نامه‌ای منتشرنشده از احمد شاملو به مرتضی کیوان - Gooya News

نامه‌ای منتشرنشده از احمد شاملو به مرتضی کیوان - Gooya News
گویا
گویا - ۲۱ آذر ۱۴۰۰

شرق

به مناسبت زادروز احمد شاملو ‌‌نامه‌ای منتشرنشده از احمد شاملو به مرتضی کیوان تهران ــ ۱۳۳۱/۱/۲۳
آقای کیوان عزیزم...
امروز شنبه است و من با آنکه قرار بود اکنون در راه باشم، در خانه نشسته‌ام. میتوانستم امروز را بعنوان آخرین روز اقامتم در تهران پیش شما بیایم و با شما باشم، امّا با آنکه در خانه ماندن حوصله‌ام را بکلی تنگ کرده است بخودم فشار آوردم و بیرون نیامدم... مثل اینست من خودم را محکوم کرده‌ام که در تهران رنگ خوشبختی و خوشوقتی را نبینم؛ با خودم فرض میکنم که اصولاً یک قانون فیزیکی که طبق آن هوا و محیط تهران روی اعصاب من بد عمل میکند، نمیگذارد در این شهر من راحت و بیخیال بمانم؛ و بر طبق همین «تصمیم»، با آنکه از دیشب زندگی من رنگ و جلا و راه دیگر گرفته است، امروز را هم که برای دیدن آخرین غروب تهران در این شهر مانده‌ام، کسل و افسرده و بیحوصله در خانه میگذرانم، و فقط از فردا صبح که براه میافتم، شروع میکنم که از امیدم گرمی بگیرم، و شور و شادمانی‌یی را که بالاخره بدست آورده‌ام بمصرف راه آینده‌ام برسانم.
دیشب عموی ناهید بمنزل پسرعمو آمد و تا ساعت ۱۱ صحبت کردیم. من برای چند لحظه در زندگیم آدم حسابگری شدم و تصمیم گرفتم برای باز کردن راهی که نیمی از آنرا کور کرده بودند، از حرفهایم استفاده تیشه را بکنم، و ... موفق هم شدم! ــ موفق شدم از او قول بگیرم که «از فروخته شدن برادرزاده‌اش که اینهمه باو اظهار علاقه‌مندی میکند جلوگیری کند» و او در حضور پسرعمو این قول را بمن داد، مرا بوسید، و بمن گفت آخر اینهفته برای انجام این کار سفری بآن شهر خواهد کرد...
کیوان عزیزم...

"شرقبه مناسبت زادروز احمد شاملو ‌‌نامه‌ای منتشرنشده از احمد شاملو به مرتضی کیوان تهران ــ ۱۳۳۱/۱/۲۳ آقای کیوان عزیزم.."حالا میتوانم ادعا کنم که من «آدم‌ حسابی» شده‌ام... در زندگی اگر امیدی نباشد باید فاتحه‌اش را خواند. و من تا دیشب هرگز امیدی نداشته‌ام. این زندگی، تاکنون، ستاره‌ای بوده که فروغی نداشته نمیتوانسته بدرخشد، این امیدواری مرا چنان روشن کرده است که از ابتدای فردا صبح سر پایم بند نخواهم شد.

منابع خبر

اخبار مرتبط