ناتالی دیاز، شاعر تبعیض‌های در هم تنیده

رادیو زمانه - ۲۶ خرداد ۱۴۰۰

ناتالی دیاز شاعر بومی آمریکایی و برنده جایزه پولتیزر ۲۰۲۱، لزبین است و در بیان شاعرانه‌اش تمایل‌های همجنس‌خواهانه و تنانه را با اسطوره‌های بومی‌های آمریکا – که در شعر او ابزاری برای مبارزه پسااستعماری می‌شوند، پیوند می‌دهد.

ناتالی دیاز کیست؟

شاعر، مقاله‌نویس و زبان‌شناس، ناتالی دیاز، در تاریخ چهارم سپتامبر ۱۹۷۸، در دهکده‌ای به نام Fort Mojave Indian در نیدلز کالیفرنیا و در کرانه رودخانه کلورادوی ایالات متحده آمریکا متولد شد. او از طایفه‌ای از بومیان آمریکا به نام ماخاو (Mojave) آمده، و همواره در شعرها، مقالات و سخنرانی‌هایش، بر این تبار تأکید کرده است. ماخاو به زبان این قبیله یعنی «در مجاورت آب».

دیاز، نخستین مجموعه شعرش را در سر سال ۲۰۱۲ با عنوان «وقتی که برادرم یک آزتک بود» به انتشار رساند و با انتشار این مجموعه شعر، نه تنها به دنیای شعر، بلکه به دنیای جنبش‌های اجتماعی مقاومت در ایالات متحده آمریکا، معرفی شد.

دیاز که از چندین سال پیش به تدریس درس «نوشتار خلاقانه» در مقطع کارشناسی ارشد هنرهای زیبای دانشگاه آریزونا مشغول است، جمعه گذشته، یازدهم ژوئن ۲۰۲۱، جایزه‌ای ارزشمند را به کلکسیون جوایز ادبی و علمی‌اش اضافه کرد: جایزه پولیتزر؛ جایزه‌ای شناخته‌شده در روزنامه‌نگاری، ادبیات و موسیقی که نهاد ناظر آن، یعنی دانشگاه کلمبیا در موارد متعدد اهدای این جایزه ثابت کرده که جسارت و افشاگری را در کسی که برنده این جایزه می‌شود، به رسمیت می‌شناسد. شاید به همین دلیل است که شنیدن نام ناتالی دیاز به عنوان برنده امسال این جایزه در شعر، برای کسانی که سری در شعر و دستی در کنشگری دارند، در عین خرسندی، تعجب‌آور نبود.

اسطوره‌های که در شعر مبارز می‌شوند

آدرین ماتکا، شاعر آمریکایی ساکن ایندیانای ایالات متحده، در وصف ناتالی دیاز چنین می‌گوید:

«دیاز، اسطوره‌ها را به هر شکلی که باشند، با آغوش باز پذیرا می‌شود و آن‌ها را دگرگون می‌کند. این اسطوره‌ها هرچه که می‌خواهند باشند: بومی، غربی، ضد فرهنگ و غیره.

"او از طایفه‌ای از بومیان آمریکا به نام ماخاو (Mojave) آمده، و همواره در شعرها، مقالات و سخنرانی‌هایش، بر این تبار تأکید کرده است"اسطوره در شعر او تغییر شکل پیدا می‌کند و لایه لایه برش می‌خورد، چرا که [به گمان دیاز]، باید با اسطوره چنین کرد.»

دیاز بیش از آنکه به واکاوی در هر اسطوره دیگری بپردازد، در شعرهایش که می‌توان آن‌ها را اشعار کنشگرانه نیز شناسایی کرد، با اتخاذی دیدگاهی پسااستعماری، بر عشق، رهایی و مبارزه متمرکز است. «شعر عشق پسااستعماری»، نام مجموعه شعر دوم ناتالی دیاز است، که نه تنها از عنوان، بلکه از محتوای این اشعار هم می‌توان به تعهد او نسبت به این مبارزه پسااستعماری پی برد. این مجموعه شعر که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، غیر از آنکه برای سراینده‌اش، جایزه پولیتزر ۲۰۲۱ را در بر داشت، به عناوین افتخار‌آفرین دیگری نیز چون فینالیست جایزه ملی کتاب برای شعر در سال ۲۰۲۰،‌ جایزه کتاب لس‌آنجلس تایمز برای شعر در سال ۲۰۲۰ و هم‌چنین فینالیست جایزه فوروارد برای بهترین مجموعه در همین سال، دست یافته است.

او در شعری در مجموعه «شعر عشق پسااستعماری»، با عنوان «اولین آب بدن است» به اسطوره‌های بومی‌ها در مورد رودخانه کلورادو باز می‌گردد – رودخانه‌ای که در اولین حضور استعمار در خاک بومیان به دلیل گل‌ولای قرمزش، سرخ بود و سرخ دیده می شد. برای همین اسپانیایی‌ها نام کلورادو بر آن گذاشتند – کلورادو به اسپانیایی یعنی سرخ‌رنگ. بعد که بر رودخانه سد زدند، گل‌و‌لای سرخ در پشت سد ماند و آب رود آبی شد:

«اسپانیایی‌ها ما را ماخاو خواندند.

کلورادو، نامی است که به رودخانه ما دادند – برای ضخامت گل سرخ جاری در آن.

بومیان را همیشه سرخ می‌نامند. من هرگز بومی سرخ ندیده‌ام – نه در کمپ‌های بومی‌ها، نه در موزه ملی سرخ‌پوستان آمریکا، نه حتی در بزرگ‌ترین گردهمایی پاوپاو در پارکر آریزونا.

من در کویر و در امتداد رودخانه‌ای آبی زندگی می‌کنم که روی آن سد زده‌اند. تنها آدم‌های سرخی که دیده‌ام، گردشگران سفیدپوست آفتاب‌سوخته‌اند که زیادی در آب مانده‌اند.

نام واقعی ما آهاماخاوست. خالق ما نام را به ما داد – همان که رودخانه را روی زمین باز کرد و آن را در بدن‌های زنده ما جاری کرد. آهاماخاو به انگلیسی یعنی رودخانه‌ای که در میان بدن‌‌مان جاری‌ست؛ همان‌گونه که در میان سرزمین‌مان جاری‌ست.

ترجمه بدی است، مانند همه ترجمه‌ها.»

آب جاری در بدنش و در سرزمینش مجالی است برای گفت‌وگو با استعماری که می‌خواهد دیاز را حذف کند او در همین مجموعه نماد آب را که ارزشش را از داستان‌های اسطوره‌ای‌اش گرفته تبدیل به سیالی برای مخاطب قرار دادن استعمارگرش می‌کند – کسی که در خوانشی دیگر معشوقش هم می‌تواند باشد:

«کلمه خشکسالی در بسیاری از زبان‌ها و سرزمین‌ها متفاوت است.

"شاید به همین دلیل است که شنیدن نام ناتالی دیاز به عنوان برنده امسال این جایزه در شعر، برای کسانی که سری در شعر و دستی در کنشگری دارند، در عین خرسندی، تعجب‌آور نبود"درد تشنگی، اما به تمام بدن‌ها در مسیری یکسان – زبان، گلو، کلیه‌ها، بگردانده می‌شود. به هر زبانی که سخن بگویی – هرچه رنگ پوستت باشد.»

مطالبه‌گری برای ملتش

«شعر عشق پسااستعماری» نوعی سرود رهایی، میل، آرزو و البته مطالبه‌گری  است تا با سُرایش این سرود بتوان بر تباهی و نیستی فائق آمد. دیاز در جایی از این شعرها می‌نویسد:

«بگذارید اضطرابم را نوعی میل و مراد تعریف کنم. بگذارید اضطرابم را به شکل یک باغ تصور کنم.»

او که در این مجموعه از زبان ملت خود سخن می‌گوید، تشویشش را از نابودی و نیستی این ملت، به وضوح در قالب نوعی عشق پسااستعماری که در کنار مبارزه، سودای زیستن نیز دارد، بیان می‌کند:

«تمام تلاشم را می‌کنم تا تبدیل به صرفاً و صرفاً موزه‌ای که مرا به نمایش می‌گذارد، نشوم. من تمام تلاشم را می‌کنم تا به دم و بازدمم امتداد بخشم.

تمام خواهش من این است: بگذارید تنها باشم، اما مشاهده‌ناپذیر، نه.»

دیاز در سراسر این مجموعه شعر، تلاش می‌کند که در عین توصیف درد و رنج ملتش، سویه‌های قدرت، استقامت و شجاعت آن‌ها را نیز به تصویر بکشد. سویه‌هایی که اگر نباشد، ملت او و هر ملت مقاوم دیگری در برابر تهدید به نیست شدن، به ورطه فرودستی در برابر قدرت‌هایی می‌افتند که مفهوم ادامه به زندگی و حضور را تبدیل به جان سالم به در بردن صرف می‌کنند.

استعماری که برای زن کوییر رنگین‌پوست پایان نیافته

اشعار ناتالی دیاز و تلاشش برای جای دادن شکل سنتی شعر در جنبش‌های مدرن اجتماعی، به مبارزه پسااستعماری آمریکایی‌های بومی محدود نمی‌شود. دیاز را می‌توان شاعر مبارزه، اعلام وجود، و البته امیال زن کوییر رنگین‌پوست نیز دانست.

اما چرا سخن گفتن از این امیال و مقاومت‌ها در  جهانی که روز‌به‌روز، مبارزات کوییر، بیش از پیش مشاهده‌پذیر می‌شود، و به بسیاری از عرصه‌های زندگی ما راه یافته است، حائز اهمیت است؟ نکته‌ای که دیاز در شعرهای پسااستعماری‌اش بر آن تأکید می‌‌کند، دقیقاً‌ همان پاسخ مورد انتظاری است که می‌توان به این پرسش داد.

او جایی در شعرش «اولین آب بدن است» به مخاطبی که شاید معشوقش باشد و شاید استعمارگرش می‌گوید:

«اگر سازنده تو می‌تواند جایی در قفسه سینه‌ات، پرنده‌ای قرمز بگذارد که به ازای قلب تو بتپد، آیا برای تو دشوار خواهد بود که رودخانه آبی را زخمه‌زنان، آرام در منحنی‌های عضلانی بدن من ببینی؟»

امروز، نه تنها شعر ناتالی دیاز، بلکه هنر، ادبیات، علم و کنشگری کوییر رنگین‌پوست در دنیای کوییر تحت تسلط سفیدپوستان و فرهنگ سفید، در مراتبی فرودست‌تر از تولیدات جریان اصلی قرار گرفته است. از تولیدات علمی تا تولیدات ادبی به وسیله کوییرهای رنگین‌پوست، به دلایل مختلفی مانند تسلط زبانی،‌ محدودیت‌های شبکه‌هایی که به رسانه‌ها و شرکت‌ها و سازمان‌های جریان اصلی متصلند و البته ادامه‌دار بودن مبارزات ضد نژادگرایی میان رنگین‌پوستان و نهادهایی که در راستای پیشبرد برتری سفید، به طور نظام‌مند و نظم‌دار فعالیت می‌کنند، در خطر نادیده گرفته شدن هستند. این همان اضطرابی است که ناتالی دیاز نیز از آن مرتباً سخن گفته است و در خطوط و واژگان «شعر عشق پسااستعماری»، وجودش را به خواننده نیز بارها گوشزد کرده است: اضطراب مشاهده‌ناپذیر شدن و محو شدن.

"«شعر عشق پسااستعماری»، نام مجموعه شعر دوم ناتالی دیاز است، که نه تنها از عنوان، بلکه از محتوای این اشعار هم می‌توان به تعهد او نسبت به این مبارزه پسااستعماری پی برد"بخشی از این اضطراب در رابطه همجنس‌خواهانه با معشوق که گاهی نمادی از استعمار هم می‌شود، نمود پیدا می‌کند:

«با مزد [جنگ] ساخته شده‌ام. بنابراین عشق را [به مانند جنگ] بر پا می‌کنم و حتی بدتر –

همیشه یک لشکرکشی دیگر برای درنوردیدن

 یک شب بیابانی برای بارقه توپ بدن سفید تو

نشسته بر تالاب نقره‌ای دود بر پستان‌هایت.

از اسب تیره‌ام پیاده می‌شود، خم بر تو می‌شوم، و به تو کشش سخت همه تشنگی‌هایم را می‌دهم –

من نوشیدن را در کشور خشکسالی آموختم.»

استفاده از اصطلاح پسااستعماری در عنوان شعرهای دیاز، هرگز به معنای اتمام دوره استعمار نیست. در زمینه‌های مختلف می‌توان ادعا کرد که این استعمار، اشکال گوناگون و جدیدتری به خود گرفته و این اشکال، هر روزه و هر لحظه (باز)تولید می‌شوند. اما به طور خاص در مورد وضعیت آمریکایی‌های بومی و مبارزات‌شان و تاریخ ظلم و ستم وارد شده به آن‌ها، این استعمار نه تنها پایان نپذیرفته بلکه به «طبیعی»ترین شکل ممکن، در اذهان عمومی به فراموشی سپرده است.

نهادهای استعماری آمریکای شمالی، امروز، آن‌چنان در عادی‌سازی این استعمار تاریخ‌مند و ریشه‌دار  کوشیده‌اند که آمریکای شمالی، آمریکایی غربی (به معنای آن در علوم سیاسی) و سفید (بوده) است. همان اضطرابی که دیاز تلاش می‌کند که در شعر، به حیات آن استمرار بخشد.

اضطرابی که در نبودش، تاریخ بومیان و مبارزات‌شان به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

دیاز، همین استدلال پسااستعماری در حین ادامه‌دار بودن استعمار را در شعرهایش به وضعیت زنان کوییر رنگین‌پوست نیز تعمیم می‌دهد: زنانی که به واسطه زن بودن، تن و زندگی‌شان به استعمار روزمره کشیده شده است. کوییرهایی که به واسطه کوییر بودن، نادیده گرفته می‌شوند و اگر در چارچوب مد نظر کوییر جهانی قرار نگیرند و تن به یک‌دست‌سازی مفهوم کوییربودگی ندهند، به فراموشی سپرده خواهند شد. رنگین‌پوستانی که تاریخ «نژاد فرودست»‌بودگی‌شان، هنوز در هیچ جای کره زمین، و در هیچ جای تاریخ به خط پایان نرسیده است. و در نهایت «زن کوییر رنگین‌پوستی» که در مقابل به فراموشی سپرده شدن و نادیده گرفته شدن، استقامت و شجاعت را در تمام کنش‌های روزمره‌اش معنا می‌کند.

در تقاطع سوژگی زن کوییر رنگین‌پوست

دیاز در شعرهایش، به جای توصیف عشق دگرجنس‌گرا که مملو از نقش‌های جنسیتی دودویی است، به زن کوییر رنگین‌پوست، مرکزیت می‌دهد؛ به این امید که تن و ذهن این زن از گزند به‌ حاشیه‌رانده‌شدگی هرچه بیشتر در امان بماند.

روزنامه نیویورک تایمز، در مقاله‌ای به قلم امیلیا فیلیپس که اخیراً به ناتالی دیاز و شعرهایش اختصاص داده به سوژگی زن کوییر رنگین‌پوست بومی آمریکایی در شعر دیاز می‌پردازد که در تقاطع سنت‌های اسطوره‌ای بومی، سنت‌های شعر بومی، جنسیت، خواهش‌های جنسی رابطه با همجنس و در تقابل با دگرجنس‌سالاری استعماری شکل می‌گیرد.امیلیا فیلیپس، شاعر آمریکایی چندین مجموعه شعر و مدرس درس نوشتار خلاقانه در دانشگاه کارولینای شمالی در گرینزبرو در این مقاله درباره کلیشه‌ها و انگ‌های جنسی‌ای که به رنگین‌پوستان و در اینجا به زنان رنگین پوست زده می‌شود چنین، استدلال می‌کند:

«… در شعری با عنوان “هم‌چون کلیسا”، دیاز می‌گوید که سفیدپوستان فکر می‌کنند “تیره‌پوستان”، رابطه جنسی بهتری دارند، “وقتی که غمگینند. مانند اسب‌ها، یا کایوت‌ها، و تمام حیواناتی که سُم دارند و زوزه می‌کشند.

"برای همین اسپانیایی‌ها نام کلورادو بر آن گذاشتند – کلورادو به اسپانیایی یعنی سرخ‌رنگ"” او در جایی جلوتر در شعر، به این فرضیه نژادگرایانه، واکنش نشان می‌دهد:

اما انجام ندادن آنچه که آن‌ها درباره اندوه ما تصور می‌کنند،

به خصوص وقتی که ما همیشه اندوهگینیم،

دشوار است.

 موافق نیستید؟



آنها روشنند، فقط و فقط چرا که ما تاریکیم.[1]

ما اگر وجود نداشتیم،

دیری نمی‌پایید که ناچار می شدند ما را اختراع کنند،

درست مثل یک کلید برق».

دیاز در شعرهایش، به توصیف عشق‌هایی که با کمک ضمیر مؤنث her در زبان انگلیسی می‌توانیم به هم‌جنس بودن‌شان با شاعر پی ببریم، به کرات پرداخته است. تمرکز بر تجربه زن کوییر رنگین‌پوست، هم‌زمان نگاهی است به تجربه‌های درهم‌تنیده چنین زنی، چنین کوییری و چنین رنگین‌پوستی.

دیاز و دیگر افرادی که بر این تجربه‌ها متمرکز شده‌اند، بر موضوعات ادبی و هنری کار کنند، یا در مطالعات جنسیت و انسان‌شناسی، مشغول تحقیق باشند، همگی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که این سه هویت، امکان از هم گسیخته شدن را ندارند – پاره پاره نمی‌شوند. و با اینکه می‌توان کلیت این هویت را در زیرمجموعه یکی از هویت‌های شکل‌دهنده‌اش مورد شناخت و ارزیابی قرار داد، اما به طور حتم، رد پای دیگر هویت‌ها و تأثیری که هر یک از این اجزا بر این کل دارند، از پیش چشم ما قابل زدوده شدن نیست.

زن کوییر رنگین‌پوست، تنها در تقاطع هویت‌هایی که وصله‌مانند، هویت یکپارچه‌اش را شکل داده‌اند، قرار نمی‌گیرد. تقاطع خشونت و تبعیض، نقطه دیگری است که در آن وصله‌ها به یک‌دیگر پیوند می‌خورند و یکپارچه می‌شوند.

وصله‌هایی که در تار و پود یکی، خشونت زن‌ستیزانه قرار دارد، در دیگری، خشونت کوییرستیز و در آخری، تبعیض نژادی.

آنچه این تقاطع را منحصر به فرد می‌کند، عدم ظهور یکپارچه موارد عینی این خشونت‌ها و تبعیض‌هاست. بازیگر شعرهای ناتالی دیاز، با انواع این تبعیض‌ها و خشونت‌ها آشنایی کامل دارد. در اجتماع بومی‌اش، احتمال آن است که متحمل تبعیض جنسی و یا کوییرستیزانه شود. خارج از این اجتماع، و در میان زنان به طور کلی و در میان زنان کوییر به طور خاص، تبعیض نژادی را تجربه می‌کند، و به احتمال، تنها جایی که او بتواند از گزند هر سه این خشونت‌ها در امان باشد، اجتماع غیرمختلط و منتخب از زنانِ کوییرِ رنگین‌پوست است. شاید به همین دلیل است که ناتالی دیاز می‌گوید:

«نوشتن برای من راهی است برای کشف اینکه چرا خواهان برخی چیزها، نگران چیزهای دیگر و هراس‌زده از بعضی دیگر هستم.

همه این چیزها برای من، نمایانگر اشتیاقی است که ناشی از بزرگ شدن در چنین جایی ]اجتماع بومیان[ است».

او به خوبی، طعم هویتی «خاص»، «اقلیت» و در هم تنیده از تبعیض‌ها را می‌شناسد، و این همان چیزی است که شعر او را جسور و افشاگر می‌کند: جسارت استقامت و ابراز وجود، و افشای در هم تنیدگی ستم و تبعیض.

[1]  دیاز در اینجا به سفید و سیاه بودن به عنوان نژاد و رنگ پوست اشاره می‌کند.

منابع خبر

اخبار مرتبط