زنده‌باد منتقدِ من!

زنده‌باد منتقدِ من!
ایسنا
ایسنا - ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

شهاب شهرزاد از مجریان و اهالی رادیو به مناسبت سالروز تاسیس رادیو در ایران می نویسد: «ما و مخاطب در دو جبهه نیستیم؛ همه در پیِ کشفیم. همه با شرح صدر، در نقدِ مشفقانه، می‌آموزیم و آن را رشددهنده می‌یابیم. پس، زنده‌باد منتقدِ من!

او سپس این پرسش را مطرح می کند: «به راستی ما در تجربه‌ی این سالیان، منتقدان رسانه را به اندازه‌ی مهرورزانش احترام کرده‌ایم؟»

شهرزاد ـ مجری کافه هنر ـ به مناسبت ۸۲ سالگی رادیو یادداشتی را با عنوان «شهامت پیشگامی» در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) قرار داده که متن آن به شرح زیر است:

«زمانی ماری آنتوانت آخرین ملکه‌ی فرانسه ـ پیش از انقلاب بزرگ ـ در پاسخ به مردمان گرسنه که نانی برای خوردن نداشتند گفته بود: چرا کیک نمی‌خورید؟!
در همین اندوه جمعی کرونا و در روزگار قحطی روغن خوراکی در این سرزمین، یکی از فرنشینان گفته بود: چرا مردم روغن آووکادو نمی‌خورند؟! 
تجویزات آووکادویی و تشویق به کیک‌خوری هر دو بازآمده‌ی نگاهی‌ است که مردم را نمی‌بیند. خودش را به تمامی، "مردم" می‌شناسد!

رادیوی آووکادویی، رسانه‌ی مردم نیست. رسانه‌ی ادراک نیست، پَرت از جامعه و درگیر خودتخریبی‌ است.

"شهاب شهرزاد از مجریان و اهالی رادیو به مناسبت سالروز تاسیس رادیو در ایران می نویسد: «ما و مخاطب در دو جبهه نیستیم؛ همه در پیِ کشفیم"رادیویی که راستش را نمی‌گوید، ضدِ رابطه با مخاطب، دروازه‌بانِ خبر و تحریف‌گرِ پیام است. و به قول شخصیت پدر در کتاب بادبادک‌پران، این، همان دزدیدنِ حقِ دیگران برای دانستن و آگاهی از حقیقت است.

رادیو، در تعاریف تازه و صمیمی، سرپناهِ روانی و عاطفی مخاطبان است. آیینه‌ی همگانی و اراده‌ای جمعی‌ست که می‌تواند رسانه‌ی بحران باشد.

در رادیو، برای واگویی تمامِ آن‌چه در سینه داریم، تنها صدا را به اختیار می‌گیریم. در رسانه‌ای که تمامِ پیام و تمامِ جوانبِ پیام باید چنان انتقال یابد که با معنای اصیل، بر جانِ گیرنده بنشیند. نه این ‌که در میانه‌ی راهِ انتقال تغییر قیافه بدهد یا با معنای غیراصیل ادراک شود یا به نقض غرض برسد.

این فراگرد با فروکاست‌گرایی به دایره‌ای مانند می‌شود که پیوسته از خودش و گیرندگانش چنان تغذیه می‌کند تا به زوال برسد. همچنان‌که امروز رادیو منهای پس‌فرست و تعامل مخاطب، به مختصات فراگرد نمی‌رسد. بدونِ سکوت هم به خاکِ مرگ می‌نشیند.

رادیو، امروز از نظر سرعت و وسعت ارتباط با مخاطب، نخستین و مهم‌ترین جبهه‌ی جهاد فرهنگی‌ است. خط مقدمِ روبه‌رویی با نفوذ ویرانگر فرهنگی و پایگاه پویای بازسازی هویت پایدار جمعی مبتنی بر وجوه ممتاز اشتراکی؛ که مهم‌ترینِ آن در این سرزمینِ رنگ‌رنگ، زبانِ فراگویشی و ملی‌ست. زبانی که واگویه‌ی تاریخ و ریشه‌ها و پیوندهای ایرانیان است.

به رسانه شادباش باید گفت که در این سال‌ها، رادیو ایران در بین رسانه‌های پرشمار دیگر به جایگاهی یکه و مختصاتی ممتاز رسیده و در خاکریزهای فرهنگی، نگاهبان و پیشگام و خط‌شکن بوده است.

"رادیویی که راستش را نمی‌گوید، ضدِ رابطه با مخاطب، دروازه‌بانِ خبر و تحریف‌گرِ پیام است"رادیویی که به جایِ رفیع و شریفِ "پایگاه زبان فارسی در بین رسانه‌ها" و "پرمخاطب‌ترین رسانه‌ی شنیداری و محتوامحور فارسی‌زبان" دست یافت.

رادیویی که به گمانم در جهادی رسانه‌ای، از نخستین بودن گریزی نداشت. برای نخستین بار به اجرای "نظارت زبانی" در تولیدات رسانه‌ای و فرهنگی پرداخت و این نظارت در ساختار اجرایی و محتوایی رسانه جان گرفت و گام برداشت. پیش از تلویزیون و یا هر رسانه‌ی دیگر. رادیو ایران به رسانه‌ی پیشگام در نقد و نظارت زبانی تبدیل شد، تا آن‌جا که امروز، فرنشینان در سخن گفتن و نوشتن خود، به جدّیتِ رصد قانونی‌ِ رفتار و گفتار و نوشتارشان در رسانه آگاهی یافته‌اند و نقدها و هشدارهای زبانی به رسانه‌های تماشایی و شنیداری دیگر هم سرایت کرده است؛ قطاری که نباید از حرکت بایستد.

اما فارسی سخن گفتن درست و شایسته در رسانه، گام نخستِ این رفتار انقلابی‌ است.

برای گسترش و احیای زبان ملی و میانجی در بین مخاطبانی از تمامی اقوام باشکوه ایرانی، حتی درست‌گویی به‌تنهایی کافی نیست. آن‌چه چرخِ زبان را در رسانه پیش می‌برد، تولید واژه، ادبیات و محتوای گیرا و سودمند است.

این، مختصات برنامه‌سازی در رسانه را در حدِ یک جریان فرهنگی همگرا و موثر ارتقا می‌دهد و قدرت رسانه را در نقد، سوال و اصلاح، همسو با اراده‌ی گویا و مگوی جامعه‌ی مخاطبانش بالا می‌برد.

همچنان‌که در "کافه هنر" رادیو ایران، از گفتار رئیس جمهوری تا نوشتار مدیران و فرنشینان را نقد کردیم. بازآمده‌ی این تلاش، شکل‌گیری ظرفیتی بالا برای نقد در رسانه است که می‌تواند بستری برای حضور اندیشه‌های پویا و نیک‌خواه باشد. همچنان‌که در این‌سال‌ها، صداهایی در برنامه شنیده شد که فقط رادیو ایران و کافه هنر را برای طرح نقد آزادانه انتخاب کرده‌اند.

ما در برنامه‌ی کافه هنر، برای نخستین بار در کنار نقد زبانی، به "زبان نقد" پرداختیم.

"و به قول شخصیت پدر در کتاب بادبادک‌پران، این، همان دزدیدنِ حقِ دیگران برای دانستن و آگاهی از حقیقت است.رادیو، در تعاریف تازه و صمیمی، سرپناهِ روانی و عاطفی مخاطبان است"به زبان نقد در رسانه و نیز به ادبیات نقد.
برای نخستین بار در تاریخ رسانه‌ای ایران، برنامه‌ای در دل یک برنامه شکل گرفت: "نقداهنگ" در دل کافه هنر، تا به جای انکار آن‌چه می‌شنویم، به نقد موسیقی و آثار روز بپردازیم. به نقد تمام ارکان "موسیقی" که تعریفی تازه و متفاوت از گذشته یافته است: از ترانه و صدای خواننده تا آرایمان و ترکیت و نهایی‌سازی و جزئیات ضبط. نقد، روشنگر است و به ما کمک می‌کند تا حتی از ابتذال نترسیم؛ چون در برابر ذهن منتقد ما، جاذبه‌ای نخواهد داشت. در عوض ابتذال را نقد و رسوا می‌کنیم و در کنار آن به شناختِ آثار فاخر می‌نشینیم.

رادیو باید به سوی این باور برود که: ما و مخاطب در دو جبهه نیستیم؛ همه در پیِ کشفیم.

همه با شرح صدر، در نقدِ مشفقانه، می‌آموزیم و آن را رشددهنده می‌یابیم. پس، زنده‌باد منتقدِ من! به راستی ما در تجربه‌ی این سالیان، منتقدان رسانه را به اندازه‌ی مهرورزانش احترام کرده‌ایم؟

به رفیقان راه، به سربازان و سرداران فرهنگ، روز رادیو را گواراباد می‌گویم. گوارا از این رو باد که بهاری برای دوام‌آوری، میدان‌داری و فرهنگ‌پروری بسازد.

روز رادیو ـ بهار ۱۴۰۱»

شهاب شهرزاد 

منابع خبر
زنده‌باد منتقدِ من! - ایسنا - ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۱۷ مهر ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

دیگر اخبار این روز

تابناک - ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
تابناک - ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱