چهار پرده از لنین و لنینیسم در ایران

بی بی سی فارسی - ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹



با آنکه این روزها و در یکصد و پنجاهمین سالگرد تولد ولادیمیر ایلیچ لنین، در فضای سیاسی ایران کمتر نامی از لنینیسم برده می‌شود اما سابقه‌ حضور لنین و ایده‌های سیاسی‌اش در افکار عمومی و فضای سیاسی ایران قدمتی طولانی دارد.

در سال‌های اولیه‌ی قرن نوزدهم میلادی، از آذربایجان ایران کارگران بسیاری راهی شهرهای باکو و گنجه شده و بیشتر آنان در کارخانه‌های استخراج نفت مشغول به کار شدند. از دل این گروه از کارگران، فعالین اولیه‌ سوسیال دموکراسی ایرانی زاده شد و بسیاری از سازمان‌دهندگان آتی جنبش کمونیستی ایران از درون همین تشکل‌های کارگری قفقاز شکل گرفتند.

حق نشر عکس

Getty Images

Image caption

لنین الهام‌بخش جنبش‌های زهایی‌بخش شد پرده‌ اول؛ همکاری مشترک انقلابیون ایرانی با لنین

اولین تلاش‌های مشترک تشکل‌های سیاسی ایرانی با لنین در کمک سازمان "همت" و سوسیال دموکرات‌های ایرانی در پخش جزوه‌های بلشویک‌ها و روزنامه "ایسکرا" از اروپا به روسیه تزاری دیده می‌شود.

یونس پارسابناب در "تاریخ صد ساله جنبش‌های سوسیالیستی، کارگری و کمونیستی ایران" می‌نویسد: "دست اندرکاران و اعضای فعال سازمان «همت» با جناح بلشویک حزب سوسیال- دمکرات روسیه به رهبری لنین رابطه‌ی تشکیلاتی داشتند. یکی از کمک‌های این سازمان نقل و انتقال نشریه‌ها، به ویژه نسخه‌های روزنامه «ایسکرا» بود که در شهرهای لایپزیک، مونیخ و وین چاپ و از راه تبریز به باکو و دیگر نقاط روسیه تزاری می‌رسید. در آن زمان روزنامه ی «ایسکرا» که لنین نشر آن را برای تشکیل و تقویت یک حزب طراز نوین کارگری امری ضروری می‌دانست، توسط خودش و همسرش نادیا کروپسکایا در شهرهای آلمان و اتریش چاپ و به وسیله بلشویک‌ها از طریق کشورهای همجوار ایران به تبریز ارسال می‌شد و فعالین سازمان «همت» در شهر تبریز که مدتی بعد حزب سوسیال - دموکرات (فرقه اجتماعیون-عامیون) ایران را تاسیس کردند، نسخه های «ایسکرا» را به باکو می‌رساندند.

"از دل این گروه از کارگران، فعالین اولیه‌ سوسیال دموکراسی ایرانی زاده شد و بسیاری از سازمان‌دهندگان آتی جنبش کمونیستی ایران از درون همین تشکل‌های کارگری قفقاز شکل گرفتند"به طوری که از مکاتبه‌های دست اندرکاران و خبرنگاران «ایسکرا» مشاهده می‌شود این کار را لنین و کروپسکایا نظارت می‌کردند. در نامه‌ای که کروپسکایا در بهار ۱۹۰۱ از سوئیس به مسئول این کار نوشته است تاکید می‌کند: از طریق ایران چهار بسته فرستاده شد... چگونگی را اطلاع بده، سرعت حمل مطبوعات تا چه اندازه است؟ دانستن این موضوع اهمیت دارد تا بدانیم آیا این راه برای ارسال شماره های «ایسکرا» هم بدرد بخور است یا اینکه تنها جزوات را از این راه [می‌شود] حمل کرد. آنچه می‌دانی بنویس."

حق نشر عکس

Social media

Image caption

آواتیس سلطان‌زاده، در سمت ریاست اداره خاور دور در کمیسرهای امور خارجه و مشاور لنین انتخاب شد

از میان نسل اول کمونیست‌های ایرانی در رابطه با لنین باید از آواتیس سلطان‌زاده هم نام برد. او از ۱۸ سالگی در جنبش سوسیال دموکراسی قفقاز شرکت کرد و در سال ۱۹۱۳ عضو جناح بلشویک حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه شد.



او که یکی از پایه‌گذاران فرقه کمونیست ایران بود، در سال ۱۹۱۷ به عضویت "حزب عدالت ایران" درآمد. این حزب را می‌توان اولین تشکل منسجم و سازمان یافته چپ‌گرای ایرانی دانست که تحت تاثیر حزب بلشویک روسیه تاسیس شد. بنیانگذاران این حزب، عمدتا آذری‌های ایرانی‌تباری بودند که برای کار به قفقاز رفته و با بلشویک‌ها همکاری می‌کردند.

سلطان‌زاده پس از انقلاب اکتبر به عنوان معاون لنین در امور مصادره‌ اموال مالکین و سرمایه‌داران مشغول به کار می‌شود. در سال ۱۹۲۰ به عنوان نماینده‌ حزب کمونیست ایران در دومین کنگره بین‌الملل کمونیست(کمینترن) شرکت کرده و به عضویت هیات اجراییه این کنگره درمی‌آید.

"یکی از کمک‌های این سازمان نقل و انتقال نشریه‌ها، به ویژه نسخه‌های روزنامه «ایسکرا» بود که در شهرهای لایپزیک، مونیخ و وین چاپ و از راه تبریز به باکو و دیگر نقاط روسیه تزاری می‌رسید"سلطان‌زاده به پیشنهاد لنین مسئول ارائه طرحی درباره‌ انقلاب اجتماعی در کشورهای شرق می‌‌شود.

لنین که ایران را دروازه‌ای برای گسترش کمونیسم انقلابی به شرق می‌دانست، از او می‌خواهد که نقد و دیدگاه خود را در مورد شرایط اقتصادی/سیاسی ایران به صورت مستند ارائه دهد.

سلطان‌زاده در سال ۱۹۲۱ به عنوان مشاور لنین به سمت ریاست اداره خاور نزدیک در کمیسرهای امور خارجه در مسکو انتخاب می‌شود. هرچند در نهایت این نزدیکی به لنین هم باعث نجات او از تصفیه‌های استالینی نمی‌شود. او در سال ۱۹۳۲ به "انحراف و ضدیت با لنین" متهم شده و در نهایت در ۱۶ ژوئیه ۱۹۳۸ به جرم "جاسوسی برای آلمان" تیرباران می‌شود. پس از مرگ استالین و آغاز دوران استالین‌زدایی، در دوران رهبری نیکیتا خروشچف از او و بسیاری دیگر از ایرانیان کمونیستِ اعدام شده در دوران استالین اعاده‌ حیثیت شد.



حق نشر عکس

Getty Images

Image caption

پرده نقش‌دار، اصفهان حوالی ۱۳۲۷ پرده‌ دوم؛ لنین به مثابه فرشته‌ نجات

اما شناخت عام از لنین و لنینیسم برای مردم ایران به بعد از پیروزی انقلاب اکتبر و لغو قراردادهای استعماری روسیه تزاری با ایران برمی‌گردد.

لنین پس از پیروزی انقلاب روسیه در ۱۶ دسامبر۱۹۱۷ (۲۵ آذر ۱۲۹۶) بنابر آنچه قبل‌تر در قطعنامه‌ حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه نوشته شده بود: "حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه علیه سیاست راهزنانه دار‌و‌دسته تزار که در صدد اختناق آزادی خلق ایران است و در این کار از هیچ‌گونه عمل وحشیانه و کثیفی روگردان نیست، اعتراض می‌کند. کنفرانس اعلام می‌دارد که اتحاد دولت روسیه و دولت انگلستان که لیبرال‌های روس با انواع وسایل آن‌را تبلیغ و از آن پشتیبانی می‌کنند قبل از هر چیز علیه جنبش دموکراسی آسیا متوجه است و این اتحاد، حکومت لیبرال انگلیس را به شریک جرم در جنایات خونین حکومت تزاری تبدیل می‌کند. کنفرانس، همبستگی کامل خود را با مبارزه مردم ایران و به‌خصوص با حزب اجتماعیون عامیون ایران که در مبارزه علیه ستمگران تزاری متحمل اینهمه تلفات شده است اعلام می‌دارد."

در اعلامیه‌ای خطاب به مسلمانان روسیه و مشرق زمین چنین می‌نویسد: "... ما اعلام می‌کنیم که عهدنامه‌ی سری راجع به تقسیم ایران نابود شده و به محض پایان عملیات نظامی، قشون روس از ایران خارج شده و حق تعیین مقدّرات ایران به دست ایرانیان تامین خواهد شد."

این نگاه لنین به مسئله‌ استعمار نه فقط در بین نیروهای سوسیالیست ایرانی که حتی در بین ملّیون ایران هم شور و شعف بسیاری را برانگیخت. عارف قزوینی در وصف لنین شعری سروده و او را "فرشته رحمت" می‌خواند.

"به طوری که از مکاتبه‌های دست اندرکاران و خبرنگاران «ایسکرا» مشاهده می‌شود این کار را لنین و کروپسکایا نظارت می‌کردند"محمد تقی بهار در سال ۱۳۲۴ در نشریه پیام نو مقاله "لنین بزرگ" را می‌نویسد. او در این مقاله سعی می‌کند علاوه بر اینکه طرحی از زندگی لنین را ارائه ‌کند خلاصه‌ای از ایده‌های او را نیز به ایرانیان معرفی کند.

بهار قبل‌تر هم در مدح لنین نوشته بود: "دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند. هرکدام یک سر ریسمان را گرفته می‌کشیدند و آن بدبخت در میان تقلا می‌کرد، آنگاه یکی از آن دو خصم یک سر ریسمان را‌‌‌‌ رها کرد و گفت: ای بیچاره من با تو برادرم و مرد بدبخت (ایران) نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را‌‌‌‌رها کرده لنین است."

ابوالقاسم لاهوتی هم در وصف لنین سروده بود:

توده­ رنجبرانیم که با راه لنین / در همه روی زمین

متحد بهر عوض کردن دنیا شده‌ایم / همه دانا شده‌ایم

حق نشر عکس

Getty Images

Image caption

استقبال طبقات و گروه‌های زیادی از حزب توده پرده‌ سوم؛ لنینیسم در خیابان‌های ایران

با روی کار آمدن رضاشاه و اعلام قانون منع فعالیت‌های اشتراکی در سال ۱۳۱۰ از یک سو و تصفیه‌های استالینی در کشور شوراها از سویی دیگر، لنینیسم در ایران برای چند سالی به محاق می‌رود. اما با خروج رضا شاه از ایران و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین و در فضای باز سیاسی که در پی این هرج و مرج به وجود می‌آید، در ایران ادبیات مارکسیستی دوباره به صورت آشکار به میدان می‌آید.

این‌بار در نامی تازه که به مدتی طولانی نام اصلی جریان چپ ایران می‌شود: حزب توده ایران.

با شروع به کار حزب توده که با استقبال طبقات و گروه‌های زیادی همراه می‌شود، نام و آثار لنین این بار در سطحی گسترده‌تر در میان افکار عمومی‌ مطرح می‌شود. آثار لنین و سایر اندیشمندان مارکسیست نزدیک به شوروی توسط این حزب ترجمه و چاپ می‌شود.

نگاه شیفته‌وار به لنین و میراث انقلابی او این بار فقط در بین کادرهای حزب توده نیست و در میان سایر اقشار هوادار حزب به ویژه نویسندگان و روشنفکران نیز به وفور دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید:

  • ناظران می‌گویند؛ تاثیر مارکسیسم- لنینیسم بر داستان‌نویسی معاصر ایران
  • از لنین تا لنینیسم
  • صد سالگی تزهای آوریل لنین: دورخیز بلشویک‌ها برای تصرف کامل قدرت
  • بریتانیا در ترور لنین دست داشت؟

پس از کودتای ۲۸ مرداد و دستگیری، اعدام و فرار بسیاری از اعضای حزب توده، دوباره نام و آثار لنین در ایران ممنوع می‌شود. از این پس آثار لنین در جزوه‌های بسیار کوچکی که با ذره‌بین خوانده می‌شود از طریق شوروی و کشورهای بلوک شرق به اروپای غربی رفته و سپس به صورت قاچاق وارد ایران شده و در اختیار اعضای مخفی حزب قرار می‌گیرد.

با ظهور جنبش‌های چریکی در دهه‌ پنجاه، نسل جدیدی از لنینیست‌های ایرانی این بار در عرصه‌ مبارزه‌ مسلحانه پا به میدان می‌گذارند.

"در نامه‌ای که کروپسکایا در بهار ۱۹۰۱ از سوئیس به مسئول این کار نوشته است تاکید می‌کند: از طریق ایران چهار بسته فرستاده شد.."هرچند فداییان سعی بسیار داشتند که از نظر تئوریک از حزب توده فاصله بگیرند اما بسیاری از متون کلاسیک مارکسیستی به ویژه آثار لنین، که توسط حزب توده ترجمه شده بود، پایه‌ اصلی نظری این سازمان بود.

در میان فعالین سیاسی انقلابی چپ‌گرای دهه‌ پنجاه از معدود کسانی که به انتقاد از لنینیسم می‌پردازند باید از مصطفی شعاعیان نام برد. در حالی که فداییان، حزب توده را به تخطی از آموزه‌های لنین متهم می‌کردند و خود را لنینیست‌های واقعی جنبش چپ ایران می‌دانستند، شعاعیان به یکباره لنینیسم را نفی می‌کند.

شعاعیان که از سویی تجربه‌ ناموفق میرزا کوچک خان جنگلی، بنیانگذار نخستین جمهوری شورایی ایران، در اعتماد به لنین و بلشویک‌ها را که به شکست‌ش منجر شده بود در نظر داشت، از دیگر سو به دگماتیسم چپ ایرانی می‌تاخت. از نگاه او در بین فعالین چپ ایرانی، لنین و لنینیسم به آن چنان مقام دینی دست یافته بود که هرگونه نگاه انتقادی به لنین را امکان ناپذیر می‌کرد.



او در بخشی از کتاب "انقلاب" چنین می‌نویسد: "لنین کوشنده و اندیشمند بزرگی از طبقه کارگر بود. این سخن به راستی درست است. ولی همین سخن براستی درست، بدانجا کشیده می‌شود که انبوهی لنین را چنان کسی می‌پندارند که حتی برای نمونه هم که شده دارای یک کاستی هم نیست. بدینسان لنین «ناب» می‌شود. خدای ناب."

حق نشر عکس

Social media

Image caption

روی جلد آثار لنین چاپ ۱۳۸۴ نوشته شد: صرفا جهت فراهم کردن زمینه تحقیق و بررسی بیشتر است و لاغیر.

"او از ۱۸ سالگی در جنبش سوسیال دموکراسی قفقاز شرکت کرد و در سال ۱۹۱۳ عضو جناح بلشویک حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه شد"به عبارتی با آن اجازه ندارید انقلاب کنید

پرده‌ آخر؛ لنین سوژه‌ی تغییر یا موضوع تحقیق؟

با پیروزی انقلاب و آزاد شدن زندانیان مارکسیست از یک سو و بازگشت ایرانیان چپ‌گرای تبعیدی از سوی دیگر و فضای باز سیاسی سال‌های اولیه پس از انقلاب، موسوم به بهار آزادی، لنین دوباره به میدان می‌آید. اما این‌بار نه با ترس و وحشت از خطر دستگیر شدن. انبوهی از آثار مارکسیستی و به ویژه کتاب‌های لنین که قبلا تنها در بین گروه‌های سیاسی و با خطر دستگیری و شکنجه خوانده می‌شد، این‌بار از یک طرف توسط احزاب و گروه‌های متفاوت سیاسی چپ و از سوی دیگر نیز در قالب آنچه به "کتاب‌های جلد سفید" مرسوم شده بود در سراسر کشور منتشر شده و به دست مخاطبین می‌رسد.

اما این بار نیز این آزادی چندان به درازا نکشیده و با سرکوب نیروهای چپ، لنین و آثارش دوباره به محاق رفته، ممنوع شده و داشتن کتاب‌های مارکسیستی جرم تلقی می‌شود.

علاوه بر بسیاری از کسانی که به جرم داشتن کتابی از لنین و یا سایر آثار مارکسیستی زندانی شدند، محمد پورهرمزان، مترجم مجموعه‌ آثار لنین هم به جرم عضویت در حزب توده دستگیر می‌شود.



حق نشر عکس

Social media

Image caption

محمد پورهرمزان مترجم لنین از کشته شدگان قتل عام تابستان ۶۷ بود

این ممنوعیت تا سالها برقرار می‌ماند، تا با فروپاشی اتحاد شوروی و سرکوب و کشتار سازمان‌های چپ در ایران، ادبیات مارکسیستی دوباره راه خود را به کتابفروشی‌ها باز می‌کند.

حق نشر عکس

Socail media

Image caption

محمد پورهرمزان مترجم لنین

در سال ۱۳۸۴مجموعه‌ی سه جلدی آثار لنین با ترجمه‌ محمد پورهرمزان با مجوز رسمی وزارت ارشاد به چاپ می‌رسد. در حالی که مترجم این کتاب یکی از کشته‌گانِ قتل‌عام تابستان ۶۷ است، این جمله بر روی جلد اول این کتاب نوشته شده است:

"چاپ یک نوبت (دوره آثار) صرفا جهت فراهم کردن زمینه‌ تحقیق و بررسی بیشتر است، لاغیر.» و اینگونه سرنوشت یکی از متفکران و انقلابیون قرن بیستم که در پی "تغییر تاریخ" بود به موضوعی برای "تحقیق تاریخ" تبدیل می‌شود.

منابع خبر

اخبار مرتبط