حضور جدی علوم انسانی اسلامی در عرصههای بنیادی، جهتساز و محیطی
به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین نجف لکزایی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دبیر مجمع پژوهشگاههای علوم انسانی اسلامی در افتتاحیه همایش مجازی «علوم انسانی- اسلامی، پژوهش و فناوری» که عصر پنج شنبه ۲۰ آذرماه از سوی مجمع پژوهشگاههای علوم انسانی-اسلامی و همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم و معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار میشود، با اشاره به چارچوب کلان نشستهای برنامه ریزی شده در این همایش گفت: این چارچوب مشتمل بر سه حوزه است که شامل پیوند حوزه و دانشگاه و تبیین راهکارهای ارتقای این وحدت و همکاری و هم افزایی برای پیشرفت جمهوری اسلامی ایران، دوم پیوند و ارتباط علوم انسانی با عرصه فناوری و اینکه پژوهش را در عرصه علوم انسانی با چه شاخصهایی تعریف میکنیم و محور سوم ارتباط میان حوزه علوم انسانی اسلامی با پژوهشهایی که در عرصه علوم طبیعی و تجربی برقرار میشود، خواهد بود.
وی بیان کرد: چارچوب کلی به لحاظ فکری مربوط به چهار رکن و مؤلفه بنیادین میشود، چرا که پشتوانه هر تمدن سازی، پیشرفت و توسعه و جامعه سازی علوم و دانشهای مختلف است، ولی به هر حال اینها یک سیستم را تشکیل میدهد و آن چهار رکن شامل مؤلفههای بنیادی، جهت ساز، محیطی و رکن ساختار و کارگزار است.
رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: علوم انسانی و اسلامی در هر کدام این چهار رکن مؤثر است؛ مثلاً در رکن بنیادی که به مبانی هستی شناسی، انسانی شناسی، روش شناسی و جامعه شناسی میپردازد تماماً در حیطه در قلمرو علوم انسانی اسلامی است. همچنین اینکه ما این ابزار و فناوری را چگونه استفاده کنیم تحت تأثیر مبانی و ارکان جهت ساز است؛ اینکه دنیا و آخرت را در پی هم ببینیم یا فقط دنیاگرا باشیم و همین طور ارکان مربوط به ساختار و کارگزار علوم انسانی در تربیت کارگزاران مناسب برای پیاده کردن مبانی و جهتهایی که تعریف میشود حائز اهمیت است و همین طور ساختار سازی برخاسته از نظامهای ارزشی دینی کاملاً مرتبط با حوزه علوم انسانی اسلامی است.
وی با بیان اینکه در رکن محیطی علوم دیگر با علوم انسانی اسلامی تعامل میکنند، گفت: در آنجا نقش علوم انسانی نقش مشارکتی است. بنابراین عرصه حضور و مشارکت علوم انسانی فوق العاده زیاد است چون قرار است در این علوم به کمک فردسازی، جامعه سازی، تمدن سازی و نظام سازی برویم باید به انبیا اقتدا کنیم به ویژه به رسول گرامی اسلام (ص) اقتدا کنیم که ایشان در قرآن کریم اسوه حسنه معرفی شده اند.
دکتر غلامحسین رحیمی معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هم طی سخنانی گفت: بنده چند سال است که روی طبیعیات دوره اسلامی به صورت مستمر کار میکنم چون خیلی هم حساس شده ام و از این بابت بود که میخواستم بدانم حکماً و فلاسفه اسلامی ما اصولاً به طبیعیات چطور ورود میکردند؟ و به طبیعت چطور نگاه میکردند؟ چون فهم این مسأله میتواند برای ما الگوی خوب و تجربه مفیدی باشد.
وی اضافه کرد: من در ادامه متوجه شدم باید طبیعیات دوره اسلامی به دو بخش تقسیم شود، نخست طبیعیات به معنای اعم و دوم طبیعیات به معنای اخص و اگر بخواهیم در مورد ربط این طبیعیات با الهیات صحبت کنیم شامل هر دو بخش میشود یا فقط یک دسته؟ آن چیزی که حکمای ما نگاه کرده اند عمدتاً مشمول طبیعیات به معنای اعم میشود که سماع طبیعی در همین راستا در کتاب شفا ابن سینا مطرح شده است. حس کردم این بخش از طبیعیات است که حکمای الهی از یک منظر دیگری بر خلاف حکمای طبیعی فعلی به اصول و قواعد طبیعت نگاه میکردند و از آنجا هنوز برای خودم سوال است که از این طریق میتوانیم بین طبیعیات و الهیات برقرار کنیم یا خیر؟ چراکه بنده همه کتابهایی که نوشته شده را به تدریج مطالعه کردم ولی پاسخی نیافتم.
وی در ادامه سخنانش عنوان کرد: این روش در ابتدا الهام بخش است چون ما یک سری کمیتها و مفاهیم و قواعدی داریم که اصل آن باید در دانش دیگری به تأیید برسد؛ نکته دیگر آن است که حوزه طبیعیات از آن خودش در آن دوران چقدر اعتبار داشته است؟ چون عمده رشتههای تخصصی دانشگاهی همان طبیعیات به معنای اخص هستند، همچنان که مجموعه علوم کشاورزی، فنی مهندسی، علوم پایه و مجموع گروه پزشکی همه جزو طبیعیات بودند. سوال من این است که آیا در همان زمان این طبیعیات ارزش علمی داشت یعنی کاشف طبیعت بود یا خیر؟ نتیجه گرفتم که طبیعیات ما در زمان خودش از ارزش علمی بسیار بالایی برخوردار بوده و می توانسته طبیعت را در چارچوب دانش آن زمان توضیح بدهد، اما متأسفانه برخی از حکمای جدید داوریهای نادرستی در این باره کرده اند.
رحیمی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: این مسأله مهم است که نقش دانشمندان مسلمان در زنجیره تحول و تکامل علوم طبیعی در تمدن بشری چگونه بوده است، و سوال دیگر این است که حکمای جدید ما در خصوص طبیعیات قدیم چه نظری دارند؟ یعنی در پنجاه سال اخیر حکمای ما نظیر دکتر حداد عادل، دکتر سروش، دکتر گلشنی، دکتر نصر، چه چیزهایی گفته اند؟ همه در نهایت به گونهای قضاوت کرده اند که طبیعیات دوره اسلامی را در مجموع کم اعتبار یا بی اعتبار منعکس کرده اند حتی در آثار برخی حکمای بزرگ مرحوم علامه طباطبایی (ره)، شهید مطهری (ره)، آیت الله مصباح یزدی و افرادی نظیر این بزرگان نیز به گونهای برخورد کرده اند که بعضاً طبیعیات دوره اسلامی بی اعتبار یا کم اعتبار بوده و کاشف واقعیتهای طبیعی نبوده است.
معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه سخنان خود تصریح کرد: برخی از بزرگان همچون آیت الله سبحانی، جوادی آملی و مرحوم حائری یزدی از طبیعیات نظرات بهتری ارائه کرده اند.
"ما هم باید به این سمت حرکت کنیم و مبانی و روشها و ابعاد استفاده از فناوری اطلاعات و فناوری رایانشی را در علوم انسانی جدی تر مورد توجه قرار بدهیم"بنابراین پیش فرض من است است که ما مطالب معتبری داریم که میتوانیم علوم طبیعی قدیمی را به صورت مستقل معتبر بدانیم و حتی امروز میتوانیم در دانشگاه مطرح کنیم باید با زبان خودشان مطرح کنیم و بدون دخل و تصرف در محتوا با ادبیات جدید و علمی مطرح کنیم تا در ذهن اساتید و دانشجویان و دبیران خودمان رسوخ کند.
وی با بیان اینکه نظرات علمای گذشته ما در حوزههایی نظیر فیزیک، شیمی، مهندسی و ریاضی بسیار دقیق و قابل استفاده است، گفت: وقتی ما برای دانش آموزان و دانشجویان خودمان در طرح مسائل علمی از علمای اسلامی شروع نکنیم نمیتوانیم بین علوم طبیعی و الهیات ارتباط برقرار کنیم؛ بنده در مقالهای علمی که هفته آینده منتشر میشود با ذکر جزئیات دقیقی از مسائل مربوط به فیزیک همچون شکست نور، ماده و مسائلی از این دست ثابت کرده ام که طبیعیات قدیم کاملاً معتبر است و میتواند در دانشگاههای امروز ما مطرح شود.
رحیمی با طرح این سوال که آیا میشود طبیعیات قدیم را که حکمای بزرگ ما استفاده کرده اند کلاً کنار بگذاریم و الهیات آنها را حفظ کنیم؟ بلکه حتی غیرمعتبر و غلط بدانیم؟ پیش فرض من این است که چنین چیزی ممکن نیست چون طبیعیات و الهیات در تنیده هستند و به نوعی بازسازی احتمالاً نیاز دارد، البته این دغدغه فکری من بوده که در آن ورود کرده ام و قطعاً ممکن است نظرات مخالفی هم در اینجا باشد.
حجت الاسلام والمسلمین محمدحسین بهرامی رئیس مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور) هم طی سخنانی گفت: در این نشست قصد داریم به ارتباط پژوهش و فناوری با علوم انسانی اسلامی بیشتر از زاویه فعالیت مجموعه خودمان در مرکز نور بپردازیم و رابطه فناوری اطلاعات با پژوهشهای علوم انسانی اسلامی را تبیین کنیم. عمده فعالیتهای مرکز نور با این هدف است که بتوانیم از ابزار فناوری اطلاعات، رایانه و شبکههای مجازی برای توسعه و پیشرفت علوم اسلامی در گام اول و بعد هم علوم انسانی اسلامی استفاده کنیم و آن را بسط و گسترش بدهیم.
وی بیان کرد: مرکز تحقیقات کامپیوتری یک مرکز پژوهشی و تحقیقاتی است و شاید تصور اولیه این باشد اگر قرار باشد نرم افزارها و ابزارهایی برای کمک به پژوهش فراهم کنیم خودش یک کار پژوهشی نباشد در حالی که ما برای تولید این محصولات مجموعهای از پژوهشها شکل میدهیم تا در کاربست فناوری در علوم انسانی و اسلامی مطالعه کنند و با استفاده از شیوهها و روشها در سازگار کردن مباحث علمی با ظرفیتهای فناوری تلاش کنند. امروز در مرکز نور واجد یک قشری از محققان میان رشتهای هستیم، یعنی محققان علوم انسانی که با زبان فناوری آشنا هستند و مهندسان و فناورانی که با منطق و ساختار علوم اسلامی و علوم انسانی و روابط بین اینها و پیچیدگیهای آن آشنایی دارند و به کمک هم در حال تولید محصولاتی فاخر هستند.
وی با بیان اینکه این محصولات حاصل عملکرد این دو قشراست، ابراز کرد: اگر ما دانش میان رشتهای را نداشته باشیم و یا یک متخصص فناوری اطلاعات و یک فاضل علوم انسانی بدون داشتن دانش میان رشتهای داشته باشیم به محصول و نتیجه خوبی نمیرسیم؛ این دانش با رشد بسیار سریع دانش فناوری اطلاعات هر روز دامنههای جدید تر و ابعاد وسیعتری پیدا میکند و امروز بانکهای اطلاعاتی برخط نقش ویژه ای در پژوهشهای علوم انسانی اسلامی دارد. پژوهشگری که نتواند از این بانکها به خوبی بهره ببرد مقهور دیگران میشود و اگر ما نقش شبکههای اجتماعی را تعریف نکنیم و آن را وارد فرایند پژوهش نکنیم حتماً مجبور میشویم در زمین دیگران بازی کنیم. بحث هوش مصنوعی و ابر دادهها و مباحثی از این قبیل همه و همه ظرفیتهایی هستند که باید بتوانیم آنها را به پژوهشهای علوم انسانی و اسلامی گره بزنیم و بتوانیم روند پژوهشها را توسعه بدهیم و تسریع ببخشیم چون امروز در دنیا هم به این مفهوم به صورت جدی توجه میشود.
حجت الاسلام بهرامی با تأکید بر اینکه شاهد هستیم مفهومی با عنوان علوم انسانی دیجیتال مطرح شده است، گفت: این علوم جایگزین خیلی از مباحث پیشین شده است، همچنان که امروز مجله ادبیات و زبان رایانشی در دانشگاه آکسفورد به عنوان مجله علوم انسانی دیجیتال تغییر عنوان داده است و شاهد هستیم در بسیاری از محافل علمی و نشستها و تولید مقالات و کتابها برای تولید مفهوم علوم انسانی دیجیتال تلاشهای زیادی صورت میگیرد.
ما هم باید به این سمت حرکت کنیم و مبانی و روشها و ابعاد استفاده از فناوری اطلاعات و فناوری رایانشی را در علوم انسانی جدی تر مورد توجه قرار بدهیم. ما باید خودآگاهانه تر سراغ بهره گیری از اینها برویم تا مجبور نباشیم مقهور دیگران شده و در زمین دیگران بازی کنیم. ما به سهم خودمان در مرکز فصل جدید فعالیتهای خودمان بنا را بر این گذاشته ایم که دانش ضمنی تولید شده در مرکز را تبدیل به خروجیهایی کنیم که در محافل علمی مطرح شده و در قالبهای علمی قابل ارائه باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان با اشاره به لزوم تولید محصولاتی جدیدتر با رویکرد علوم انسانی دیجیتال عنوان کرد: در مقابل دعوت میکنیم از مراکزی که با حوزه علوم انسانی اسلامی مرتبط هستند که بخشی از زمینههای فعالیتهای خود را به این امر اختصاص بدهند تا هم در نقد و اصلاح و تکمیل فعالیتهای مرکز و هم در گشودن افقهای جدید در این حوزه کمک کنند تا بتوانیم مفهوم علوم انسانی اسلامی دیجیتال را به خوبی تبیین کنیم و بر اساس این رهیافتها محصولات جدیدی را ارائه کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین حکیمیان رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه عنوان کرد: امام راحل بر این عقیده بودند که در سازندگی یا انحراف یک کشور بین حوزه علمیه و دانشگاه تفاوتی نیست، یعنی هر دو ممکن است سازنده کشور یا انحراف آور باشند و در فراز دیگری میفرمایند: باید دانشگاهها را رو به خدا و معنویت ببرید که اگر این کار انجام شد در کارتان موفق خواهید هرچند به مقصدتان نرسید ولی چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که بخواهیم همین اسلامی بودن را الهی کنیم، اسلام با هیچ علم و رشتهای (مگر در موارد بسیار اندکی) مشکلی ندارد.
وی با بیان اینکه باید مقصود نظر امام راحل را به صورت دقیق بررسی کنیم، گفت: بنده فکر میکنم دقیقاً موضوع و مسأله را تشخیص نداده ایم و به این مسأله توجه نکرده ایم که باید نهاد علم را حوزه و دانشگاه الهی کنیم تا کشور الهی شود چون حوزه و دانشگاه هستند که جنبه هدایت گرانه یک کشور را به عهده دارند و مدیران و متخصصان و خدمات دهندگان آینده از این دو مرکز خارج میشوند. اولین آسیب در این مسیر همین است که مسأله را درست نشناخته ایم، همچنانکه در ارتباط سخن امام از وحدت حوزه و دانشگاه صرفاً به مسائل حاشیهای پرداخته ایم در حالی که امام وظیفه دو مجموعه را این میدانند که هر دو الهی شوند.
وی اضافه کرد: ما آسیب دیگری که در این مسیر پیدا کرده ایم این است که حضرت امام (ره) که خودشان معمار این راه بود، یا افراد دیگری که متفکران انقلاب اسلامی بودند توسط استکبار مشغولیت پیدا کردند، همچنانکه آسیب زیادی از جنگ تحمیلی به وجود آمد و بسیاری از فرصتهای ما را در سازندگی حوزه و دانشگاه گرفت و ترورهایی که توسط منافقین صورت گرفت نیز مشکلات زیادی را در این عرصه به وجود آورد. قطعاً یک مسأله حساب شده استکباری بود تا ایران نوپای خیزش کرده نتواند تأثیر گذار در امتهای مسلمان دیگر شود و نتواند اصول زیربنایی انقلاب خودش را دقیق بسازد و تحرک و پویایی که در مردم آن زمان بود و انرژی در آن مردم صرف انتقال به ملتهای دیگر شود به همین جهت بسیاری از نیروهای ما را در جبههای جنگ یا به وسیله ترور از میان بردند.
این پژوهشگر فقه و حقوق با اشاره به اینکه کم بودن روحانیان تأثیر گذار و آماده برای پیشبرد انقلاب نیز آسیب دیگر در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه به شمار میرفت، گفت: ما بدون تردید به صورت جدی کادر سازی نکرده بودیم چون انقلاب ما زودرس بود و تعداد اندکی از روحانیون با مبانی علوم دانشگاه آشنا بودند که همین افراد نیز یا در پستهای انقلابی مشغول شدند یا مثل شهید مفتح و بهشتی و مطهری ترور شدند.
"ما باید خودآگاهانه تر سراغ بهره گیری از اینها برویم تا مجبور نباشیم مقهور دیگران شده و در زمین دیگران بازی کنیم"مهمترین آسیب در راستای همکاری و تعامل حوزه و دانشگاه از دست رفتن مرجعیت حوزویان در نزد دانشگاهیان است یعنی این آسیب تا الان هم وجود دارد و هر روز که جلوتر آمدیم این مرجعیت بیشتر خدشه دار شده است و به نظر میرسد باید این مرجعیت را بازسازی کنیم. پیش از انقلاب دانشگاهیان تشنه معارف اسلامی و خسته از اصطلاحات غربی مطرح در دانشگاهها خودشان را به حوزویان روشنفکر آشنا با مبانی دانشگاهی میرساندند و این روحانیون نیز میتوانستند آنها را قانع کنند که این افراد غالباً افرادی ساده زیست و دارای زی طلبگی بودند.
وی با بیان اینکه پس از انقلاب این مرجعیت روحانیت نزد دانشگاهیان کم کم از بین رفت، یادآور شد: چون همین حوزویان در پستهای مختلف از خانههای محقر بیرون آمدند و بسیاری با وجود اینکه دانش کافی نداشتند در پستهای مختلف تدریس معارف یا نهاد نمایندگی ولی فقیه قرار گرفتند و دانشگاهیهایی که زمینه ذهنی از مرجعیت پیش از انقلاب داشتند دیدند که این پیشینه از دست رفته است و و دیدند حوزویانی که زی طلبگی آنها را میستودند مثل خودشان شده اند و این باعث شد که یک مقدار مرجعیت حوزویان در نزد دانشگاهیان از بین برود.
رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود تصریح کرد: موضوع دیگری که باعث شد مرجعیت روحانیت ضعیف شود امکانات بیش از حد فضای مجازی و تکنولوژی و سیلی از شبهاتی است که بر دانشجویان وارد شده و اساتید حوزوی دانشگاه دارای آن دانش لازم که بتوانند همه این شبهات را پاسخ بدهند، نبودند در حالی که دانشگاهیان توقع مرجعیت و پاسخگو بودن روحانیت را علاوه بر رفتارهای توأم با زی طلبگی و ساده زیستی داشتند. همه اینها دست به دست هم دادند تا امروز آن مرجعیت که حوزه باید در دانشگاه داشته باشد، شاهد نیستیم و دانشگاه معارف و نهاد نمایندگی ولی فقیه و کسانی که کادر دانشگاهی ما را در حوزه تأمین میکنند باید نگاه دقیقتری نسبت به این مسائل داشته باشند. حوزه امروز بیش از ۱۰ هزار نفر را در دل خود جای داده که تحصیلات دانشگاهی دارند، باید گزینش دقیقی بین این افراد صورت بگیرد تا مرجعیت را برای تعامل و همکاری بین حوزه و دانشگاه برگردانند هرچند کارهای خوبی انجام شده ولی به هیچ وجه نظرات حضرت امام (ره) هنوز محقق نشده است.
حسینعلی قبادی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در تبیین آسیب شناسی کاربردی سازی علوم انسانی در ایران گفت: بنده به نحوی زیست ۴۱ ساله خود را در عرصه پژوهشهای علوم انسانی بیان میکنم تا مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد و بتواند بحث قابل استفادهای برای آینده باشد، از این رو در هشت قسمت مطالب خود را بیان خواهم کرد.
وی در ادامه عنوان کرد: این هشت بخش شامل حوزه نظری، ساختار، فقر تاریخیگری، ضعف تقنینی و سیاست گذاری، ضعف فهم معرفتی نسبت به کارکردهای غیر صریح و ضمنی علوم انسانی در کشور، معتبرانگاری و توانمند نبودن و توانمند نمودن، فرایندها و ضعف مدیریت در پژوهشهای علوم انسانی و در نهایت نداشتن شاخص و شاخص مند نبودن برخی فعالیتهای پژوهشی علوم انسانی در حوزه کاربرد میشود.
قبادی با اشاره به اینکه در حوزه نظر با سه عنصر و پدیده رو به رو هستیم که علوم انسانی را میرنجاند، گفت: این سه پدیده نخست کم باوری صاحب نظران علوم تجربی در ایران نسبت به کم اثری و سودبخشی علوم انسانی و هژمونی مهندسی زدگی و تجربی زدگی در ایران است که مانع مهمی در تعیین کارآمدی علوم انسانی در حوزه کاربرد محسوب میشود؛ دوم ضعف تبیین کارآمدی علوم انسانی به وسیله اصحاب خود علوم انسانی و کم کوششی ما است و سوم تشکیک مغالطهای نسبت به اصل ضرورت و ماهیت و کارآمدی علوم انسانی و بعضاً زیان مند دانستن علوم انسانی در کشور است.
وی بیان کرد: بحث دوم در حوزه ساختار است که البته معلول چالشهای نظری یاد شده است که موجب شده در ساختار نهادی و تقنینی و سیاست گذاری رسماً هیچ ساختاری مدافع علوم انسانی نباشد و به رغم تصریحات رهبر معظم انقلاب مبنی بر تعیین مسیرها به وسیله علوم انسانی در عمل هیچ نهاد و ساختار نظام مندانه مدافع علوم انسانی نیست و حامی برای علوم انسانی وجود ندارد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: فقر تاریخی و عدم توجه گذشتگان ما به علوم انسانی نیز تبدیل به یک بینش شده و ادامه دارد؛ ما از تاریخ خوب عبرت نگرفته ایم و آن را جبران نکرده ایم و این مسأله تا ظهور چهره درخشان علامه طباطبایی (ره) و نوشتن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ادامه دارد که تازه بعد از آن کمر بنیادین مارکسیسم در ایران شکسته میشود و نشان میدهد علوم انسانی میتواند مسأله مند حرکت کند. بحث چهارم نداشتن تضمین در حوزه تقنین و سیاست گذاری است که تا علوم انسانی مطرح میشود نظامهای تقنینی حمایت کننده نداریم خیلی از ایدهها شکل میگیرد ولی روی زمین میماند و پژوهشهای خوبی در حوزه علوم انسانی شروع شده و روی زمین مانده است.
وی یادآور شد: پنجم ضعف فهم معرفتی نسبت به کارکردهای غیر صریح و ضمنی علوم انسانی در کشور است؛ امروز در دنیا این طوری است که علوم انسانی دو لایه کارکرد دارد یک لایه مربوط به تأثیرات صریح آن میشود مثلاً روانشناسی یا جامعه شناسی تأثیراتی در کاهش آسیبهای اجتماعی دارد، اما بخش اعظم کارکرد علوم انسانی پنهان و ضمنی و غیر صریح است.
مثلاً در حوزه تاب آوری تجربهای از جریان کرونا پیدا کردیم، همچنانکه ما خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که نیازمند به یک امیدآفرینی اجتماعی داریم چون هرچه قدر سخت افزار داشته باشیم ولی روحیه مردم خراب باشد در مواجهات جهانی نمیتوانیم موفق باشیم یا اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی، اتصال به تمدن و مسائلی از این دست همگی از جمله لایههای غیر صریح علوم انسانی هستند.
این پژوهشگر و منتقد ادبی با تأکید بر اینکه بحث ششم در ارتباط معتبر پنداری و معتبر انگاری است، ابراز داشت: فکر میکنم که بخشهایی در علوم انسانی توان دفاع از خود را نداریم و اینکه بگویند هرکس بی سواد است سمت علوم انسانی میرود خیلی بی انصافی است، بنابراین ما قدرت دفاع را نداریم که همین مسأله به کارایی علوم انسانی لطمه میزند. هفتم حوزه ضعف فرایندها و مدیریت حوزه پژوهش علوم انسانی است که باید بازتعریف شده و افرادی که آموزش دیده اند، کلان نگر هستند، تک بعدی فکر نمیکنند، خیلی انسانهای توسعه یافتهای هستند، ذهن خلاقی دارند و سعه صدر داشته باشد، در این عرصه ورود کنند.
محمدجواد هراتی رئیس پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با اشاره به راهکارهای تحول در علوم انسانی اسلامی گفت: یکی از اساتید بوعلی سینا ایدهای به نام ژنوم فرهنگی را مطرح کردند که در حوزههای مختلف قابل بحث است.
وی با بیان اینکه این ایده را میتوان در حوزه علوم انسانی نیز مطرح کرد، عنوان کرد: اگر فرهنگ را بسترساز جوامع مختلف بدانیم و این طور تصور کنیم این فرهنگ را مجموعه از باورها بدانیم باید برای تحول در هر عرصهای از تحول در فرهنگ شروع کنیم.
وی در تبیین نظریه یادشده اضافه کرد: نقشهٔ مهندسی فرهنگی یک جامعه را میتوان شبیه یک پازل تصور نمود که هر رفتار و کنش اجتماعی قطعهای از آن است. در نگاه میکروسکوپی، فرهنگ هر جامعه دارای یک نقشه ژنتیکی (ژنوم) میباشد و هر رفتار و کنش اجتماعی برگرفته از یک ژن فرهنگی است.
هراتی با تأکید بر اینکه ژن فرهنگی وظیفهٔ انتقال یک ارزش، خلق و خو، رسم یا عرف را از نسلی به نسل دیگر بر عهده دارد، گفت: برای ایجاد یک رفتار و کنش اجتماعی جدید و یا حذف یک رفتار و کنش اجتماعی قدیمی باید ژن فرهنگی لازم را ایجاد و یا حذف نمود، در غیر این صورت اصلاحات فرهنگی جامعه به نتیجهٔ مطلوبی نخواهد رسید. ژن فرهنگی میتواند برگرفته از کنشهایی همراستا با فطرت انسانی، غریزی، وحیانی و یا شیطانی باشد. اگر یک کنش رفتاری در راستای انگیزه فطری و وحیانی باشد، همچون فرشتهای است که موجب نجات و خودسازی فرد و در نتیجه جامعه میگردد.
استاد دانشگاه بوعلی سینا در بیان ربط نظریه ژنوم فرهنگی با موضوع تحول در علوم انسانی اسلامی گفت: به عنوان مثال در زمان گذشته میگفتند اگر فردی حفظیات خوبی دارد یا اگر استعداد کمتری در علوم تجربی و ریاضی دارد وارد عرصه علوم انسانی شود و اساساً نگاه معمول همین بوده است و در واقع به این نقطه می
رسیم که ژن این موضوع از نسلهای گذشته به ما رسیده و نتوانسته ایم آن را تغییر بدهیم.
"ژن فرهنگی میتواند برگرفته از کنشهایی همراستا با فطرت انسانی، غریزی، وحیانی و یا شیطانی باشد"ما برای تحول در علوم انسانی باید ژنوم فرهنگی در حوزه علوم انسانی را تغییر بدهیم در غیر این صورت مسیر را تغییر نخواهیم داد و در واقع اگر نتوانیم تغییری ایجاد کنیم نمیتوانیم در حوزه علوم انسانی تحول ایجاد کنیم و با ایجاد یک ژن تحولی که جسارت نظریه پردازی ایجاد کند میتوانیم به توفیق برسیم.
وی در پایان سخنانش عنوان کرد: تأکید مقام معظم رهبری در کرسیهای نظریه پردازی همین مسأله است چراکه ایشان اعتقاد دارند باید این نگرش معمول به علوم انسانی عوض شود و همه باید جرأت ارائه دیدگاه داشته باشیم و این تصور را نداشته باشیم که این نظر غلط هست پس ارائه ندهیم در حالی که خود غربیها خیلی از اوقات نظریات نادرستی را ارائه میدهند. اگر بخواهیم در حوزه علوم انسانی تحول کنیم و این علوم انسانی برای جامعه پیشرفت ایجاد کند، باید نگرش و باورها و اعتقادات علوم انسانی عوض شده و این علم را از جایگاه فعلی به جایگاه واقعی خودش برسانیم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران