قسمت سیصد و نود و پنج گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال گودال قسمت سیصد و نود و پنج 395Çukur Serial Part ۳۹۵

گودال قسمت ۵۰

وارتلو هرطور شده یه راهی واسه زنده موندن پیدا می کنه.

ادریس خبر رفتن پاشا برای همیشه از گودال را به یاماچ هم می دهد. یاماچ که از زمین و زمان و هم گله دارد با عصبانیت مخالفت می کند و دلیل کار ادریس را می پرسد. وقتی ادریس جواب سربالا می دهد یاماچ جرئت پیدا کرده و می گوید: «سالها پیش یه گوهی خوردی، یه زن از تو حامله شده. پاشا بچه و زنه رو پنهان کرد. حالا که فهمیدی می خوای که پاشا از اینجا بره تا وجدانت رو راحت کنی.

"   سریال گودال قسمت سیصد و نود و پنج 395Çukur Serial Part ۳۹۵ گودال قسمت ۵۰وارتلو هرطور شده یه راهی واسه زنده موندن پیدا می کنه.ادریس خبر رفتن پاشا برای همیشه از گودال را به یاماچ هم می دهد"» ادریس عصبانی می شود و سیلی محکمی به یاماچ می زند و وقتی برای بار سوم هم می خواهد به او سیلی بزند یاماچ جلوی او را می گیرد. ادریس او را از اتاق بیرون می کند. یاماچ با گریه باز هم سراغ سنا می رود تا در آغوش او آرام بگیرد و از فشار زیاد همانجا دم در خانه سنا و در آغوش او بیهوش می شود.

وارتلو وقتی چشم باز می کند بایکال را بالای سرش می بیند که روی سر او اسلحه گرفته است. بایکال از او می خواهد که بگوید چه کسی است و همه چیز را برایش تعریف کند.

وارتلو با بیخیالی جواب سربالا به او می دهد. بایکال افراد وارتلو را درون محفظه ای انداخته است که با آزاد کردن گاز تا یک دقیقه دیگر همگی شان کشته می شوند و این گونه وارتلو را تهدید می کند. وارتلو به التماس می افتد اما وقتی اصرار بایکال را می بیند اسم واقعی اش را به او می گوید. بعد هم می گوید: «اگه بهت میگفتم از محله گودالم بازم استخدامم میکردی؟ من مشکل شخصی با گودال دارم. می خوام اونجا نابود شه، نباشه.

"یاماچ که از زمین و زمان و هم گله دارد با عصبانیت مخالفت می کند و دلیل کار ادریس را می پرسد"اینو تنها نمی تونستم انجام بدم. » اما این که ادریس پدر واقعی اوست را نمی گوید و همان قاسم حلواجی را به عنوان پدرش معرفی می کند. و ادامه می دهد: «من نابود شدن ادریس و قاسم رو میخوام. حالا این کارو یا با شما انجام میدم یا بدون شما. » بایکال می گوید: «من خیلی سخت به آدما اعتماد میکنم.

حالا چحوری دوباره به تو اعتماد کنم؟ » وارتلو دوباره می گوید: «شما بودین که منو پیدا کردین. چرا؟ چون من نترسم. چون هرکاری که شما خواستین رو انجام دادم. حالا اگه بخواین همه ادمام رو دونه دونه بکشین. برام مهم نیست.

"وقتی ادریس جواب سربالا می دهد یاماچ جرئت پیدا کرده و می گوید: «سالها پیش یه گوهی خوردی، یه زن از تو حامله شده"چون من بازم از صفر شروع می کنم. من هرطور شده یه راهی واسه زنده موندن پیدا میکنم. » بعد هم آنجا را ترک می کند اما فکرش پیش مدد و افرادش است که بایکال به او می گوید: «باید دوباره اعتمادمو جلب کنی وارتلو. » وارتلو خوشحال می شود و قبول می کند. بایکال هم زن و بچه قاسم را به او تحویل می دهد و وارتلو از او تشکر می کند.



یاماچ پیش سعادت می رود و از او می خواهد درمورد وارتلو برایش صحبت کند.

علیجو هاله را برای خوردن صبحانه و معذرت خواستن به خانه اش دعوت می کند.

بایکال به سلیم زنگ می زند و می گوید که آیا می تواند به جای وارتلو به او اعتماد کند؟ بعد هم به مانیتورش نگاه می کند که فیلم کشته شدن جلال توسط سلیم را نشان میدهد... سلیم به بایکال قول میدهد که اعتمادش را نابود نکند. از طرفی هم عایشه از سلیم می خواهد که شب را زود بیاید تا با هم صحبت مهمی داشته باشند.

"» ادریس عصبانی می شود و سیلی محکمی به یاماچ می زند و وقتی برای بار سوم هم می خواهد به او سیلی بزند یاماچ جلوی او را می گیرد"

وارتلو به نوره می گوید که اگر جای قاسم را به او بگوید می گذارد تا او و پسرش بروند. نوره ابتدا چیزی نمی گوید اما بعد می گوید که یک بار قاسم را از طریق تماس تصویری دیده است که جایی مثل بیمارستان بوده. جلاسون فورا می فهمد که مظور نوره چه است. آنها با نقشه ای قاسم را از آنجا بیرون می آورند.

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و نود و شش ۳۹۶ قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و نود و چهار ۳۹۴ Next Episode - Çukur Serial Part ۳۹۶ Previous Episode - Çukur Serial Part ۳۹۴.

منابع خبر

اخبار مرتبط

باشگاه خبرنگاران - ۰ دقیقه قبل
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ مرداد ۱۳۹۹