سریال همه چیز درباره ازدواج قسمت ۳۰ سیام
چولپان و آرسن در کنار میز شام در مهمانی که ترتیب داده بودند اعلام کردند که می خواهند ازدواج کنند که ناگهان چشم چولپان به سند ازدواجی میافته که توی پتوی چولپان سو پنهان شده.
اون رو برمیداره و میپرسه این مال کیه و در حالی که می خواد بازش کنه و ببینه که مال کیه صنم و بورا کارشون رو تموم شده میدونن.
چولپان به صنم و بورا نگاه میکنه در همین حال صنم از جا پا میشه و توی گوش بورا میزنه در همین حال افه میخنده و رو به آزرا میگه من این سیلی رو از یه جایی یادم میاد و دستی به صورتش میکشه.
بورا به صنم میگه صنم داری چهکار میکنی؟
صنم رو به بورا می گه چطور به من خیانت کردی؟ من فقط یک روز نبودم؟
چولپان عصبانی میشه و رو به بورا می گه چطور به دخترم خیانت کردی؟
آرمان می گه پسر من همچین کاری نمیکنه.
صنم میگه یک نفر برام عکس فرستاده و عکسی رو که بورا با دختری که تشریفات عروسی رو انجام میداد گرفته به همه نشون میده. چولپان سند ازدواج رو میبنده و
خیال صنم راحت میشه.
چولپان میگه در واقع من ازت انتظار داشتم که یه همچین کاری بکنی.
اون وسط یکهو افه میگه همه چیز اونجور که به نظر میرسه نیست و صنم هم تایید می کنه و میگه شاید من دارم اغراق میکنم.
آزرا میگه بورا نمیخوای چیزی بگی؟
بورا می گه من چیزی ندارم بگم عکس همه چیز رو نشون میده. آرمان بهش میگه یه توضیحی بده اما بورا میگه نه باباتوضیحی ندارم من فقط اینطور با این اتفاق ناگوار شبتون رو خراب کردم.
"صنم میگه یک نفر برام عکس فرستاده و عکسی رو که بورا با دختری که تشریفات عروسی رو انجام میداد گرفته به همه نشون میده"شب به خیر.
وارد خانهای میشویم که جو شادیست و به مهمانها خوش می گذره.
خدمتکاری مشغول پذیراییست بچهای در کنار زن و مرد صاحبخانه است که خدمتکار با علاقه به او
نگاه میکنه. حرف به نشانهای که کف دست خدمتکار است می رسد و اینکه نشانه ای است که در کودکی مادربزرگش کف دستش گذاشته برای این که هوو سرش نیاید.
این را هم ببینید: سریال مرد اگه عاشق بشه، قسمت ۲۳ بیست و سوم
بعد از رفتن مهمانها توی خونه دعوا میشه و گلستان رو متهم میکنند به دیوانگی و اینکه قرصهاش رو نمیخوره و بعد هم شوهرش بهش میگه که استانبول به تو نساخته و وسیلههات رو جمع کن و باید برگردی به روستا.
در خانه جوهرها سند ازدواج غیب شده و صنم و گونش فکر میکنند که مادرشون اون رو برداشته صنم میره پایین تا همه چیز رو توضیح بدهاو با مادر و آزرا روبرو میشه که عصبانی هستند و فکر میکنه اونا همه چیز رو فهمیدن، حرف از ازدواج میزنه اما اونا میخواهند که درباره خیانت حرف بزنند و چیزی از ازدواج او و بورا نمیدونند.
افه به خونه بورا میاد، سند ازدواج دست اوست و حالا افه هم از ماجرا با خبره.
افه با بورا حرف میزنه و میگه زنهای جوهر همه همین جور هستند و صنم در اون لحظه منطقش کار نکرده و فقط نمی خواست که دل مادرش رو بشکنه و بورا میگه پس
من چی؟
بورا می خواد از علاقه صنم نسبت به خودش آگاه بشه و از افه میخواد که برای اینکار بهش کمک کنه.
صبح روز بعد صنم به سراغ آزرا میره و همه جریان ازدواج رو براش تعریف میکنه و از آزرا میخواد که پیش بورا بره و باهاش حرف بزنه و از دلش در بیاره. اونا به خونه بورا میرن و افه رو اونجا می بینن.
افه میگه من وکیل بورا هستم و اون به من وکالت داده تا این ازدواج رو باطل کنم.
بیشتر ببینید:
سریال ترکی خوبی قسمت ۲ دوم
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
سریال سیب ممنوعه قسمت ۱۴۱ صد و چهل و یکم
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ قبلی بعدی
صنم خودش به دیدن بورا می ره و ازش سوال میکنه و براش تعریف میکنه که در اون لحظه راه دیگهای به ذهنش نرسیده.
بورا هم می گه من از این رابطه یواشکی وکارهای تو خسته شدم و تصمیم با تو هست که یا به مادرت ازدواجمون رو بگی و یا جدا شیم. بورا چمدونی بسته و میخواد که به مسافرت بره.
این را هم ببینید: سریال پزشک دهکده قسمت ۴ چهارم
اما صنم میگه که نمیتونه اینکار رو بکنه و بورا هم می گه پس همه چیز تموم شد و توی دادگاه میبینمت.
برادر چولپان با او در پارکی قرار گذاشته وقتی که میرسه متوجه میشه که او با آرمان هم قرار گذاشته و میخواد که اون دوتا رو آؤتی بده اون ها با هم حرف می زنن و برادرش میگه که شب باید برای خواستگاری بیای.
چولپان می خنده و آرمان بهش می گه که من بعد از چهل سال به دستت آوردم و به این سادگی تو رو از دست نمیدم.
قرار میؤه که شب همه دور هم جمع بشن و آرمان برای خواستگاری بیاد.
چولپان وقتی که به دفتر میرسه متوجه میشه که دختری به همراه بچهش به اونجا اومده و ازش کمک میخواد، گلستان داستانش رو برای چولپان تعریف میکنه این که وقتی پدرش مرد مادر شوهرش اون رو که توی بازار دیده بوده برای پسرش خواستگاری میکنه عقد میکنه و می فرسته به استانبول اونجا متوجه میشه که پسرش زن داره و چون زنش بچهدار نمیشده حالا میخوان که اون بچهدار بشه و بچه رو به اونا بده اون میگه که نمیتونه از پسرش جدا بشه و حالا اونا میخوان اون رو به روستا بفرستند بدون پسر.
چوولپان قول میده که بهش کمک کنه که همون موقع شوهر و هووش سر میرسن و به او انگ دیوانگی و اسکیزوفرنی بهش میزنن و چولپان هم مردد میشه زن همه مدارک بیمارستان و زایمان رو به چولپان می ده و اونها رو متقاعد میکنه که گلستان توهم داره.
"چولپان سند ازدواج رو میبنده و خیال صنم راحت میشه.چولپان میگه در واقع من ازت انتظار داشتم که یه همچین کاری بکنی"اوها گلستان رو با خودشون میبرن.
صنم و بورا به همراهی آزرا و افه به دادگاه میرن اونا توی دادگاه برای تقاضای باطل کردن ازدواجشون هستند که افه به عنوان وکیل بورا به قاضی میگه که اینها همدیگه رو خیلی دوست دارند و درست نیست که از هم جدا بشنو قاضی هم به اونها وقت مشاوره میده.
افه توی همون دادگاه به آزرا میگه که من شب با زنی که خیلی بهش علاقه دارم میخوام برم برای شام و میخوام لباس بخرم و ازت می خوام که با من بیای و لباس انتخاب کنم.
این را هم ببینید: سریال فرزند راز مادر است
آزرا که حسادت می کنه به زنی که افه باهاش قرار داره زشتترین و نامناسبترین لباسها رو براش انتخاب میکنه و بیرون از مغازه افه بهش میگه که اون زنی که شب می خوام باهاش برم شام تویی و من تو رو دوست دارم و آزرا هم ذوقزده میپذیره.
چولپان که درگیر پرونده گلستانه به اسمی رسیده که براش خیلی آشناست او به آزرا زنگ می زنه و ازش درباره اون آدم سوال می کنه و آزرا می گه که او دکتر زنان کثیفی بوده که خلافهای زیادی داشته.
افه و آزرا به کمک چولپان میرن. اون ها پیش دکتری که جواز تولد پسر گلستان رو داده میرن و به بهانه اینکه بچهدار نمیشن از اون دکتر حرف می کشن و متوجه میشن که او کارهای خلاف انجام میده.
بلافاصله به در خونهای که گلستان اونجاست میرن و میفهمن که یک ساعتی هست که اون رو به ترمینال بردن تا به شهرش برش گردونن.
صنم و بورا پیش مشاور می رن ولی اونجا باز هم درگیر مشاجره لفظی میشن ومشاور بهشون میگه که باید از هم جدا بشن.
آزرا و افه با ماشین دنبال اتوبوسی که گلستان توشه میرن و توی راه اون رو متوقف می کنن و گلستان رو با خودشون به خونه میبرند.
در خانه جوهرها مراسم خواستگاری در جریانه. آرمان و چولپان حلقه به دست میکنند و بورا که متوجه میشه چولپان از او متنفره میخواد خونه رو ترک کنه که صنم جلوش رو میگیره و میگه من نمیخوام ازت جدا بشم بورا جوهر و الان همه چیز رو برای مادرم تعریف میکنم اینکه ما ازدواج کردیم.
آرمان و جولپان حرفهای اونها رو می شنون و أرمان از اینکه بورا فامیلیش رو به جوهر تغییر داده عصبانی میشه و چولپان با شنیدن این که اون ها ازدواج کردند از حال میرود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران