ببینید | درباره ارنست همینگوی که ۶۲ سال پیش در چنین روزی درگذشت

جام جم - ۱۱ تیر ۱۴۰۲

تعداد بازدید : ۱۲ کد ویدیو دانلود

فیلم اصلی

او از جمله نویسندگانی است که آثار بسیاری از او هم در بازار نشر ایران موجود است و همین به شهرت او در فضای ادبی ایران هم افزوده است.

لجبازی، خیره سری و خودکامگی از بارزترین ویژگی‌های یکی از نویسندگان بزرگی‌ست که همه را عاصی کرده بود و جالب این‌که نه تنها حاضر به ابراز ندامت نبود، بلکه باوجود اتفاقات تلخ و تکان‌دهنده‌ای هرگز رفتارش را اصلاح نکرد که برای خود رقم می‌زد.

همینگوی در بیست ماه حضور در پاریس، نزدیک به ۱۰۰ داستان نوشت؛ اما همسرش یک چمدان پر از نسخه‌های خطی او را گم کرد. سال بعد، اولین کتاب همینگوی منتشر شد که از شامل دو داستانی بود از ماجرای گم شدن چمدان نجات پیدا کرده بود.

پس از آن، کتاب‌های او یکی پس از دیگری منتشر شد و تحسین قابل توجهی دریافت کرد. در اکتبر ۱۹۵۴، همینگوی جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.

او متواضعانه به مطبوعات گفت که کارل سندبرگ، ایزاک دینسن و برنارد برنسون سزاوار دریافت جایزه هستند؛ اما با خوشحالی پول جایزه را پذیرفت.

گفته شده، همینگوی «آرزوی دریافت جایزه نوبل را داشت»؛ اما هنگامی که این جایزه را به‌دست آورد، ماه‌ها پس از اتفاق هواپیما و اخبار مربوط به آن در سطح جهان، «این تردید در ذهن همینگوی وجود داشت که خبرمرگ او نقش مهمی در دریافت این جایزه داشته است.»

در یک سانحه رانندگی، زانوی همینگوی شکست و زخم عمیقی بر پیشانی او بر جا ماند. در حوادث پیاپی اسکی ابتدا مچ پای راست و سپس پای چپ همسرش شکست.

تصادف رانندگی در سال ۱۹۴۷ باعث شد پسرشان از سر مجروح و به شدت بیمار شود.

همینگوی با مرگ دوستان ادبی‌اش در افسردگی فرو رفت: در سال ۱۹۳۹ ویلیام باتلر ییتس و فورد مادوکس فورد، در سال۱۹۴۰ فیتز جرالد، در ۱۹۴۱ شروود اندرسون و جیمز جویس؛ در ۱۹۴۶ گرترود استاین؛ و سال بعد، ماکس پرکینز، ویرایشگر قدیمی اسکریبنر و دوستش.

در این دوره، او از سردردهای شدید، فشار خون بالا، مشکل اضافه وزن و در نهایت، دیابت رنج می‌برد - که بیشتر آن‌ها ناشی از تصادفات قبلی بود. با این وجود، در ۱۹۴۶، باغ عدن را نوشت.

او در اواخر عمر، به شدت بیمار بود و حس می‌کرد، در آستانه ویرانی است؛ احساس تنهایی می‌کرد و در رختخواب می‌ماند.

در حالی‌که نگران امنیت مالی خود بود و درگیر پارانوئید؛ برای درمان شوک الکتریکی دریافت کرد.

"سال بعد، اولین کتاب همینگوی منتشر شد که از شامل دو داستانی بود از ماجرای گم شدن چمدان نجات پیدا کرده بود.پس از آن، کتاب‌های او یکی پس از دیگری منتشر شد و تحسین قابل توجهی دریافت کرد"پزشکان گفتند افسردگی او ممکن است ناشی از استفاده طولانی مدت از داروهای اعصاب باشد.

او مدتی در آسایشگاه روانی بستری شد. در زمستان ١٩٣٨، در یکی از روزهای بارانی و خاکستری پاریس، پستچی بسته ای را به در خانه‌ی همینگوی می‌آورد.

بسته را مادر همینگوی به عنوان هدیه‌ی جشن کریسمس از امریکا برای او فرستاده بود. همینگوی با کنجکاوی بسته را باز می‌کند و در آن چشمش به تپانچه‌ی عتیقه‌ای می‌افتد. مادرش نوشته بود: این تپانچه همان اسلحه‌ای است که پدرت با آن خود را کشته است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۲۳ اسفند ۱۴۰۰