ناظران میگویند: دیاسپورای میلیونی افغانستان و چشمانداز آینده
ناظران میگویند: دیاسپورای میلیونی افغانستان و چشمانداز آینده
- حسین دانش
- منتقد هنری
مجموعه "ناظران میگویند"، بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه دهد.
در این مطلب، نویسنده مفهوم "تبعیدی" را به جای "مهاجر" و "پناهجو" به کار برده است و میگوید موج جدید تبعیدیها، دیاسپورای افغانستانی در دنیا بزرگترشده است. این دیاسپورا منفعل نخواهد ماند. شاهد به وجود آمدن ادبیات تبعید، موسیقی تبعید، هنر، تیاتر و سینمای تبعید خواهیم بود.
منبع تصویر،
AFP
سینوهه، پزشک و منتقد دستگاه فرعون که او را اولین تبعیدی جهان نامیدند، گفته بود: «تبعید شدن را با میخ برقلب من کوبیدند. من از خاکی که رویش ایستاده بودم و رگهایم مانند درخت در دل آن خاک چسپیده بود، خودم را به زور کندم.
"ناظران میگویند: دیاسپورای میلیونی افغانستان و چشمانداز آیندهحسین دانشمنتقد هنری ۳ مهر ۱۴۰۰ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۱مجموعه "ناظران میگویند"، بیانگر نظر نویسندگان آن است"خودم را از خاک کندم اما رگهایم پاره شد».
اخیرا یکی از بیسابقهترین و بزرگترین جابجایی انسانی در دوران مدرن از افغانستان صورت گرفت که هنوز از مسیرهای مختلف ادامه دارد. این جابجایی را میتوان یک نوع تبعید در دوران مدرن نامید.
افغانستان یکی از بزرگترین گروه انسانی تبعیدی در جهان را دارد. از چهل و سه سال پیش و دوران جنگ سرد میان آمریکا و شوروری سابق در افغانستان تا حاکمیت اول طالبان در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، چند نسل از مردم این کشور راهی تبعید شدند. اکنون اما جریان این تبعید با سلطه نظامی مجدد طالبان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ بار دیگر شدت گرفته است.
برای ساکنان یک سرزمین، هر نوع کوچ و تبعیدی، چه تبعید اجباری و یا اختیاری، انتخاب سادهای نیست چنانکه سینوهه آن را به پاره شدن رگها تعبیر کرده است.
سیاست دیاسپورا
تعریف دیاسپورا به معنی پراکندگی و چندپاره شدن مردم یک سرزمین، خانوادهها و فرزندان شان، امروز با تمام جنبههای انسانی، جنسیتی، اجتماعی - قومیتی و فرهنگی برای افغانها صدق میکند.
صحنههای فرار و عملیات خروج دهها هزار انسان از فرودگاه کابل بعد از ۱۵ ماه اوت، تصویر بیسابقه از تبعید خودخواسته و تبعید اجباری مردم یک سرزمین را به نمایش گذاشت. به نظر میرسد هم طالبان و اشرف غنی و هم غربیها در ایجاد دیاسپورای جدید افغانستانی و تبعید نیروهای فعال جامعه افغانستان نقش ایفا کردند.
- داستان زایمان زیر سلطه طالبان
- "در افغانستان مترجم ارتش آمریکا بودم، در آمریکا بیخانمان شدم"
- بایدن سقف پذیرش پناهندگان به آمریکا را از ۱۵ هزار به ۶۲ هزار و ۵۰۰ نفر افزایش داد
- جنگ افغانستان؛ کانادا ۲۰ هزار پناهجوی جدید افغان را میپذیرد
سینوهه مینویسد که سربازان هورم هب، او را بر تخت روان نشاندند و با مشایعت نظامی به سرزمین تبعید بردند. او اضافه میکند که در تبعید از نظر خوراک، پوشاک و وسایل زندگی در راحتی بود اما زمینه مبارزه عملی در داخل سرزمین خودش از او گرفته شد.
"من از خاکی که رویش ایستاده بودم و رگهایم مانند درخت در دل آن خاک چسپیده بود، خودم را به زور کندم"شبیه این نوع تبعید عملا در جابجایی کلان انسانی در دوران مدرن از افغانستان صورت گرفت. تلاش غربیها برای خروج هزاران فعال اجتماعی، بخشی از زنان شاغل در رسانهها یا سازمانهای حقوق بشری، کارمندان رده بالای حکومتی، تعدادی از نویسندگان، استادان دانشگاه، شاعران، فیلمسازان و بخشی از اهالی مطبوعات افغانستان، هر چند با نام عملیات نجات بود اما میتوان آنرا به عملیات تبعید این نیروها از افغانستان تعبیر کرد. در تاریخ هیچ یک از کشورهای منطقه اتفاق نیفتاده است که دولتهای غربی، با هواپیماهای بزرگ نظامی و تجاری، فعالان اجتماعی جامعه را با این حجم وسیع خارج کنند. تبعیدیهای جدید برعکس تبعیدیهای قبلی که از مسیر طولانی قاچاق و روند طولانی پذیرش وارد غرب شدند، موفق به تبعید سریع و مستقیم شدند.
بدون تردید برای طالبان یا هر نظام سرکوبگر، تبعید بدون هزینه یا حذف اجتماعی نیروهای منتقد، آزادیخواه و کنشگر از صحنه، یک فرصت راحت برای استقرار و استمرار حاکمیتشان است.
آنچه روشن است، طالبان میخواهند یک نظام فکری یکدست و مبتنی بر شریعت دینی را پیاده کنند و در این میان، هر دیدگاه دموکراتیک میتواند راهی تبعیدگاه شود.
موج زنان تبعیدی دردوره جدید طالبان
قبلا مارک جی میلر از ادبیات تازهای به نام " زنانه شدن موج مهاجرت" در عصر جدید استفاده کرده بود که هنوز هم مورد بحث است. این موج مهاجرت به دلیل سرکوب و حذف زنان در جوامع تحت سرکوب، جنگ و معادلات سیاسی اقتصادی، دستمزد نابرابر یا خشونت علیه زنان است. جمعیت زنان در افغانستان به خصوص زنان جوان طی بیست سال اخیر رشد کرد. حالا بعد از ۱۵ اگوست و سلطه مجدد طالبان در افغانستان، بخش مهمی از زنان شهرنشین و دارای شغل و فعالیت اجتماعی، در صدد خروج از این کشور برآمدهاند. طی بیست سال گذشته صدها و هزاران زن در افغانستان در عرصههای مختلف آموزشی، اجتماعی و درمانی، نظامی و سیاسی، فرهنگی و هنری و یا در سازمانهای مرتبط با ارزشهای جنسیتی و حقوقی زنان کار و تلاش کردند.
"این جابجایی را میتوان یک نوع تبعید در دوران مدرن نامید"اینک طالبان با همان تفکر ضد زن و ضد ارزشهای دموکراتیک، دوباره به حذف اجتماعی زنان پرداختند. با این وضعیت، تبعیض و سرکوب جنسیتی توسط طالبان به موجی از تبعید اجباری جنسیتی از افغانستان به سایر نقاط جهان تبدیل شده است.
منبع تصویر،
Reuters
مهاجرت یا تبعید؟
مهاجرت گروههای انسانی در دنیا حتا اگر از روی عوامل اقتصادی باشد، بازهم دلیل نابرابری ثروت، دلیل سرکوب یا تضعیف اجتماعی را در پس زمینه خود دارد. به گفته مانوئل کاستلز، جامعه شناس معاصر، تبعید نام دیگر مهاجرت است که حکومتهای سرکوبگر و دنیای نئولیبرالیسم باعث آن هستند. کاستلز در کتاب " گسیختگی"، تبعید را دردآورترین رنج انسانی دانسته است.
تبعید اجباری و یا اختیاری معمولا به دلیل سرکوب فکر و اندیشه، سرکوب جنسیتی، سرکوب سیاسی، سرکوب قوم و مذهب یا به دلیل عدم تحمل و پذیرش افکار دموکراتیک و عدم پذیرش یک یا چند گروه اجتماعی است. از یهودیان تبعیدی در دوران هیتلر تا تبتیهای چین، فلسطینیها، کردها، ایرانیهای تبعیدی بعد از انقلاب خمینی و تبعیدیهای افغانستان بعد از کودتای تحت حمایت شوروی سابق تا اکنون، همه قربانی ستمگری، نابرابری، سرکوب و خفقان سیاسی بوده و هستند. مهاجرت یا هر نوع نجات جان از مرگ، دوری از شکنجه و تهدید نیز، برخاسته از علت سرکوبگری در یک سرزمین است که عملا باعث تبعید افراد میشود.
برتولت برشت نمایشنامهنویس و شاعریکه خود یک تبعیدی بود، از اطلاق واژه "مهاجر" برای تبعیدیهای جهان ناخشنود بود. برشت گفته بود: "چه نادرست است که ما را مهاجر نام نهادهاند! ما با طیب خاطرجلای وطن نکردیم تا وطن دیگر انتخاب کنیم بلکه ما تبعید شدگانیم. حکومتها این را بدانند که خودشان در تبعید ما نقش دارند".
"از چهل و سه سال پیش و دوران جنگ سرد میان آمریکا و شوروری سابق در افغانستان تا حاکمیت اول طالبان در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، چند نسل از مردم این کشور راهی تبعید شدند"برشت معتقد بود جهان به دلیل ستمگری، نابرابری، دیکتاتوری، جنگ و چرخه سرمایه، باعث تبعید گروههای انسانی شده است.
آیا تبعیدیها موفق به مبارزه خواهند شد؟
پاسخ به این پرسش همراه با ناامیدی و امید است. اگر دور نرویم، تجربه گروه کثیری از ایرانیان تبعید شده بعد از حکومت اسلامی آیتالله خمینی نشان داد که تبعیدیهای ایران تا هنوز موفق به تغیر بنیادی اجتماعی برای حذف نظام آخوندی نشدهاند و یا بسیاری از روزنهها برایشان بسته شد.
بیش از چهل سال است که حکومت اسلامی در ایران ریشههایش را مستحکم کرد و این در حالی است که ایرانیان تبعیدی دارای سازمانهای سیاسی و فرهنگی بسیار فعال بودند و هستند. اکنون نسل مبارز قبلی از تبعیدیهای ایران در بازنشستگی هستند. از سویی هم بخش عمده از نسل جدید کشورهای تحت ستم و سرکوب که از کودکی در غرب بزرگ میشوند یا به دنیا میآیند، دغدغه چندانی برای مبارزه به خاطرسرزمین مادری یا پدری ندارند.
ازین منظر، دورنما چندان امیدواربخش نیست.
اگر تبعیدیهای افغانستان در همین آغاز حاکمیت طالبان، بتوانند خود را برای مبارزه داخلی و بینالمللی سازماندهی کنند، امکان امید است.
از انسان تبعید شده، حق زندگی آزاد در سرزمینش گرفته شده اما حق مبارزه و اعتراض در تبعید علیه آنچه در سرزمینش جاریست برای او باقیست. این اعتراضات و مبارزات میتواند در نوع رویکرد و تصمیمگیری کشورهای آزاد و مردم آنها در قبال حاکمیت طالبان و به رسمیت نشناختن آنها تاثیرگذار باشد.
بخشی از مردم افغانستان تجربه تبعید را دارند و با پیوستن موج جدید تبعیدیها، دیاسپورای افغانستانی در دنیا بزرگترشده است. این دیاسپورا منفعل نخواهد ماند. میتوان به مبارزه فرهنگی امیدوار بود.
"اکنون اما جریان این تبعید با سلطه نظامی مجدد طالبان در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ بار دیگر شدت گرفته است"به استمرار مبارزه زنان برای برابری خواهی. به حمایت آموزشی از کودکان در داخل افغانستان.
میتوان شاهد آموزشگاههای پنهانی و زیرزمینی برای آموختنِ آنچه که در داخل ممنوع است بود. و میتوان شاهد به وجود آمدن ادبیات تبعید، موسیقی تبعید، هنر، تیاتر و سینمای تبعید بود. انسان تبعیدی در تلاش برای نقد و اعتراض بر کلیت سیستمی خواهد بود که باعث کوچ اجباری آنها شده است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران