قسمت سی و نه صداقت سیز
سریال صداقت سیز قسمت سی و نه 39Sedaghatsiz Serial Part ۳۹
این پاورقی قسمت ۳۹ سریال صداقت سیز هست.
جاویدان به بیمارستان پیش آسیه میرود و حرفهایی که درین در جلسه بعد از رفتن او در مورد خانوادهاش و قصد خودکشی آسیه و همچنین تحریک کردن ولکان برای آسیب رساندن به آسیه زده بود را به او میگوید.
آسیه از کار درین عصبانی میشود اما به روی خودش نمیآورد و به بهانۀ کار از جاویدان میخواهد برود.
درین از اینکه ولکان به خانه نیامده عصبیست و گریه میکند و با گونول تماس میگیرد و از او میخواهد که پیشش بیاید.
گونول به بهانۀ زینب به هالوک میگوید به خانۀ ولکان میرود.
ولکان در بار نشسته و مشروب میخورد. سرجوق پیش او میآید و ولکان از دیدن او کلافه میشود.
سرجوق در مورد ثروت ولکان و وضعیت زندگی او در مقابل اوضاع خودش و آوارگیاش صحبت میکند، بعد میخواهد پول مشروب ولکان را حساب کند.
ولکان از او میخواهد که پولش را بردارد و برود.
گونول به خانه پیش درین میرود. درین عصبانیست و میگوید حتماً ولکان دوباره پیش آسیه رفته است.
او میگوید وقتی علی پیش آنها بوده و آسیه در خانه نبوده ولکان به خانۀ آسیه و به اتاق خوابش رفته بود و خودش فیلم دوربین را دیده است.
او بهشدت ناراحت است و گریه میکند.
گونول درین را دلداری میدهد و میگوید او باید برای زندگیاش بجنگد و نباید راحت پا پس بکشد.
آخر شب وقتی ولکان به خانه میرود درین بهشدت با او دعوا میکند.
ولکان با عصبانیت میگوید پیش آسیه نبوده و خیالش راحت باشد. سپس به اتاق میرود.
او به بهانه علی به آسیه پیغام میدهد و حال علی را میپرسد.
آسیه به سردی جواب ولکان را میدهد.
صبح روز بعد گونول در خانه نیست و سرجوق به خانۀ هالوک میرود.
هالوک از دیدن او عصبانی میشود. سرجوق با طعنه میگوید او پسر هجران است.
هالوک با شنیدن اسم هجران شوکه میشود.
"او میگوید چنین کسی را نمیشناسد و از سرجوق میخواهد که برود. سرجوق هشدار میدهد که این موضوع را به گونول خواهد گفت و از این به بعد بیشتر یکدیگر را خواهند دید"او میگوید چنین کسی را نمیشناسد و از سرجوق میخواهد که برود.
سرجوق هشدار میدهد که این موضوع را به گونول خواهد گفت و از این به بعد بیشتر یکدیگر را خواهند دید. سپس از آنجا میرود.
گونول به خانۀ آسیه میرود و غیرمستقیم شروع به تهدید آسیه میکند و بعد میگوید میداند آسیه هنوز دنبال ولکان است اما اگر بخواهد زندگی دخترش را خراب کند برای او بد خواهد شد.
آسیه با خونسردی از گونول میخواهد اگر حرفهایش تمام شده برود.
بهار در خانه در روزنامه میخواند که ماجرای موفقیت ولکان در آمریکا واقعیت ندارد و او فقط یک کارمند ساده بوده است.
او از خانه بیرون میآید تا به خانۀ آسیه برود.
همانموقع گونول بیرون میآید و بهار به عمد روزنامه را به او نشان میدهد و طعنه میزند.
گونول با خواندن روزنامه عصبانی میشود و میگوید اینها دروغ است و از آنجا میرود.
ولکان در خانه خبر را میخواند و با عصبانیت بیرون میرود.
او با گونول تماس میگیرد و بهخاطر پخش این خبر با او بحث میکند و میگوید قرار بود جلوی این قضیه را بگیرد.
گونول عصبانی میشود و با او دعوا میکند. او میگوید باید این خبر را تکذیب کند.
بهار به خانۀ آسیه میرود و آسیه در مورد حرفهای گونول به او میگوید.
بهار میگوید میخواهد برای بردن دریا به فرودگاه برود و پیشنهاد میدهد که علی هم همراه او به استانبول بیاید. آسیه قبول میکند.
دریا که میخواهد برای گذراندن دورهای به استانبول برود به خانۀ آسیه میآید و با او خداحافظی میکند و همراه بهار و علی میرود.
گونول به خانه میرود و روزنامه را به هالوک نشان میدهد و به او میگوید از وکیل بخواهد تا خبر را تکذیب کند.
شب ولکان با آسیه تماس میگیرد و حال علی را میپرسد.
آسیه میگوید علی به استانبول رفته.
ولکان میگوید حس میکند آسیه حوصله ندارد.
آسیه در مورد حرفهای درین پشت سر او گلایه میکند و تلفن را قطع میکند.
کمی بعد ولکان به خانۀ آسیه میرود. او بهخاطر اینکه در مورد گذشتۀ آسیه به درین گفته عذرخواهی میکند.
سپس میگوید از کارهایش پشیمان است و کاش آسیه او را بخشیده بود تا این اتفاقات نمیافتاد. او ادعا میکند که دلش برای گذشته و بودن با آسیه تنگ شده و مطمئن است که آسیه هم همچنان او را دوست دارد.
آسیه انکار میکند. ولکان به آسیه نزدیک میشود تا او را ببوسد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران