حق با فوتبال‌باز است؛ ما نویسنده‌ها بی‌کاریم

حق با فوتبال‌باز است؛ ما نویسنده‌ها بی‌کاریم
ایسنا
ایسنا - ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

مسعود خیام با بیان این‌که وقتی «حق مولف» وجود ندارد نویسندگی شغل نیست می‌گوید: بی‌تردید حق با فوتبال‌باز است و ما نویسنده‌ها بی‌کاریم.

این نویسنده و پژوهشگر ادبی در پی پخش برنامه خندوانه رامبد جوان در شب عید فطر که با حضور خداداد عزیزی و فیروز کریمی همراه بود و نویسندگان ایرانی افرادی بی‌کار توصیف شدند که می‌نشینند می‌نویسند، یادداشتی را نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده که چنین است: «دیدم یکی از اهالی بازی فوتبال می‌گوید «نویسنده‌ها بی‌کارند» و این برخی همکاران اهل قلم را رنجاند. میدان سخن فوتبال‌باز، اقتصاد است و اگر «بازده اقتصادی» جزو خواص ذاتی «کار» در نظر گرفته شود، بی‌تردید حق با فوتبال‌باز است و ما نویسنده‌ها بی‌کاریم. همکاران عزیز اهل قلم! خودمانیم، کدام ما جز قلم صد تا یک غاز به تخم چشم زدن کار دیگر کرده‌ایم؟ یک بار به صاحب نفوذی مراجعه کردم، پرسید شغلت چیه؟

گفتم: می‌نویسم.

گفت: یعنی چه؟

با خجالت گفتم: من نویسنده‌ام.

گفت می‌دانم نویسنده‌ای اما شغلت چیه؟

جوابی نداشتم. نازنین از اقوام ما بود.

"مسعود خیام با بیان این‌که وقتی «حق مولف» وجود ندارد نویسندگی شغل نیست می‌گوید: بی‌تردید حق با فوتبال‌باز است و ما نویسنده‌ها بی‌کاریم"فهمید بی‌کارم. بله. وقتی «حق مؤلف» وجود ندارد نویسندگی شغل نیست.

آن قدیم‌ها جویندگان کار راه می‌افتادند و جار می‌زدند: «آب حوض می‌کشیم» یا «پاره‌لحاف‌دوزی» یا «چینی‌بندزن» یا مانند این. بچه مدرسه‌ای‌های باسواد بر همین وزن با صدای بلند جار می‌زدند «آی! لگاریتم می‌گیریم، سطح زیر منحنی حساب می‌کنیم، انتگرال دوبل می‌گیریم». حالا حکایت ماست! ما شغل دائم نداریم، بیمه و درآمد نداریم و به قول رفیق عزیز آسمانی‌ام عمران صلاحی تنها درآمدمان پدرمان بود.

برای کوتاه کردن سخن از چند همکار وام بگیرم:

راز انسان‌های بزرگ قاره‌ بی‌سوادی که ادبیات همه‌فن‌حریف را انتخاب کرده‌اند با این شیوه‌ نگریستن روشن می‌شود: در جهانی که در آن هنوز هر چیزی به‌نامی نیاز دارد، تمامی پاسخ‌ها ناگزیر می‌باید از شاهراه نوشتن نازل شود.

(لوییس بریتو گارسیا: Luis Britto Garcia، ونزوئلا)

نویسنده را دیگر در جهان سوم به‌صورت بخشی از روند تغییرات در نظر نمی‌گیرند بل‌که در او به‌صورت یک مشکل نگاه می‌کنند.

انتقاد او از این یا آن بلادرنگ و در کمال بی‌شرمی به‌وطن‌فروشی تعبیر می‌شود.

(دامبوجو ماره چ‌ه را: Dambudzo Marechera، زیمبابوه)

هرگز نمی‌توان تاریخ جزایر کاراییب را به‌صورتی اقناع‌کننده نوشت. توحش، یگانه مشکل نیست. تاریخ، پیرامون دست‌آوردها و خلاقیت انسان آفریده می‌شود و در کاراییب هنوز هیچ چیز آفریده نشده‌است.

(وی. اس. نایپاول: V.

"میدان سخن فوتبال‌باز، اقتصاد است و اگر «بازده اقتصادی» جزو خواص ذاتی «کار» در نظر گرفته شود، بی‌تردید حق با فوتبال‌باز است و ما نویسنده‌ها بی‌کاریم"S. Naipaul، ترینیداد)

در همین لحظات بحرانی ما می‌دانیم که سرانجام نور به ‌درون چشمان نیم‌بسته‌ ما راه خواهد یافت. یکدیگر را درک خواهیم کرد و شلنگ‌انداز و پاکوبان، دست در دست یکدیگر به‌سوی آینده خواهیم شتافت. آری ما به‌سوی زمانه‌ مهر و شفقت‌های بزرگ گام برمی‌داریم.

(پابلو نرودا: Pablo Neruda، شیلی)

من هرگز نخواسته‌ام قلم را با توپ عوض کنم و صد البته اگر «بازده اقتصادی» تنها عامل مشخصه «کار» باشد آن‌گاه انسان‌های «یک‌شبه چندهزار میلیارد» پُرکارترین افراد خواهند بود.»

انتهای پیام

منابع خبر

اخبار مرتبط