قسمت نود و یک صداقت سیز
سریال صداقت سیز قسمت نود و یک 91Sedaghatsiz Serial Part ۹۱
گونول و ولکان و هالوک، درین را به بیمارستان میبرند تا جلسۀ اول فیزیوتراپی را شروع کند. هالوک بهخاطر قیافه گرفتن گونول بیرون بیمارستان میماند. درین به اتاق پیش جیران میرود. او قبل از معاینه برای اینکه لو نرود به جیران میگوید اخیراً کمی پاهایش را حس میکند اما به کسی چیزی نگفته، چون میترسد نتواند راه برود و امید واهی به بقیه بدهد. او از جیران میخواهد به کسی چیزی نگوید.
" سریال صداقت سیز قسمت نود و یک 91Sedaghatsiz Serial Part ۹۱ گونول و ولکان و هالوک، درین را به بیمارستان میبرند تا جلسۀ اول فیزیوتراپی را شروع کند"
یک نفر با ولکان تماس میگیرد و خبر میدهد در مورد ساختمانهای هالوک در محلی خاص چیزی مشکوک است چون قبلاً آنها ساختمانها زمین زراعی بودهاند و چندین سال قبل بعد از آتشسوزی بیشتر آنها به اسم هالوک درآمده. آراز به اتاق تأسیسات بیمارستان میرود و میتواند سیستم کامپیوتری را درست کند. همه شگفتزده میشوند و برای او دست یمزندد. آسیه به آنجا میرود تا به نِوین در مورد آراز صحبت کند. نِوین در حال تشکر از آراز است و میگوید میتواند در مهمانخانۀ خیریه ساکن شود.
آسیه از این خبر خوشحال میشود.
آسیه بههمراه آراز به اتاق او میرود. او بخاطر روز گذشته عذرخواهی میکند. آراز میگوید کار او اشتباه بوده و در حق آسیه بیانصافی کرده. او بعد از آسیه تعریف میکند و میگوید همهجا آسیه را میبیند و زندگی با آسیه برای او معنا پیدا کرده.
"او قبل از معاینه برای اینکه لو نرود به جیران میگوید اخیراً کمی پاهایش را حس میکند اما به کسی چیزی نگفته، چون میترسد نتواند راه برود و امید واهی به بقیه بدهد"آسیه از حرفهای آراز معذب میشود. آراز وسایلش را جمع میکند و آسیه او را به سمت مهمانخانه میبرد. ولکان به خانۀ آسیه میرود. نیل به او میگوید نیل به همراه آراز به مهمانخانه رفته و ولکان عصبانی میشود. آسیه و آراز خرید میکنند و به مهمانخانه میروند.
در خانۀ ملیح، ملیح و گونول در حال صحبت در مورد راه رفتن درین هستند. همان لحظه بهار وارد میشود و حرفهای آنها را میشنود و شوکه میشود. آسیه و آراز لوازم خانه را جابهجا میکنند، سپس در تراس ویلا مینشینند. آراز از زیبایی آسیه تعریف میکند. ولکان به آنجا میرسد و از پشت میلهها آنها را نگاه میکند.
"او بعد از آسیه تعریف میکند و میگوید همهجا آسیه را میبیند و زندگی با آسیه برای او معنا پیدا کرده"آراز و آسیه یکدیگر را میبوسند. ولکان با دیدن این صحنه شوکه میشود و گریه میکند و سوار ماشین میشود و از آنجا میرود. آسیه هم به خانه برمیگردد.
ولکان مشروب میگیرد و در ساحل در حال گریه مدام مینوشد. درین با ولکان تماس میگیرد اما ولکان جواب نمیدهد.
درین با سرجون تماس میگیرد و سراغ ولکان را میگیرد و میگوید نگران اوست. سرجون در شهر دنبال ولکان میگردد.
صبح روز بعد سرجون ولکان را درحالیکه روی ماسهها خوابیده پیدا میکند. او ولکان را بیدار میکند و او را بلند میکند و به سمت ماشین میبرد. سرجون ولکان را به خانه میرساند.
"ولکان با دیدن این صحنه شوکه میشود و گریه میکند و سوار ماشین میشود و از آنجا میرود"ولکان که هنوز مست است مدام با گریه میگوید آسیه آن مرد را بوسیده. درین این حرف ولکان را میشنود و از این قضیه خوشحال میشود.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران