علی امینی از گذشته‌ای گفت که امروز تکرار می‌شود!

کلمه - ۲۵ خرداد ۱۴۰۰

چکیده :پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از تاریخ پژوهان مصاحبه‌هایی تحت عنوان «تاریخ شفاهی ایران» با برخی سران حکومت پهلوی ترتیب دادند تا ضمن ثبت خاطرات و دیدگاه‌های آنان، علل سرنگونی نظام سابق را نیز شناسایی...

هادی باقری

برای مردمی که ندانند گذشته‌ چگونه بوده درک دقیق اینکه امروز در چه نقطه‌ای قرار دارند و تبعا در آینده به کدام سو می‌توانند بروند محال است.

در این روزها که برخی با سوءاستفاده از نارضایتی و کم‌اطلاعی توده‌ها، با ارایه تصویری تحریف‌شده از گذشته، تاریخی غیر واقعی را در مقابل مردم قرار می‌دهند در حقیقت ضربه‌ای جدی به آینده‌ای می‌زنند که امروز باید ساخته شود.

به همین دلیل مطالعه مستقل تاریخ معاصر ایران برای در امان ماندن از تونل‌های تحریف زمان ضروری است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از تاریخ پژوهان مصاحبه‌هایی تحت عنوان «تاریخ شفاهی ایران» با برخی سران حکومت پهلوی ترتیب دادند تا ضمن ثبت خاطرات و دیدگاه‌های آنان، علل سرنگونی نظام سابق را نیز شناسایی کنند.

از چهره‌هایی که مصاحبه مفصلی با وی صورت گرفت علی امینی نخست وزیر اصلاح‌طلب محمدرضاشاه است که در فاصله اردیبهشت ۱۳۴۰ تا تیرماه ۱۳۴۱ ریاست کابینه را بر عهده داشت. نخست وزیری که نه شاه قدرش را دانست نه مخالفان شاه و نه توده‌های مردم. وی در نهایت به دلیل اختلاف با شاه بر سر بودجه وزارت جنگ استعفا داد.

عبارات زیر که از متن مصاحبه با او استخراج شده است حائز اهمیت فراوانی است چراکه موید تکرار برخی معضلات حکمرانی در ایران به رغم گذشت شصت سال و نیز تغییر حکومت و قانون اساسی است. نکاتی در خصوص دخالت شاه در امور مملکت و انتخابات به رغم آنکه قانون اساسی این اجازه را به وی نمی‌داد.

از متن مصاحبه؛

«همه درباره انتخابات نگران بودند. گفتم این آقا(شاه) نمی‌ذاره… به محض اینکه انتخابات رو شروع کنم گرفتار هرج‌ومرج در تمام استان‌ها میشیم.

"نکاتی در خصوص دخالت شاه در امور مملکت و انتخابات به رغم آنکه قانون اساسی این اجازه را به وی نمی‌داد.از متن مصاحبه؛«همه درباره انتخابات نگران بودند"الان اهمیت برای ما وضع اقتصادی است. وضع اقتصادی مملکت باید روبه‌راه بشه تا مردم واقعا آرامش داشته باشند. نمی‌ذاره. کمااینکه مصدق‌السلطنه با تمام قدرتش نتونست انتخابات( آزاد) کنه. چرا؟ چون ایشون نمی‌ذاشت.

باید عده‌ای باشند که این (شاه) نترسه!.

و الا خیال می‌کنه مجلسی تشکیل میشه می‌گن آقای دکتر امینی مثلا رییس‌جمهور است. شما هم برید پی کارتان!

اینو من نمیتونم از ذهن ایشون بکشم بیرون!»

شاه می‌گفت من نمیتونم مثل شاه انگلیس و سوئد باشم. در واقع نخست‌وزیر باید مجری حرف‌های من باشه. گفتم آقا این صلاح مملکت نیست…

می‌گفت یا باید حکومت کنم یا میرم!

بهش گفتم هر وقت حکومت کردی میری!»

«در تمام سطوح (نظم) به هم خورد. دادگستری که تا یک مدتی کم و بیش مستقل بود اونم بالاخره شد نوکر.

"گفتم این آقا(شاه) نمی‌ذاره… به محض اینکه انتخابات رو شروع کنم گرفتار هرج‌ومرج در تمام استان‌ها میشیم"اینجور رای بده! اونجور رای بده!

تمام اون شالوده کار به هم خورد.

همه چیز به هم ریخت یعنی قوه مجریه، قوه قضاییه، قوه مقننه هم رفتن تو هم… شد یکی! خود شاه!»

امینی با اشاره به کسانی که مردم را لایق تصمیم‌گیری در امور کشور ندانسته، وجود دیکتاتور را برای کشور ضروری می‌دانند می‌گوید:

«این شعار که این مملکت درست شدنی نیست. این مردم آدم نمیشن اصلا این حرف مزخرفی است!

که در تمام دنیا فقط ایرانه که درست نمیشه؟ هر کسی میاد دیکتاتور میشه. حالا خود این دیکتاتور کیه؟ این نابغه‌س؟ خود این که میخواد حکومت کنه که مدعی است این مردم لایق نیستند خودش کیه؟ دور و بری‌هاش کیا هستند؟

… تو خودت کسی رو انتخاب میکنی که بیشتر تملق میگه!

کسی که مطیع تره! …

به نظر من باید با این شعار مبارزه کرد!!»

امینی از نگاهی که در بین کارگزاران حکومت نسبت به مردم وجود داشت به شدت شکایت دارد.

«مردم رو گوسفند فرض میکردند!»…

«مردم را لایق نمی‌دانستند» … «میگفتند این مردم آدم نمی‌شوند»

«در انتخابات دخالت می‌کردند»…«صندوق رای را عوض می‌کردند»…. «رای می‌خریدند»… «شاه لیست می‌داد که باید از انتخابات این لیست در بیاد»

در این شرایط وی می‌گوید:

«وقتی( مردم) احساس می‌کنند شریک نیستند در حکومت، چرا در انتخابات شرکت کنند؟»

امینی بر سر بودجه وزارت جنگ با شاه دچار اختلاف می‌شود.

شاه اصرار دارد از بودجه بخش‌های دیگر کسر شود تا بودجه وزارت جنگ تامین شود.

گفتم:

«آقا! وزارت بهداری جز حقوق کارمند هیچی نداره، نه دوا داره نه هیچی… وضعیت اقتصادی مملکت اجازه نمیده به علاوه اینکه در هر موقعیتی یک اولویتی هست. الان اولویت به نظر من وزارت جنگ نیست! اولویت بهداشته، کشاورزیه، عرض کنم فرهنگه! اینهاست.

با کی جنگ داریم؟ گفت عراق!

گفتم عراق با ما نمیتونه بجنگه چون نفعش نیست دیگران هم نمیذارن!

اگر هم شورویه اینها(تجهیزات نظامی) به دردش نمیخوره اون با یک فوت ما رو می‌بره!»

به رغم کسری بودجه در بخش‌های زیربنایی شاه اصرار می‌کند باید بودجه وزارت جنگ حتی با کاستن از بودجه بخشهای حیاتی، تامین شود. امینی زیر بار نمی‌رود و استعفا می‌دهد ‌

مصاحبه کننده از امینی می‌پرسد میتونستید پافشاری کنید اما استعفا ندهید؟

پاسخ: «پافشاری کردن غلط بود چون من میدونستم که ایشون کاری خواهند کرد همون مثل واقعه دانشگاه و امثال اینها که انسان را با یک نوع بی آبرویی ببرند چون میدونید دولت هم همیشه در مقابل مردم محبوبیتی نداره. چون زیاده‌خواهی مردم و مخالفین و این ترتیبات روزبه‌روز زیادتر میشه و مجلسی هم نبود که بخواهد کاری کنه»



وی چنین تعبیری برای علت عدم حمایت مجلس از کابینه ‌ها در برابر دخالت‌های شاه به کار می‌برد:

«همه می‌دانستند که دولتها می‌آیند و می‌روند و شاه می‌ماند پس سعی می‌کردند با او هماهنگ شوند.»

اگرچه قانون اساسی مشروطه حق مداخله گسترده در امور مملکت را به شاه نمی‌داد ولی ساختار حقیقی قدرت در ایران، زمینه‌ساز و حتی محتاج مداخله وی بود. کسانی که وجود دیکتاتور را به قانون اساسی یا اخلاقیات افراد نسبت می‌دهند باید به این سوال پاسخ دهند که چرا برخی اشکالات در دو حکومت با دو قانون اساسی متفاوت عیناً تکرار شده است؟

درباره اصلاح ناپذیری حکومت‌ها بسیار گفته شده است اما به ناتوانی جامعه در اصلاح حکومت کمتر پرداخته شده است. اگر کمی دقیقتر تاریخ یکصد ساله ایران را بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که برای یک جامعه ضعیف، هر حکومتی با هر قانون مدونی، اصلاح ناپذیر جلوه کند.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط