جامعهشناسی عشق
به عقیده زیمل، روابط صمیمی به جای فردی، لایه اساسی فرهنگ انسانی را تشکیل می دهد. زیمل با ربط دادن حقایق عینی اجتماعی به تجربه ذهنی، راه جدیدی برای درک زندگی بشر در اوایل قرن بیستم گشود. از آنجایی که کتاب «بازنگری در فلسفه اجتماعی گئورگ زیمل» اندیشههای زیمل را از منظر فلسفه و جامعه شناسی هرمنوتیک مدرن تحلیل میکند خبرگزاری کتاب ایران با محمد نجاری دانش آموخته جامعه شناسی و پژوهشگر ساخت نظریههای جامعه شناسی ایران و شناخت دشوارههای ایران و مترجم این کتاب گفتوگویی داشته که در ادامه مشروح آن آمده است:
زیمل را بنیانگذار جامعهشناسی رابطهای میدانند اما همواره یکی از نقدهای مطرح به او این است که او درباره همه چیز فلسفه میبافد، آیا او سرانجام جامعهشناس قابل اعتنایی هست یا خیر؟
در ابتدا باید اشاره کنم جامعهشناسی رابطه را من واژه مناسبی برای جامعهشناسی زیمل نمیدانم شاید این واژه بیشتر مناسب علم روانشناسی باشد و از دیدگاه من بهتر است در علم جامعهشناسی به جای واژههای رابطه و رابطهای از واژههای کنش یا همکنشی استفاده کنیم و از سویی برای فهم بهتر مفاهیم علوم انسانی و درک مباحث نظری و روشی هر رشته در این حوزه باید مرز واژگان تخصصی این دانشها رو از هم تفکیک و برای رشد آن کوشش کنیم.
اما باید اشاره کنم علم جامعهشناسی به مفهوم نظری و روششناختی آن، دانش جدیدی محسوب میشود و زیمل در دورانی زیست میکرده که هنوز جامعهشناسی به شکل امروزین آن دارای ساختار نظری، روشی و کرسی دانشگاهی جدی مستقلی نیست. از سوی دیگر زیمل متاثر از فرهنگ و فلسفه آلمانی است اینکه گروهی جامعهشناسی را منسوب به ابن خلدون و گروهی جامعهشناسی را دانشی میدانند که در سپهر تاریخ به اشکال گوناگون وجود داشته است باوری است مبتنی بر رویکرد تاریخی به سرچشمهها و ریشههای این دانش، نه به مفهوم امروزین آنچه که ما آن را دانش جامعهشناسی مینامیم. و باید بگویم از نظر من زیمل فلسفه بافی نمیکند بلکه او در حال طرح دشوارههای زمانه خودش است همانطور که میدانید در زمانه زیمل تحولات و تغیرات اجتماعی گسترده سرتاسر اروپا رو در بر گرفته است و در اینجاست که استعداد شگرف او در طرح دشوارههای عصر خودش بروز میکند.
او فردی خلاق است که یکی از چند اصل ساخت نظریه در جامعهشناسی که همانا خلاقیت و طرح دشواره است را رعایت کرده و همه میدانیم نگاه فلسفی در آثار متفکرین آلمانی آن دوران وجود داشته و هنوز از سوی علم جامعه شناسی به اندازه کافی رشد نکرده است و اگر در بدترین حالت بخواهیم بپذیرم که زیمل فلسفه بافی نیز کرده، باید بگویم که اگر فلسفه بافیهای او نبود امروز جامعهشناسی در آمریکا رشد نمیکرد و ازسوی فلیمن فقید در هزاره سوم به زیمل نمیپرداخت و من شما هم گفتگویی نمیکردیم.
"زیمل با ربط دادن حقایق عینی اجتماعی به تجربه ذهنی، راه جدیدی برای درک زندگی بشر در اوایل قرن بیستم گشود"اما من در اینجا در دفاع از آرای گئورگ زیمل و برای فهم بیشتر اندیشه اجتماعی او میخواهم به پنج نکته اشاره کنم که اکثر متفکرین علوم اجتماعی درباره زیمل به آن باور دارند: ۱) افکار زیمل مقولات عینی زندگی واقعی را انعکاس میدهد ۲) زیمل دیدگاه نوآورانه به جامعه شناسی، فلسفه، دین و ... دارد. ۳) جهتگیری نظری اندیشه زیمل دارای انعطاف بسیار با ساختاری فلسفی است ۴) زیمل به جای تحمیل خودسرانه و انعطاف ناپذیر مقولات بر واقعیتهای اجتماعی این امکان را فراهم میکند که شکلها (فرم-صورت) از دل واقعیتهای اجتماعی بیرون بیاید ۵) هرجا برای شناخت نظریههای پیشین سکولاریزاسیون کاستی باشد اندیشههای دینی زیمل گره گشاست.
زیمل گرایش کمّی به جامعهشناسی ندارد امروزه نیز اعتبار روشهای کمی در جامعهشناسی کمرنگ شده است، جایگاه روششناسی او با توجه به تغییرات دنیای کنونی چیست؟
دانش جامعه شناسی از بعد نظری و روشی به اندازه امروز رشد کافی نکرده بود و اگر کوششهای جدی اگوست کنت و امیل دورکیم نبود نمیدانم آیا این دانش به مفهوم امروزیاش رشد میکرد یا نه. اما باید بگویم اینکه زیمل کمی فکر میکرده یا کیفی نمیتواند از اهمیت برخوردار باشد چراکه بهطور جدی در زمانه او امیل دورکیم هست که کتاب قواعد روش جامعهشناسی را برای اولینبار به رشته تحریر در آورده است. از سویی روشهای کمی هرگز در دانش جامعهشناسی جایگاه خودش را از دست نداده و این صرفا به این بستگی دارد که چه موضوعی رو بخواهیم مورد تحقیق، تحلیل و بررسی قرار دهیم.
زیمل را باید از تعریفی که از جامعه و جامعهشناسی دارد شناخت.
او درباره جامعه میگوید: جامعه صرفا نامی است برای شماری از افراد که همکنشی ( کنش متقابل ) آنان را با یکدیگر پیوند میدهد و در حقیقت جامعه بافتی در هم تنیده یا شبکهای از کنشهای الگودار است و برای تبین بیشتر وی در تعریف دانش جامعهشناسی میگوید: جامعهشناسی دانشی است که به بررسی اشکال این کنشها در دورهها، زمانها و مکانهای تاریخی گوناگون و نحوه ظهور مجدد آنها میپردازد و در نهایت میگوید: جامعه فرایندی واقعی است، نه انتزاعی و جامعهشناسی باید بر تحلیل نظاممند فرمها و صورتهای اجتماعی متمرکز شود و دست یابی به این دانش تنها از طریق رجوع به تجربه و ارتباط با جهان بیرونی میسر است.
از سوی او یک نوکانتی جدی است. جریانهای نوکانتی به سه بخش اصلی تقسیم میشوند: ۱/ جریان تفکری ماربورگ که بر نقد اول کانت تاکید داشت و تا حدودی به پوزیتیویسم نزدیک بود ۲/ جریان تفکری بادن که بر نظریه ارزشهای کانت و نقد دوم او تاکید میکرد و در نتیجه از پوزیتیویسم دور بود و در آخر ۳/ جریان سوم توسط برونو باخ در نوکانتیها پدید آمد که یک جریان صرفا اخلاقی است و بر نقد سوم کانت متمرکز بود. اما کانت تلاش کرد تا تجربهگرایی و عقلگرایی آغازین را در هم تلفیق کند و این روشی است که زیمل هم در جامعه شناسی خود دارد. البته در اینجا جای بحث فلسفه کانت نیست با این تعاریف و دستهبندیها میخواهم بگویم روشهای کمی و کیفی دو جریان جداییناپذیر از دانش جامعه شناسی هستند و هرجا جامعه شناسی دارای ریشهها و پشتوانه فلسفی بود، چه اخلاقی، تجربی و عقلانی دستاورد مهمی برای این دانش جوان به ارمغان آورده است.
کتاب حاضر براساس آنچه در مقدمه آمده است تلاش میکند نگاه جدیدی به زیمل خارج از حوزه جامعهشناسی داشته باشد یعنی زندگی شهوانی. لطفا در اینباره توضیح دهید.
اهمیت این مفهوم شاید به این علت باشد که او اولین جامعهشناسی است که بهطور جدی در بین هم دورههای خودش به مفهوم عشق و شهوت میپردازد و این مفهوم اصلا خارج از حوزه جامعه شناسی نیست.
"اما کانت تلاش کرد تا تجربهگرایی و عقلگرایی آغازین را در هم تلفیق کند و این روشی است که زیمل هم در جامعه شناسی خود دارد"همانطور که نویسنده کتاب به خوبی اشاره کرده از زیمل میتوان به عنوان نخستین جامعه شناسی یاد کرد که به طور جدی به مفهوم جنسیت و جامعهشناسی جنسیت پرداخته است. اما از دیدگاه من، مفهوم عشق و شهوت در حوزه فرهنگی ایرانشهری (خاورمیانه جعلی) و اروپا کاملا با هم متفاوت است. در حوزه فرهنگی ایرانشهری عشق بدون شهوت است و اساسا شهوت در فرهنگ ما بار منفی را با خود حمل میکند و ضد اخلاق تلقی میشود و یا بهتر است بگویم خاستگاه عشق، شهوت نیست. ولی در فرهنگ اروپایی عشق و شهوت در همتنیدگی بیشتری با یکدیگر دارند و به شدت فرهنگ حوزه ایرانشهری، منفی تلقی نمیشود.
و در انتها لازم است بپرسم چرا در بین این همه کتاب موجود در جامعهشناسی، این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
آنچه برای من که دانش اموخته جامعه شناسی و پژوهشگر ساخت نظریههای جامعهشناسی ایران و شناخت دشوارههای ایران، شناخت دیدگاه متفکرین این حوزه از اهمیت برخوردار است و باور من این است که اگر هم در این حوزه ترجمه انجام میشود آثاری را ترجمه و چاپ کنیم که جدید و به روز باشد و ابعاد کاملتری از اندیشه یک متفکر را نشان دهد از سوی دیگر هم مترجم دانش آموخته رشته جامعهشناسی باشد و به نظر من این کتاب میتواند در راستای شناخت دقیقتر تفکر زیمل رفرنس مناسبتری برای دانشجویان رشته جامعهشناسی باشد.
۶۵۶۵
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران