اصلاح‌طلبی در پیِ سازگاری دموکراسیِ غربی با ولایت فقیه

کلمه - ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

چکیده :‏اصلاح‌طلبی در سیاست درپیِ سازگاری دموکراسیِ غربی با ولایت فقیه است و معتقد است که اگر سلطنت‌ها، مشروطه و دموکراتیک شده‌اند، ولایت نیز می‌تواند دموکراتیک و پاسخگو شود و مشروعیتش را از مردم بگیرد و درنتیجه مردم امکانِ براندازی قانونی و عزلِ حاکمان را داشته...

مجید توکلی

‏اصلاح‌طلبیِ واقعاً موجود نمی‌خواهد و البته نمی‌تواند بخشی از “گذار به دموکراسی” در ایران باشد.
برنامه‌ی دموکراتیزاسیون چند دهه قبل گرچه خوشبینیِ بخشی از نیروهای دموکراسی‌خواه را برانگیخت، اما شناختِ بیشتر از ساختارِ حکومتِ دینی و ظرفیت‌های قانونی‌اش زود به این خوشبینی پایان داد.

‏اصلاح‌طلبی در سیاست درپیِ سازگاری دموکراسیِ غربی با ولایت فقیه است و معتقد است که اگر سلطنت‌ها، مشروطه و دموکراتیک شده‌اند، ولایت نیز می‌تواند دموکراتیک و پاسخگو شود و مشروعیتش را از مردم بگیرد و درنتیجه مردم امکانِ براندازی قانونی و عزلِ حاکمان را داشته باشند.

‏انتقاد و مخالفت دموکراسی‌محورانه با اصلاح‌طلبان از همین‌جا شروع می‌شود که تمامیت‌خواهی را مبتنی بر تبعیض سیستماتیک و خودی-غیرخودیِ بنیادین می‌داند و معتقدند که این تبعیض و رانت در همه عرصه‌ها -سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد- موجب شده تا همه‌ی غیرخودی‌ها پیشاپیش فرودست و حذف شوند

‏بنابراین گذار به دموکراسی در چنین دوره‌هایی بر “گذار از تمامیت‌خواهی” متمرکز می‌شود. این “گذار” باید درابتدا به تبعیض‌های اعتقادی، مذهبی، جنسیتی و قومیتی پایان دهد و موجب شود هیچ رانتی برقرار نماند و فرصتِ دستیابی همه‌ گروه‌ها و افراد به آزادی، عدالت و امنیت یکسان شود.

‏البته مشکل عمومِ مردم با اصلاح‌طلبی واقعاً موجود از رانت و ناکارامدی شروع می‌شود. یعنی مردم متوجه شده‌اند که هرکه می‌آید بار خودش را می‌بندد و می‌رود و آن‌ها در همان بدبختی و نداری‌شان رها می‌شوند و شرط بهره‌مندی و برخورداری از آزادی، عدالت و امنیت؛ خودی‌بودن است.

‏بنابراین مردم با نظر به درد و رنجِ عمومی‌شان و فهمِ این مسئله که حتی در گشایش‌های اقتصادی هم بهره‌مندان اصلی همان راست و چپِ خودی‌اند؛ نسبت به رفعِ تبعیض، رانت‌ها و ناکارآمدی ناامید شده‌اند. آن‌ها درصورت یافتنِ یک راه دیگر به آن می‌پیوند یا در تنگنای نهایی به خیابان می‌آیند.

‏اصلاح‌طلبان در تمام این‌سال‌ها سهم قابل توجهی از رانت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشته‌اند و در کشوری که مالکیت در اختیار حکومت است و اشتغال هم وابسته به شرکت‌های رانتی است؛ بهره‌مند از این انحصارها و رانت‌ها شده‌اند و حتی رانت‌های ویژه‌ای چون رسانه و حزب رسمی دارند.

‏یعنی درحالی‌که هر دورهمی جرم است و هر فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعی مورد پیگرد قرار می‌گیرد؛ آن‌ها با احزابِ محفلی و رسانه‌های رانتی‌شان به افزایش مشروعیتشان می‌پردازند. این امر موجب این توهم شده که رانتِ قانونی‌بودنِ مخالفتشان به‌معنای انحصاری و فراگیری تغییرخواهی‌شان است.

‏بنابراین دست خود را چنان باز می‌دانند که هر حداقل‌خواهی را نهایتِ توانِ جامعه و مردم برای بهبود بدانند و هرگاه فضایی برای تغییرِ واقعی پیش آمده است، برای دفاع از این بهره‌مندی‌شان از تبعیض و رانتِ ساختاری در جهتِ دفاع از وضع موجود، همراه و توجیه‌گرِ سرکوب و حذف در جامعه شوند.

‏در سطحِ نظری نیز آن‌ها با برساختنِ مجموعه‌ای از ترس‌های موهوم به فلج‌کردن جامعه و “کنترلِ اجتماعی” برای جلوگیری از هر تغییرِ واقعی می‌پردازند.
و برای پاسخ به ناکارآمدی نیز مدام مقصرانی می‌تراشد و با کاهش انتظارات مردم، جامعه را وارد روندی قهقرایی در نسبت با همسایگان کرده‌اند.

‏در مرحله‌ی شکست‌خورده‌ی اصلاحات، پروژه‌ی عادی‌نماییِ مشکلات و شرها به حداقل‌خواهی‌شان اضافه شده است و اصلاحات به‌جای تبدیلِ کشور به یک کشور عادی سعی می‌کند که دوره‌ی اعتدال را به دوره‌ای برای توجیه‌گری و عادی‌سازی هر نادرستی و ناراستی در این ساختارِ تبعیضی و رانتی تبدیل کند.

‏اصلاح‌طلبان غیرعادی‌بودنِ کشور را موجه و زیبا می‌کنند.

"آن‌ها چون نمی‌خواهند و نمی‌توانند؛ ناتوانی و شکست‌خویی خودشان را به جامعه تحمیل کنند و جدعی می‌شوند که آزموده‌اند و این‌ها شدنی نیست"آن‌ها چون نمی‌خواهند و نمی‌توانند؛ ناتوانی و شکست‌خویی خودشان را به جامعه تحمیل کنند و جدعی می‌شوند که آزموده‌اند و این‌ها شدنی نیست.
از اینجا دموکراسی‌خواهان در چارچوب “پروژه گذار” به مخالفتِ جدی با اصلاح‌طلبان می‌پردازند

‏دموکراسی‌خواهیِ ایرانی یا گذارِ به دموکراسی در صورت‌بندیِ گذارِ حداقلی‌اش بر “گذارِ از تمامیت‌خواهی” متمرکز شده است تا با اولویت سیاست بر سایر عرصه‌ها و با اولویت دموکراسی بر هر موضوعِ (آرمان) دیگر، سایر خواسته‌ها و برنامه‌ها را به دوران پس از گذار موکول می‌کند.

‏اولویتِ سیاست یعنی بهبود وضعیت مردم، بدون استقرار یک حکومتِ خوب ممکن نیست و تغییرِ قدرت بر تغییرِ فرهنگ اولویت دارد. اولویت دموکراسی در سیاست هم یعنی حکومت اگر دموکراتیک باشد می‌تواند تمام برنامه‌های عدالت و آزادی در اقتصاد و اجتماع را در آینده فراهم بیاورد.

‏پس گذار بهتر است که شامل ایده‌های پایانِ سیاست (و پایانِ تاریخ) نباشد و تنها با نفیِ همه‌ی حذف‌ها و تبعیض‌های ساختاری به هر خودی-غیرخودی در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع و سیاست پایان دهد و ناامیدی و فرودستی مردم را متوقف کند اجازه دهد تا ایران به کشوری مانند سایر کشورها تبدیل شود.

‏پروژه‌ی گذار تنها امکانی برای ادامه سیاست است و بر انتخابی‌شدن‌ نهادها، نفیِ تبعیض‌ها، نفیِ خشونتِ ساختاری، دادخواهیِ فراگیر و رسانه‌ی آزاد در چارچوب تبدیل‌شدن به کشوری عادی -مانند سایر کشورها- می‌پردازد که به رانت‌های اصلاح‌طلبان پایان می‌دهد و به دادخواهی علیه‌شان می‌پردازد.

‏اصلاح‌طلبان نمی‌خواهند زیستِ سیاسی و اقتصادی‌شان به‌خطر افتد و دربرابر دادخواهی فراگیر برای گذشته‌شان پاسخگو باشند و البته نمی‌توانند چون موجودیتی رانتی دارند.
برای توضیح بیشتر مجموعه‌ای از توییت‌ها درباره اصلاح‌طلبان و اصلاح‌طلبی در مومنت زیر قرار دارد.

منابع خبر

اخبار مرتبط