این ره که تو می‌روی به ترکستان است

این ره که تو می‌روی به ترکستان است
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۲۴ تیر ۱۳۹۹



گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، امیرحسین کمانکش؛ از همان خرداد ماه سال ۱۳۸۱ که دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای رسماً اعلام شد، پیش‌بینی می‌شد که کشورهای به اصطلاح ابرقدرت جهانی با احساس خطری جدی از مواجهه با ایران هسته‌ای، به فکر مقابله همه جانبه با این دستاورد انقلاب بیفتند. کشمکش ‌ها اما از گزارش محمود البرادعی و در پی آن قطعنامه شدیدالحن آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر توقف تمام فعالیت‌های هسته‌ای ایران آغاز شد. در آن زمان کمتر کسی در داخل و خارج پیش‌بینی توافقی را می کرد که بدون جنگ و تنها با گفت‌وگو با استفاده از زبان جهانی، انرژی هسته‌ای که حق مسلم مردم ایران بود را تبدیل به حسرتی کند که یک شبه بر دل همه کسانی که برایش خون دل خورده بودند بماند.

این ماجرا را باید در حدّفاصل خرداد سال ۹۲ تا تیرماه ۱۳۹۴ جستجو کرد؛ ازهمان سال ۹۰ و تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی و تبدیل شدن تحریم های گاه و بی گاه به تحریم‌های فلج کننده، زمزمه های مذاکره با آمریکا شنیده می شد، اما امید چندانی به این حرفها نبود؛ چرا که مناسبات دولت چیزی غیر از تعامل با آمریکا و اروپا بر سر حقوق مسلم مردم ایران بود اما پروپاگاندای رسانه‌ای کاری کرد تا وقتی در کوران انتخابات ۹۲ حسن روحانی سخن از کدخدا و مذاکره با کدخدا زد، مردمِ خسته از تورم‌ها و فشارهای اقتصادی او را به چشم قهرمانی ماورایی در حد فیلم های مارول ببینند و به امید برقراری ارتباط با آمریکا و بهبود شرایط، استارت مذاکره و شکستن تابوی عدم برقراری ارتباط با آمریکا را پس از ۳۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی بزنند.

با روی کار آمدن دولت دوازدهم قطار مذاکره با سرعت تمام حرکت خود را آغاز کرد و در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۴ و پس از تقریباً دو و نیم سال به مقصدی رسید که بسیاری از رسیدن به آن شادمان بودند؛ اما عده‌ای دیگر انذار می‌کردند که این تنها درِ باغ سبزی است که غرب نشان داده! رهبر انقلاب پیش از وصول به این مقصد برای اطمینان یافتن نسبت به سرنوشت آن، شروطی معین فرمودند و عدم خوشبینی خود به نتیجه مذاکرات را ابراز کردند؛ اما عشقِ دلباختگان به غرب چشمهای عاشقشان را کور و گوششان را کر کرده بود.

شادی مردم از این توافق چندان هم بی جا نبود؛ چرا که منتخب خودشان آن‌چنان وعده می داد که پس از برجام فلان می‌شود و بهمان می‌شود، که دیگر افکار عمومی نمی‌توانست نسبت به این توافقنامه نا امید باشد. انگار بعد از برجام قرار بود دیگر دانه آخر کبریت نشکند، در ترافیک ماشینهای لاین بغلی حرکت نکنند، دیگر وقتی دستمان پر از وسیله است دماغمان به خارش نیفتد و ... !

اما تاریخ چیز دیگری را به مردم ایران نشان داد.

"کشمکش ‌ها اما از گزارش محمود البرادعی و در پی آن قطعنامه شدیدالحن آژانس بین المللی انرژی اتمی مبنی بر توقف تمام فعالیت‌های هسته‌ای ایران آغاز شد"وعده‌هایی که هر روز نقض و امیدی که کم‌رنگ میشد. برجامی که گلابی‌هایش قرار بود تمام تحریم‌ها را در همان لحظۀ اجرای توافق به یک‌باره ریشه‌کن کند، برجامی که قرار بود پاسپورت ایرانی را عزت دهد، برجامی که قرار بود مشکل جابجایی ارز را حل کند، برجامی که قرار بود رکورد فروش نفت را بزند و برجامی که قرار بود آمریکا را سر جایش بنشاند، تبدیل شد به فتح‌الفتوحی که فاتحانش مجبور شدند تحریم‌هایی که تشدید شده بود را کاغذپاره بخوانند! فتح‌الفتوحی که فروش نفت را به حداقل مقدار پس از انقلاب رساند و فتح‌الفتوحی که حتی امکان جابجایی پول با کیسه و گونی را از تاجران ایرانی گرفت تا حتی نتوانند یک حساب بانکی در انگلیس باز کنند!

برجام که عملاً فرزند نامشروع رابطه با آمریکا بود، آن قدر ناشیانه از طرف ایرانی امضا شده بود که آمریکا، طرف اصلی مذاکره با ایران، پس از دوساله شدنش بدون هیچ هزینه‌ای نسبت به آن از خود سلب مسئولیت کرد و تکفل آن را به ایرانی واگذار کرد که تمام تعهدات خود را در شب اول اجرایی شدن انجام داده بود؛ تعهداتی که به قیمت بتن ریختن در قلب رآکتور اراک و تعطیلی ابدی آن، خروج ۹۷۰۰ کیلوگرم از مجموع ۱۰ هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده طی ۱۰ سال در یک شب، گران شدن دلار تا ۲۰ هزار تومان و سکه تا ۱۰ میلیون تومان و خم شدن کمر مردم زیر بار اشتباهات غرب‌گرایان تمام شد!

برجام، این آشی که غرب‌گرایان برای ملت ایران پختند، شوری‎‌اش آنجا مشخص شد که پس از خروج مثلاً غیرقانونی ایالات متحده آمریکا از آن، هیچ سازوکاری برای احقاق حقوق ایران به جز نگاه به دستان اروپا برای اندکی آبروداری پیش مردم برای دولت باقی نگذاشته بود. در اوایل اردیبهشت ۹۸ وقتی روحانی پیش بینی خروج آمریکا از برجام را میکرد، طی سخنانی عجیب خزانۀ خالی را به دشمن نشان داد و تضمین ماندن در برجام حتی در صورت خروج آمریکا از توافق را به این کشور داد.

در همان وانفسا که ایالات متحده زیرِ قرار زده بود و گردن کشی می کرد و توقع برخوردی جدی و طلب‌کارانه از مقامات دولتی و سیاست خارجی ایران می رفت، رئیس جمهور محترم کشور در حال راحت کردن خیال موگرینی از ماندن در برجام بود؛ به امید عنایتی از طرف اروپا تا شاید معجزه‌ای برای جنازه برجام رخ دهد. اما این تلاش هم بی ثمر ماند و در حالی که رهبر انقلاب دلسوزانه توصیه به عدم اعتماد به اروپا می کردند، دولت غرب‌گرا باز هم مسیر قبلی را طی ‌کرد و نتیجه‌اش هم شد تقلیل تعهدات اروپا به کانال اس‌پی‌وی و پس از آن هم تبدیل به ساز و کار فلجی به نام اینستکس؛ که طرف اروپایی را مجاز می کرد به هیچ عنوان از ایران نفت نخرد و در صورت خرید نفت توسط سایر کشورهای غیر اروپایی، هم‌چون بخشش به گدا، به ایران غذا و دارویی بدهد که آمریکا آن را تحریم نکرده است؛ که همین وعده هم به اجرای اف‌ای‌تی‌اف موکول شد و فعلیت پیدا نکرد. همۀ این گردن‌کشی‌های اروپا و آمریکا یک سال بعد و با ضرب الاجلی ۶۰ روزه که بعداً به ۹۰ روز کشید، رو به رو شد.

در حالی که در ابتدا طرف غربی از این اقدام شوکه شده بود، این امر کاملاً فشل مدیریت شد و ابتر ماند.

اکنون که تورم بی‌سابقه‌ای گریبان کشور را گرفته، پاسپورت ایرانی به کم اعتبار ترین وضعیت خود رسیده و حتی گذرنامۀ دیپلماتیک جناب ظریف هم دیگر ارزشی ندارد، دیگر کسی مسئولیت این فرزند نامشروع را به عهده نمی گیرد! به یاد این جملۀ جناب روحانی می افتیم که در شب اجرای توافق هسته‌ای گفت: «طومار تحریم در هم پیچیده شد، حقوق هسته‌ای ایران تثبیت گردید و اقتصاد ایران در مدار اقتصاد جهانی قرار گرفت».

وقت آن است که پس از هفت سال نشستن به امید غرب، راهکارهای عملی‌تر را که متضمن برون‌رفت از مشکلات اقتصادی هستند، امتحان کنیم؛ راهکارهایی که همواره مورد تأکید رهبر فرزانه انقلاب (مد ظله) بوده اند و هر دلسوز انقلابی آن را تأیید می کند.

وقت آن است که به جای گره زدن مشکل آب خوردن کشور به لبخند غرب، به دنبال تحقق کیمیایی به نام اقتصاد مقاومتی باشیم؛ سازوکاری که امتحان خود را بارها و بارها در داخل کشور و به ویژه توسط نیروهای نظامی پس داده و اقتدار نظامی ایران اسلامی را در شرایط سخت تحریم به رخ جهان کشیده است. اقتصاد مقاومتی که قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا ای را پدید آورده که به فرموده رهبر انقلاب همواره یک بازوی اجرایی قوی برای دولت‌ها در طول این سال ها بوده است.

وقت آن است به جای انتظار برای امضای کری و قول موگرینی، به حرف‌های تولیدکنندگان داخلی گوش بدهیم و برای حرکت چرخ تولید کشور از آن‌ها امضای تضمینی بگیریم و نگاهمان را به تولید کننده در شرایط جنگ اقتصادی مانند نگاه به یک رزمنده تغییر دهیم؛ تا چرخ اقتصادمان بچرخد.

وقت آن است که به جای چشم داشتن به عنایت اروپا برای غذا و دارو، به دنبال خودکفایی در نیازهای اساسی کشور برویم. و اگر عاقلانه نگاه کنیم، این شرایط تحریم بهترین زمان برای شکوفایی و رشد کشور در زمینه تولید است؛ فرصتی برای بی نیاز شدن از خارج، که عزت واقعی را به ملت ایران می دهد.

وقت آن است به جای التماس به غرب برای خریدن سرمایۀ ملی‌مان، به دنبال اقتصادی غیروابسته به نفت باشیم. همین چند ماه پیش بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: «اگر مسئولان ما هوشیارانه عمل کنند، تحریم می‌تواند اقتصاد کشور را از اتکاء به نفع نجات بدهد و بندناف اقتصاد را از نفت ببرد».

و در نهایت وقت شستن چشم هاست، وقت جور دیگر دیدن است، زمان تکیه به داخل و قطع امید از غرب. تنها در این صورت تعامل با دنیا ممکن می شود؛ تعاملی در جهت تعالی ملت ایران، تعاملی که بُردش فقط و فقط برای خودمان، و شکستش خاصه برای دشمنان باشد!

امیرحسین کمانکش - عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط