، همواره مفهوم و بار ارزشی یکسانی داشته اما وسایل نقلیه همواره تغییر کرده است. یا به تعبیری دیگر، هم انسان ده هزار سال پیش میل به قدرت را داشته و هم انسان امروز؛ تنها نحوه بدست آوردن این امیال متفاوت شده است.
به همین دلیل است که ریشه حقیقی انسان، رذیلت و فضیلتهایش در این تمدن پرطمطراق گم و بسیاری از اوقات ناپدید میشود و خمیرمایه آن نسل به نسل در هزارلای درون وی، قوام میگیرد و بی آنکه از آن اطلاعی داشته باشد در همان بزنگاهها خودش را نشان میدهد.
از همین رو «نیچه» فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب تبارشناسی اخلاق گفته است «غریزه هایی که نتوانند خود را در بیرون خالی کنند، رو به درون میآورند این همان چیزی است که من فرآیندِ درونیدن در انسان مینامم: اینجا بود که در بشر چیزی رویید که سپس آن را روانِ خویش نامید.» در واقع اشارات نیچه و فروید بازتابنده روان آشفته و مغشوش انسان میباشد که ریشهای بسیار طویل دارد و مجموع این روانها، روان خودآگاه و ناخودآگاه جمعی او را شکل میدهد. با این تفاصیل، این غریزههای مفقود شده به درون، در چنگال تمدن را در کجا میتوان یافت؟ بخشی از پاسخ را احتمالاً میتوان در دامنه پرفراز و فرود فرهنگ کاوید.
۲- فرهنگ: فرهنگ جنبه معنوی یک جامعه است، درست برخلاف تمدن که جنبهی عینی و مادی آن میباشد. در واقع فرهنگ شالوده همان ارزشها، باورها، تابوها و تمام هنجارهای روانی – اجتماعی است که در جامعه شکل گرفته تا جامه کلی پیکره جزئی روان انسان گردد، چرا که نیروی اجتماعی بسیار نیروی قوی میتواند باشد که در بسیاری از مواقع، همانطور که امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی باور داشته، بر انسان مقدم است.
از همین رو بسیاری از انسانها برای مقبولیت اجتماعی ممکن است، نقابی بر چهره بزنند و آن تصویری از خود را نشان دهند که با تصویر واقعی آنها بسیار متفاوت است. با این حال همنوازی تمدن و فرهنگ چگونه پیش میرود؟ میتوان اینگونه پاسخ داد. به طور مثال اختراع اتومبیل از نشانههای تمدن است، اما نحوه استفاده از آن، از نشانههای فرهنگ میباشد.
"دوران بسیار حساسی که نوجوان به چرایی و چیستی خود میپردازد و در دریای پر تلاطم سرنوشت نامعلوم خود غوطه ور میشود"به این ترتیب اگر کسی قوانین رانندگی را رعایت نکند، احتمالاً او را بی فرهنگ خطاب میکنیم. در واقع این فرهنگ همان خصیصهای است که نقش تمدن را مشخص میکند. یا به آن وقار میدهد یا آن را پلشت میکند. همچنین درگیری و تنش در یک مسابقه ورزشی مانند فوتبال، که هر دو تیم از امکانات در دسترس که زاییده تمدن میباشد، استفاده میکنند، بازتابی از فرهنگ آنهاست. فرهنگی که نتواند موانع آن سائقه های پرخاشگرانه انسان را بگشاید، تا رویه شایسته ای را به جای آن قرار دهد و در طی یک فرآیند عملگرایانه به غلط جا بیافتد، تا درنهایت سبب افزایش نقابها شود، چیزی جز تباهی خود و حتی تمدن را به همراه نخواهد داشت.
نکته مهم اینجاست که هرچه فاصله تمدن و فرهنگ بیشتر شود، معضلات و مشکلات از این قبیل که رفتارهای ناهنجار اجتماعی محسوب میشوند، بیشتر و بیشتر خواهد گردید.
۳- خانواده، اولین جامعه: مطابق با نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا، روانشناس کانادایی-امریکایی، کودکان به وسیله یادگیری مشاهدهای از رفتارهای بزرگترها الگوبرداری و به اشکال مختلف آن را تقلید میکنند و در رفتارهای خویش بروز میدهند. در واقع اولین محیط اجتماعی که کودکان با آن مواجه میشوند، خانواده است که ارزشها و باورها نیز در همین محیط به آنها منتقل میشود تا فرآیند یادگیری اجتماعی آنها و سازگار کردن خود با جامعه شکل بگیرد. با این حال، بهترین راه انتقال ارزشهای درست از طریق عمل صحیح است. به عنوان نمونه، اگر پدری در خانوادهای با فحاشی و فریاد زدن بر سر فرزند خودش میخواهد او را تنبیه کند، یا با فحاشی کردن در حین رانندگی به شخص دیگری که از او سبقت گرفته است - در حالی که فرزندنش نیز در اتومبیل کنار او نشسته است- میخواهد کارش را پیش ببرد، بایستی در نظر گرفت که آنچه را که به فرزندنش آموزش داده همان پرخاشگری کلامی است، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که فرزند نیز رفتار پدر را در محیطی دیگر به سبب آموزشی که از وی گرفته، تکرار نکند. البته این را نیز باید در نظر گرفت که در عصر حاضر، مطالعات اخیر در امریکا بیانگر آن است که حتی گروه همسالان نیز میتوانند بیشتر از خانواده در شکل گیری رفتارها و فضای فکری کودک و نوجوانان اثر بگذارند که در اینجا اهمیت نقش آموزش و پرورش در فضای مدرسه مطرح میشود.
۴- مشکلات آموزشی / مربی به عنوان الگو: بعد از محیط خانواده، دومین محیطی که در شکل گیری شخصیت و فرآیندهای روانی کودکان و نوجوانان نقش کلیدی را ایفا میکند، محیط مدرسه است.
"این نمایش قدرت طلبیها، حتی در بازی و به ویژه در ورزشهای رقابتی نیز نمود عینی بسیاری دارد"محیطی که به عنوان جامعهای بزرگتر برای فرد شناخته میشود که او باید با اشخاص مختلف اعم از گروه همسالان و همچنین مدیران و معلمان تعامل و برخورد داشته باشد. این فضای جدید نیز میتواند برای کودکان و نوجوانان مالامال از یادگیری و الگوبرداریهای جدیدی باشد که آنها از اعضای تشکیل دهنده این مجموعه فرا میگیرند. در مجموعههای ورزشی مثل یک تیم فوتبال به ویژه در تیمهای پایه نیز این فرآیند صورت میگیرد.
متاسفانه در بسیاری از مواقع، آسیبهای روانی از جانب گروه همسالان به سبب قلدری و پرخاشگریهای کلامی و فیزیکی یا از جانب معلمان و مربیان نیز صورت میگیرد. به طور مثال مواردی مشاهده شده که فوتبالیستهای نوجوانی که از حضور داشتن در باشگاهشان به سبب رفتارهای نادرست مربی خویش دچار اضطراب میشوند، چرا که بارها و بارها مورد پرخاشگریهای کلامی از جانب وی قرار گرفتهاند. این هجمه از خشم و غضب میتواند در ناخودآگاه فرد نوجوان سرکوب و ته نشین شود و به یک باره در مسابقه فوتبالی به حالت انفجاری خودش را نشان دهد.
در روانکاوی به این مکانیزم دفاعی، جا به جایی میگویند. یعنی زمانی که شخص از کسی (مانند سرمربی که مافوق است) دلخور و رنجیده خاطراست اما خشم و ناراحتی که از او در دل دارد را بر سر فرد دیگر که معمولاً هم ردیف (هم تیمی) یا مادون وی است، خالی میکند. یا به تعبیری دیگر، این نوعی از انتقام یا تلافی میباشد که از شخصی که نقشی در ناراحتی او ندارد قصد دارد که بگیرد، فارغ از اینکه طرفین حتی علتش را بدانند! و این چرخه میتواند به همین صورت، در ابعاد و محیطهای مختلف از فردی به فرد دیگر در جامعه منتقل و در نهایت مشکل آفرین شود.
۵- عدم امنیت اقتصادی، بهداشتی و اجتماعی: «باروخ اسپینوزا» فلیسوف مشهور هلندی معتقد است که «پول خلاصه همه چیز است.» به همین ترتیب اهمیت مسائل اقتصادی که قطعاً در معاش هر انسانی حیاتی میباشد را در سال ۱۹۶۹ روانشناسان اجتماعی در مطالعهای که بر روی کودکان بی سرپرست یک مدرسه شبانه روزی انجام دادند، بررسی کردند که به نتایج قابل توجهی دست یافتند. آنها در ابتدا جیرههای غذایی کودکان را آزاد به آنها میدادند که هرکسی به قدر کافی مصرف مینمود و حتی به دیگری نیز بذل و بخشش میکرد.
در ادامه میزان جیره غذایی آنها کمی محدودتر شد که همین مسئله سبب گردید که میزان مصرف غذایی بچهها بالاتر برود و از سخاوتمندیشان نیز کاسته شود! این روال همینطور ادامه پیدا کرد تا در انتها به جایی رسید که نه تنها میزان مصرف غذایی آنها به بالاترین حد خود رسید بلکه، به جای بذل و بخشش، از یکدیگر دزدی هم میکردند! این آزمایش بیانگر آن است که امروزه شرایط اقتصادی چه نقش بسزایی را میتواند در سخاوت یا شرارت افراد از همان سنین نونهالی ایفا کند.
در واقع تمام عواملی که تا به اینجا گفته شد به گونهای مستقیم و غیر مستقیم با نقش اساسی پول و اقتصاد گره میخورد. این جمله کلیشهای را همه میدانیم که پول خوشبختی نمیآورد اما بدون آن در دنیای امروز حتی نمیتوان زندگی کرد.
"خصیصهای که به عقیده «زیگموند فروید»، مبدع اتریشی مکتب روانکاوی ریشه در فطرت انسان دارد، نمادی از غریزه مرگ میباشد و در مقابل غریزه زندگی قرار میگیرد"چنین مقولهای تمام عوامل ذکر شده دیگر را نیز تحت الشعاع قرار میدهد. زیرا زمانیکه بدست آوردن نیازهای اساسی زندگی که به وسیله پول کسب میشود، تبدیل به یک معضل بزرگ میگردد، میزان فشار، اضطراب و مشکلات در نظام خانواده نیز افزایش مییابد.
والدین برای معاش خود و فرزندانشان ناگزیرند که پیوسته در طول شبانه روز کار کنند که این میتواند به بی توجهی و غفلت از تربیت کودک یا نوجوانشان بیانجامد یا کم بضاعت بودن و فقر مالی خانواده میتواند سبب شود که کودکان و نوجوانان آنها حتی فرصت ادامه تحصیل، تغذیه مناسب، و بسیاری از چیزهای دیگر را نداشته باشند که همه اینها آسیبها و فشارهای روانی آنها را چندین برابر میکند. از سویی دیگر این فقر مالی حاکم در جامعه میتواند سبب پرخاشگریهای اجتماعی از قبیل دزدی گردد که امنیت اجتماعی آنها را نیز سلب میکند و با وجود ویروس خطرآفرینی به نام کرونا این تعارض و تنشها نیز بیشتر و بیشتر میگردد. همچنین عدم بضاعت مالی، امنیت بهداشتی را نیز در هنگام وقوع حوادثی مثل ظهور این ویروس را دچار بحران میکند؛ بنابراین بقای آنها نیز به خطر میافتد که این میزان از تنش در عامل دهم، به انضمام نه عامل پیشینی که گفته شد، میتواند یک نوجوان یا جوان را به فروپاشی روانی سوق دهد. بی دلیل نبود که گئورگ زیمل در کتاب عظیم خودش با عنوان فلسفه پول، معتقد است که «تمام بی رحمی جامعه در پول منعکس میشود.
در فرهنگی که پول آن را تعیین میکند.»
با توجه آنچه که شرح داده شد، حادث شدن حوادث تلخی مانند درگیری شدید بین دو تیم جوانان استقلال تهران و کیا تهران، شالوده تمام معضلاتی است که خارج از دنیای مستطیل سبز گریبان گیر طرفین این درگیری شده؛ به ویژه برای نوجوانان و جوانانی که با وجود آن عوامل آسیب زا، تمام امیال و آمال و آرزو و تمرکز و اهداف خود و خانواده شان را در ستاره شدن در مستطیل سبز، خلاصه و تعریف کردهاند تا بلکه بتوانند خویش را از این اوضاع بغرنج نجات دهند.
به هرصورت، انتظار میرود تا در آینده کارشناسان و پژوهشگران حوزه روانشناسی اجتماعی و ورزش توجه بیشتری به چنین مضامین و مشکلات کنند، چرا که این مسیر درازآهنگ بسیار پرپیچ و خمی است که قطعاً نیاز به بررسی، مطالعه و تفحص بیشتری دارد که میبایست به آنها پرداخت تا عوامل آسیب زا، به طور دقیق و علمی، شناسایی شوند.
در واقع هدف از حل کردن هر معضل و مشکلی در وهله نخست باید یافتن چراییهایش باشد تا سپس به دنبال درمان و راه حل آن گشت، تا فردایی را ساخت که روزی روزگاری در مناسبت روز جهانی «بردباری» بار دیگر این جمله ماهاتما گاندی را با خود زمزمه کنیم که گفته بود «بی خشونتی، بزرگترین نیرویی است که بشر در اختیار دارد.» تا دیگر این بار، در آن روز، شاهد کمترین خشونت ممکن در مستطیل سبز و در فوتبال سرزمینمان باشیم.
---------------------------
رامتین ایمانی نوبر
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران