سریال گرگ تنها قسمت ۱۸ هجدهم
آلتای در سلول بازداشتگاه منتظر احمد است.احمد وارد می شود و میگوید که مشخص شده قاضی خودکشی کرده است و مراحل اداری که تمام شود آزاد میشود.آلتای میگوید که بایزید حتما درباره اینکه هنگام خودکشی قاضی کنارش بوده از او سوال می پرسد.احمد تائید می کند و می پرسد که می خواهد چه کند؟آلتای می گوید که قضیه را جور دیگری تعریف می کند و کار را به او بسپارد.
مدتی بعد،آلتای آزاد می شود و میرای جلوی اداره پلیس به دنبال او میآید.
میرای و التای پیش بایزید میروند.او با دیدن آلتای می پرسد که موقع مرگ قاضی در آنجا چه میکرده؟آلتای میگوید که خودش قاضی را کشته و برای کشتنش از اسلحه قاضی استفاده کرده است.بایزید میپرسد که چرا در پرونده خودکشی نوشته شده و اثر انگشتش را چه کرده؟
آلتای میگوید که تمام آثار را از بین برده و همان طور که میداند بعضی چیز های مهم در پرونده نوشته نمیشود و به بهانه یک پرونده قدیمی پیش قاضی رفته و کارش را تمام کرده تا بتواند اعتماد او را بدست بیاورد.
وقتی که آلتای و میرای در حال خارج شدن از عمارت هستند،مردی از ماشین پیاده می شود و وارد عمارت می شود.آلتای از میرای میپرسد که او کیست؟میرای میگوید که اسم او توپال است.
توپال پیش بایزید میرود و از او میپرسد مردی که همراه میرای بوده کیست؟
بایزید میگوید که او همان پسری است که پدر و مادرش را کشته.توپال به یاد میآورد که وقتی که آلتای بچه بود به او حمله کرد و پایش را زخمی کرد،او هم آلتای را از روی زمین بلند کرد و در دره انداخت.
توپال میگوید که پس او پسر یاووز ییلدیریم است.سپس از بایزید میپرسد که چطور زنده مانده؟ب
ایزید میگوید که در کوچه و خیابان بزرگ شده و خودش خیلی به دنبال او گشته و پیدایش نکرده تا این که آلتای خودش به سراغش آمده است.
بایزید میگوید که اگر آلتای بفهمد که قاتل پدر و مادرش توپال است از او انتقام میگیرد.توپال میگوید که اگر بخواهد از کسی انتقام بگیرد، آن فرد عمویش است.توپال و بایزید تصمیم می گیرند که درباره این موضوع با آلتای حرف نزنند.توپال میپرسد که به شما هارون هم نمیخواهد بگوید؟
بایزید میگوید که فعلا نه ولی بعدا میگوید.در ادامه صحبت از مرگ قاضی میشود و توپال میپرسد که آیا به دوعان اعتماد دارد که کشتن احمد را به عهده او گذاشته است؟بایزید میگوید نه و اگر دوعان کارش را درست انجام دهد اعتماد میکند.توپال بلند شده و میگوید که هارون کشتن کرکس را هم به عهده او گذاشته.وقتی که توپال از اتاق خارج می شود،بایزید میگوید که به هارون سلام برساند.
قیاس پیش نظام می رود و خبر مرگ قاضی را میدهد.سپس میگوید که افراد برای حرکت آماده هستند.
نظام و افراد مسلحی که تازه استخدام شده اند به راه افتاده اند.در همین حین تکین و افرادش هم خبردار میشوند که آنها به عراق رفته اند و آنها را تعقیب میکنند.
این را هم ببینید: سریال بین دنیا و من قسمت ۱ اول | هر آنچه باید پیش از دانلود بدانیم
دوعان پیش ساره نشسته و با هم خبر مرگ قاضی را از تلویزیون میبینند.ساره از دوعان میپرسد که کار او بوده؟دوعان میگوید نه.ساره می پرسد که نفر بعدی کیست؟دوعان می گوید که سعی نکند که از زیر زبانش حرف بکشد و می رود.ساره زیر لب میگوید که اگر چیزی نیست پس چرا مضطرب است.
صفر داخل ماشین پیش دوعان میآید و اطلاعاتی را که او میخواسته را به او می دهد.صفر میگوید که خانواده احمد چند نسل پلیس بوده اند و او دو پسر دارد،یک پسرش در دانشکده افسری درس میخواند یکی دیگر سرباز است.همسرش که از او طلاق گرفته معلم موسیقی است و خودش منزل شخصی ندارد.
یا در خانه سازمانی پلیس است یا در هتلی که متعلق به کاردانیزی ها است،یا اینکه شب را در اداره پلیس سر میکند.دوعان عصبانی میشود چون با این اطلاعات نمی تواند احمد را گیر بیندازد.
احمد و دستیارش به دیدن کرکس میروند.کرکس به آنها میگوید که جنگ بین روسیه و اکراین شدیدتر شده است و حالا که لو رفته اند باید مواظب باشند،چون الان جانشان در خطر است.
آلتای به کلبه رفته و بیرون کلبه نشسته است که کرکس به او زنگ میزند.التای گله میکند که از تنهایی خسته شده.کرکس میگوید که باید کمی صبر کند و از همه کارهایش خبر دارد.کرکس به التای میگوید که به زیر زمین برود و پرونده هارون کاراجا را مطالعه کند.التای به زیر زمین مخفی کلبه میرود و در پرونده هارون میخواند که او در سن بیست و یک سالگی به جرم قاچاق اسلحه دست گیر شده است.
در آن زمان در شبی که هارون با افرادش مشغول قاچاق اسلحه هستند،پلیس آنها را دستگیر می کند و هارون را به اتاق بازجویی میبرند.افسر ارشد که برای بازجویی از هارون میآید نمیتواند از زیر زبان هارون حرف بکشد،همان موقع از سازمان اطلاعات میآیند و هارون را میبرند.آنها هارون را با چشم بسته به انباری میبرند.در انبار مامور سیا منتظر هارون است و به او میگوید که مدتها او را زیر نظر داشته اند و میدانند او پتانسیل خوبی دارد،چون در مدت زمانی کوتاه و با سن کم توانسته
باند مافیای اسلحه برای خودش به راه بیاندازد.مامور سیا برایش از گذشته و این که مادری ایرانی و پدری اصیل داشته تا زمانی که برای خودش مافیای اسلحه راه انداخته میگوید و در پایان مامور سیا با هارون دست می دهد و دستش را میبوسد و به او میگوید:《بین ما خوش اومدی واصل عزیز》
بعد مامور سیا به هارون میگوید که اولین کارش کشتن یک آدم است و عکسی را به او نشان میدهد.هارون با دیدن عکس میگوید قبول است و اسلحه ای تحویل میگیرد.
در کافه بازرس ارشد نشسته که داوود مرد جوانی را با خود میآورد و به اسم یاووز ییلدیرم معرفی میکند و میگوید که از دانشجویان دانشگاه است.
بیشتر ببینید:
سریال ترکی مادر عزیزم قسمت ۶۷ شصت و هفتم دانلود
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
قسمت ۷ سریال پزشک دهکده (دکتر شهر) Kasaba Doktoru
این را هم ببینید: سریال فرزند راز مادر است
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ قبلی بعدی
آنها با هم سر میز می نشینند.داوود تعریف میکند که پدر یاووز جزو اولین کسانی بوده که خیانت فتاح داهاک را دیده و شهید شده است.بعد از این که آنها در کافه صحبت میکنند،داوود و یاووز کمیسر را تا در خانه همراهی میکنند.وقتی که فرهاد و یاووز میروند، یاووز می بیند که کلید کمیسر کف ماشین افتاده.
آنها بر میگردند تا کلید کمیسر را بدهند،اما هارون که منتظر کمیسر بوده و نزدیک خانه اش پنهان شده به سر کمیسر شلیک میکند و او را میکشد.در همین زمان فرهاد و یاووز می رسند،اما دیر شده و کمیسر به قتل رسیده است.
بعد از اینکه التای پرونده را می خواند،میرای با او تماس می گیرد و میگوید که برای شام،دوعان و همسرش ساره را به خانه اش دعوت کرده و از التای هم میخواهد که بیاید.التای از میرای میخواهد که نظام را هم دعوت کند،چون حالا که در یک مسیر مشترک قدم گذاشته اند بهتر است ک هم دیگر را بهتر بشناسند.میرای میگوید نمیشود چون نظام در استانبول نیست.
دوعان به همراه ساره به خانه میرای میروند.التای هم خودش را میرساند.سر میز شام میرای از دوعان میخواهد چند دقیقه با او بیاید و وقتی تنها میشوند از او میپرسد که ماموریتی را که به او داده اند به کجا رسانده است؟دوعان میگوید که در حال تحقیق است.
سر میز شام،وقتی که ساره با التای تنها میشود میگوید که ماموریتی برای کشتن یک نفر به دوعان داده اند.التای از او میخواهد که بفهمد که آن شخص کیست.
مدتی بعد،در خانه دوعان در حال صحبت با صفر است.صفر میگوید که احمد هیچ نقطه ضعفی ندارد و تا به حال حتی کسی از او شکایت هم نکرده است.
ساره که از پنجره آنها را نگاه میکند شروع به گشتن اتاق دوعان میکند.
دوعان وارد اتاق شده و به ساره میگوید که حق ندارد اتاقش را بگردد.ساره ناراحت شده و میگوید که الان با الا میرود.دوعان دستش را می گیرد و میگوید که خواهرش به خاطر زیاد سوال پرسیدن کشته شده است.اسرا میگوید که اگر لازم باشد او هم مانند خواهرش به خاطر وطن شهید میشود.آنها که در حال صحبت هستند و متوجه نمی شوند که الا تمام حرف های آنها را می شنود.
التای بدون وقت قبلی به دیدن بایزید میرود.التای وارد دفتر کار بایزید میشود و دستش را به سمت او دراز میکند.بایزید میگوید:《تا دستمو به سمتت دراز نکردم دستتو دراز نکن آدم گستاخ 》و بعد با التای دست میدهد.التای میپرسد که چرا او را انتخاب کرده است؟بایزید میگوید که ادم مناسبی است.التای میپرسد برای چه مناسب است؟بایزید میگوید که دیالیز میشود و احتیاج به کسی برای پیوند دارد و میخواهد که التای به او پیوند بدهد،در عوض او هم التای را وارث خود میکند.
التای بعد از خروج با داوود بهادر تماس میگیرد،اما جواب نمیدهد.او به اداره پلیس رفته و به انور میگوید که میخواهد داوود بهادر را ببیند.
انور میگوید تا جایی میتواند کمکش کند.
از طرفی داوود بهادر که همان کرکس است برای دیدن دختر و نوه اش میرود.دو ماشین با بادیگارد او را همراهی میکنند.غافل از اینکه توپال خانه را زیر نظر دارد و با رفتن کرکس به داخل خانه تمام نگهبانان را می کشد وارد می شود.سپس دختر،نوه و خود کرکس را با شلیک گلوله می کشد.
این را هم ببینید: سریال ترکی امانت قسمت ۳۴۱ (زیرنویس چسبیده فارسی)
الا میخواهد به سر قبر مادرش برود.ساره قبول می کند،ولی به دوعان اجازه همراهی نمیدهد و میگوید که نباید بداند قبر خواهرش کجاست.
الا و اسرا با تاکسی سر قبر مادر الا میروند.دوعان هم اسلحه و عکس احمد را برمی دارد و با خود میگوید:《ببینیم مملکت چقدر در امنیته》
نظام در عراق به دیدن تروریستی به نام دارا میرود و میگوید در زیر سایه او بوده که توانسته کار کند و پول بدست بیاورد و بیست و چهار ساعت فرصت میدهد تا سهم او را بدهد.
نظام که تروریست دارا را زیر نظر دارد وقتی میبیند که او به راه افتاده از روی جی پی اسی که به ماشین وصل کرده تعقیبش می کند.دارا وارد اتاقی میشود که در آن پر از عتیقه است و دستور میدهد انبار را خالی و بعد منفجر کنند.همان زمان نظام وارد می شود و میپرسد:《اینا همون عتیقه هایی که داعش از بین برد؟》دارا میگوید بله ولی همه اش مال او نیست.نظام میگوید میتواند به بقیه بگوید انبار منفجر شده و همه اش از بین رفته است.همان موقع تکین و افرادش به افراد نظام و دارا حمله میکنند و تیر اندازی شروع میشود.
نظام با وصل کردن بمبی به یک عتیقه و با گفتن :《خداحافظ وایکینگ》 به همراه دارا آنجا را ترک میکند.
احمد لب ساحل قدم می زند و آهنگی قدیمی را زیر لب می خواند.دوعان با اسلحه به او نزدیک میشود.احمد به اسم صدایش میکند و داستان مردی به نام غفار را میگوید که کسی میخواست به او شلیک کند،و غفار به سمتش برگشت و دستش را روی زانوی قاتل گذاشت و پرسید:《تا بیخ گوشم اومدی میخوای به من شلیک کنی؟》
انور به همراه التای به خانه دختر کرکس میروند.انور میگوید برق خاموش است و نگهبان ها نیستند و حتما مشکلی به وجود آمده است.انور با اسلحه وارد خانه شده و رد خون روی زمین را میبیند.التای به پشت خانه میرود و جسد سه بادیگارد و دختر نوه و خود کرکس را پیدا میکند.همان زمان توپال که خانه را زیر نظر دارد التای را میبیند.
بایزید در خانه اش روی تخت نشسته و دستگاه دیالیز به او وصل است.دکترش میگوید که زمان زیادی ندارد.بعد از رفتن دکتر،توپال به او زنگ می زند و می گوید که ماموریت انجام شده،اما التای را در آنجا دیده است.بایزید از او می خواهد که به التای کاری نداشته باشد و به هارون هم نگوید تا خودش به این موضوع رسیدگی کند.
التای به همراه انور جنازه ها را در پرچم ترکیه میپیچد.
التای با نگاه کردن به کرکس میگوید :《قسم میخورم اونایی که تو رو کشتن رو به جهنم بفرستم》
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران