تاثیر مارکسیسم- لنینیسم بر داستان‌نویسی معاصر ایران: شبح لنین در نفرین زمین

بی بی سی فارسی - ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹



پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به رهبری لنین و تروتسکی در روسیه با شعار و آرمان تحقق عدالت و آزادی حقیقی، برای نویسندگان و هنرمندان ایرانی در دهه‌های متوالی امیداور و آرمان‌ساز بود.

لنین امتیازات استعماری روسیه تزاری را در ایران لغو کرد و انقلابی را به نفع محرومان با سویه‌های انترناسیونال مژده داد. مارکسیسم-لنینیسم بویژه در نظر ایرانیان تحصیل‌کرده و به بیان آن روزگار مترقی، راهی بود به رهایی.

حق نشر عکس

Getty Images

Image caption

استالین، لنین و تروتسکی

مارکسیسم دستگاهی برای اندیشیدن به شیوه جدید و پیراستن فکر از خرافه‌ها و آگاهی طبقاتی به شمار می‌آمد و لنینیسم همچون بازوی عملی مارکسیسم و تفسیری تحقق‌یافته و تاریخی از غایات مارکس جلوه می‌کرد.

گروه موسوم به ۵۳ نفر و رهبران‌شان از جمله تقی ارانی که از نخستین تلاش‌گران برای تشکیل گروه‌های سیاسی و فرهنگی چپ بودند در دوران رضاشاه به شدت سرکوب شدند، اما با ورود متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم و تبعید رضا شاه آزادی‌های سیاسی و اجتماعی از ۱۳۲۰ مجال ظهور یافت و برای گروه‌های گوناگون سیاسی با مرام‌های مختلف امکان تشکل‌سازی و فعالیت علنی فراهم شد.

حزب توده در چنین روزگاری پدید آمد در حالی که نویسندگان و هنرمندانی چون بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین نیز از بنیان‌گذاران آن به شمار می‌آمدند. حزب توده در آن سال‌ها مجهز به ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی گروهی پیشتاز با سازمان‌دهی بس نیرومند و فراگیر بود، که دانش‌آموختگان و طبقه متوسط ایرانی را به خود جذب می‌کرد.

حق نشر عکس

BBC WORLD SERVICE

Image caption

از راست هوشنگ ابتهاج٬ سیاوش کسرایی٬ نیما یوشیج٬ احمد شاملو و مرتضی کیوان

نسل نو و نواندیشان ایران که از استبداد و عقب‌ماندگی‌های اقتصادی و فرهنگی کشور جان‌شان می‌فرسود و آمال مشروطیت را همچنان تحقق‌نیافته می‌دیدند، در بستر مارکسیسم- لنینیسم و حزب توده از افقی برای خیال‌پرداختن درباره آینده‌ای شایسته‌تر برای انسان برخوردار شده بودند و مهم‌تر از همه می‌توانستند امکان تغییر را متصور شوند. نمونه تحقق‌یافته این دگرگونی بزرگ در کشور همسایه به رهبری لنین شجاعت فکری آنان را قوت می‌بخشید.

نگاهی گذرا به فهرست نام‌های نویسندگان بزرگ نوپرداز که به حزب توده و ایدئولوژی‌اش ولو موقتا پیوستند و یا دل بستند از محبوبیت بی‌بدیل تفکر چپ در آن ایام خبر می‌دهد؛ بزرگانی مانند صادق هدایت، بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، جلال آل‌احمد، به‌آذین(محمود اعتمادزاده)، مهدی اخوان‌ثالث، احمد شاملو و سیاوش کسرایی. بیفزایم که اشعار نیما یوشیج نیز هم به سبب درونمایه معترض و عدالت‌جویش و هم به خاطر اسلوب جدیدش پیوسته در نشریات چپ منتشر می‌شد.

در ۱۳۲۵ کنگره نویسندگان ایران به دعوت و یاری انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد که در آن نویسندگان و اساتید برجسته ایرانی حضور داشتند.

"البته بسیاری از نویسندگان نام‌برده جست‌وجوگرتر و آزادی‌خواه‌تر از آن بودند که در چارچوب‌های حزبی باقی بمانند"در این کنگره نیما یوشیج شعر "آی آدم‌ها" را خواند که البته به مذاق سنت‌گراها از جمله ملک‌الشعرا بهار خوش نیامد.

بیشتر بخوانید:

  • فروغ فرخزاد؛ بخشی از تاریخ زنان ایران
  • یادی از مرتضی کیوان، چهره محبوب روشنفکران چپ
  • واژه-های غریب در دنیای عجیب؛ ۳۰ سال از مرگ ساعدی گذشت
  • صمد واقعی، صمد اسطوره‌ای؛ بهرنگی پنجاه سال بعد

در چنین فضایی نقش چپ و نشریاتی مانند دنیا که حزب توده منتشر می‌کرد در شناساندن آثار نیما به مخاطبان نوخواه بسیار موثر بود. تقی پورنامداریان در کتاب "خانه‌ام ابری است" تفسیری سیاسی از آثار نیما به دست داده که از خلال آن عناصر تفکر چپ را در سروده‌هایش می‌توان بازشناخت و در پرتو قرائت پیشنهادی‌، اشعاری همچون "زردها بی‌خود قرمز نشده‌اند" را می‌توان با درنظرگرفتن مدلول‌های تاریخی- سیاسی همچون حاکمیت کمونیست‌ها در شرق بازخوانی کرد.

البته بسیاری از نویسندگان نام‌برده جست‌وجوگرتر و آزادی‌خواه‌تر از آن بودند که در چارچوب‌های حزبی باقی بمانند. بسیاری از آنان با مشاهده عملکرد مرکزیت حزب توده خاصه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از آن بریدند، اما مولفه‌هایی از نگرش مارکسیستی- لنینیستی یا دست کم حساسیت‌ به آرمان‌هایش در آن‌ها برجای ماند؛ از جمله نقد دین، غرب‌ستیزی، توجه به طبقه محروم و امید به تغییر از طریق انقلاب. البته نفوذ اندیشه‌های چپ و نقش آنان در شکل‌گیری هنر و فرهنگ معاصر ایران و امید به تغییر و انقلاب موضوع پژوهشی درازدامن است که در یادداشتی نمی‌گنجد.

حق نشر عکس

.

Image caption

آل احمد، ساعدی، مفتون امینی نقد دین

از بارزترین وجوه رادیکال تفکر چپ نقد تندش به دین و مذهب سنتی و خرافه‌پرور بود.

میان نویسندگان و هنرمندان اجماعی نانوشته بود که دست کم دین رساله‌های عملیه مانعی بزرگ بر سر دگرگونی شرایط موجود است، دینی که با ظلم نمی‌ستیزد و در بزنگاه‌های تاریخی به جای ایستادگی در برابر ستمگر به کنج موضع محافظه‌کارانه امن خویش می‌گریزد. گرچه ادعای زعامت مردم را دارد، خود به سبب منافعش تابع توده‌هاست. البته بسیاری از آن نویسندگان نماندند تا نتایج اسلام سیاسی و حکومت دینی را به چشم ببینند، و آن‌ها هم که این حنظل را چشیدند از زهرتلخ‌ترش یافتند.

به سخن اصلی بازگردیم. نقد دین سنتی البته پشتوانه‌ای در سنت ادب سنتی داشت، عطار و سعدی و بیش‌تر از همه حافظ با زاهد ظاهرپرست و ریا و سالوسش درپیچیده بودند.

"البته بسیاری از آن نویسندگان نماندند تا نتایج اسلام سیاسی و حکومت دینی را به چشم ببینند، و آن‌ها هم که این حنظل را چشیدند از زهرتلخ‌ترش یافتند"در آثار گوناگون نویسندگان معاصر از جمله در نوشته‌های غلامحسین ساعدی، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان این نسل، نقد دین از درونمایه‌های تکرار‌شونده است.

در "عزاداران بیل" شناخته‌شده‌ترین اثر ساعدی، دین‌ خرافی همچون آگاهی کاذب در تفکر مارکس بازنمایی می‌شود، مجموعه‌ای از باورهای جادویی دروغین که مردم روستا را در فلاکت و عقب‌ماندگی نگاه داشته است و آنان را از آگاهی از وضعیت خویش و دنیای جدید محروم می‌سازد.

جلال آل‌احمد نیز گرچه بعدها به اسلام به مثابه امکان بدیل بومی در برابر امپریالیسم و مارکسیسم رسید و مشروطه را در پای مشروعه قربانی کرد، در آثاری مثل "زن زیادی" و "سه‌تار" خشونت و آزادی‌ستیزی دین سنتی را عریان می‌کند. در سه‌تار جوانی سازی را با زحمت و دقت و اضطراب از میان جمعیت انبوه در بازار همچون امانتی عزیز می‌برد تا به جایی برساند. در نزدیکی مقصد ناگاه سیلی سخت مردی سنتی که موسیقی را حرام می‌داند بر گونه‌اش تازیانه می‌زند و ساز نازک می‌افتد و در هم می‌شکند.

صادق هدایت در آثارش از جمله "حاجی‌آقا" و "کاروان اسلام" یا "البعثة الاسلامیة الی البلاد الافرنجیة مذهب" را به مثابه ابزار کسب منفعت و قدرت به شدت به باد انتقاد می‌گیرد و آن را در مواجهه با بخش‌هایی از تمدن غربی همچون آیینی بدوی و مضحک نشان می‌دهد.

Image caption

صمد بهرنگی چند ماه پس از فارغ التحصیلی از دانشسرای مقدماتی تبریز در ۱۳۳۶،‌ به معلمی در روستایی در آذربایجان فرستاده شد و تا پایان عمر کوتاهش آموزگار بچه‌های روستایی بود. ضدیت با استعمار و امپریالیسم

میراث دیگری که از تفکر چپ برجای ماند، ضدیت با استعمار و امپریالیسم و نیز غرب‌ستیزی بود.

جنبش مشروطه نیز البته الهام‌بخش مبارزه با دخالت خارجی به شمار می‌آمد.

با پیروزی انقلاب اکتبر و تلاش کشورهای غربی برای بازگرداندن قدرت تزاری، چهره ضدعدالت‌ و خلق‌ستیز غرب آشکارتر شد. از سوی دیگر مکتب مارکسیسم- لنینیسم (یا مارکس به روایت لنین)، یا به طور کلی تفکر چپ بر نقش سرمایه‌داری غارت‌گر غربی تاکید می‌گذاشت. تجربه‌های تلخی همچون کودتای ۲۸ مرداد نیز در آتش ضدیت با غرب و غربیان می‌دمید. پیامبر بی‌معجزه این عرصه آل‌احمد بود که جدا از آثاری مانند "نفرین زمین" (در این اثر تراکتور نماد بورژوازی کمپرادور وارداتی غربی است) "غرب‌زدگی" را نوشت و شناختی کژتاب از آن جهان و سپهرش پیش نهاد که هنوز نیز با تبعات ویرانگرش در عرصه تفکر دست و گریبا‌نیم.

نزدیکی حکومت محمدرضاشاه به آمریکا و بسط ید آن در کشور نیز به این تنفر می‌افزود. گرچه ایران قرن‌ها تجربه تلخ از تجاوزات و صدمات عثمانی‌ و روس داشت، امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها مهم‌ترین سوژه بیزاری بودند.

"نقد دین سنتی البته پشتوانه‌ای در سنت ادب سنتی داشت، عطار و سعدی و بیش‌تر از همه حافظ با زاهد ظاهرپرست و ریا و سالوسش درپیچیده بودند"مشهورترین نمونه را احتمالا می‌توان در رمان "رازهای سرزمین من" رضا براهنی یافت که پس از انقلاب منتشر شد. گرگی در بیابان‌های تبریز اجنبی ‌شکار می‌کند و می‌درد و با شنیدن نام آن لرزه بر تن بیگانگان می‌افتد. نظامیان امریکایی در "رازهای سرزمین من" اغلب دچار به بیماری‌های روانی و عقده‌های عجیب‌وغریب جنسی‌ بازنمایی می‌شوند.

همدردی با فرودستان مولفه‌ مهم دیگری است که اغلب نویسندگان بزرگ ایران در آن همداستان‌اند و این خود با مفهوم کلیدی دیگر یعنی تغییر و انقلاب پیوند می‌خورد. این محرومان از برای مثال در آثار ساعدی روستاییان و یا حاشیه‌نشینان شهرهای بزرگ، در کارهای احمد محمود ساکنان محله‌های فقیر نشین جنوب کشور و در داستان‌های صادق چوبک رانده‌شدگان فرودست اجتماع‌اند. گرچه می‌توان تاثیر و تاکید اندیشه چپ را در نگاه چوبک به طبقات تهیدست بررسید، در نگرش او نمی‌توان از اثرگذاری مولفه‌های ناتورالیستی نیز غافل شد.

ساعدی اما حتی در تک‌نگاری‌های مردم‌شناسانه و فرهنگ‌نگارانه‌اش از جمله "اهل هوا" هم این توجه ویژه به فراموش‌شدگان تهیدست را از دست نمی‌نهد.

حق نشر عکس

.

Image caption

احمد محمود در رمان‌هایش شرح مبارزات توده‌ها را بازگو می‌کند

احمد محمود در "همسایه‌ها" و "مدار صفر درجه" ماجرای شخصیت‌های فقیری را باز می‌گوید که خواسته یا ناخواسته چاره‌ای جز مبارزه برای تغییر شرایط موجود نمی‌بینند. برای خالد و باران شخصیت‌های اصلی این دو رمان آشنایی با ادبیات مبارزه- که در دست کادرهای چپ بود- حداقل از جور مضاعفی که بر آنان می‌رود یعنی ناآگاهی، می‌کاهد. "داستان یک شهر" محمود ماجرای دستگیری و شکنجه و اعدام افسران حزب توده را روایت می‌کند و سوگ‌نامه‌ای است در شکست مبارزه و غروب آرمان‌ها و باورهای سیاسی، گرچه شرری از امید را همچنان زنده نگاه می‌دارد.

داستان‌های علی اشرف درویشیان چه آن‌ها که برای نوجوانان نوشت و چه آثاری که برای بزرگ‌سالان خلق کرد، همواره سرگذشت روستاییان یا حاشیه‌نشینانی را روایت می‌کند که هم در تنگنای فکری خانواده و محیط محصورند و هم محکوم زیاده‌خواهی‌های خوانین و ارباب‌ها شده‌اند. زانسو فقر همچون فرجامی محتوم و بختکی سنگین بر سرنوشت‌شان سایه افکنده است. آگاهی طبقاتی موجب می‌شود که آنان دشمن اصلی را بشناسند و با حاکمیت سیاسی درگیر شوند.

"در سه‌تار جوانی سازی را با زحمت و دقت و اضطراب از میان جمعیت انبوه در بازار همچون امانتی عزیز می‌برد تا به جایی برساند"برای شخصیت‌های درویشیان نیز دست‌یابی به آگاهی و امکان اندیشیدن به تغییر، در بستر مبارزه فراهم می‌شود.

توجه به خلق‌های محروم و توان‌مندسازی آنان از طریق آگاهی به مبارزه ولو مسلحانه، در برخی آثار صمد بهرنگی نیز جلوه‌‌گر است. دیدگاه طبقاتی سخت‌گیرانه صمد حتی کودکان مخاطب کتاب‌هایش را نیز در بر می‌گیرد. او به‌صراحت می‌خواهد که بچه‌هایی که از طبقات فرادست‌‌اند آثارش را نخوانند. بچه‌های فقیر روستایی نوشته‌هایش از ابتدایی‌ترین امکانات مادی محروم‌اند، اما در زیستن و دوام‌آوردن جان سخت‌اند.

صمد خشم و قهر طبقاتی را در شخصیت‌های کودک و نوجوانش گاه چنان برمی‌انگیزد که گویی چریک‌های مبارزند. در پایان داستان "بیست‌وچهار ساعت در خواب و بیداری" نوجوان قهرمان داستان آرزو می‌کند که اسلحه اسباب‌بازی پشت ویترین مغازه از آن او بود تا با آن دادش را از دیگران بستاند.

حق نشر عکس

.

Image caption

فروغ فرخزاد

صمد بهرنگی که جای خود دارد، که نویسنده و آموزگار محروم‌ترین روستاها بود، حتی فروغ فرخزاد هم که کم‌تر هنرمند سیاسی بود، در دوران رونق اندیشه انقلابی چپ خواب یک ستاره قرمز" را ‌می‌دید، خواب کسی که مثل هیچ‌کس نیست.

انقلابی در کار بود، کسی که شبیه هیچ‌کس نبود قرار بود از آتش‌بازی در آسمان توپخانه بیاید و همه چیز را تقسیم کند:

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش‌بازی می‌آید

و سفره را ‌می‌اندازد

و نان را قسمت می‌کند

و پپسی را قسمت می‌کند

و باغ ملی را قسمت می‌کند

و شربت سیاه‌سرفه را قسمت می‌کند

[...]

و سهم ما را می‌دهد

منابع خبر

اخبار مرتبط