روایت نادر سلیمانی از مصائب آبادان و خرمشهر/ من خجالت می‌کشم!

روایت نادر سلیمانی از مصائب آبادان و خرمشهر/ من خجالت می‌کشم!
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱ خرداد ۱۴۰۱

نادر سلیمانی بازیگر جنوبی سینما و تلویزیون ایران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وضعیت این روزهای «خرمشهر» در آستانه چهلمین سالگرد فتح این شهر گفت: زادگاه من خوزستان و شهر آبادان است. هم قبل از جنگ آنجا بوده‌ام و هم حین جنگ؛ انگار آبادان و اساساً کل خوزستان بعد از جنگ فراموش شده‌اند. این یک واقعیت است که سال‌هاست آن را تکرار می‌کنیم و به شخصه دیگر خجالت می‌کشم از تکرار این حرف‌ها. باید به خوزستان برسید. هر جا بحث می‌شود بحث آن را پیش می‌کشم تا این سوال را مطرح کنم؛ چرا واقعاً کسی به داد خوزستان نمی‌رسد؟

وی افزود: آب شیرین خوزستان بعد از جنگ شور شد.

"نادر سلیمانی بازیگر جنوبی سینما و تلویزیون ایران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وضعیت این روزهای «خرمشهر» در آستانه چهلمین سالگرد فتح این شهر گفت: زادگاه من خوزستان و شهر آبادان است"مردم با سختی بسیار با کمک دستگاه‌های آب شیرین‌کن که امروز در خانه بسیاری از تهرانی‌ها هم هست، آب خود را شیرین می‌کنند! آن هم از وضعیت حاصلخیزی آب آن مناطق که دیگر آبی وجود ندارد. آن هم از دامپروری که گاومیش‌های بسیاری به واسطه گرما در آن منطقه تلف شدند و گوسفند چندانی هم دیگر باقی نمانده است. اگر به غیرت و همت مردم خوزستان نگاه کنید، خواهید دید که با وجود تمام این سختی‌ها دارند در این منطقه زندگی می‌کنند.

سلیمانی ادامه داد: من سال گذشته تابستان به آبادان رفتم و دیدم کارگران شرکت نفت با دوچرخه می‌آیند و از گرما، خیس عرق شده‌اند. شاید کسی بگوید او کارگر است و باید این کار را انجام دهد اما سوال من این است که آیا قانون کار در خوزستان به درستی اجرا می‌شود؟ همان زمان درجه حرارت مطابق دماسنج ماشین من ۶۲ درجه بود! در این دما کارگر نباید کار کند اما به دلیل اینکه مشکلی پیش نیاید، دمای رسمی را ۳۸ درجه اعلام می‌کردند! من واقعاً کاری به اعتراضات معترضان ندارم، حرفم این است شما چه به ازای این حجم از منابع غنی از نفت و خاک تا آب و خرما که از این منطقه حاصل می‌شود، چه چیزی به این مردم داده‌اید؟ در ازای این همه لطف مردم که در این گرما دارند زندگی می‌کنند، چه عایدی برایشان حاصل شده است؟ بروید خرمشهر بعد از جنگ را از نزدیک ببینید. دو بخش دارد؛ بخشی که کامل رها شده و بخش دیگر هم خیلی خیلی معمولی رسیدگی می‌شود.

زمستان که می‌شود آب و لجن بالا می‌زند، مردم هم هرچه اعتراض می‌کنند، هیچ گوش شنوایی نیست. هر بار که سیل می‌آید شرایط همین‌گونه است.

این بازیگر با اشاره به حضور یک ماهه خود در ایام سیل در خوزستان در این منطقه گفت: من خجالت می‌کشم از بس اعلام کرده‌ام که آقا به این مردم رسیدگی کنید. نمی‌دانم واقعاً خواب هستند؟ واقعاً وضعیت آبادان و خرمشهر باید این باشد؟ آبادان عروس ایران بوده اما امروز تبدیل به گندآب شده است که همه مدل موش در آن زندگی می‌کند! این‌ها دروغ نیست، من عمرم را در این شهر گذرانده‌ام و خاطرم هست در آنجا خبری از پشه و مگس هم نبود، امروز جوب‌های آن تبدیل به نیزار شده است! سطل‌های زباله را هم جمع کرده‌اند! ۳۰ سال است که جنگ تمام شده، دیگر کی قرار است این مسائل را اصلاح کنید؟ دل‌تان فقط به رنگ کردن جدول خیابان‌ها در آستانه عید خوش است؟ اینجا تبدیل به یک شهر بی‌قاعده شده است!

وی با مرور مفصل بخش‌هایی از مصائب زندگی روزمره مانند گردوغبار غلیظ هوا در شهرهای جنوب به ویژه آبادان و خرمشهر، گفت: مگر می‌شود بچه‌های خوزستان، خوزستان را رها کرده باشند؟ دست و پای همه آن‌ها را می‌بوسم چه آن‌ها که رفتند و شهید شدند و چه آن‌ها که ماندند و مقاومت کردند. دوست ندارم حرف‌هایم رنگ و بوی سیاسی پیدا کند. حرفم این است که دل همه ما باید برای این شهرها بسوزد، هم مردم و هم مسئولان.

"هم قبل از جنگ آنجا بوده‌ام و هم حین جنگ؛ انگار آبادان و اساساً کل خوزستان بعد از جنگ فراموش شده‌اند"من نمی‌دانم کی می‌خواهیم متوجه شویم اینجا زادگاه ماست. اگر گردوغبار در چشم فرزند ما می‌رود و آب و برق نداریم، باز هم ما باید به مسئولان گوشزد کنیم که دارید چه می‌کنید؟

سلیمانی درباره نقش سینما در ادای دین به مردم خوزستان هم بیان کرد: چه ادای دینی به این مردم عزیز کرده‌ایم؟ چندی پیش برای بازی در فیلم «آبادان یازده ۶۰» لوح تقدیری به من دادند اما ما هنوز صفریم در برابر این دینی که بر گردن داریم. بخش مهمی از تاریخ ما جنگ بوده است و نمی‌توانیم آن را کتمان کنیم. ما در این جنگ آدم‌هایی متفاوت از شهرهای متفاوت داشتیم که به همین شهر ما آمدند و جان‌شان را برای ایران دادند. جنگ که کار چهار نفر نبوده است، میلیون‌ها نفر در این زمین جنگیده‌اند، تاریخ هر کدام را می‌توانیم بیرون بکشیم تا ببینیم چه رشادت‌هایی داشته‌اند.

از همه این قهرمانان می‌توان فیلم‌های خیلی خوبی ساخت، اما چرا نمی‌شود؟ مگر رمان و ادبیات جز این کار را می‌کند؟

وی تأکید کرد: مگر می‌شود بگوییم ظرفیت پرداختن به جنگ و آدم‌هایش تمام شده است؟ هر یک جفت چشمی که جنگ را دیده‌است، یک فیلم است. ای کاش عده‌ای بودیم که می‌توانستیم این مشاهدات را جمع کنیم. شهید جهان‌آرا دست خالی می‌جنگید. پرداختن به همین واقعیت‌ها مگر ظرفیت نیست؟ چرا مدام می‌گویند ما ساخته‌ایم؟ بیایید پای تک‌تک خاطرات بچه‌های جانباز در خانه‌های جنوب بنشینید تا بفهمید هنوز هیچ چیز نساخته‌اید! شما تنها یک نما یا یک فریم از یک فیلم را تصویر کرده‌اید.

سلیمانی که سیمرغ بهترین بازیگری خود برای فیلم «ضد» را در اختتامیه جشنواره فجر به مادران شهدا تقدیم کرد گفت: من آن جایزه را به مادران شهدایی تقدیم کردم که خارج از فضای جنگ و به دست منافقین شهید شدند. این وظیفه من است.

"این یک واقعیت است که سال‌هاست آن را تکرار می‌کنیم و به شخصه دیگر خجالت می‌کشم از تکرار این حرف‌ها"بی‌گناهانی در این ماجراها شهید شدند که قربانی تروریسم شدند و واقعاً وظیفه داشتم به آن‌ها ادای دین کنم. آن جایزه را با تمام قلبم به این مادران اهدا کردم و به این کار افتخار می‌کنم.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۷ فروردین ۱۴۰۱