قسمت سی و پنج ای داد از جوانی
سریال ای داد از جوانی قسمت سی و پنج 35Ey Vay Az Javani Serial Part ۳۵
وقتی پسرا به کمک عارف و زکریا میرند و اونا رو آزاد میکنند هر دو توی سرشون میزنند که پولا رو از دست دادند و با شرمندگی پیش هاجر و نوریه میرند و در حالی که خیلی ترسیدند میگن دزدها پولاشون رو برداشتند و بردند هاجر و نوریه لحظه ای با عصبانیت به اونا خیره میشند و بعد شوهراشون رو در آغوش میگیرند و خدا رو شکر میکنند که سالم و سلامت اند.
چالا متوجه میشه حسابهای بانکیش مسدود شدند و همون موقع هم پدرش بهش پیغام میده تا به شرکت بیاد. وقتی چالا به شرکت پدرش میره پدرش که همون فکرت به اون میگه: وقتی خبر تو احمد همه جا پخش شد بازم فکر کردم دخترم رفته سراغ مردای ساده لوح و پولدار تا اینکه فهمیدم این پسر راننده تاکسیه و کنجکاو شدم که بشناسمش وقتی جوون مردیشو دیدم فهمیدم که این همون مردیه که باید شوهر تو باشه. چالا اگه با احمد ازدواج کنی همین فردا شرکت و همه چیز و به تو واگذار میکنم چالا لبخند میزنه و برای اینکه احمد و مال خودش کنه تصمیمش جدیتر میشه.
زنهای ایتالیایی با لبخند دوباره عارف و زکریا رو تهدید میکنند و میگن اگه پول به دستشون نرسه بدبخت میشن عارف و زکریا دیگه نمی تونن چطور می تونن این پول رو جور کنند احمد از آزرا میخواد شب برای شام بیرون برند و عایشه میفهمه که احمد میخواد برای بار سوم خواستگاری کنه تا بله رو بگیره.
شب قبل از اینکه احمد پیش آزرا بره به عارف با خوشحالی میگه میخواد از آزرا خواستگاری کنه. عارف برای پسرش خوشحال میشه و اشک تو چشماش حلقه میزنه. احمد و آزرا با خوشحالی مقابل هم می شینند و احمد که می خواد همه چیز کامل و رمانتیک باشه به چند نوازنده اشاره میکنه تا اهنگ عاشقانه ای بنوازند و بعدم جلوی آزرا زانو میزنه.
"احمد و آزرا با خوشحالی مقابل هم می شینند و احمد که می خواد همه چیز کامل و رمانتیک باشه به چند نوازنده اشاره میکنه تا اهنگ عاشقانه ای بنوازند و بعدم جلوی آزرا زانو میزنه"از اون طرف عارف از فشار زیاد ناگهان سکته میکنه و روی زمین می افته. هاجر با گریه و ناراحتی بالای سر عارف میره و به احمد زنگ میزنه تا خودش رو برسونه.
احمد و آزرا با ناراحتی و نگرانی برای حال عارف به سمت کبابی میرند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران