ارتباط یزدی با دولت مصر و آموزش نظامی در این کشور/ ادعای یزدی درباره هجرت امام به پاریس و تکذیب این ادعا از سوی ایشان
ارتباط یزدی با دولت مصر و آموزش نظامی در این کشور/ ادعای یزدی درباره هجرت امام به پاریس و تکذیب این ادعا از سوی ایشان
درحالی که سید احمد خمینی تاکید داشت امام، خود تصمیم به هجرت گرفتند و هیچکس به اندازه سر سوزنی در رفتن امام به پاریس دخالتی نداشت، ابراهیم یزدی پس از درگذشت وی به تکرار ادعای کذب خود پرداخت و مدعی نقشآفرینی در هجرت امام به پاریس شد.
گروه احزاب خبرگزاری فارس: در پی درگذشت ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت منحله آزادی و بررسی نقش و جایگاه این تشکل، خبرگزاری فارس در سلسله گزارشهایی به شرح مستند و تبیین برخی مقاطع زندگی سیاسی ابراهیم یزدی(۱۳۹۶-۱۳۱۰) میپردازد که از بخشهای مختلف دوره دوجلدی کتاب «خط سازش؛ سرشت و سرگذشت نهضت آزادی ایران» به قلم مجتبی سلطانی، استخراج و اقتباس شده است.
مشخصات منابع و مآخذ پرشمار این گزارش که در کتاب مزبور یافت میشود، از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به زودی منتشر خواهد شد.
گرایش به امام خمینی
نشریه پیام مجاهد، اخبار و اطلاعیههای امام خمینی و روحانیون انقلابی ایران و خارج از کشور را نیز منتشر میکرد. پیام مجاهد از مهر ۱۳۵۲، بعضی از اطلاعیههای امام را به سبک روحانیان مبارز نجف معمولاً با این عنوان درج مینمود: «پیام قائد بزرگ اسلام حضرت آیتالله عظمی خمینی» اما از بهمن ۱۳۵۶، عنوان «پیام امام خمینی» را به کار میبرد.
تحلیل های مندرج در این نشریه از مبانی فکری منسجم و استواری برخوردار نبود و غالباً غلظت چپگرایانه و التقاطی داشت. و گاهی هم دیدگاههای اسلام گرایانه در آن به چشم می خورد. مواضع اسلامی این نشریه به تدریج از سال ۱۳۵۴ به بعد بیشتر شد. ضمناً از ابتدای انتشار، این نشریه مواضع صریح و رادیکال ضد امپریالیستی و آمریکاستیزانه اتخاذ می کرد و در دفاع از فلسطین، موضع ضداسرائیلی و ضد صهیونیستی آشکار داشت.
"ضمناً از ابتدای انتشار، این نشریه مواضع صریح و رادیکال ضد امپریالیستی و آمریکاستیزانه اتخاذ می کرد و در دفاع از فلسطین، موضع ضداسرائیلی و ضد صهیونیستی آشکار داشت"همچنین برخلاف مواضع رهبران نهضت آزادی داخل کشور، نشریه پیام مجاهد آشکارا علیه رژیم سلطنتی اعلام موضع می کرد و دیدگاه های انقلابی جریان اسلام خواه و پیروان امام خمینی را در کنار مواضع سایر گروههای التقاطی و چپگرای خواهان سرنگونی نظام شاهنشاهی، منتشر می ساخت. فضای حاکم بر این نشریه، اصالت دادن به هر نوع مخالفت و مبارزه علیه رژیم شاه بود و سویه های اعتقادی آن گاه بسیار کمرنگ و ضعیف میشد.
به رغم چنان گرایش های التقاطی نه چندان پنهان نهضت آزادی خارج و دکتر یزدی، چون نام و هویت نهضت آزادی در دهه پنجاه شمسی، غالبا معرف گرایش اسلامی محسوب میشد و شخص دکتر یزدی و برخی همکاران نهضتی اش نزد بخش قابل توجهی از مبارزان مسلمان، حُسن شهرت داشتند و به ارتباط مستقیم با امام خمینی و مبارزان روحانی مقیم نجف مفتخر و مباهی بودند، به ویژه از سال ۵۴ به بعد که سازمان مجاهدین اهمیت و اعتبار و نقش گذشته اش را از دست داد، به تدریج نهضت آزادی خارج ازکشور هویت جدیدی یافت و کوشید خود را به مثابه یک جریان اصیل اسلامگرای پیرو امام خمینی، طرح و تثبیت کند. هر چند که در داخل تشکیلات نهضت خارج، تا مدت ها نسبت به امام خمینی مواضع تردیدآمیز غلبه داشت.
آقای محمد هاشمی برادر حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی که پیش از انقلاب عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا )گروه فارسی زبان بود؛ اختلافات با نهضت آزادی خارج کشور به گردانندگی دکتر یزدی را در مورد شریعتمداری، مصدق، و انحصارطلبی تشکیلاتی وی، چنین شرح داده است:
«اختلافات گروه مستقل انجمن با نهضتیها و به ویژه دکتر یزدی، اختلافات مبنایی بود... یکی از بحث ها در داخل انجمن، بحث مرجعیت بود. نهضت آزادی و طرفداران آن از مرجعیت آیتالله شریعتمداری تقلید می کردند، اما اعضای مستقل انجمن، طرفدار مرجعیت امام بودند.
پیش از این در بحث نشریه روحانیت و۱۵خرداد هم نهضتی ها به نفع خودشان اقدام به ترویج او کرده بودند و حتی این موضوع را شایع کرده بودند که آقای شریعتمداری نسبت به مسائل روز، روشنتر از امام هستند... وزنی که نهضت آزادی برای شریعتمداری قائل بود، از امام بالاتر بود. آن زمان اینگونه مطرح بود که چون آقای شریعتمداری مرجع نهضت آزادی بود... مرجعیت آقای شریعتمداری را بیشتر از امام ترویج میکردند.
دومین اختلاف ریشهای بحث روحانیت و مبارزات گذشته بود؛نهضت آزادیها مصدق را مورد حمایت و تجلیل قرار میدادند و بیرحمانه روحانیت و آیتالله کاشانی را محکوم می کردند، آنان در سمینارها و تجمعها و بحث ها بعضاً به روحانیت میتاختند،بعدها در سال های ۱۳۵۴ [به بعد] که دکتر یزدی به عراق رفت و با امام دیدار کرد، نظرش عوض شد.
از لحاظ تشکیلات و سازماندهی نیز دچار اختلاف شدیم که ریشه در تز سه بُعدی دکتریزدی داشت، دکتر یزدی و دوستان نهضت [آزادی] فعالیت های سیاسی در انجمن اسلامی را درست نمیدانستند و به همین دلیل اجازه نمیدادند انجمن های اسلامی وارد این مسائل شوند. عدهای از بچهها آمدند و گفتند ما نمیخواهیم عضو نهضت آزادی شویم و در عین حال می خواهیم کار سیاسی هم انجام دهیم.»
حجت الاسلام محتشمی در خاطرات خود نقل کرده است که دکتر یزدی در سال ۱۳۵۲، به تکثیر و توزیع ماهنامه ۱۵ خرداد که از نجف ارسال می شد اعتراض داشت به علت اینکه آن نشریه امام خمینی را تجلیل و تبلیغ می کرد: «مخالفتی که دکتر یزدی با انتشار ماهنامه ۱۵ خرداد در آمریکا می کرد، برای این بود که در این ماهنامه، «امام» مطرح می شد و با مطرح شدن امام مخالف بود؛ حضرت امام حتی در میان کسانی که در خارج کشور به اصطلاح مبارز بودند و عنوان اسلامیت را در مبارزه یدک می کشیدند و با اسم امام، دانشجویان را جمع میکردند، غریب بوده است...
"نهضت آزادی و طرفداران آن از مرجعیت آیتالله شریعتمداری تقلید می کردند، اما اعضای مستقل انجمن، طرفدار مرجعیت امام بودند"در حالی که موجودیت سیاسی امثال یزدی و قطب زاده و بنیصدر در میان دانشجویان مسلمان خارج از کشور، امام بود، می گفتند: امام نباید مطرح بشود.»
همزمان با گسترش نفوذ امام خمینی در بین دانشجویان و مبارزین خارج کشور و افزایش فشارها و مطالبات آنان از تشکل های دانشجویی و سیاسی خارج، دکتر یزدی نیز به تدریج در خط مشی و مواضع خود تغییراتی ایجاد میکرد و همگرایی بیشتری به امام خمینی و روحانیت انقلابی نشان میداد.
اما در سال ۱۳۵۷، دگردیسی تحلیلها و مواضع دکتر یزدی به سمت حمایت از انقلاب به رهبری امام خمینی، چنان شتاب گرفت که نهضت آزادی خارج را رو در روی مواضع محافظه کارانه مهندس بازرگان و نهضت آزادی داخل کشور قرار داد.
دکتر محمدمهدی جعفری نقل میکند که در سمینار هماهنگی شاخه های نهضت آزادی در اروپا و آمریکا با ایران که خردادماه ۱۳۵۷ در آلمان برگزار شد، وی به اتفاق دکتر فریدون سحابی به عنوان نمایندگان نهضت آزادی داخل کشور، جزوۀ تحلیل سیاسی مهندس بازرگان را ارائه داد. وی تصریح میکند که: «دکتر یزدی و قطب زاده و اکثریت اعضای جلسه به شدت با تحلیل مهندس بازرگان و اصول کلی حاکم بر آن مخالف بودند و آن را غیرانقلابی، رفرمیستی و لیبرالیستی می دانستند.» به همین علت دکتریزدی پس از انقلاب مدعی شد که: نهضت آزادی خارج «مستقل از واحد داخل کشور بوده است و برنامهها و روش ها و خط مشی خود را مجزا و مستقل، تعیین و اجرا می نموده است.» مهندس بازرگان هم طی سفر خود به اروپا در پاییز ۱۳۵۷ ، ضمن مصاحبه با نشریه ایران پست تأکید کرد که نهضت آزادی خارج «کم و بیش به دنبال نهضت [آزادی داخل کشور] هستند، اما به لحاظ عدم ارتباط، آنها مستقل هستند.» در آذرماه ۱۳۵۷ بیانیهای تحت عنوان «قطعنامه نهضت آزادی ایران در خارج از کشور» انتشار یافت. این بیانیه، اعلام موضع علیه نهضت آزادی داخل کشور محسوب شد. در این قطعنامه، صریحاً با خط مشی «سنگر به سنگر یا گام به گام» طرح شده توسط مهندس بازرگان و نهضت، اعلام مخالفت شده بود و با ذکر مواضع نهضت داخل کشور، تأکید شد که: «مسئولیتی در مواضع متخذه توسط این برادران در ایران نخواهیم داشت.»
سماع و جمهوری سوسیالیستی
یکی از موارد قابل توجه در دوره اول فعالیتهای تشکیلاتی یزدی در خارج کشور، ارتباط وی با دولت مصر و آموزش نظامی وی و برخی دیگر در آن کشور بود. دکتر یزدی تأکید داشت که: «از جمله فعالیتهای ما در خارج از کشور، سازماندهی مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه بود.» چون این اقدام از سال ۱۳۴۲ شروع شد، سرهنگ نجاتی از آقای یزدی می پرسد: «...
می توان گفت که نهضت آزادی در شروع تهیه طرح نبرد مسلحانه در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، پیشگام بوده است؟» و در پاسخ، دکتر یزدی می گوید: «شاید همینطور باشد.» پنج تن از اعضا و مرتبطین نهضت آزادی خارج کشور در پی مذاکراتی که با محوریت دکتر یزدی با مقامات دولت مصر صورت گرفت، در تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۴۲ (۱۵/۱/۱۹۶۴) ذیل متن میثاق با دولت مصر تحت حکومت جمال عبدالناصر را امضا کردند که بر مبنای آن، این پنج نفر نمایندگان «نهضت آزادی ایران» معرفی شدهاند و «اصول و مبانی تشکیلاتی و اعتقادی» خود را اینگونه اعلام نمودند: تلاش در راه «برقراری جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی... تحقق دموکراسی به همراه سوسیالیسم بر مبنای عقیده به خداوند و اصول و مبانی اسلام»
پنج نفر مزبور (ابراهیم یزدی، علی شریفیان، بهرام راستین، مصطفی چمران، پرویز امین) به تأکید دکتر یزدی و سرهنگ نجاتی، نمایندگان گروه سماع (سازمان مخصوص اتحاد و عمل) محسوب می شدند. نام و عنوان سماع، در واقع یک نامگذاری درونگروهی نهضت آزادی خارج بود. دکتر یزدی گفته است که در بهمن ۱۳۴۱ و «دریافت اولین پاسخهای مثبت از مقامات مصر»، گزارش مفصلی برای مهندس بازرگان فرستاده و در پاسخ، مهندس بازرگان «با اصل استراتژی مبارزه مسلحانه مخالفت نکرده بود» و با اشاره به مذاکرات مزبور، تلویحاً اقدام دکتر یزدی و دوستانش را تأیید کرده بود؛ در حالی که در سال ۱۳۶۱، کتابچهای از طرف نهضت آزادی انتشار یافت که در آن چنین تصریح شده بود: «آقای مهندس بازرگان در جریان [برنامه اعزام به مصر] قرار گرفتند و آن را تأیید نمودند.
در تهران نیز یک گروه سه نفری [از نهضت آزادی] مسئول تدارک لازم برای اجرای این برنامه ها شدند و مأمور ارتباط با خارج از کشور. یکی از اعضای این هیأت سه نفری مرحوم رحیم عطایی[خواهرزاده بازرگان و از مؤسسین اصلی نهضت آزادی] بود.» بعد از استقرار گروه مزبور در قاهره (تیرماه۱۳۴۳)، به گفته دکتر یزدی؛ از طریق دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، دیگر عضو مؤسس نهضت آزادی، با مهندس بازرگان و بقیه اعضای زندانی نهضت، ارتباط و هماهنگی انجام میگرفت و انتخاب و معرفی افراد برای آموزشهای نظامی و چریکی زیر نظر صدر حاج سیدجوادی صورت میپذیرفت.
تداوم نگرش التقاطی «نهضت خداپرستان سوسیالیست» در خط مشی «نهضت آزادی خارج»
از سال ۱۳۷۱ که برای اولین بار تصاویر برخی اسناد مربوط به اعزام اعضای نهضت آزادی خارج به مصر توسط سرهنگ نجاتی انتشار یافت و سپس دکتر یزدی هم در خاطراتش آنها را بازنشر کرد، تاکنون وی و دیگران فقط به متن فارسی «اصول مرامی» گروه مزبور استناد کرده اند که «کوشش برای تحقق نظام جمهوری و رژیم اقتصادی سوسیالیستی متکی بر جهان بینی خداپرستی» را به عنوان هدف ذکر کرده است.
"پیش از این در بحث نشریه روحانیت و۱۵خرداد هم نهضتی ها به نفع خودشان اقدام به ترویج او کرده بودند و حتی این موضوع را شایع کرده بودند که آقای شریعتمداری نسبت به مسائل روز، روشنتر از امام هستند.."در حالی که طبق متن عربی که به تصریح دکتر یزدی توسط یکی از اعضای گروه، علی شریفیان رضوی ترجمه و تهیه شده، و سند اصلی ارائه شده به مقامات مصری بود، هدف گروه مزبور صریحاً ایجاد «جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی»، ذکر شده است. در هر حال، هر دو تعبیر متن فارسی و عربی، بیانگر تداوم نگرش التقاطی «نهضت خداپرستان سوسیالیست» در خط مشی «نهضت آزادی خارج» محسوب شده است و نمی توان این واقعیت را در پیشینه دکتر یزدی و همفکرانش نادیده گرفت و از آن به سادگی عبور نمود. نکته ای که کمتر به آن توجه شده و ریشه چپگرایی و رادیکالیسم در درون نهضت آزادی را مغفول ساخته است.
به گفته دکتر یزدی، طی دو سال ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ تعداد ۳۱ تن، در مجموع ۴ دوره آموزشی در مصر، شرکت کردند که اسامی واقعی یا مستعار تعدادی از آنها در برخی منابع منتشره ذکر شده است. در سال ۱۳۴۵ به علت مشکلات درون گروهی و تیرگی روابط با مقامات مصر، برنامه آموزشی مزبور قطع شد و دکتر یزدی پس از مدتی اقامت در لبنان، تابستان ۱۳۴۶ به آمریکا بازگشت.
یزدی، چمران و نهضت آزادی خارج
گفتنی است که دکتر چمران در مرداد ۱۳۵۸ طی مصاحبه ای ضمن شرح سوابق سیاسی و مبارزاتی خود و نام بردن از نهضت مقاومت ملّی، انجمن های اسلامی و جبهه ملّی خارج کشور، هیچ نامی از «نهضت آزادی» نمی برد و کوچکترین اشاره ای به عضویت خود در نهضت خارج نمی کند و با آنکه از اقامت در مصر و فراگیری آموزشهای جنگ چریکی و سازماندهی مخفی نیز سخن گفته است، کوچکترین اشاره ای به نهضت آزادی خارج و یا داخل نکرده است. زیرا نهضت آزادی خارج تا سال ۱۳۵۰ و به ویژه فروردین ۱۳۵۲ که برای اولین بار نشریه پیام مجاهد را ارگان خود معرفی کرد، فعالیت تشکیلاتی علنی نداشته است.
و دکتر چمران از اواخر سال ۱۳۴۹ در لبنان مستقر شده بود و آن زمان پیوند یا ارتباط تشکیلاتی با نهضت آزادی خارج، موضوعیت نداشت. روابط وی با دکتر یزدی و سایراعضا یا هواداران نهضت آزادی خارج و داخل، غالبا به صفت فردی و همفکری مبارزاتی بوده است. اما به نظر میرسید دکتر یزدی با تاریخ سازی، اصرار داشت دکتر چمران را در کنار خود به عنوان مؤسس و عضو اصلی نهضت آزادی خارج معرفی کند، در حالی که این موضوع به وسیله شخص شهید چمران یا اسناد مستقل دیگر تأیید نمیشد. حتی مهندس بازرگان هم طی مصاحبه ای در سال ۱۳۶۰، با اشاره به سوابق آشنایی خود با چمران از سال ۱۳۳۲ و شرح فعالیتهای سیاسی او در نهضت مقاومت ملّی و انجمن اسلامی دانشجویان، هیچ اشاره و ادعایی مبنی بر عضویت دکتر مصطفی چمران در نهضت آزادی داخل و خارج، ننمود.
دکتر سید محمدمهدی جعفری از اعضای اولیه نهضت آزادی تأکید می کند که در خارج کشور و «در بدو کار، دکتر مصطفی چمران با دکتر یزدی در این زمینه همکاری می کرد. اما پس از مدت کوتاهی دکتر چمران برای آموزش چریکی به مصر رفت و پس از آن نیز امام موسی صدر او را به لبنان برد و دکتر چمران عملاً از همکاری با شاخه آمریکایی نهضت آزادی ایران، بازماند.»
البته ارتباط و یا همکاری با نهضت آزادی خارج کشور و سایر گروههایی که گرایش انقلابی و مواضع صریح علیه رژیم سلطنتی داشتند، در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، برای بسیاری از مبارزان خارج کشور، امری غیرمعمول نبود و دلیلی وجود نداشت تا پس از پیروزی انقلاب آن را انکار کنند.
"دکتر یزدی تأکید داشت که: «از جمله فعالیتهای ما در خارج از کشور، سازماندهی مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه بود.» چون این اقدام از سال ۱۳۴۲ شروع شد، سرهنگ نجاتی از آقای یزدی می پرسد: «.."کما اینکه دکتر چمران در مصاحبه خود صریحاً از ارتباط و همکاری با جبهه ملی خارج کشور که آن هم دارای مواضع قاطع در نفی نظام سلطنتی بود، سخن گفته ولی هیچ نامی از نهضت آزادی نبرده است.
نمیتوان اثبات کرد شهید چمران پیوند تشکیلاتی و عضویت حزبی در نهضت آزادی خارج کشور داشته است
بنابراین به دور از داوری یا گرایش له و علیه، نمیتوان اثبات نمود که دکتر چمران پیوند تشکیلاتی و عضویت حزبی در نهضت آزادی خارج کشور داشته است. اما در عین حال، شواهد و مدارکی مبنی بر همکاری و ارتباط نزدیک وی با دکتر یزدی و برخی اعضای نهضت خارج وجود دارد که آقای یزدی و همفکرانش از این روابط، تفسیر دلخواه خویش را ارائه میکردند و اصرار داشتنند که او را عضو مؤسس و همکار تشکیلاتی دائمی خویش معرفی کنند.
به نوشته دکتر یزدی، آخرین اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی در آمریکا به سال ۱۳۵۷، عبارت بودند از: «دکتر رضا صدر، دکتر جمشید حقگو، دکتر جلیل ضرابی، دکتر کلود طباطبایی، دکتر شهین اعتضادی، مهندس حسین مظفری، دکتر کمال خرازی، مهندس [هادی] نژادحسینیان، علی آگاه، رضا طباطبایی، محسن سازگارا و خود من.»
آرمان حکومت اسلامی
پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و ظهور نشانه های اوج گیری جنبش اسلام خواه به رهبری امام خمینی، نهضت آزادی خارج کشور تدریجاً، به تصریح و تأکید بر «حکومت اسلامی» به عنوان آرمان مبارزات علیه رژیم سلطنتی، روی آورد.
ارگان نهضت آزادی خارج از کشور در بهمن ۱۳۵۶، شعار جدید خود را اینگونه اعلام کرد: «پیروز باد مبارزه یکپارچه مسلمانان انقلابی در راه سرنگونی رژیم پهلوی و استقرار حکومت اسلامی.» در اسفند ۱۳۵۶، نشریه مزبور چنین نوشت: «شعار نهضت آزادی ایران: وحدت نیروهای اسلامی است در راه پیروزی اسلام و تشکیل حکومت اسلامی برای آزادی و استقلال ایران به رهبری مرجع عالیقدر امام خمینی و با بزرگداشت خاطره دکتر مصدق.»
از میانه سال ۱۳۵۶ که غلظت اسلامگرایی در مواضع نهضت آزادی خارج و مطالب نشریه پیام مجاهد، افزایش یافت، نزد جمعی از مبارزین این تصور شکل گرفت که جریان نهضت آزادی خارج، در مسیر رشد و تکامل خط مشی قرار گرفته و با توجه به تجربه مبارزات ملّی گرایانه و التقاطی و شکست سازمان مجاهدین خلق، به سمت خلوص بیشتر عقیدتی و سیاسی حرکت کرده است. برخی دیگر نیز چندان خوشبین نبودند و آن را ناشی از عملگرایی و فرصتجویی اشخاصی نظیر دکتریزدی می دانستند که میکوشیدند از گردونه تحولات مبارزات عقب نمانند و در جریان پرشتاب انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، جایگاه و سهم بیشتری پیدا کنند. پس از فوت مشکوک دکتر شریعتی در لندن (خرداد ۱۳۵۶) و آیت الله سیدمصطفی خمینی در نجف اشرف (آبان ۱۳۵۶) و قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم در حمایت از امام خمینی و وقایع متعاقب آن، نهضت آزادی خارج به ویژه از خرداد سال ۱۳۵۷، تصویر جدیدی از خود به نمایش گذارد و تلاش می کرد خود را نماینده و سخنگوی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در خارج معرفی کند.
نهضت آزادی داخل کشور هم با تأخیر زیاد، آخرین گروه مسلمانی بود که در ۱۴ آبان ۱۳۵۷، برای اولین بار به آرمان مردمی حکومت اسلامی، اینگونه اذعان کرد: «اکثریت قاطع مردم ایران، شاه و رژیم او را نمیخواهد و خواستار حکومت اسلامی است.»
دیدار و مکاتبه با امام خمینی
دکتر ابراهیم یزدی بر اساس تجارب تشکیلاتی و آموزشهای داخل و خارج در زمینه سازماندهی مخفی و ارتباطات سیاسی، از آذر سال ۱۳۴۴ با امام خمینی و یاران ایشان تماس برقرار کرد و تا سال ۱۳۵۷ فقط جمعاً دو بار به ملاقات ایشان در نجف رفت (آذر ۴۴ و خرداد ۵۶)، و سومین دیدار که بدون ملاقات یا مذاکرات خاصی با امام بود، در مهر۵۷ به همراهی اتفاقی و غیرمترقبه وی در سفر امام به پاریس، منجر شد.
ولی دکتر یزدی که سال ۷۵ به سرهنگ نجاتی گفته بود از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ «تقریباً سالی دو بار به لبنان و عراق» سفر میکرده، و به نادرست مدعی شده بود در آن سفرها به دیدار امام خمینی هم می رفته است، به سال ۷۸ در مصاحبه با روزنامه نشاط، قدری تخفیف داده ادعای کذب خود را به همراه اغراق در باره محتوا و نتایج آن، چنین تکرار کرد: «در خارج از کشور، نهضت آزادی ایران ارتباط بسیار تنگاتنگ نزدیکی با شخص آقای [امام] خمینی که در نجف بودند برقرار کرد.
حداقل سالی یک بار خود من شخصاً از طرف نهضت می رفتم به نجف و با ایشان دیدار و مذاکره داشتیم، برنامه ها را هماهنگ میکردیم...به خصوص بعد از جریان مرحوم دکتر شریعتی... راجع به بسیاری از مسائل استراتژیک جنبش [= انقلاب] نیز با هم صحبت های خیلی طولانی داشتیم... این ارتباط منظم ما با آقای [امام] خمینی در نجف، در ایجاد تفاهم و هماهنگی میان بخش های مختلف جنبش بسیار مفید و مؤثر بود.» پس طبق ادعای سالی دوبار، باید ۱۴ بار و طبق ادعای سالی یک بار، حداقل ۷ دفعه، وی ملاقات با امام در ۷ سال مزبور میداشت. اما آقای یزدی در طول ۱۳ سال اقامت امام در نجف، فقط همان سه ملاقات مذکور را داشته است. پس در قیاس با تعداد و کیفیت ملاقات های برخی اشخاص دیگر، به مراتب، دیدارهای یزدی با امام کمتر و کم اهمیت تر به شمار میرفت.
"زیرا نهضت آزادی خارج تا سال ۱۳۵۰ و به ویژه فروردین ۱۳۵۲ که برای اولین بار نشریه پیام مجاهد را ارگان خود معرفی کرد، فعالیت تشکیلاتی علنی نداشته است"نتیجه وهمی دکتر یزدی از آن ادعای نادرست هم که جای خود داشت. البته طی آن سالها، وی از طرف انجمن های اسلامی دانشجویان آمریکا و نهضت آزادی خارج، نظیر بسیاری از فعالان و گروه های سیاسی دیگر، با امام و برخی یاران ایشان در نجف، مکاتبات متعارفی نیز داشت. دکتر یزدی در مصاحبه دیگری به سال ۱۳۸۳، ادعای کذب دیدارهای متعدد با امام را اینگونه تکرار کرد: «از سال ۱۳۵۰ به بعد، من تقریباً سالی یکی دو بار به نجف میرفتم و در مورد مسایل مختلف با آقای خمینی به گفتگو مینشستیم و این ادامه داشت تا زمان سفر امام به پاریس.»
وی در میزگردی به سال ۱۳۷۸، ضمن ارائه تحلیلی در باره فقدان پایگاه مردمی جریانهای روشنفکری، علت ارتباطگیری با روحانیون و «نگاه ابزاری» امثال خود به روحانیت و مرجعیت را اینگونه توضیح داده است: «جریان اسلامی روشنفکری دینی هم مثل همه روشنفکران ایرانی، در اقلیت هستند و ارتباطی با توده های مردم ندارند... چه جریان اسلامی روشنفکری و چه روشنفکران لائیک و غیرلائیک در طول ۸۰ یا ۹۰ سال گذشته، هر موقع خواستهاند یک حرکت ملی انجام دهند...ناچار بودهاند برای اتکا به تودههای مردم، به سراغ روحانیان بروند. چرا که روحانیان ارتباط تاریخی تنگاتنگی با توده های مردم دارند...
ما از اروپا و آمریکا به نجف میرفتیم تا اندیشههای سیاسی را منتقل کنیم و آنان را به ورود به صحنه سیاسی مجاب کنیم.»
حجتالاسلام محتشمی در مقام مشاور رییس جمهور دولت اصلاحات، همان زمان طی سخنان شدیداللحنی علیه دکتر مصدق و نهضت آزادی، در پاسخ به اینگونه تحلیلها چنین گفت: «امام از سال ۱۳۲۱، آن موقعی که نه نهضت آزادی بود و نه جبهه ملی، در کتابخانه وزیری متنی را نوشتند که خوب است بروید آن را بخوانید، که در آن، دیدگاه امام راجع به رژیم پهلوی و نحوه عملی را که باید در مقابل رژیم انجام شود، مشخص شده است. و یا به کتاب کشف اسرار حضرت امام که در دهه ۲۰ یعنی قبل از تولد جبهه ملی و نهضت آزادی نوشته شده و امام به صورت مبسوط و گسترده نظریات انقلابی خودشان را ارائه کردند، مراجعه کنید.»
البته مانند خیلی از موارد دیگر، دکتر یزدی در مورد اهمیت و ابعاد روابط خود با امام خمینی و دو سه دیدارش با ایشان در نجف، اغراق می کرد و راست و ناراست را با هم میآمیخت، در حالی که طیف وسیعی از فعالان سیاسی داخل و خارج کشور، در آن سالها به دیدار و ملاقات امام میرفتند و نظرات خود را نزد ایشان مطرح میکردند. اغلب یاران و شاگردان امام در نجف، در این باره سخن گفتهاند. از جمله به گفته آیتالله خاتم یزدی عضو هیئت استفتای دفتر امام در نجف: «روشنفکرهایی که از خارج می آمدند همه به خدمت امام میرفتند و حتی نمایندگان مجاهدین خلق هم به حضور امام می رسیدند. اما امام با گروه گرایی و حزب بازی و دسته بندی ها مخالف بود.
"و دکتر چمران از اواخر سال ۱۳۴۹ در لبنان مستقر شده بود و آن زمان پیوند یا ارتباط تشکیلاتی با نهضت آزادی خارج، موضوعیت نداشت"با آن که میدانست مثلاً دکتر یزدی از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی است یا مثلاً قطب زاده راه دیگری دارد یا بنیصدر...، همه را به حضور می پذیرفت. لکن کمتر به آنها بها میدادند... امام به هرکسی که مخالف شاه و دستگاه بود حتی کمونیست ها هم راه می داد.»
دکتر یزدی در سال ۱۳۵۴ از طریق حجتالاسلام دعایی درخواست اجازه دریافت و صرف بخشی از وجوهات شرعیه برای فعالیت های سیاسی و اجتماعی مبارزان مسلمان در آمریکا نمود که به گفته حجتالاسلام محتشمی: «با توثیق دو نفر از برادران در نجف اشرف، این اجازه به ایشان داده شد.» اما دکتر یزدی به نادرست گفته است که اجازه مزبور «بدون صحبت و اطلاع قبلی» صادر شد. وی همچنین چند بار با اغراق به بزرگنمایی اهمیت و مفاد اجازه مزبور و عقب کشیدن تاریخ آن به سال ۵۰ و ۵۱، پرداخته و از جمله در سال ۱۳۷۷ چنین گفته است: «من به عنوان نماینده مخصوص ایشان [در آمریکا] منصوب شدم.» ادعایی که عاری از صحت بود.
گفتنی است که امام خمینی در دوران اقامت در نجف اشرف از آبان ۱۳۴۴ تا اردیبهشت ۱۳۵۷، تعداد ۵۳۱ اجازه شرعی اخذ و ارسال وجوهات، برای افراد مختلف صادر کرده است. همانگونه که در مقدمه مجموعه «صحیفه امام» آمده است: «اجازه نامه های شرعی تا زمانی معتبرند که گیرندۀ آن بر وصف دیانت و دیگر اوصاف لازم...
باقی باشند وگرنه خود به خود معزولند.»
آقای یزدی با تأکید بر کثرت مسافرتهای متعدد «واقعی و وهمی» خود به لبنان و عراق، در گفتگویی به سال ۱۳۷۵، حجتالاسلام دعایی را به عنوان رابط بین خود و امام معرفی کرد: «از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷...آقای دعایی، که در میان مدرسین جوان حوزه نجف و هواداران آقای [امام] خمینی از همه فعالتر و روشنتر و متعادلتر بود، به عنوان رابط میان ما و آقای [امام] خمینی عمل می کردند.... در شهریور۱۳۵۷ آقای دعایی موضوع جدی بودن خروج آقای [امام] خمینی را از عراق اطلاع دادند و خواستند اگر ممکن است به نجف بیایم» و تقدیر آن بود که، در تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۶، پس از انتقال جنازه دکتر یزدی از ترکیه، حجت الاسلام دعایی در ایران بر او نماز میّت را خواند.
البته آقای دعایی تاکنون در باره هر دو ادعای دکتر یزدی (رابط بودن و اطلاع دادن سفر امام)، نفیاً یا اثباتاً اظهار نظری نکرده است. ولی در مصاحبهای که به تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۵۹ با ویژه نامه روزنامه اطلاعات داشت در باره برنامهریزی مخفیانه خروج امام از عراق چنین گفته بود: «دقیقاً تا شبی که امام، روز بعدش حرکت میکردند، هیچکس از این جریان خبر نداشت.»
ادعای نقش در هجرت امام به پاریس
دکتر یزدی بارها در مصاحبه ها و نوشته های خود مدعی شد که مشاور و پیشنهاد دهنده هجرت امام خمینی از نجف به پاریس، بوده است. به رغم تکذیب مکرر شخص امام و مرحوم حجتالاسلام حاج احمد خمینی و برخی دیگر از یاران نزدیک امام، وی بر این ادعای نادرست اصرار می ورزید و بارها آن را تکرار کرد. و عملاً و گاه ابلغ من التصریح، دکتر یزدی امام و فرزند و یاران ایشان را به ناراستی متهم میساخت.
امام خمینی در وصیتنامه خویش به این موضوع نیز پرداخته و تأکید می کند که ادعای «بعضی ها» مبنی بر نقشداشتن در رفتن ایشان به پاریس، «دروغ» است.
"روابط وی با دکتر یزدی و سایراعضا یا هواداران نهضت آزادی خارج و داخل، غالبا به صفت فردی و همفکری مبارزاتی بوده است"
حجتالاسلام هاشمی در خاطرات دوم بهمن ۱۳۶۰، مینویسد: «اول شب احمدآقا آمد... مشورت کرد در مصاحبهای بگوید که نهضت آزادی در تصمیم رفتن امام به پاریس نقشی نداشته [است]. اخیراً آنها گفتهاند که ما کمک کردهایم، و جریان رفتن امام به پاریس را گفت که فقط خود احمدآقا و امام در این خصوص تصمیم گیرنده بودهاند.»
در حالی که دو سال پیش از آن، آقای یزدی در سمت وزیر جدید امور خارجه، اردیبهشت ماه ۵۸ طی مصاحبه مشروحی با روزنامه اطلاعات که به شرح سوابق زندگی خود پرداخت، در مورد سفر امام به پاریس بدون آن که کوچکترین اشاره و یا ادعایی مبنی بر نقش خود داشته باشد می گوید: «وقتی جنبش اسلامی ایران با توجه به پیامهای پی درپی امام اوج گرفت، من به نجف رفتم، وقتی به خدمت امام رسیدم، امام عازم خروج از خانه و ترک عراق بودند. از آن لحظه من با امام بودم، از عراق [به مرز] بصره رفتیم و چون در بصره اجازه اقامت [در کویت] به آقا را ندادند بار دیگر به عراق بازگشتیم و آقا تصمیم گرفتند به فرانسه بروند و تصمیم در میان ناباوری همراهان ایشان بحمدالله انجام شد.» قبلاً هم آذرماه ۱۳۵۷ در آخرین شماره نشریه پیام مجاهد، «گزارش هجرت امام خمینی به پاریس» منتشر شد که به رغم تأکید چند باره بر حضور دکتر یزدی در نجف و برجسته سازی همراهی پیش بینی نشده وی با امام در سفر به پاریس، هیچگونه ادعایی درباره مشورت امام با آقای یزدی طرح نشده بود.
اسفند ۱۳۵۸، برای اولین بار در کتابچه بیوگرافی دکتریزدی برای تبلیغات انتخاباتی نخستین دوره مجلس شورا، در این باره چنین ادعا شد: «امام با قبول پیشنهاد یزدی از سفر به سوریه منصرف و به پاریس هجرت کردند.» البته این موضوع در زمان خود، بازتابی در رسانه های عمومی نیافت و توجه کسی را بر نیانگیخت.
اما در نیمه دوم سال ۱۳۶۰، تکرار ادعای کذب دکتریزدی، صبغه سیاسی آشکار پیدا کرد و به وسیله ای برای کسب مشروعیت و بزرگنمایی جایگاه دکتر یزدی و نهضت آزادی تبدیل شد. و به عنوان یک ابزار تبلیغی تضعیف رهبری انقلاب و خدشه به استقلال رأی امام خمینی، به کار میرفت. به ویژه آن که در آن زمان نهضت آزادی به عنوان یک بخش از ائتلاف رئیس جمهور معزول با سازمان مجاهدین خلق، در افکار عمومی تحت فشار بود و در اقدامات تروریستی و شورشگرانه جریان نفاق، تا حد زیادی سهیم و شریک جرم محسوب می شد. و دکتر یزدی نیز به عنوان نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی می توانست از امکان دسترسی به محافل دولتی و تریبون رسمی مجلس و سایر رسانه های عمومی، برای تکرار و تثبیت ادعای خویش استفاده کند.
مقارن با اوایل بهمن ماه ۱۳۶۰ برخی از مطبوعات ضد انقلاب مقیم خارج و رادیوهای فارسی زبان بیگانه مانند رادیوی ضد انقلابی «ایران» مستقر در آمریکا، با پخش برنامه هایی درباره تاریخچه انقلاب اسلامی، با تأکید بر سابقه اقامت دکتر یزدی در آمریکا و تابعیت آمریکایی وی، تأکید داشتند که اقامت امام خمینی در پاریس یک طرح آمریکایی بوده که توسط افرادی مانند دکتر یزدی طراحی شد تا یک حکومت مطلوب آمریکا جایگزین رژیم سلطنتی شود. در این گونه تبلیغات سیاه علیه انقلاب، به ادعای بی اساس دکتر یزدی در مورد نقش وی در هجرت امام به پاریس نیز استناد می شد.
"حداقل سالی یک بار خود من شخصاً از طرف نهضت می رفتم به نجف و با ایشان دیدار و مذاکره داشتیم، برنامه ها را هماهنگ میکردیم...به خصوص بعد از جریان مرحوم دکتر شریعتی.."از این رو حجت-الاسلام سیداحمد خمینی متنی درباره جزئیات و چگونگی هجرت امام از نجف به پاریس نوشت که در مطبوعات بهمن ۱۳۶۰ منتشر شد. این متن همان است که حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از مشورت حاج سیداحمد با وی برای تهیه پاسخ به ادعای نهضت آزادی، یاد کرده است.
فرزند امام در آن متن، ضمن تشریح جزئیات و علل هجرت امام خمینی از نجف با اشاره به حضور غیرمترقبه دکتر یزدی در آستانه حرکت اتومبیل های امام و همراهان به سمت مرز کویت، مینویسد: «زمانی که می خواستیم سوار ماشین شویم در تاریکی [پس از نماز صبح] مردی غیرمعمم نظرم را جلب کرد. دقیق شدم، آقای دکتر یزدی بود. او برای گرفتن پیامی از امام برای انجمن های اسلامی [دانشجویان] ایران در کانادا و آمریکا، آمده بود که مواجه با این وضع شد. تا آن لحظه او به هیچوجه از جریان مهاجرت امام اطلاع نداشت.»
حجت الاسلام سید احمد خمینی در بخش دیگری از نوشته خود چنین تأکید می کند: «من اینجا صریحاً اعلام می کنم، امام، خود تصمیم به هجرت گرفتند و هیچکس [دیگر] به اندازه سر سوزنی در رفتن امام به پاریس دخالتی نداشت.
فقط من پاریس را در آن شب عنوان نمودم که امام پذیرفتند... اگر کسی مدعی است که امام را به پاریس آورده است و یا برده است... دروغ محض است.»
فرزند امام خمینی همچنین توضیح داده است که برای جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب و این که «حرکت اصیل و مردمی و خدایی امام به یک حرکت سیاسی مترشح از غرب و شرق و یا این گروه و آن گروه» مبدل نشود، اقدام به انتشار این متن کرده است و مجدداً می نویسد: «برادران و خواهران عزیز، تا امام، [زنده] هست... باید روشن شود که: ۱- هیچکس از هجرت امام به جز من و تنی چند از دوستان معمم نجف خبری نداشت. ۲- امام خود تصمیم به هجرت به فرانسه را گرفتند و این حرکت به هیچ کس و هیچیک از گروههای سیاسی چه داخل و چه ایرانیان خارج، مربوط نیست.
"راجع به بسیاری از مسائل استراتژیک جنبش [= انقلاب] نیز با هم صحبت های خیلی طولانی داشتیم.."فردا ادعا نشود که ما آمدیم تا امام را راهی پاریس کنیم و یا به ما از ایران گفته شد تا به امام بگوییم در فرانسه بهتر میشود مبارزه کرد، و از این قبیل لاطائلاتی که اگر با بودن امام روشنش نکنی، فردا از بزرگترین انحرافات اساسی این انقلاب و نهضت به شمار خواهد رفت.»
شخص امام خمینی نیز از ابتدا در پیامها و سخنان خویش درباره نحوه هجرت از نجف به پاریس، تلویحاً یا صریحاً مداخله دیگران در این زمینه را نفی میکرد. از جمله در اسفند ۱۳۵۷، امام سفر به فرانسه را از مصادیق تقدیر الهی بدون برنامه قبلی خودشان، برشمرد و آن را اینگونه توصیف کرد: «خدای تبارک و تعالی تقدیری فرموده بود و ما غافل بودیم... تصمیم گرفتیم، بدون هیچ فکر سابق، که ما می رویم به فرانسه. در عین حالی که مایل نبودم از دُوَل اسلامی خارج بشوم، لکن خداوند تقدیر کرده بود که مسائل [انقلاب] در آنجا به طور وسیع در همه جای دنیا پخش بشود.»
به رغم آن که در زمان حیات امام خمینی، مرحوم حجتالاسلام سید احمد خمینی تأکید کرد که کسانی که مدعی نقشداشتن در سفر امام به پاریس هستند، دروغ می گویند و آنها را به ارائه اسناد و شواهد دعوت کرد، معالوصف دکتر یزدی و نهضت آزادی، سکوت را ترجیح دادند، ولی پس از رحلت امام و فرزند ایشان، مجدداً به تکرار ادعای خود پرداختند. دکتر یزدی در کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها»، که اولین چاپ آن در سال ۱۳۶۲ و چند چاپ بعدی در دهه شصت منتشر شد، ادعای خود را تکرار نکرد و فقط وعده داد که «جزئیات سفر به پاریس طی یادداشت هایی جداگانه شرح داده شده است.» این وعده انجام نشد تا در ویرایش دوم این کتاب به سال ۱۳۷۹، وقتی که حجت الاسلام سیداحمد خمینی دیگر در قید حیات نبود، مجدداً به تکرار و شرح ادعای کذب خود پرداخت.
حتی در کتاب تاریخ سیاسی ۲۵ساله ایران به قلم سرهنگ نجاتی که با همکاری و مشورت دکتریزدی تهیه شده و در سال ۱۳۷۱ انتشار یافت، نیز ادعای مزبور به هنگام شرح هجرت امام از زبان یزدی، ذکر و تکرار نشده بود.
دکتر یزدی در اغلب مواردی که طی مصاحبهها یا نوشتههایش، این ادعا را تکرار کرده، دچار تناقضهایی در ذکر جزئیات هم شده و تاریخ ها و وقایع را عمدً یا سهواً جابجا، و یا کم و زیاد کرده است و بر خلاف آنچه که گاه، از ادعای «مشورت امام » تلویحاً عقبنشینی کرده و آن را در حد «پیشنهاد» مطروحه در گفتگوهای قبلی با امام تنزل داده است، در موارد دیگر، صراحتاً مدعی «مشورت امام» و تصریح امام بر «پذیرش نظر وی» شده است. وی در مصاحبهای گفت که سخن امام خمینی در وصیتنامه «به این معنا نیست که من، پیشنهاددهنده نبودهام.» و استدلال می کند که، امکان وقوع «عدم مشورت» امام با وی که به آمریکا و اروپا وارد بوده است، «خلاف عقل است.»
حجتالاسلام فردوسی پور از اعضای دفتر امام درنجف و همسفر هجرت به پاریس، در خاطرات خود چنین گفته است: «بعضیها خیال میکنند که دکتر یزدی در جریان سفر امام بوده و به نجف آمده بود. حال آن که اصلاً دکتر یزدی خبر نداشت. ما اگر [در نجف] به ایشان اطلاع نمیدادیم که بیا امام را ببین که امام دارد میرود، او در حرم مانده بود و اصلاً امام را نمیدید. به این ترتیب به جمع ما پیوست و در مرز عراق و مرز کویت با ما بود.
"پس در قیاس با تعداد و کیفیت ملاقات های برخی اشخاص دیگر، به مراتب، دیدارهای یزدی با امام کمتر و کم اهمیت تر به شمار میرفت"وقتی که دوباره به مرز عراق برگشتیم و از آنجا میخواستیم به سمت بصره حرکت کنیم به ما گفتند که دکتر یزدی میماند.من گفتم: چرا؟ گفتند: ایشان گذرنامهشان آمریکایی است و مدت [ویزای] اقامتش تمام شده، بنابر این حق اقامت در عراق را ندارد. قرار شد به فرودگاه بغداد برود و مأموران او را از ما جدا کردند و بردند... امام به رییس امن العام [بصره] اعتراض کردند... آن وقت ایشان[= یزدی] را ساعت ده [صبح روز حرکت از بصره به بغداد] آوردند در همان مسافرخانه و تحویل دادند. [قبل از ورود یزدی] صبح که ما از خواب بیدار شدیم حاج احمد آقا سراسیمه به اطاق ما آمد و فرمود: امام فرموده پاریس میرویم.
تا آن موقع امام به هیچکس نگفته بودند که کجا میخواهیم برویم.»
دعوی مشاورت سیاسی امام
در تبلیغات رسانههای بیگانه و ضد انقلاب در طی سه دهه گذشته، بارها ادعای تأثیرگذاری ویژه دکتر یزدی بر تصمیمات امام خمینی در دوران اقامت ایشان در نوفل لوشاتو و بعد از آن، به اشکال مختلف تکرار شده، و به استناد ادبیات و ادعاهای آقای یزدی چنان آب و تاب داده شده و در مورد آن غلو و اغراق شده که به ذهن مخاطب بی اطلاع چنین القا شود که؛ آمریکایی ها از طریق دکتر یزدی برنامهها و خواستههایشان را به امام پیشنهاد میدادند و ایشان هم آنها را میپذیرفت. طبعاً مقصود آقای یزدی و دوستانش از چنان ادعاهایی، فقط این بود که جایگاه و اعتبار و اهمیت زیاد وی و نیازمندی امام به مشاوره های ادعایی، القا شود، و گزاره نقش آمریکا، را قبول نداشته و دکتر یزدی را از گرایش و یا مأموریت آمریکایی، مبرّا دانستهاند.
در کتابچه تبلیغات انتخاباتی دکتریزدی منتشره در اسفند ۱۳۵۸، چنین آمده است: «امام با قبول پیشنهاد یزدی... به پاریس هجرت کردند. هجرت امام به پاریس، نقطه عطف بزرگی در تاریخ انقلاب عظیم و شکوهمند ایران شد...
"البته طی آن سالها، وی از طرف انجمن های اسلامی دانشجویان آمریکا و نهضت آزادی خارج، نظیر بسیاری از فعالان و گروه های سیاسی دیگر، با امام و برخی یاران ایشان در نجف، مکاتبات متعارفی نیز داشت"دکتر یزدی از نزدیکترین مشاورین امام در این دوره بوده است... یزدی برخی از نهادهای انقلابی را پایه ریزی کرد. از آن جمله است: سپاه پاسداران، دادگاه های ویژه انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، ایجاد هماهنگی و تمرکز کمیته های انقلاب اسلامی، مدیریت کمیته های مأمور در مرزهای خروجی و ورودی کشور، تهیه لیست ممنوع الخروج ها و ممنوع الورودها.» سال ها بعد، دکتر یزدی متناسب با فضای سیاسی داخلی و بین المللی و رعایت حال اپوزیسیون، ادعاهای مزبور را قدری ویرایش کرده و با حذف و اضافات جدید چنین نوشت: «برنامه سیاسی و اجرایی آقای [امام] خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقیح نمودند که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت تأسیس گردید... طراح و مؤسس سپاه پاسداران... طراح و مبتکر روز قدس...
طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب [بوده ام].» گفتنی است که اسناد و شواهد معتبر، نشان می دهد که به جز مدیریت کنترل مرزها و لیست ممنوع الخروج ها که آن زمان برعهده نخست وزیری بود، سایر دعاوی مزبور، به گونهای که وی بیان کرده صحت نداشت، اما به اقتضای تصدی دو ماهه معاونت امور انقلاب نخست وزیر دولت موقت، در آن موارد مذکور، سهم و مشارکت داشته است.
دکتر یزدی در مصاحبهای به سال ۷۷ ادعا میکند که در پاریس به عنوان «مشاور سیاسی» امام خمینی حضور داشته، و خاطرهای نیز برای اثبات ادعای خود نقل میکند به این شرح: «آقای [امام] خمینی اخلاقشان این بود که از یک ساعت به اذان صبح بیدار می شدند و پس از خواندن نماز صبح مختصری استراحت میکردند، بعد میآمدند بیرون یک ساعتی به اتفاق ایشان قدم می زدیم. در آن موقع صبح کوچه باغ های نوفل لوشاتو خیلی خلوت و زیبا و خوش منظره بود. در ضمن قدم زدن، با هم درباره مسائل بحث و گفتگو میکردیم... روی موضوعات [انقلاب] مفصل بحث و گفتگو داشتیم و حاصل این بحث ها این شد که یک برنامه سیاسی نوشته بشود.
"از جمله به گفته آیتالله خاتم یزدی عضو هیئت استفتای دفتر امام در نجف: «روشنفکرهایی که از خارج می آمدند همه به خدمت امام میرفتند و حتی نمایندگان مجاهدین خلق هم به حضور امام می رسیدند"ایشان از من خواستند که آن را بنویسم. من این برنامه سیاسی را نوشتم در دو صفحه... خود ایشان هم روی نوشته من مختصر اصلاحاتی کرده اند. تمام برنامه هایی که بعداً در حکم مرحوم مهندس بازرگان آمده بود و در ایران پیاده شد، عین آن برنامه است.»
جالب این که ابوالحسن بنیصدر رییس جمهور معزول و گریخته به فرانسه، گفته است که در زمان اقامت امام در نوفل لوشاتو، مشورتهای نظری و تئوریک با او میشد و کارهای عملی با دکتر یزدی بوده است. اما در واقع، نه بنی صدر نه قطب زاده و نه یزدی، در نوفل لوشاتو مشاور سیاسی یا استراتژی امام نبودند.
آقای یزدی در پاریس به کمک دوستانش در اروپا بخشی از ارتباطات و امور اقامتگاه امام را در کنار سایر یاران روحانی و غیرروحانی امام انجام میداد و شخصاً به عنوان مترجم در مصاحبه ها یا برخی ملاقاتهای امام که نیازمند ترجمه انگلیسی بود حضور داشت و بالطبع وی برخی متون را به عنوان نگارنده از ماحصل سخنان امام یادداشت و تنظیم میکرد. اما او به گونهای نقش خود را با اغراق توصیف میکرد که گویی نه تنها در نقش مشاور بلکه در مقام آموزگار و راهنما، امام خمینی را هدایت و راهنمایی کرده است. این نوع نگاه را برخی دیگر از اشخاصی که در انقلاب اسلامی با امام همراهی و همکاری داشتهاند نیز در مورد جایگاه خود نزد امام، مدعی شدهاند و دکتر یزدی، اولین و آخرین فرد در این زمینه نبوده است.
حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی که از دوران نجف در زمره همراهان و یاران امام خمینی بود و در نوفل لوشاتو نیز حضور داشت، و حتی از اواخر دهه هفتاد به بعد با برخی مواضع سیاسی نهضت آزادی و دکتریزدی نیز تقارب پیدا کرد، طی مصاحبه ای به سال ۱۳۸۷ درباره او و ادعاهایش چنین گفت: «آقای دکتر یزدی یک ویژگی خاصی دارد و آن اینکه بسیار راحت دروغ میگوید و چنان قاطعانه و محکم هم دروغ میگوید که ممکن است کسی کوچکترین شکی به او نکند. کدهایی را که در مورد نجف و نوفل لوشاتو و مسیر انقلاب داده، بررسی کنید، میبینید که همه آنها دروغ است... میگوید تشکیل شورای انقلاب نظر من بود، دولت موقت نظر من بود، روز قدس را من پیشنهاد دادم، سپاه پاسداران را من پیشنهاد کردم.
"با آن که میدانست مثلاً دکتر یزدی از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی است یا مثلاً قطب زاده راه دیگری دارد یا بنیصدر...، همه را به حضور می پذیرفت"من به عمرم چنین آدم دروغگوی شارلاتانی را ندیدهام... یکی از حرفهایش این است که در نوفل لوشاتو، صبح ها که امام قدم میزدند، من با ایشان بودم و مسیر انقلاب را مرحله به مرحله برای امام تبیین میکردم! و امام میگفتند اینها را یادداشت کن و به من بده! از این دروغهای عجیب و غریب. در حالی که آقای یزدی حتی یک روز هم صبحها با امام قدم نزده. محل سکونت امام باغچه آقای دکتر عسکری بود که دوتا اتاق داشت. یک اتاق که خود ایشان در آنجا ساکن بود، اتاق دیگر که ما طلبه-ها آنجا بودیم.
دکتریزدی اصلاً شب ها آنجا نبود. اینها میرفتند به یک ساختمان هتل گونه ای و ساعت ۹ صبح میآمدند. امام نماز صبح و تعقیبات را که میخواندند، میرفتند در این باغچه قدم می زدند و تنها هم بودند. ما هم از داخل اتاق ایشان را تماشا میکردیم... اگر یک نفر، حتی دیده که آقای یزدی صبح زود با امام مشغول قدم زدن بوده بیاید بگوید.
"همانگونه که در مقدمه مجموعه «صحیفه امام» آمده است: «اجازه نامه های شرعی تا زمانی معتبرند که گیرندۀ آن بر وصف دیانت و دیگر اوصاف لازم.."امام دو هفته اینجا بودند، بعد هم که خانه کوچکی برای ایشان و خانوادهشان اجاره شد و دیگر کسی غیر از صبیهها و دامادشان آقای اشراقی کسی آنجا نمیرفت و امام هم در ایوان پشت آنجا قدم میزدند. دروغ به این واضحی [در مورد قدم زدن یزدی با امام] را این قدر شسته و رفته تعریف میکند که همه باور میکنند و من هم اگر آنجا نبودم، شاید باور میکردم.»
آقای علی جنتی که در نوفل لوشاتو حضور داشت نیز در خاطرات خود میگوید: «عدهای از آقایان مثل قطبزاده و یزدی با خبرنگارها مصاحبه میکردند و در باره همه مسائل از زبان امام صحبت میکردند. امام یک بار مصاحبهای انجام دادند و فرمودند من هیچ نماینده یا سخنگویی ندارم.»
به طور متواتر از زبان بسیاری از فعالان سیاسی حاضر در نوفل لوشاتو نقل شده که در آنجا اختلافات و رقابت شخصی بین بنی صدر و یزدی و قطب زاده آشکار بود. از جمله حجتالاسلام حسن روحانی که مدتی در محل اقامت امام حضور داشت، در خاطرات خود چنین نوشته است: «امروز عصر، بنی صدر هم به حیاط باغ نوفل لوشاتو آمده بود...چند دقیقه بعد قطب زاده هم رسید. چقدر اینها با هم بد هستند.
فکر نمیکردیم چهرههای ضد رژیم در خارج از کشور این قدر باهم اختلاف داشته باشند. دکتر یزدی اینها را قبول ندارد، اینها او را.» حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی هم در خاطرات خود از سفر به آمریکا و اروپا در سال ۱۳۵۴، به این اختلافات اشاره کرده است: «مشکل خاصی که در اروپا داشتیم اختلاف آقای بنی صدر و آقای قطب زاده بود که با هم نمیساختند.... اختلافاتی هم بین اروپا و آمریکا – با آقای دکتر یزدی- بود. اما با توجه به فاصله این دو قاره، آن اختلاف کمتر بروز و ظهور داشت. البته در آمریکا اختلافی بین گروه دکتر یزدی و انجمن اسلامی دانشجویان بود که خیلی وقتگیر و مزاحم بود.»
این.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران