ثبتِ جهانی هورامان؛ یک بررسی انتقادی

ثبتِ جهانی هورامان؛ یک بررسی انتقادی
رادیو زمانه
رادیو زمانه - ۱۳ مهر ۱۴۰۰

پرونده ثبتِ جهانی هورامان در کردستان، پس از چندین سال سرانجام در روزِ پنجمِ مرداد ۱۴۰۰ به نتیجه رسید. ثبتِ جهانی منظرِ فرهنگی این منطقه شامل ۳۰۰ روستا در استان‌های کرمانشاه و کردستان در چهل و چهارمین نشستِ کمیته میراثِ جهانی یونسکو موردِ تأیید اعضا قرار گرفت.

انتشارِ این خبر، بسیاری از مردمِ منطقه و مردمِ کردستان را خوشحال کرد. تبلیغاتِ مربوط به چنین تصمیمی، از سال‌ها قبل از این در میانِ فعالانِ فرهنگی این منطقه و مسئولانِ محلی شروع شده بود. آن‌ها از مزیت‌های ثبتِ جهانی هورامان برای مردم زیاد گفته بودند. دلیلِ استقبالِ مردمی از چنین تصمیمی هم بیشتر همین تبلیغات بود.

"پرونده ثبتِ جهانی هورامان در کردستان، پس از چندین سال سرانجام در روزِ پنجمِ مرداد ۱۴۰۰ به نتیجه رسید"افکارِ عمومی از قبل برای پذیرشِ چنین تصمیمی اقناع شده بودند و از آن استقبال می‌کردند.

اما آن‌چه در میانه تبریک‌ها و شادباش‌ها برای این امر فراموش شد، ارزیابی واقع‌بینانه و همه‌جانبه از آن بود. در این نوشتار سعی می‌کنیم نشان دهیم که در حقیقت هیچ‌کس همه ماجرا را در این‌باره نگفت و درباره مزیت‌های آن، از جانبِ گروه‌های ذی‌نفع، اغراق شده است.

استدلالِ مدافعانِ ثبتِ جهانی هورامان

رونق و توسعه گردشگری و افزایشِ درآمدِ «مردم» و اشتغال‌زایی، از مهمترین نکته‌هایی هستند که مدافعانِ ثبتِ جهانی منطقه هورامان به آن اشاره کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند این اقدام باعث می‌شود گردشگرانِ بیشتری به این منطقه سفر کنند و در نتیجه با خود رونقِ اقتصادی هم می‌آورند.

از چنین منظری، زندگی مردم منطقه خودبخود پس از جهانی شدنِ محل زندگی‌شان دگرگون می‌‌شود و دورانی از رونق و رفاه برای آن‌ها آغاز می‌شود.

همچنین مطابق چنین نگاهی به این مسئله، شغل‌های خدماتی زیادی پس از این ایجاد خواهد شد و مسئله بیکاری هم حل خواهد شد.

در نهایت یکی دیگر از مهم‌ترین استدلال‌های گفتمانِ موافقِ ثبتِ جهانی هورامان این نکته است که دولت‌های عضو یونسکو خود را موظف می‌دانند که در حفاظت از این منطقه به عنوان میراثِ جهانی فرهنگی بکوشند و از آن در برابر رویدادهایی همچون جنگ، حفاظت کنند.

بررسی ادعاهای موافقان

مسئله این است که بیشترِ نکته‌هایی که موافقان و مدافعانِ ثبتِ جهانی منطقه مطرح می‌کنند، همان ادعاهایی هستند که به عنوان مثال در رابطه با سدسازی و اقداماتی شبیه به آن هم در منطقه مطرح می‌شد. پیش از آن که ده‌ها سد بر رودخانه سیروان در هورامان بسته شود، تبلیغات و هیاهوی فراوانی چه در رسانه‌های رسمی و چه در میانِ مردمِ عادی در رابطه با آن به راه می‌افتاد. گفته می‌شد که چنین اقدامی برای منطقه «توسعه» به بار می‌آورد، اشتغال ایجاد می‌کند، گردشگر جذب می‌کند و درآمدزایی دارد.

در این‌جا مسئله این نیست که تمامِ وعده‌ها و ادعاهای این‌چنینی دروغ بوده.

بلکه موضوعِ اصلی این است که این‌ها تنها بخشی از پیامدهای چنین اقدامی بوده که در یک بازنماییِ کَج و اغراق‌گونه مطرح شده است.

چشمه بل: از مکان‌های گردشگری هورامان

این درست است که پس از چنین اقدام‌هایی گردشگرانِ بیشتری به هورامان سفر کرده‌اند، اما درآمدِ حاصل از رونق تنها برای یک اقلیت شامل رستوران‌دارها، هتل‌داران و صاحبان ملک و ویلاها بوده است. «اشتغال پایدار»ی برای «مردم» منطقه در کار نبوده و هنوز هم بیشترِ آن‌ها کارگران مزدبگیرِ شهرهای بزرگِ صنعتی‌اند.

اگر به راستی اقداماتی این‌چنینی «اشتغال پایدار» به بار می‌آورد، می‌بایست دستِ‌کم اشتغال و درآمدِ ۵۰ درصد مردم منطقه را تأمین می‌کرد. درحالی‌که می‌توان تخمین زد تنها اشتغالِ ۱۰ درصد از صاحبان ملک، هتل و سرمایه در هورامان پس از ایجادِ سد و اسکله‌های قایقرانی و غیره، رونق گرفته است. زندگی بقیه مردمِ بی‌چیز پس از انجام چنین پروژه‌هایی یا تغییری نکرده یا بدتر شده. این را پرسشنامه‌هایی که برای ارزیابی تأثیراتِ اجتماعی پروژه در میان مردم منطقه توزیع شده نشان می‌دهد.

سلبِ مالکیت از مردم

پروژه‌های گسترده سدسازی در روستاهای کردستان با تبلیغ «نوسازی» و «رونق» سعی کرده‌اند مردمِ محلی را مجاب کنند که با آن‌ها همکاری کنند.

"تبلیغاتِ مربوط به چنین تصمیمی، از سال‌ها قبل از این در میانِ فعالانِ فرهنگی این منطقه و مسئولانِ محلی شروع شده بود"مثلا به آن‌ها می‌گفتند که با احداث سد، تعاونی‌های آب هم برای آن‌ها تشکیل می‌شود و مشکلات کم‌آبی‌شان حل می‌شود. بابتِ سهمیه آب در تعاونی هم پولی از آن‌ها ‌گرفتند. اما مردم و کشاورزان اکنون متوجه شده‌اند که شرکت‌های سدسازی و عواملِ آن‌ها، همان آبی را که این کشاورزان سال‌ها رایگان از آن استفاده می‌کردند، در مرحله اول مالکیت‌اش را از آنان سلب کرده‌اند و سپس به خودشان فروخته‌اند. مشهور است که یکی از کشاورزانِ به مهندسانِ شرکتهای سدسازی گفته بود: «هرچه فکر می‌کنم این کارِ شما برای ما آب نمی‌شود، اما خُب برای شما نان می‌شود.»

داوری درباره پروژه ثبت جهانی هورامان هم به همین ترتیب، تنها از روی کاغذ و با نگاه صرف به اسنادِ تدوین‌شده در این‌باره امکان‌پذیر نیست. این زندگی جاری درصدِ بالایی از مردمِ منطقه است که می‌تواند در این‌باره واقعیت را بگوید.

در چنین پروژه‌هایی معمولا عده‌ای که از قبل هم بهره‌مند بوده‌اند، منتفع می‌شوند. اما در مقابل بخشِ عمده‌ای از منابعِ جامعه محلی که پیش از این متعلق به همه مردم بود، کم‌کم به سرمایه خصوصی تبدیل می‌شود. ارزشِ مبادله بر همه چیز ـ از زمین و باغ گرفته تا فرهنگ و تاریخ ـ غالب می‌شود. سرمایه‌ خارجی واردشده به منطقه، نابرابری‌ها را تشدید می‌کند و اغلب به نفعِ بازاری‌ها، فروشندگان صنایع دستی، هتل‌داران و صاحبان رستوران‌ها و خانه‌های اجاره‌ای تمام می‌شود. در مقابل، هیچ نام و اثری از طبقه تولیدکننده در این میان نیست.

"در این نوشتار سعی می‌کنیم نشان دهیم که در حقیقت هیچ‌کس همه ماجرا را در این‌باره نگفت و درباره مزیت‌های آن، از جانبِ گروه‌های ذی‌نفع، اغراق شده است"چه تولیدکنندگان صنایع‌دستی، چه بناها و کارگرانی که معماری خاصِ منطقه را آفریده‌اند و چه آن‌هایی که خوراکی‌های محلی را می‌پزند و روانه بازار می‌کنند. این در حالی است که عاملانِ واقعی و اصلی جذبِ گردشگر، این قشر هستند. آن‌ها هستند که معماری پلکانی و سنگی منطقه را شکل بخشیده‌اند، آن‌ها صنایعِ دستی جذاب و متفاوت را تولید کرده‌اند، آن‌ها باغ‌ها و مکان‌های توریستی را ساخته‌اند و خلاصه هر آن‌چه در منطقه برای رفاه حال گردشگران ساخته شده، محصولِ کارِ آن‌ها است.

روستای گردشگری «هجیج» در استان کرمانشاه: استقبالِ گردشگران

 اما تجربه نشان داده که معمولا در داستانِ رونق و توسعه اشتغال و چنین مواردی، آن‌ها طرفِ بازنده هستند و این قشرِ متوسطِ نوپدیدِ بازاری ـ خدماتی است که دستِ بالا را دارد.

افزایشِ گردشگر در منطقه درآمدزایی به دنبال دارد. اما نه برای تولیدکننده صنایع دستی، بلکه برای فروشنده آن، نه برای کارگران ِ ساخت و ساز، بلکه برای هتل‌دارانی که این کارگران را به کار گرفته‌اند، و نه برای آنانی که حقیقتا دغدغه هنر و فرهنگ را دارند، بلکه برای آنانی که فرهنگ و هنر را همچون کالایی به گردشگران می‌فروشند.

ثبتِ هورمان و مردمِ متمایز

ثبتِ جهانی هورامان برای مثال نمی‌تواند کوچک‌ترین تغییری در وضعیتِ کولبرانِ این منطقه ایجاد کند. به همین دلیل هم هست که غالبا قشرهای پایین و مزدبگیر، به نسبت طبقه متوسط و بالا، رغبتِ کمتری به چنین پدیده‌هایی نشان می‌دهند، چون می‌دانند که سهمی از آن ندارند و برای آنان چیزی برای افتخار کردن به آن وجود ندارد.

در ارزیابی‌های این‌چنینی باید همه واقعیت را گفت و چنین پروژه‌هایی را همچون نردبانِ خوشبختی برای همه مردم منطقه تلقی نکرد.

گردوی مرغوبِ باغبانانِ هورامان از جمله سوغات‌های این منطقه است

مدافعانِ ثبتِ جهانی به این دل خوش کرده‌اند که در زمان‌های جنگ، دولت‌ها متعهد به حفاظت از هورامان خواهند بود. در حالی‌که تجربه نشان داده در مواقعی که تضادهای میانِ دولت‌ها به سطحی برسد که به جنگ ختم شود، چنین تعهدها و سندهایی، کاغذ‌باطله‌هایی بیش نیستند و اتفاقا اولین جایی که همیشه از جنگ آسیب دیده و خواهد دید، منطقه مرزی است که هورامان هم جزوی از آن است.

مسئله در واقعیت این است که امروزه منافعِ بخشی از «فروشندگانِ کالای فرهنگ و تاریخ» و بازاریان و صاحبانِ ملک در هورامان، به تحققِ پروژهایی نظیرِ ثبتِ جهانی و امثالِ آن پیوند خورده است. آن‌ها بیشترین تأثیر را در تقویتِ چنین روندهایی و البته جا انداختنِ آن به عنوان «منفعتِ همگانی» مردم هورامان داشته‌اند. پشتیبانی آن‌ها از دیده شدنِ مظاهرِ فرهنگی منطقه هم نه ناشی از دغدغه فرهنگی واقعی، بلکه به دلیل نقشی است که فرهنگ و هنرِ منطقه در جذبِ توریست و درآمدزایی برای آن‌ها دارد. این، آن بخشی از داستانِ «ثبت جهانی هورامان» است که گفته نشده است.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط