اقوام و مذاهب موسس امپراتوری ایران / دولت های مسیحی و بودایی همزمان در ایران تشکیل شدند
گروه اندیشه:
میرسید احمد محیط طباطبایی دانش آموخته باستانشناسی است که از کودکی به تاریخ و فرهنگ کشور به واسطه پدر ادیب و فرزانه اش، زنده یاد میرسیدمحمد محیط طباطبایی؛ علاقمند شد. او در راه اعتلای فرهنگ و هنر و تاریخ کشور خدمات زیادی انجام داده است. از جمله اقدامات او می توان به راه اندازی مرکز طهران شناسی شهرداری تهران در دهه ۷۰؛ معاونت معرفی و آموزش سازمان میراث فرهنگی در دهه ۸۰ و تاسیس ایکوم ایران (کمیته ملی موزه ها) از دهه ۹۰ تاکنون اشاره کرد. ایکوم یک انجمن عضویت و یک سازمان غیردولتی است که استانداردهای حرفه ای و اخلاقی را برای فعالیت های موزه ایجاد می کند. ایکوم به عنوان انجمن کارشناسان، توصیه هایی را در مورد مسائل مربوط به میراث فرهنگی ارائه می دهد، ظرفیت سازی را ارتقا می دهد و دانش را ارتقا می دهد.
"گروه اندیشه:میرسید احمد محیط طباطبایی دانش آموخته باستانشناسی است که از کودکی به تاریخ و فرهنگ کشور به واسطه پدر ادیب و فرزانه اش، زنده یاد میرسیدمحمد محیط طباطبایی؛ علاقمند شد"او در نشست «هم نشینی ادیان در ایران» در دو بخش به ایراد سخن پرداخت: «بخش اول:جایگاه موزه در مرکز اسناد فرهنگی آسیا ؛ بخش دوم: نقش ایران در مبادلات و تعاملات ادیان مختلف و ویژگیهای خاص و مخصوصی که ایران دارای آن است.» او معتقد است «ایرانیان همیشه به درون و محتوای دین که بعدها عرفان گفته میشود توجه میکنیم و همین باعث شده ادیان مختلف در این بخش عرفانی، به هم متصل شده و اشتراکات پیدا کنند. مشاهده میکنیم، این نوع نگاه موجب شد حتی زمانی که کوروش، پس از فتح بابل، کلیمیان بابل را آزاد کرد، آن یهودیانی که اعتقاد به پیامبران داشتند، نه آنان که به دلیل اقتصادی در اورشلیم و بیت المقدس ماندند و به دنبال معبد و موبدان و روحانیون شان بودند، همه به ایران آمدند و اینها باعث شد که سرزمین ما، سرزمین پیروان پیامبران یهود بشود.» این سخنرانی از نظرتان می گذرد:
تعریف و کارکرد موزه
موزه را، از منظر مرکز اسناد آسیا که در آن قرار گرفته، به این شکل باید تعریف کرد، بر اساس آخرین تعریف از موزه، که شاید هنوز هم جامع نباشد، اما از سال گذشته در پراگ تصویب شده است، هر نهادی که اندیشه انسانی را به شکل ملموس یا غیرملموس حفظ کند، بشناسد و ترویج کند و ارتقاء بدهد یک امر موزهای است. به همین دلیل کتابخانه های ملی و آرشیوها موزه شمرده میشوند. قطعا یک کتابخانه در این نوع، کتابدارش یک موزهدار کتب آن یک اثر و پدیده موزهای است مانند همان ظرف چینی که در موزه است این هم همین کار را انجام میدهد.
اسناد هم بر همین امر تاکید میکند بنابراین، مرکز اسناد فرهنگی آسیا در نفس خود رفتار موزهای دارد و این را می تواند در شکل قالببندی و تعریف شده یک موزه کلاسیک بیاورد . به هر حال در کنار هم قرار گرفتن همه این اسناد و موضوعات این کار را برای ما انجام میدهد.
به ویژه که امروزه با پیشرفت فناوری و تکنولوژی و استفاده از فضائینه و آنچه در شکل مجازی میتواند آن حقیقت را برای همه منتقل کند.
موزهای شدن چنین مرکزی، فقط به بخش فیزیکی اختصاص پیدا نمی کند. گاه حتی راحتتر از گذشته، سایت اطلاعاتی، دادهها را مبادله میکند که خود در حقیقت یک نشان و نگاه موزهای است. امروزه وقتی میگوئیم موزه، چند چیز را با خود میآورد؛ حفاظت و جمعآوری اطلاعات از همه اسناد و مدارکی که در ارتباط با این موضوع در کشورها و نواحی دیگر آسیا و دنیا قرارگرفته است و همچنین آن چیزی که انسان انتظار دارد تا یک پژوهشگر از چنین مرکزی، اطلاعاتی را دریافت کند. برای مثال فلان موضوع کجا نگهداری میشود، فلان اطلاعات را در کجا میشود دنبال کرد؟ مرکز می تواند این کار را در شکل توسعه یافته خود برای ما انجام دهد.
ایران اقلیمی و فرهنگی
نکته قابل اشاره بعدی، تعاریف بسیاری از ایران وجود دارد. ایران به منزله یک نژاد، یک زبان، یا یک قوم بلکه به منزله یک فرهنگ تاریخی مشترک در یک محدوده قدیمی است.
"ایکوم یک انجمن عضویت و یک سازمان غیردولتی است که استانداردهای حرفه ای و اخلاقی را برای فعالیت های موزه ایجاد می کند"فرهنگش نتیجه یکجانشینی ده هزار ساله و از تبادل میان انسانها در محدودهای شامل مرزهای فطری و طبیعی داشته مثل قلمروی شامل دریای مازندران یا ماورالنهر، رود جیهون، سیحون، قفقاز، کوههای هندوکش، ایندوز، دریای مکران، خلیج فارس و زاگرس به طرف رود دجله است. مجموعه این ها، ظرفی را درست کرده که وقتی از بالا نگاه میکنیم محدوده ای طبیعی است که قومهای مختلف از آریاییها، ایلامیها، و بعدها عربها، ترکها، مغولها، یونانیها با هم بده بستان و تعاملی را صورت دادند که نتیجه و خروجی آن فرهنگ مشترکی است که لحظه به لحظه به غنای آن افزوده شده و ایران را شکل می دهد.
ایران از نظر جغرافیایی مبتنی بر یک تنوع اقلیمی با ارزش است، به خاطر یک وضعیت خاص بین دو مدار نصف النهار قرار دارد. این موقعیت موجب شده ایران از چنان تنوع اقلیمی برخوردار باشد که مشابه آن را شاید در ایالات متحده امریکا بین دو اقیانوس میشود مشاهده کرد. پس ذات این پدیده فرهنگی که ایران است، با تنوع، همزیستی، و همگونی و مبادله و گفت و گو شکل گرفته است. خیلی طبیعی است که در یک چنین قلمرویی ما از تنوع دینی، مذهبی، و شکل متفاوتی با خیلی از سرزمینهای دیگر مواجه باشیم.
زبان فارسی به عنوان زبان دوم جهانی
بخشی از صحبت های خانم دکتر دانشپور پرور را بهانهای برای ایراد نکتهای قرار میدهم و عرض میکنم که زبان فارسی دری، زبانی است که برعکس همه زبانهای دنیا که در اثر حاکمیت سیاسی یک ملت یا قوم شکل گرفته، در زمانی که ایران حاکمیت سیاسی نداشت، این زبان یعنی زبان رابط دری، مبنا شد.
یعنی زبان رابط دری به دوران ورود اعراب قبل از اسلام در ایران برمی گردد که زبان مبنا شده است. یکی از فقهای اسلام، اهل بلخ ابو حنیفه بلخی امام حنفی، زبان اهل بلخ را زبان دری که ما صحبت میکنیم متعلق به این ناحیه میداند.
ابوحنیفه که مذهب حنفی را بنیانگذاری کرد، کار بزرگی انجام داد. او حدیثی را نقل میکند که مورد احترام و تائید شیعه و سنی و بزرگان آن است. در آن حدیث میگوید زبان اهل بهشت فارسی و عربی است. او اجازه میدهد زبان قرآن و همه چیز به فارسی خوانده و نوشته شود.
"ایکوم به عنوان انجمن کارشناسان، توصیه هایی را در مورد مسائل مربوط به میراث فرهنگی ارائه می دهد، ظرفیت سازی را ارتقا می دهد و دانش را ارتقا می دهد"این منجر به ترجمه قرآن به فارسی برای اولین بار در تاریخ شد که نمونههای قدیم آن در موزه آستان قدس رضوی قابل مشاهده است.
یک اتفاق همزمان، ساسانیان اهل بلخ که این زبان را داشتند، حاکمیت ماورالنهر خراسان را به دست آوردند و زبان خود و دین و مذهب همشهریهای شان را زبان و دین رسمی خود قرار دادند. اتفاق دیگر اینکه قبایل ترک در این زمان وارد ایران شدند و به دست سامانیان مسلمان شدند و دو چیز را اخذ کردند؛ ۱-مذهب حنفی و ۲- زبان فارسی . آن ها در حقیقت پیک گسترش فرهنگ و زبان فارسی به طرف دریای مدیترانه و به شرق ترکستان و چین برای ایران شدند که در مراحل بعدی مثل سلسلهها و رویدادهای بعدی نقش آفرینی کردهاند.
دلیل اهمیت این موضوع این است که زبان فارسی ، زبان اختیار است. همگان به اختیار زبان فارسی را انتخاب میکنند نه به اجبار و اینکه گاه میشنویم، نقش ترکها در گسترش زبان فارسی در تاریخ بیشتر است تا فارسهای منطقه و جنوب که به نظر معقول نمیرسد. بنابراین، از این موضوع هم که گذر کنیم این نقش نشان میدهد، تا دوره حکومت مغولان در چین میبینیم که زبان رابط بین تمام قلمرو برادر غربی و قلمرو برادر شرقی، زبان دری فارسی است.
حتی مارکوپولو وقتی برای سفرهایش مترجم فارسی اختیار کرد. زیرا در همه جا به عنوان زبان دوم، دوم مطرح بود و میتوانست از آن استفاده کند.
نگاه متفاوت ایرانیان از نگاه های شرقی و غربی به دین و باور
مورد سوم نگاه فرهنگ ایرانی به دین و باور، قدری متفاوت با نگاه شرقی و غربی است به این معنی که ایرانیان همیشه به درون و محتوای دین که بعدها عرفان گفته میشود توجه میکنیم و همین باعث شده ادیان مختلف در این بخش عرفانی، به هم متصل شده و اشتراکات پیدا کنند. مشاهده میکنیم، این نوع نگاه موجب شد حتی زمانی که کوروش، پس از فتح بابل، کلیمیان بابل را آزاد کرد، آن یهودیانی که اعتقاد به پیامبران داشتند، نه آنان که به دلیل اقتصادی در اورشلیم و بیت المقدس ماندند و به دنبال معبد و موبدان و روحانیون شان بودند، همه به ایران آمدند و اینها باعث شد که سرزمین ما، سرزمین پیروان پیامبران یهود بشود. امروزه نیز بهطور رسمی ۱۴ و بهطور غیر رسمی ۴۳ مقبره پیامبران کلیمی و یهودی در ایران وجود دارد که همه مورد احترام مسلمانان در شکل مسجد و زیارتگاه و موارد مختلف هستند و از آن بهره میگیرند؛ مثل مسجد چهار پیامبر در قزوین، دانیال نبی در شوش که مورد احترام مسلمانان ایرانی بوده و جزو زیارتگاههای ما شمرده میشود.
همچنین در دوره بعد از اسلام، تصوف و عرفان در دو مرکز مهم یکی بغداد و عراق امروزی و دیگری شمال شرقی ایران در خراسان و ماورالنهر است که در آن زمان هر دو جزو قلمرو فرهنگ ایرانی شمرده بوده اند. نباید فراموش کرد در آن زمان حدودا نهصد سال این ناحیه در قلمرو فرهنگ ایرانی بوده مثل کوفه و دیگر شهرها.
"به هر حال در کنار هم قرار گرفتن همه این اسناد و موضوعات این کار را برای ما انجام میدهد"نکته مهم دیگر اینکه، حکومتها برآمده از رفتارهای اقوام و فرهنگ ایرانی هستند. یکی از حکومتهای بسیار مترادف با این تعریف مختصری که از ویژگیهای ایران عرض کردم، دولت اشکانیان در پیش از اسلام است. بعد از اسلام هم یک دوره خیلی کوتاه داریم، یعنی دورهایی که مبتنی بر تنوع اقلیمی و تنوع مذاهب است. این دوره با دوره ساسانیان خیلی فرق دارد.
دوره ساسانیان قدری متاثر از حکومت هند و فرهنگ هندی در ایران است. ما همیشه میگوئیم یونانیان، عرب ها، ترک ها و مغولها به ایران آمدند، اما فراموش میکنیم که یک دوره هم فرهنگ هندیها در ایران گسترش پیدا کرد که آن دوره متعلق به دوره ساسانی است.
در این دوره آن شکل نگاه ایرانی تغییر و یک جمود و تعصب دینی بر مملکت حاکم شد که جنگها و ویرانیهای مختلفی را به همراه آورد که در نهایت با سقوط دولت ساسانی به پایان رسید.
دولت اشکانی مهد دگر پذیری دولت ها
اما دولت اشکانی که ۵ قرن در ایران حکومت کرد چرا نمونه است؟ برای اولین بار حکومت پیداکردن مسیحیت در حکومت روم و در دولت روم شرقی نیست. بلکه در دولت ارمنستان و در سلسله اشکانی است، یعنی، ساتراپ یا ایالت غربی ایران به نام ارمنستان در دوره اشکانی خوانده میشد. یک شاهزاده اشکانی خود قبول مسیحیت کرد و دین مسیحیت رادر آن جا رواج داد که امروزه این کلیسای ملی قومی، همان کلیسای ارمنی را برای ما یادآور است. در این زمان اولین دولت مسیحی عالم شکل گرفت که جزو حکومت اشکانیان است؛ چرا که ایالت مرکزی در منطقه اصفهان به یهودیه معروف بود و در آنجا قدرت در دست پیروان دین یهود بود. جالب توجه است که وقتی بودا در هند ظهور کرد، ابتدا به عنوان یک اصلاحگر مذهب هندو مطرح بود.
"به ویژه که امروزه با پیشرفت فناوری و تکنولوژی و استفاده از فضائینه و آنچه در شکل مجازی میتواند آن حقیقت را برای همه منتقل کند.موزهای شدن چنین مرکزی، فقط به بخش فیزیکی اختصاص پیدا نمی کند"اما هندی ها آن گونه متعصب بودند که بودا را رد کرده، نپذیرفتند. اولین جایی که بودا در چارچوب حاکمیت شکل گرفت، ایالت شرقی اشکانیان، یعنی آنجا که امروز افغانستان و محدوده اطراف آن است، به نام کوشانیان و کوشان شاه، ساتراپ شرقی ایجاد شد. از این رو دولت اشکانی، دولت بودایی را شکل داد.
حال توجه کنید، پادشاه حکومت در ایران، منتسب به میترائیسم و آئین مهر بود و این ادیان مهم که در آن زمان دارای قدرت و از حاکمیت سیاسی مثل خودمختاری امروز فدراتیو، برخوردار بودند، و این نوع از حکومت در دنیای برون از خودش دیده نمی شد. روم وقتی مسیحی شد، همه را مسیحی کرد، اسپانیا وقتی مسیحی شد، همه عرب ها ، یهودیها و مسلمانها را یا میراند یا به زور شمشیر آنها را به تغییر دین مجبور می کرد. لیکن در ایران چنین رفتاری مشاهده نمی شد.
این نشانهای از آن ذات و فرهنگ ایرانی است. برای همین یک دوره طلایی در فرهنگ و تمدن ایران شکل گرفت. در قدرت سیاسی، که یکی از عوامل آن پول است، پول دولت اشکانی در انواع کشورهای دنیا از انگلستان و اروپا همه جا دیده میشود، اما پول دولت ساسانی چنین نیست.
دوره های شکوفایی ایران بعد از ورود اسلام
اغلب متفکران تاریخ و فرهنگ، دوران بعد از اسلام یعنی قرون سوم و چهارم را قرون طلایی میدانند؛ قرونی که ایران به شکل ملوکالطوایفی اداره میشد. در دوران حکومت های اشکانی، سامانیان، آل بویه، زیاریان، صفاریان، و گروههایی هم از گرایشهای مذهبی متفاوت حضور داشتند که اکثرا، نگاه معتزله و اصالت خرد در این دوره ها به مسایل داشتند. به این حکومتها، به این دلیل دوره طلایی میگوئیم که با وجود ارزش بی نظیر مسجد جامع اصفهان و دیگر آثار در دوره صفوی، اما، در این دو قرن متفکران ایرانی آثار و کاخ هایی از خود به جای گذاشتند که در قالب موزه مرکز اسناد فرهنگی آسیا برای ایرانیان قابل تامل و بررسی است؛ همچنین آفرینش فکری در قالب کتاب ابوریحان بیرونی با التفهیم، ابن سینا با قانون شفا، ابونصر فارابی، زکریای رازی، فردوسی با شاهنامه، سعدی با گلستان و بوستان و ...
"گاه حتی راحتتر از گذشته، سایت اطلاعاتی، دادهها را مبادله میکند که خود در حقیقت یک نشان و نگاه موزهای است"هرکدام به اندازه یک بنا و کاخ شکوهمند ارزش موزهایی دارند. بناهایی که فرهنگ ایران را به شرق و غرب و شمال و جنوب برده اند. حتی آثار به جای مانده پس از جنگهای صلیبی و دوره رنسانس، نشان میدهد چه دوره طلایی را فرهنگ ایران مثل دوران اشکانی که آثار مادی آن کمتر از وجوه معنوی آن است، طی کرده است.
ایران در مرکز ارتباط میان شرق و غرب و شمال و جنوب
ایران سرزمینی است که نگاه و درک بسیار بالایی از شرق و غرب داشته است. بهعبارتی، ایران رابط بین شرق و غرب و شمال و جنوب دنیای باستان است. جاده شرقی و غربی که دو سه قرن است به آن جاده ابریشم میگویند، به آن دلیل که چینیها میخواستند حاکمیت خود را بیشتر نشان بدهند، در حالی که بیشترین کالای عبوری از این مسیر ، تنها ابریشم نبوده و کالاها و محصولات بسیار دیگری در این جاده حمل میشد که مربوط به ایران می شد.
جادههای دیگری هم مانند جاده ادویه، جادهای که از هند به ایران، و شمال غرب و اروپا منتقل میشد. جادهها معنای ایران را دارند. ایران خود یک راه و مسیر و ارتباط است. اگر ایران را بخواهیم معنی بکنیم، ایران یک «راه» است. راهی که همه اینها با آن، به هم پیوسته میشود.
"ایران به منزله یک نژاد، یک زبان، یا یک قوم بلکه به منزله یک فرهنگ تاریخی مشترک در یک محدوده قدیمی است"همین است که هم آثار وارد ایران میشود و هم عبور میکند. همگرایی شرقی و غربی را در درون فرهنگ خودش داشته و سپس رابط بوده است. به مارکوپلو اشاره کردم، مارکوپولو وقتی به چین رفت، از آنچه او از ایتالیا به گوبیلای قآن میگوید، او را متعجب می کندزیرا گوبیلای قآن، ایتالیا را نمیشناسد. مارکوپولو هم از مشاهداتش در کشور چین متعجب می شود. در حالی که آثار ایتالیایی و شیشه و آثار ابریشم را در واتیکان به موزههای شرق چین و ژاپن منتقل میکرده است.
در حقیقت ایران بستر این ارتباط بوده است.
به موردی که از دوره ساسانیاشاره خواهم کرد؛ به غیر از ارمنستان، در ایران، مسیحیت ارتدکس رواج می یابد. دولت روم که مسیحی زمان کنستانتین مسیحی شد، در جنگ بین ایران و روم، به یکباره مسیحیهای ایران به جاسوسی متهم شدند. بزرگان مسیحیت ایران به غیر از ارامنه، به درگاه شاه ایران میروند و با شاپور دوم موضوع را مطرح میکنند و یک اتفاق نادر میافتد؛ کلیسای ایرانی با ریاست پادشاه زرتشتی در ایران شکل می گیرد که این موضوع در دنیا نادر است. این کلیسا را شاپور دوم هدایت و پشتیبانی میکند و این مظهر نستوری و مسیحیت در ایران از این طریق به شرق میرود. همانطور که از این طریق بودا نیز به شرق میرود.
"این موقعیت موجب شده ایران از چنان تنوع اقلیمی برخوردار باشد که مشابه آن را شاید در ایالات متحده امریکا بین دو اقیانوس میشود مشاهده کرد"برای همین بودایی که به شرق میرود، ویژگیهای فرهنگ نمادین آن، ایرانی است مانند گل نیلوفر که روی موارد مختلف این نماد دیده میشود.
به این دلیل، در این بده بستان ها سهم نظامی ایران پائینتر و در سهم مبادلات تجاری، ارتباطات مبلغین، و ... سهم ایران بالاتر است. در اسلام نیز، به همین شکل است. به غیر از محدوه کمی در ارتباط با هند که به دلیل ساختار هند، حالت نظامی و جنگی دارد، به مابقی جاها، حتی تا تایلند نیز میرود. قبر قومی در تایلند نشان از رد پای ایران دارد.این تبادل و تعامل نشانی ازگذشته است که تا به امروز ادامه یافت.
مرکز اسناد فرهنگی آسیا، در شکل موزه، میتواند این اسناد، جایگاه، به ویژه جایگاه ایران را به عنوان عامل رواج تمام این باورهای دینی در آسیا بنمایاند.
نقش بی بدیل ایران در گسترش ادیان
هیچ فرهنگی مثل فرهنگ ایران سهمی در گسترش ادیان مختلف در آسیا نداشته است. بالطبع، تاثیرپذیری و حالت امتزاج و چند فرهنگی و چند جانبگی خود را توانسته به خوبی نشان دهد. به داستان کوتاهی اشاره می کنم،
معبدی در ژاپن به نام معبد « هزار بودا » در شهر و پایتخت تاریخی «نارا» وجود دارد. در این معبد، دو یا سه تابلو شعر با خط فارسی روی دیوار موجود است. گفته میشود چند کاهن این معبد، به دنبال پیدا کردن حقیقت، سوار کشتی میشوند، دریا طوفان بوده و گرفتار میشوند، کشتی شکستهایی پیدا میکنند که سرنشینهای آن تجار ایرانی بودند و آن کاهن های چینی، تجار ایرانی را نجات میدهند و به بندر کانتون میرسند.
"پس ذات این پدیده فرهنگی که ایران است، با تنوع، همزیستی، و همگونی و مبادله و گفت و گو شکل گرفته است"در این بین میان آنها گفت وگوهای بسیاری شکل میگیرد. تجار ایرانی چند بیت شعر از سعدی و فردوسی نوشته و به آنها هدیه میکنند. کاهن ها میگویند ما در واقع حقیقت را پیدا کردیم و آن کاهن ها برای یافتن حقیقت به شهر «نار» برمیگردند. آن نوشته ها را با همان خط فارسی به بالای معبد نصب میکنند. این موضوع نشان از پیوستگی فرهنگی عظیم است.
این تاثیری است که فرهنگ ایران در قرن هفتم، بر روی تمام باورهای نقاط جهان داشته است.
بیشتر بخوانید:
۲۰۰ هزار جنبش دینی نوظهور در جهان ایجاد شده / عرفان با تاکید بر اشتراکات، جهانی می شود/ قم نمایشگاه روش های جذب ادیان در فضای مجازی برگزار کرده
گزارشهای جدید از فشار بر مسلمانان در چین/ چگونه حزب کمونیست چین بر ادیان نظارت میکند؟
زندگی مسالمتآمیز ادیان در ایران نمونه مشابه ندارد/ ادای احترام به شهدای فراجا
مسجد جامعی:
کشیش بزرگ اوانجلیستها گفته است که ما در جنگ دینی قرار داریم / اوانجلیست ها شبیه اخباریهای ما هستند!
۲۱۶۲۱۶
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران