سریال سه خواهر قسمت ۶ ششم
آنچه پیش از سریال سه خواهر قسمت شش باید بدانیم این روایت است که تنها فرد معصوم این داستان ترکان بود:
- از تو طلاق نمی گیرم سومر
- متوجه نمیشم
- من از تو طلاق نمیگیرم سومر
- تو الان نمیفهمی چی میگی
- درکت میکنم تحت تاثیر این اتفاقات قرار گرفتی
این مکالمه بین ترکان و سومره، مادرش پشت در گوش میده،ترکان میگه نه من تحت تاثیر هیچ اتفاقی نیستم تصمیم منطقی میگیرم نمیخوام طلاق بگیرم. سومر میگه الان وقت این حرفا نیست استراحت کن فردا حرف میزنیم.
سومر سراغ مشروب میره که مادرش به سراغش میره و میگه چیزی می خوری بگم غذا برات آماده کنن.
سومر می گه تو چطور اینقدر راحتی؟ قبلا یه کمی وجدان داشتی چی شده؟ من هنوز تو رو نمیشناسم،روجهان میگه من چهطور این همه مدت صبر کردم؟ در واقع من از تو انتظار نداشتم سومر می گه تو فقط لجبازی الکی داری.
سومر میگه من اگر اینجام فقط به خاطر اینه که این دختر رو اذیت نکنی، من ترکان رو دوست ندارم و هیچ وقت هم دوست نخواهم داشت این رو بفهم.
رجحان میگه اینقدر حرفای گنده نزن اگر عاشق بشی دیگه هیچ حرفی حالیت نمیشه ترکان همه زندگیت میشه و خودت هم تعجب میکنی.
سومر می گه ترکان در زندگی من هیچ جایی نداره قلب من فقط برای مینه میتپه، ترکان خیلی دختر مغروریه اگر از مینه با خبر بشه دیگه تهدیدای تو روش اثر نمیذاره راهش رو میکشه و میره، تا الان هم به خاطر اینکه این دختر ناراحت نشه سکوت کردم ولی الان میٰم بهش میگم میره به ترکان بگه که میبینه ترکان نیست و از پنجره نگاه میکنه و میبینه ترکان داره میٰره به روجهان می گه ترکان سوار تاکسی شد و دنبالش میره.
توی خونه نسرین و نزاهت مشغول حرف زدن درباره ترکان هستند و نسرین می گه که هنوز نگران ترکانه، نزاهت می گه ایشالا که درست شده باشه ولی وقتی توی ماههای اول وقتی اینجوریه بقیه زندگی چه خواهد شد.
دریا و دونوش در طبقه بالا دعواشون شده سر یک نامه عاشقانهای که دونوش نوشته و دریا میخواد اون رو بخونه دونوش نامه رو پاره میکنه مادرشون از راه میٰسه و میپرسه این چه و اصرار داره که نامه رو بخونه،دونوش نامه رو میخوره.
روجهان و سومر همچنان به دنبال ترکان هستند ولی هنوز نتونستند اون رو پیدا کنند.
صادق دلش برای ترکان تنگ شده و می گه که هیچ چیز دیگه مثل قبل نیست ترکان از پشت دیوار حرفهاشون رو می شنوه و نمیتونه به خونه برگرده.
صادق توی خونه هنوز درباره ترکان و ازدواجش حرف می زنه و اینکه دلش خیلی گرفته. ترکان پشت در خونه پدرش کلید به دست ایستاده، کلیدی که پدرش بهش داد و گفت هر زمان که دلت خواست میتونی به خونه برگردی
ترکان مردد پشت در ایستاده و داره تصمیمی میگیره که بره داخل یا نه در لحظهای که در ررو باز میکنه تا وارد بشه صدای حرف زدن پدر و مادرش رو می شنوه که دارند درباره ازدواج دخترها و این که یکی یکی از خونه میرند حرف می زنن
خدا رو شکر که ترکان ازدواج کرد و رفت سر خونه و زندگیش غیر از خوشبختی اون دیگه چی میتونیم بخوایم؟
صادق نسرین رو تایید میکنه و میگه حرفت درسته
صادق میگه همین که ترکان به ما زنگ میزنه و خوشحاله برای من کافیه، امروز پدر سومر هم به اداره پست اومد او هم خیلی از ترکان تعریف می کنه و خیلی دوستش دارند همین کافیه ترکان گریان خونه پدرش رو ترک میکنه
سومر ترکان رو دم خونه پدرش پیدا میکنه و بهش میگه با این حال می خوای بری پیش خانوادهت؟ اینجوری انا رو بیشتر ناراحت میکنی بیا بریم جایی و آروم با هم صحبت کنیم
سومر می گه فکرکنم حرفای من و مادرم رو شنیدی این موضوع به تو هیچ ربطی نداره همه چیز تقصیر منه
ترکان می گه نمی خواد به من ترحم کنی من اون چه که باید میشنیدم شنیدم
روجهان توی خونه منتظره که ترکان و سومر برمیگردن و سومر بهش میگه اگر حرفهایی که منظورته شنیده بود دیگه به این خونه برنمی گشت
ترکان به اتاقش میره ناراحته وگریه میکنه سومر میخواد به اتاق بره اما پشت در میشینه و به تصویر سونوگرافی بچهش که توی جیبشه نگاه میکنه.
فردا صبح سومر که بیرون روی همون کاناپه خوابیده ترکان رو بیدار میکنه و میگه حاضر شو بریم بیرون صبحانه بخوریم با هم.
موقع ثبحانه پدر و مادر سومر میبینن که اون دوتا برای صبحانه بیرون برند پدر سومر فکر میکنه که ترکان باعث میشه سومر مینه رو فراموش کنه و درباره ملاقات دیروزش با پدر ترکان حرف میزنه که چقدر خوب و دلنشین بوده.
در خانه صادق مشغول صبحانه خوردن هستند و نسرین قراره که از امروز به عنوان ناظم مدرسه به همون مدرسهای بره که دخترها میرند ، اونها درباره مدرسه و قوانینش حرف می زنن.
سومر در واقع ترکان رو برای صبحانه برده تا مدارک طلاق رو امضا کنه و قراره که وکیل هم به اونها بپیونده.
صادق به محل کارش می ره و فاتح(برادرش ) رو میبینه که اونجا منتظرش نشسته و ازش پول میخواد.
فاتح میگه پا روی دم من نذار وگرنه زندگی تو و زنت و اون دکتر متین که همدستتون هست رو نابود میکنم. درگیری لفظی بین اونها به وجود میاد.
معلوم میشه که مادر دختر فاتح در هنگام زایمان فوت کرده و دکتر متین بچه رو به صادق و نسرین داده.
در مدرسه مراسم معارفه مدیر جدید نسرین خانم است.
وکیل سومر سر قرار میاد و اوراق طلاق رو که آماده کرده برای امضا جلوی سومر می گذاره سومر امضا میکنه ولی موقعی که ترکان باید امضا کنه ترکان برگهها رو پاره میکنه و میگه من که گفتم نمی خوام طلاق بگیرم اگر مشتاقی میتونی دادخواست بدی.
زمانی که ترکان میز رو ترک میکنه سومر به سراغش میره و میگه من میخوام تو رو از جهنمی که مادرم برات ساخته نجات بدم و ترکان بهش میگه تو من رو توی این جهنم انداختی سومر.
سومر میگه بشینیم در آرامش با هم حرف بزنیم و این کار رو تمومش کنیم، اما ترکان می گه من آرومم و مثل تو با خشمم تصمیم نمی گیرم و خیلی وقته این تصمیم رو گرفتم و یکهویی نیست.
این را هم ببینید: سریال ترکی امانت قسمت ۳۴۱ (زیرنویس چسبیده فارسی)
سومر می گه آخرین حرفت اینه؟ مطمینی؟ سومر تهدیدش میکنه که از این به بعد در جهنمی که برای خودت ساختی تنها خواهی بود و سومری رو روبروت میبینی بدون اینکه به پشت سرت نگاه کنی فرار میکنی و ترکان میگه بله ممکنه یه روزی برم اما اون روز تصمیم خودم خواهم بود و شاید هم یک روزی بیاد که مثل دیشب که تو به مادرت گفتی هیچوقت دوستم نخواهی داشت تو هم مثل من غرورت بشکنه. تو هم باید اذیت بشی.
دیگه ترکانی که به این ور و اون ور بکشونیش تموم شد.
"مینه بهش میگه خوب شد که زنگ زدی حالم خیلی بده، همه قرضها به اسم منه همه دارن بهم زنگ میزنن خیلی فوری به پول نیاز دارم.نیهات به مینه میگه که به شهر اونها اومده و میخواد مینه رو ببینه"و سومر رو مبهوت برجا میگذاره و میره.
ترکان کنار دریا میره و ترس و خاطرات اون بچه معصومی رو که از خونه پدرش آورده بود به همراه کلید خونه به دریا میندازه.
بزرگ شدن یک دردی داره اگر بخوام مردی مثل سومر دوستم داشته باشه باید این درد رو تحمل می کردم.
سومر به خونه و پیش مینه میره، مینه قفل در رو عوض کرده و سومر نمیتونه وارد بشه. مینه میگه سومر از اینجا برو نمی خوام ببینمت و سومر می گه که خیلی دلم برات تنگ شده دیگه نمیتونم طاقت بیارم.
مینه در رو باز می کنه ولی اون رو به داخل راه نمیده و ازش میپرسه جدا شدی یا نه؟ سومر بهش میگه می دونی که این کار یک روزه نیست.
مینه سومر رو بیرون میکنه.
فردی به اسم نیهات به مینه زنگ میزنه. مینه بهش میگه خوب شد که زنگ زدی حالم خیلی بده، همه قرضها به اسم منه همه دارن بهم زنگ میزنن خیلی فوری به پول نیاز دارم.
نیهات به مینه میگه که به شهر اونها اومده و میخواد مینه رو ببینه. مینه می گه ماشین رو برای سرویس دادم و آدرس رو به نیمهات می ده تا بره دنبالش.
ترکان به خونه برمیگرده روجهان به استقبالش میاد و میپرسه که صبحانه چطور بود. ترکان روجهان رو مامان صدا میزنه.
بعد به آشپزخونه میره و از کارگر اونجا میخواد که جای قابلمهها و مواد غذایی رو بهش نشون بدن.
روجهان وارد آشپزخانه میشه و سوال میکنه که ترکان میخواد چهکار کنه؟ ترکان میگه می خوان برای بابام غذا ببرم امروز. روجهان میگه بهتره که این عادتهای خونه پدریت رو فراموش کنی و ترکان در جواب میگه من کاری که شما خواستید رو انجام دادم پا روی غرور و شخصیتم گذاشتم و طلاق رو قبول نکردم اگر اجازه بدید می خوام به این خونه عادت کنم و یکی از اعضای این خونواده بشم. روجهان می گه حالا که اینطوره باشه اما زیاد کشش نده در شان عروس این خانواده رفتار کن من بهت یک ماشین و راننده شخصی میدم. چرا پدرت رو به یک رستوران شیک دعوت نمیکنی و از آشپزخانه خارج می شه.
کارگر خونه به آشپزخانه میاد و میگه شما واقعا میخواید برای باباتون غذا درست کنید؟ کاش من هم توی شهر خودمون بودم و برای بابام غذا می بردم. شما با آدمای توی این خونه فرق میکنید.
در دفتر پستخانه صادق با شوهر خواهرش حرف درباره فاتح صحبت میکنه و ازش درباره پول میپرسه.
"مینه می گه ماشین رو برای سرویس دادم و آدرس رو به نیمهات می ده تا بره دنبالش.ترکان به خونه برمیگرده روجهان به استقبالش میاد و میپرسه که صبحانه چطور بود"میگه برای وام به ضامن نیاز داره و با هم به بانک میرن تا مشکل وام رو حل کنند.
توی مدرسه نگاههای عاشقانه سردار به دونوش رو میبینیم و نامهای که سردار نوشته و به همراه گردنبند داخل جیب دونوش میگذاره و بعد با هم مسئله روی تخته را حل می کنند.
نسرین در راهروی مدرسه راه میره که دریا رو میبینه ازش سراغ دونوش رو میگیره و دریا هم همونطور که توی خونه با مادرش صحبت میکنه جواب مادرش رو میده. نسرین بهش می گه که اینجا خونه نیست و جلوی دوستات مراقب حرف زدت با من باش.
نسرین به کلاس وارد میشه و سردار و دونوش رو با هم میبینه.
نسرین از دونوش بازخواست میکنه که با سردار توی کلاس تنها چه می کنند وقتی که همه برای زنگ تفریح بیرون رفتند.
صادق و حکمت که به بانک رفتهاند به نظر میرسد که به مشکل عمدهای برخورد نکردهاند.
نرکان به دیدن پدرش میآید و صادق بسیار خوشحال می شود و می گوید این دخترها همه چیز من هستند.
در همین زمان مینه هم به دفتر پست میآید و ترکان را آنجا می بیند.
ترکان در حال خداحافظی از پدر و عمو حکمت است که مینه به داخل دفتر میاد تا خودش رو به ترکان نشون بده، به ترکان میگه داری میری؟ بریم با هم یه قهوه بنوشیم؟
ترکان هم قبول میکنه خداحافظی میکنند و خارج میشوند.
در خانه روجهان به کارها رسیدگی میکند خدمتکار که بهرای فرستادن لباسهای سومر به خشکشویی آنها را مرتب میکند تصویر سونوگرافی را در جیب سومر پیدا میکند و آن را روی تخت میگذارد.
مینه و ترکان به کافه رفتهاند.
در ابتدای صحبتهای مینه و ترکان مشخص می شود که نیهات شوهر سابق مینه است.
مینه میگه در واقع نیهات طلاق گرفت وقتی که فهمید من دیگه دوستش ندارم چون من عاشق مرد دیگهای شدم.
ترکان می پرسه وقتی که متاهل بودید؟
مینه میگه موضوع عجیبیه نه؟
قضیه دل مثل راه رفتن روی یخه زمین زیر پات لغزنده و شکننده است.
قدرت و ضعیف بودنت رو موقعی که عاشقی می فهمی.
بهترین کار طلاق گرفتن از کسی بود که دوستش نداشتم. اما اگر بپرسی که به عشقم رسیدم یا نه این موضوعع یه کمی پیچیدهست.
مینه از ترکان درباره رابطهش با سومر میپرسه
ترکان میگه رابطه ما خوب پیش میره میدونم که شنیدید که ما بدون شناخت از هم ازدواج کردیم برای همین کمی به زمان نیاز داریم که به مرور همدیگهرو بشناسیم و عادت کنیم.
مینه میگه من یه کمی سومر رو می شناسم. آدم متفاوتی هست. در واقع شما دوتا از دنیاهای متفاوتی هستید اما همونطور که گفتی زمان حلال همه مشکلاته.
مینه داره سعی میکنه که با ترکان صمیمی بشه.
مینه می گه که حرف زدن با تو برام خیلی خوب بود از این به بعد هر اتفاقی که بیافته من کنارتم و آمادهام که باهات سهیم بشم.
خدمتکار خونه عکس سونوگرافی رو به روجهان نشون میده و می گه فکر میکنم ترکان حاملهست روجهان خیلی عصبانی میشه و به خدمتکار میگه این موضوع رو به هر کسی بگی اخراجت میکنم نه سومر و نه ترکان نباید این رو بدونن.
این را هم ببینید: سریال امانت قسمت ۳۳۴ زیرنویس چسبیده فارسی
حالا روجهان با اتفاق تازهای روبرو میشه.
سومر به کارخانه میرود تا کارها را برای مراسم افتتاحیه فردا ردیف کند. در حالی که داره تمام ماجراها رو برای دوستش تعریف میکنه دوستش بهش میگه که به هر حال با یک خانم طرفی اون رو دست کم نگیر.
روجهان به خونه مینه میره.
مینه خونه نیست ترکان روی در یخچال عکس دیگهای از سونوگرافی رو میبینه.
منیه و ترکان از هم خداحافظی میکنند اما مینه نمیتونه تاکسی بگیره و میگه که ماشینم رو برای سرویس دادم و ترکان به مینه پیشنهاد میده که او رو به خونه برسونه.
سردار و هاکان توی مدرسه با هم مسابقه بسکتبال گذاشتند و دخترها هم تماشاچی اونها.
هاکان به دریا نگاه می کنه و لبخند میزنه به صورتی که بقیه دخترها هم این رو می بینند و دریا از شادی در پوستش نمی گنجه.
مینه به خونه بر میگرده و اون جا با روجهان روبرو میشه. مینه میگه فکر کنم با قفلها رو عوض کنم انگار هر بار که میام خونه باید شما رو اینجا ببینم.
روجهان عکس سونوگرافی رو به مینه نشون میده و میپرسه این چیه؟ و عکس رو توی صورت مینه می کوبونه.
مینه پاکت رسیدهاش رو توی ماشین ترکان جا گذاشته و حالا ترکان می خواد به خونه مینه برگرده تا پاکت رو بهش بده.
مینه در خانه به روجهان میگه که نوه شما رو توی شکمم حمل میکنم. روجهان ازش میخواد که این مسخره بازی رو تموم کنه اما مینه میگه که دیگه خیلی دیره این بچه به دنیا میاد.
اون نوهای که خیلی دلتون میخواد رو من بهتون می دم نه ترکان.
ترکان در خونه رو می زنه و مینه در رو باز می کنه و پاکت رو تحویل میگیره.
روجهان می خواد مینه رو پیش دکتر خودش ببره و می گه اگر این بچه از سومر باشه من می خوام همه چیز رو بدونم.
نسرین و دخترها از مدرسه بیرون میان که با فاتحح روبرو میشوند. جواب سلام فاتح رو نمی دن اما فاتح به سراغ سردار میره و ازش می پرسه که پسر دکتر متین تویی؟ و با صدای بلند طوری که نسرین بشنوه می گه که می خواد به دیدن دکتر متین بره.
روجهان میخواد از بچه مینه تست پدری بگیره اما مینه می گه که من خودم و بچهم رو به خاطر این تست توی خطر نمیندازم. روجهان میگه میخوای من این رو باور کنم؟
مینه اما می گه این بچه سومره و برای فهمیدنش نیاز به مدارک بزرگی ندارید من و سومر مدت زمان زیادی با هم هستیم و هیچکدوم عشقمون رو ول نمی کنیم.
روجهان به مینه می گه که خدمتکاری به خونه می فرستم تا روزی که بچه به دنیا بیاد مراقبت هستم تا روی که اون تست دیانای رو از بچه بگیرم و بهش هشدار میده که به ترکان چیزی نگه.
در خانه نسرین دریا رو به خاطر غیبتهاش توی مدرسه بازخواست میکنه .
نسرین نامه و گردنبند سردار رو توی جیب دونوش پیدا میکنه و از دونوش بابت هدیه سردار بازخواست می کنه.
در خانه ترکان سفره را ترکان حاضر کرده و میز را از غذاهای رنگارنگ پر کرده است.
پدر سومر از او تشکر می کند.
روجهان سر میز غذا از ترکان درباره ملاقاتش با مینه سوال میکنه و ترکان توضیح می ده که با هم یک قهوهای خوردند و کمی صحبت کردهاند.
سومر تعجب میکنه.
روجهان به ترکان میگه که فردا توی این مراسم باید سومر رو همراهی کنه و توی مراسم بدرخشه.
نسرین زنگ میزنه و درباره راننده و ماشین از ترکان سوال میکنه و اینکه موضوع طلاق به کجا کشیده شد و ترکان میگه که بله بسته شده . نسرین خانواده سومر رو برای کباب خوردن دعوت می کنه .
سومر شب به تختخواب و کنار ترکان میاد و می گه کمرم روی کاناپه درد گرفته اینجا می خوابم.
"روجهان می گه حالا که اینطوره باشه اما زیاد کشش نده در شان عروس این خانواده رفتار کن من بهت یک ماشین و راننده شخصی میدم"او به ترکان می گه که من به خاطر تو به مهمونی فردا نمیام چون از بحث کردن با مادرم خسته شدم قبول کردم این رو بدون.
صادق و عرفان مامور پستی که همیشه نامهها را گم میکرد قراری میگذارند برای پیدا کردن و دستگیری دزد نامهها. اما وقتی که دزد را می گیرند او مسعود پسر عقب مانده ذهنی است که صادق به او محبت می کند و هوایش را دارد. از او میپرسد که چرا نامهها را می دزدد و مسعود جواب می دهد که قرار است از پدر و مادرش برای او نامههایی برسد و بیایند و او را با خودشان ببرند.
در مراسم افتتاحیه سومر به اجبار ترکان را به همه مهمانها به عنوان همسرش معرفی میکند.
مینه هم به مهمانی آمده است.
روجهان او را بازخواست می کند و به او می گوید جوری رفتار کن که یک مهمانی و بعدش هم زود از اینجا گمشو.
نسرین پیش دکتر متین پدر سردار میره و ازش می خواد که سردار رو از دونوش دور نگه داره، دکتر به نسرین میگه عشق چیز دیگهایه ما نمیتونیم توش دخالت کنیم ولی نسرین میگه دکتر شما میدونید دونوش تا حالا دوبار از مرگ برگشته و چقدر دختر حساسیه. امسال سردار دانشگاه قبول میشه و می ره اما دونوش نمیتونه به دانشگاه بره و این خیلی به دونوش آسیب میزنه.
در این لحظه مشخص میشه که دونوش دختر نسرین وصادق نیست و نسرین میگه اگر دونوش این رو بفهمه نابود میشه. شما همیشه به ما کمک کردید لطفا این بار هم این لطف رو بکنید.
دکتر میپرسه که اینا چه ربطی به سردار داره؟ نسرین میگه فاتح برگشته و هر لحظه مزاحم ما میشه.
نه دونوش و نه سردار هیچکدوم نباید بفهمن که دونوش دختر ما نیست، این رو هیچکس غیر از ما نباید بدونه.
در مراسم افتتاحیه سومر همه در حال تعریف از مراسم و مهمانی هستند. پدر سومر از او تعریف میکند و میگوید که همه اینها نتیجه زحمت سومر هست.
دونوش در میانه کلاس درس ریاضی مشغول نوشتن نامه عاشقانه برای دوستش است معلم متوجه حواس پرتی او میشود و از او جواب سوال رو می پرسد که سردار جواب را به او میرساند.
این را هم ببینید: سریال آپارتمان بیگناهان قسمت ۱۹۰ صد و نودم
در مهمانی افتتاحیه همه از ترکان و زیباییاش تعریف میکنند و میگویند که مثل الماس میدرخشد، روجهان می گوید که من هم به پسر و عروسم افتخار میکنم.
مردی از مهمانی به سراغ ترکان که تنها در گوشهای ایستاده و از زیبایی او تعریف میکند و به ترکان می گوید که کاش زودتر با شما آشنا شده بودم خیلی دیر کردم. سومر خیلی خوششانسه سومر این لحظه رو میبینه و به سراغ ترکان میره و آخر حرفهای مرد رو می شنوه و می گه بله خیلی خوششانسم مرد میگه من هم همین رو گفتم مشکلی نیست.
سومر که به نظر میاد غیرتی شده به مرد میگه اینکه مشکلی هست یا نه رو بیا بریم بیرون حل کنیم. ترکان میخواد باهاشون بره که سومر بهش میگه تو کجا؟
سومر به مرد میگه که این کارت پا رو از گلیمت بیرون گذاشتنه که به یک زن شوهردار که شوهرش هم اینجاست نخ می دی کار اشتباهی نیست؟ این یه بیاخلاقیه.
مرد میگه تو آخرین کسی هستی که به من از اخلاقیات میگه، در حالی که داری با معشوقهت لاس میزنی و زن خوشگلت یادت نمیاد حالا یادت اومده که زن داری؟
سومر میگه زندگی من به تو ربطی نداره مرد هم می گه بله به من ربطی نداره که با معشوقهت چه رابطهای داری من از زن خوشگلت که بهش اهمیت نمیدی حرف میزنم اینم به تو ربطی نداره.
سومر می خواد مرد رو کتک بزنه که ترکان مانعش میشه و دست ترکان رو می گیره و به مهمونی برمیگرده و مینه این صحنه رو می بینه و عصبانی میشه. سومر به ترکان میگه که از کنار مادرم جایی نرو.
دونوش هنوز مشغول نوشتن نامه عاشقانه است سردار از او در این باره سوال می پرسه و میگه دارم یه چیزایی مینویسم چرا اینقدر مهم شده؟
دریا و هاکان در راهروی مدرسه با هم حرف میزنن که سردار سراغش میپرسه و میگه دریا حالش خوبه؟ اینکه توی کلاس تنها میشنیه و مخفیانه یه چیزایی مینویسه؟
مهمانی افتتاحیه تمام میشود روجهان در حضور مینه میگه که سومر باید به خونه بیای و شب به مهمانی خونه مادر ترکان دعوتیم، مینه حرص میخورد و عصبانیست.
خانواده ترکان مشغول آماده سازی خانه برای مهمانی کباب شب هستند، صادق مسعود را به خانه آورده تا با آنها زندگی کند.
نسرین میگوید ما توی این خانه دختر داریم چطور دست پسر به این بزرگی رو آوردی با زندگی کنه.
"شما با آدمای توی این خونه فرق میکنید.در دفتر پستخانه صادق با شوهر خواهرش حرف درباره فاتح صحبت میکنه و ازش درباره پول میپرسه"مخالفت می کنه و مسعود فرار میکنه و صادق هم به دنبالش میره.
مهمانها از راه میرسند و مشغول پختن کباب می شوند. همه چیز خانه صادق و نسرین برای روجهان مسخره است.
در حالیکه خانواده صادق و ترکان بسیار گرم و صمیمی هستند روجهان مغرور و متکبر به همه نگاه میکند. پدر سومر اوزر به کمک صادق بپای منقل میرود.
دخترها توی آشپزخانه با هم جمع میشوند آنجا ترکان متوجه میشود که دریا و دونوش با هم قهر هستند. ترکان به آنها می گوید که ما به غیر از همدیگه کس دیگهای رو نداریم نباید قهر کنیم و اون ها رو مجبور می کنه که با هم آشتی کنند و به هم میگویند که سه خواهر همیشه با هم.
صادق در مهمانی از سومر بابت دعوایی که دفعه پیش با او کرده عذر خواهی میکند و سومر هم عذر خواهی میکند صادق به سومر میگه من هم دیگه بابای تو به حساب میام و او رو بغل میکنه و میگه دیگه ناراحتی نداریم و من رو صادق بابا صدا کن.
در پایان مهمانی همهگی با هم شروع به خواندن آوازی میکنند که ناگهان روجهان هم شروع به خواندن میکند که همه متعجب می شوند و از همه بیشتر سومر و پدرش.
به روجهان هم خوش میگذرد.
شب که به خانه برمیگردند اوزر به سومر میگه که می خواهد دوتایی با هم حرف بزنند. ترکان و روجهان متعجب می شوند.
اوزر از سومر عذرخواهی میکند و سومر به او می گوید که بابا تو تا به حال توی زندگیت از کسی عذرخواهی کرده بودی؟ من خیلی کنجکاوم که بدونم این حرفها قراره به کجا برسه؟
اوزر میگه مطمئن باش به جای بدی نمیرسه، ببین سومر هر مردی پدر بودن رو از پدر خودش یاد میگیره اما چه حیف که من الگوی خوبی برات نبودم.
سومر میگه خودت رو مقصر ندون چون من به لطف تو فهمیدم که نباید چطوری باشم. پدرش میگه به خاطر همه چیز که توی زندگیت اتفاق افتاده ازت معذرت میخوام من داخل اشتباهاتم به دنیا اومدم. وقتی همه این چیزها رو زیر سوال بردم دیگه کار از کار گذشته بود. تنهایی من مثل یک چاه من رو به اعاق خودش برده بود. ازت معذرت می خوام که تو رو هم محکوم به این خشم کردم.
"نسرین خانواده سومر رو برای کباب خوردن دعوت می کنه . سومر شب به تختخواب و کنار ترکان میاد و می گه کمرم روی کاناپه درد گرفته اینجا می خوابم"تو پسر من هستی اما به عنوان بابات نمیدونم یک شانس دیگه بهم میدی یا نه! ولی دارم امتحان می کنم و به این کارم ادامه می دم.
سومر پدرش رو بغل میکنه و او رو می بخشه و به پدرش می گه که بابا من هم دارم پدر می شم. پدرش میپرسه ترکان حاملهست؟ سومر می گه مینه. پدرش بهش لبخند می زنه.
سومر به اتاق میاد و ترکان خودش رو به خواب میزنه. سومر به تختخواب میاد و کنار ترکان می خوابه، ترکان صداش میزنه و به خاطر کاری که امروز کرد ازش تشکر میکنه سومر میگه فقط به وظیفهم عمل کردم.
صبح روز بعد دریا نامهای که دونوش نوشته رو توی دست های هاکان میبینه و یادش میاد که کاغذ از همون دفتری هست که دریا برای دونوش هدیه خریده.
صادق پولی رو که فاتح ازش خواسته رو از بانک می گیره که در راه برگشت دزدی که به نظر میرسه خود فاتح باشه پول رو از او می دزدد. در صحنه بعد مشخص میشود که دزد از طرف فاتح بوده است.
سومر برای صبحانه میره که مادرش ازش میپرسه پس ترکان کجاست؟ سومر هم نمیدونه و خدمتکار خونه به اونها میگه که ترکان صبح زود از خونه بیرون رفته و هیچکس نمیدونه کجا رفته.
روجهان از سومر می پرسه ترکان کجا ممکنه رفته باشه.
ترکان به خانه مینه رفته است و می خواد درباره موضوع مهمی درباره سومر با مینه حرف بزنه.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران