ثریا قاسمی و حسرتی که بر دلش مانده
به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، هرچند در برخی از سایتها و سالنامهها تاریخ تولد ثریا قاسمی ۲۸ آذر در شهر رشت قید شده، اما او زاده ۲۵ آذر در شهر تهران است.
آنچه در ادامه میآید، بازخوانی بخشی از گفتوگوی این هنرمند با محمد رسول صادقی است که سال ۱۳۹۶ در ماهنامه پاراگراف منتشر شده است.
در بازارچه سقاباشی، خیابان ایران، نزدیک میدان ژاله در یک خانه بزرگ قدیمی ثریا قاسمی به دنیا آمد.
تنها فرزند حمیده خیرآبادی و حسین ملاقاسم است که پیوند ازدواجشان چندان دیرپا نبود و بعد از مدتی به جدایی انجامید.
نام شناسنامهایاش مولود است و تا چهار سالگی همراه با پدر و مادر در آن خانه قدیمی با مادر بزرگ و خانواده عمویش زندگی میکرد.
در چهار سالگی او، مادرش به واسطه دوستی، با تئاتر آشنا شد و این آشنایی، سرآغاز ورود او و دخترش هم به جهان هنر بود.
در همان کودکی آخر هفتهها همراه با مادر به تئاتر میرفت و پیش از ورود به مدرسه با این هنر آشنا شد اما نخستین حضورش در فضای هنر به اوایل جوانی بازمیگردد.
پیش از آن کسی نگفته بود صدای خوبی دارد اما میدید که وقتی در زنگ انشا، انشایش را میخواند، بچهها برایش کف میزنند، او که شیفته درس ادبیات بود و ولع مجله خواندن داشت، هم خوب مینوشت و هم خوب میخواند.
دوره دبیرستان را در مدرسه شاهدخت در خیابان شاهآباد گذراند و در آنجا با گیتی پاشایی هممدرسهای شد. دختری که او هم خوش صدا بود و بعدها خواننده مشهوری هم شد.
در ۲۰ سالگی وارد رادیو ارتش شد و در کنار محمد نوری که او نیز نوآموز دیگری در کار هنر بود، فعالیت خود را آغاز کرد. در برنامه هفتگی رادیو، نامههای یک سرباز را به مادرش میخواند. سرپرست رادیو ارتش سرگرد حسینی، نمایشنامههای کوتاهی مینوشت و ترانههای محمد نوری هم دو هفته یک بار از این برنامه که مدت زمانش ۳۰ دقیقه بود، پخش میشد.
در بیست سالگی او، مادرش حمیده خیرآبادی همراه با فهیمه راستکار از تئاتر به دوبله هم آمدند و در کنار هنرمندانی چون ژاله علو، مهین دیهیم، توران مهرزاد و ... مشغول به کار شدند.
دختر جوان این بخت را داشت که کنار هریک از آنان چیزی بیاموزد.
«بارونز کفشهاتون زیر تخته»...
"دختری که او هم خوش صدا بود و بعدها خواننده مشهوری هم شد.در ۲۰ سالگی وارد رادیو ارتش شد و در کنار محمد نوری که او نیز نوآموز دیگری در کار هنر بود، فعالیت خود را آغاز کرد"اجرای این جمله، نخستین تجربه او در گویندگی سینما بود. برای گویندگی همین جمله، یک هفته در اتاق دوبلاژ مینشست و تماشا میکرد. اولین فیلم او زیر نظر هوشنگ لطیفپور دوبله شد.
حضورش در رادیو و دوبله استمرار داشت تا اینکه اواسط دهه ۴۰ با بازی در سریال «پیوند» به کارگردانی نصرت کریمی، اولین حضور خود را به عنوان بازیگر یک سریال تلویزیونی تجربه کرد. گفته میشود این اثر، اولین سریال ایرانی بود که داستان جذابی هم داشت.
او که در رادیو مشغول به کار شده بود، شوق بسیار داشت تا دیگر عرصههای هنری را هم بیازماید. پس از محمد حفاظی، صدابردار رادیو که عضو گروه تئاتر «پازارگاد» به سرپرستی حمید سمندریان بود، خواست تا اگر سمندریان برای بازی در نمایشی نیاز به یک بازیگر زن داشت، او را خبر کند و این چنین بود که فرصت آشنایی با کارگردانی را به دست آورد که بعدها به یکی از اسطورههای تئاتر ایران بدل شد.
بازی در نمایشهای «آندورا» کار سمندریان و «آنتیگون» به کارگردانی رکنالدین خسروی دیگر فعالیتهای مهم او در دهه ۴۰ است.
اما ماجرا به همین ختم نمیشود. او با بازی در فیلم «آرامش در حضور دیگران» اولین ساخته سینمایی ناصر تقوایی نخستین بازی خود را در سینما تجربه کرد.
فیلمی که یکی از آثار مهم سینمای موج نو به شمار میآید و با سینمای تجاری آن دوره فاصله بسیار دارد. نگاه این فیلم به شخصیت زن در قیاس با سینمای معمول آن دوره متفاوت است.
دهه ۴۰ هم از نظر تجربه هنری و هم از نظر آموزش برایش دوره مهمی است. دورهای که ساعتها در جلسات تمرین حمید سمندریان حاضر میشد و شاهد کار او با بازیگرانی چون محمد علی کشاورز، جمیله شیخی، سعید پورصمیمی و ... بود.
"مشغول به کار شدند.دختر جوان این بخت را داشت که کنار هریک از آنان چیزی بیاموزد.«بارونز کفشهاتون زیر تخته».."در رادیو هم بسیاری هنرمندان مجرب مشغول به کار بودند و دیدن تجربیات آنان برای او که دختر جوانی بود، فایده بسیار داشت.
دیدن نمایشهای روی صحنه در تالار ۲۵ شهریور یا انجمن ایران امریکا و خواندن بیشمار کتاب، پاسخگوی شوق بیپایان او برای یادگیری بود و همینها سرآغاز ورود بانوی بازیگر به عالم هنر شد. البته سینمای فارسی معمول آن دوره، چندان باب طبعش نبود. به همین دلیل بیشتر فعالیت خود را در رادیو و دوبله متمرکز کرد.
وقفهای که بعد از انقلاب در ساخت آثار هنری رخ داد، سبب شد او نیز مانند بسیاری از همنسلان خود سالهای طلایی حرفهایاش را از دست بدهد و تا وقتی همه چیز به روال مشخصی برسد، چشم باز کرد و دید که باید نقش مادربزرگها را بازی کند، اتفاقی که خودش این گونه تعبیر کرده: «من در سینما و تلویزیون زود پیر شدم...»
همانطور که پیش از انقلاب بازی او در مجموعههایی مانند «پیوند» و «تلخ و شیرین» به چشم آمد، در دوران بعد از انقلاب نیز بازی او در سریالهای «در پناه تو»،«در قلب من»، «روشنتر از خاموشی»، «شب دهم»، «صاحبدلان» و ... به یادمادنی است.
او که اولین حضور خود را در سینما با فیلمهای «تلفن» و «آرامش در حضور دیگران»، ساختههای ناصر تقوایی تجربه کرد، از اواخر دهه هفتاد بار دیگر به پرده نقرهای بازگشت. بازی او در فیلمهایی مانند «مجسمه»، «دختر شیرینی فروش»، «شام آخر»، «ارتفاع پست»، «مارال» و ...
در خاطره تماشاگران نسلهای بعدی مانده است.
اما تازهترین حضور بانوی بازیگر روی صحنه تئاتر به بازی در نمایش «در مصر برف نمیبارد» به کارگردانی دکتر علی رفیعی بازمیگردد که در بیست و یکمین جشنواره تئاتر فجر اجرا شد ولی او در اجرای عمومی نمایش که یک سال بعد روی صحنه رفت، حضور پیدا نکرد.
همراه با مادرش، حمیده خیرآبادی و دخترش بنفشه
ثریا قاسمی روحیات خاص خود را دارد. خیلی تمایلی به گفتگوهای مطبوعاتی یا حضور در برنامههای تلویزیونی نشان نمیدهد. او هیچ دوست ندارد بعد از درگذشت همکاران هنرمندش درباره آنها مطلبی بگوید و معتقد است آدمها تا وقتی زندهاند، باید قدر یکدیگر را بدانند.
او گرچه با مهمترین کارگردانهای تئاتر، سینما و تلویزیون همکاری دارد اما آن گونه که خودش گفته، دوستدار همکاری با بهرام بیضایی و رخشان بنی اعتماد هم بوده، فرصتی که از دست رفته است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران