گزارشی از نقض حقوق همجنسگرایان و دوجنسگرایان در ایران
خانه > دگرباشان جنسی > گزارشی از نقض حقوق همجنسگرایان و دوجنسگرایان در ایران
- تاریخ : ۱۴۰۰/۰۴/۲۲
- دسته : دگرباشان جنسی
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۰۰۰۴۲۲۷۴۶
گزارشی از نقض حقوق همجنسگرایان و دوجنسگرایان در ایران
خبرگزاری هرانا – سه شهروند همجنسگرای ساکن ایران طی گفتوگویی از مشکلات خود در جامعه و خانواده سخن گفتهاند. این شهروندان تجربه خشونت کلامی و جسمی را به واسطه گرایش خود به همجنس و به دنبال ناآگاهی جامعه در این خصوص داشتهاند. یکی از آنان با ابراز نگرانی از شرایط قانونی کشور به دنبال راهی برای مهاجرت است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از انصاف نیوز، سه شهروند همجنسگرای ساکن ایران طی گفتوگویی از مشکلات خود در جامعه و خانواده سخن گفتهاند.
سعید که حدودا ۳۲-۳۳ ساله است میگوید در دوران دبستان تاحدودی متوجه شده که گرایش جنسیاش به سمت همجنس است؛ در یکی از روستاهای اطراف لرستان و در خانوادهای با وضعیت اقتصادی بد زندگی میکند میگوید ۵ برادر دارد که همگی مانند خانوادهاش به شدت مذهبی هستند، تفکرات مردسالارانهای دارند و بخاطر چنین ویژگیهایی نمیتواند با برادرانش راحت باشد. او میگوید خانوادهاش هرگز از این موضوع مطلع نشدند.
اما مهسای ۱۹ ساله -ساکن تهران- که در ۱۶ سالگی متوجه گرایشات متفاوت خود شده است موضوع را با مادرش درمیان گذاشته اما منجر به برخوردی شده که از توضیح آن سرباز میزند و فقط تاکید میکند که «مادرم برخورد بسیار بدی داشت».
محمد ۳۸ ساله هم در ۲۵ سالگی متوجه گرایش خود شده است و زمانی طولانی را به انکار گذرانده است، در خانوادهای مذهبی زندگی میکند که تاکنون از گرایش جنسی او مطلع نشدهاند: «دریک خانواده مذهبی به دنیا اومدم و عملا شرایطی وجود نداره که بتونم باهاشون درمیون بگذارم، خیلی بیشتر از مذهب، درواقع این فرهنگ ناموس پرستی و یا سنتی و مردسالاره ما هست که مشکل آفرینه…. تعداد محدودی از دوستان نزدیک و همسن خودم هستند و طبیعتا اولش شوکه شدن و سوالهای عجیب و غریب و گاها توهین آمیز میپرسیدند که البته از عدم اطلاعشون هست و من حق میدادم.»
سعید در توضیح اولین مواجههی خود با این تعریف میکند: «در دوران دبستان -چون باهوش هم بودم- پدرم من رو به یک مدرسهی غیرانتفاعی در محلهای متمولنشین از شهرستانمون ثبت نام کرد.
"این شهروندان تجربه خشونت کلامی و جسمی را به واسطه گرایش خود به همجنس و به دنبال ناآگاهی جامعه در این خصوص داشتهاند"اونجا احساس کردم که به دوستم گرایش خاصی دارم و دوستم هم خیلی با من صمیمی بود؛ ولی از گرایشم اطلاعی نداشت و هرگز هم به اون چیزی بروز ندادم.
یکروز دوستم رو دعوت کردم که وقتی دید وضعیت خونهمون فقیرانهست و فاصلهی زیادی باهم داریم ارتباطش رو با من قطع کرد که ضربهی روحی شدیدی برام بود، اونهم در دوران ابتدایی. مدرسهام رو دوباره تغییر دادم و به پایین شهر اومدم. دچار افسردگی و اضطراب شده بودم چون نمیتونستم قضیه رو بگم و برای خودم هم قابل درک نبود. هنوز فرهنگ مشاوره جا نیفتاده بود و کمکهای اینچنین نمیتونستم بگیرم.
دوران دبیرستان بسیار وحشتناک بر من گذشت. خشونتهای جنسی نسبت به کسانی که مثل من بودن ولی نتونسته بودن محافظهکار باشن رو در مدرسه شاهد بودم.
این موضوع باعث میشد تشویش بیشتری داشته باشم.
در دوران خوابگاه به مرور عاشق یکی از همخوابگاهیهام شدم و اون هم فهمید. هم اتاقی شدیم و بالاخره اونجا بدون اینکه کسی بفهمه وارد مسائل و رابطهی جنسی هم شدم. ولی بعدا فهمیدم کسی که به او خیلی نزدیک شده بودم و دوستش داشتم، فقط بخاطر نیازهای جنسیاش با من بود و بین دخترای دانشگاه دوست دختری هم داشت. این باعث شد شکست عشقی شدیدتری با ضربهی بیشتر هم بخورم؛ چون دیگه رابطهی جنسی رو تجربه کردم. تمام اینها باعث شد که خیلی منزویتر بشم و به جامعه هم بیاعتماد بشم.»
مهسا میگوید در آن سن و سال خیلی علاقه داشته تا درمورد پارتنرش با کسی یا کسانی صحبت کند و همه بفهمند، به همین خاطر سعی میکرده به دوستانش بگوید، اما در میان اقوام تنها با یک نفر این موضوع را در میان گذاشته است.
سعید اما میگوید: «بخاطر محیط فقیری که در اون هستم -هم به لحاظ مالی و هم فرهنگی- واکنشها به این مسئله احتمالا خیلی بده و به احتمال زیاد در صورت فهمیدن با الفاظی مثل لواطکار، مفعول و… من رو مورد خطاب قرار میدن و اعتماد بنفسم بیش از این خرد خواهد شد؛ به همین خاطر ترجیح دادم که کسی ندونه.»
سعید تجربهی تلخی از این گونه برخوردها دارد: «از نزدیکترین آدمهایی که به اونها اعتماد کردم ضربه خوردم و پس از جدایی بدترین تحقیرها و توهینها را از همونها شنیدم.
"دچار افسردگی و اضطراب شده بودم چون نمیتونستم قضیه رو بگم و برای خودم هم قابل درک نبود"من رو مفعول میخواندند و با الفاظ خیلی خیلی بدی خطاب میکردن. اینها باعث شد که بیشتر و بیشتر احساس ترس کنم نسبت به دنیای اطرافم. هیچ قانون و حقوقی هم از امثال من دفاع نمیکنه چون این مسئله لواط خوانده میشه. شرعا و عرفا هم قابل پذیرش برای مردم ایران نیست؛ خصوصا غرب کشور که من ساکن آن هستم. خانوادههایی هم که این مسئله رو میپذیرند انگشتشمارند و از نظر مالی و فرهنگی در سطح خیلی بالایی هستند.»
مهسا هم تابحال به لحاظ فیزیکی برخورد خشونت آمیزی را تجربه نکرده اما میگوید به کرات شنیده است که «نجس است چون به دیگر دختران هم نگاه جنسی دارد» و همین نوع ادبیات و رفتار بسیار آزارش داده است.
او میگوید اما بیشترین هراسش از این است که نزدیکانش پس از در جریان قرار گرفتن به مخالفت شدید بپردازند، تصور کنند که او دچار مشکلی است و مجبور به مراجعه به پزشکش کنند.
همچنین میگوید که «گمان میکنم خانوادهام بخاطر آبرو ممکن است دست به کاری بزنند که دیگر من را نداشته باشند و فقط میخواهند به هر قیمتی دیگر چنین احساسی نداشته باشم».
محمد میگوید اگر خانوادهاش متوجه شوند احتمالا برخورد تندی نخواهند داشت اما احتمال میدهد که طردش کنند: «مطمئنا بشدت ناراحت و افسرده میشن و شاید من رو از خونه بیرون کنن.»
او که ساکن تهران است برخلاف سعید خشونتی از پارتنرهای خود ندیده است و میگوید: «از سوی پارتنرهای خودم خشونتی ندیدم، در هر گروهی از انسانها، آدم خوب و بد وجود داره، اما اکثر همجنسگرایان به خصوص مرد در جامعه ما، آرام، سر به زیر و درد کشیده هستند و فقط و فقط یک زندگی ساده و آرام را میخواهند و نه هیچ چیز دیگه…»
محمد که دیر گرایش خود را پذیرفته است تجربهی یک زندگی زناشویی ناموق را هم پشت سر گذاشته است: «از بچگی علاقه به تشکیل خانواده و زندگی مشترک داشتم و با اینکه چنین احساساتی داشتم اما خودم رو به شدت سرکوب و انکار میکردم. در ۱۹ سالگی ازدواج کردم و صاحب یک فرزند شدم، همسرم متوجه نشد اما کم کم با ادامه زندگی احساسات من نسبت به همجنس و درواقع عدم داشتن یک رابطه عاطفی و جنسی درست که ارضا کننده من باشه، باعث شد رابطه من و همسرم روز به روز سردتر و سردتر بشه…تا به طلاق برسه. یکی دوبار متوجه شد و من شدیدا انکار کردم اما در روزهای پایانی زندگی به برادرهایش موضوع رو گفت و آنها هم دو بار من رو به قصد کشت کتک زدن و تهدید به قتل کردن.»
سعید پس از چندین شکست در روابط خود میگوید که هیچ رابطهی دائمی برای خود متصور نیست: «رابطهی باثبات و دائمی برای خود متصور نیستم، نه ازدواجی درکاره و نه سندی؛ آنچه هست روابطی برای ارضای نیازهای جنسیه، اونهم پنهانی و در خفا که با مشکلات عدیدهای مواجه میشه.»
او میگوید دیگر موضوعی که باعث وحشتش میشود مسئلهی سربازی است: «از مسائلی است که کاملا فکر کردن به اون وحشتزدم میکنه. چون سربازی مثل دانشگاه نیست که محیط فرهنگی و در جهت رشد شخصیت باشه. محیط کاملا نظامی و متفاوته و رفتارهای مردسالارانه میطلبه که میترسم در اون فضا در موضع ضعف قرار بگیرم و مورد سوءاستفادهی روانی قرار بگیرم.
"خشونتهای جنسی نسبت به کسانی که مثل من بودن ولی نتونسته بودن محافظهکار باشن رو در مدرسه شاهد بودم"اینها چیزهاییه که من رو میترسونه.»
با آنها از سرنوشت علیرضا -جوان همجنسگرای اهوازی- که چندی پیش به دست خانوادهاش بشکلی فجیع به قتل رسید حرف میزنم؛ محمد میگوید شاید اگر در تهران بود این اتفاق رخ نمیداد: «خیلی ناراحت شدم و به این فکر میکنم که باز شرایط من که در تهران زندگی میکنم به مراتب بهتر از دوستانی هست که در شهرستانها زندگی میکنند.
به این فکر کردم که شاید اگر علیرضا در ایران زندگی نمیکرد آیا هرگز چنین بلایی به سرش میومد؟»
سعید که در استان هم مرز علیرضا زندگی میکند اما نگران دچار شدن به همین سرنوشت است: «بعد از کشته شدن علیرضا توسط خانوادش، چون اهواز بنوعی همسایهی استان ماست و شباهتهای فرهنگی هم وجود داره، و من هم یکسری برادر دارم و پدری که همگی افکاری کاملا مذهبی دارن، و رفتارهای مردسالارانهی غلیظ، طبیعتا شنیدن اون خبر برام ترس و وحشتی عمیق ایجاد کرد که نکنه دامنم رو بگیره.»
محمد درمورد رویکرد جامعه به این موضوع میگوید: «متاسفانه در جامعه ما همجنسگرایی رو با تجاوز و انواع و اقسام کارهای عجیب و غریب اشتباه میگیرن، منم یکی از مردم شهر هستم که اتفاقا معتمد دوستان و محلهام، مسلمانم و تا جایی که درتوانم باشه عباداتم رو به جا میآرم، شغل سادهای دارم و با همهی مردم شهر در ارتباطم، من فقط از بدو تولد میل جنسی و کشش عاطفیم به همجنسم بوده و نه هیچ چیز متفاوت دیگهای! همجنسگرایی انتخابی نیست، که اگر انتخابی بود ما هرگز انتخابش نمیکردیم تا بتونیم در این کشور راحت زندگی کنیم….»
مهاجرت موضوعی است که خیلی از همجنسگرایان به آن فکر میکنند، سعید میگوید: «مهاجرت مدام در ذهنم بوده. مدام با خودم میگم کاش من ایران دنیا نمیاومدم و کاش در این کشور نبودم و اگر پولی داشتم حتما از ایران میرفتم. این محیط برای من بسیار ترسناکه.»
محمد اما اینچنین مطمئن درمورد رفتن سخن نمیگوید؛ میگوید دوست دارد در کشور خودش و کنار خانواده و فرزندش باشد؛ علیرغم این موضوع او هم بارها به مهاجرت فکر کرده است.
مهسا اما رفتن و تنها زندگی کردن حتی در مخیلهاش هم نمیگنجد؛ میگوید که تابحال به مهاجرت یا رفتن فکر نکرده چون به شدت از تنهایی و ترک خانواده و عزیزانش هراس دارد. و دو-سه بار تاکید میکند که «من شجاعت تنها زندگی کردن را ندارم».
از میان این سه تنها محمد است که به تراپیست مراجعه میکند و تجربهی مثبتی برایش بوده است.
در ادامه این گزارش دکتر بهنام اوحدی سکس تراپیست، روانپزشک و رواندرمانگر ضمن غیرعلمی خواندن درمانهای اصلاحی گفته است: «نکتهی دیگری که لازم میدانم در اینجا اشاره کنم این است که ما شیادانی در جامعهمان داریم که ۱۰ سکهی بهار آزادی از خانوادهها میگیرند و قول میدهند که «ما با هیپنوتیزم آنها را درمان میکنیم» و بعد میگویند که ما تلاش خود را کردیم و مراجعکننده همکاری نکرد!» رواندرمانی برای تغییر گرایش جنسی و هویت جنسی وجود ندارد.
به این نوع درمان میگویند conversion therapy که در کشورهای پیشرفتهی دنیا ممنوع است چون باعث خودکشی دهها هزار نفر از اقلیتهای جنسی و جنسیتی شده است و موجب اقدام به خودکشی صدها هزارنفر از آنها.»
قوانین در ایران نه تنها در خدمت حمایت از حقوق این اقلیت ها در ایران نیست بلکه در نقطه مقابل به سلاحی مرگبار علیه آنان تبدیل شده است، بعنوان مثال در فصل اول باب دوم قانون مجازات اسلامی رابطه جنسی رضایتمندانه با همجنس بزرگسال جرمانگاری شده و در صورت اثبات، مجازاتهایی از شلاق تا اعدام را برای افراد پیشبینی کرده است. هرانا ۱۷ ماه مه امسال همزمان با روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی، ترنس ستیزی و دوجنسگراستیزی گزارشی اجمالی از نقض حقوق جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی در ایران در بازه زمانی یکساله اخیر به همراه مشخصات شماری از افراد و یا موسسات ناقض حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی که توسط دادگستر، بانک اطلاعاتی جامع ناقضان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده، منتشر کرد.
مطالب مرتـبط
- تحت عنوان “ترویج همجنسگرایی”؛ بازداشت یک شهروند به اتهام افساد فی الارض در تهران
- سازمان عفو بین الملل خواهان برقراری عدالت در خصوص قتل علیرضا فاضلی منفرد شد
- از احضار تا تهدید؛ فشار نهادهای امنیتی بر اعضای جامعه اقلیتهای جنسی ایران
- نود و هفتمین شماره از ماهنامه خط صلح منتشر شد
- بیمه ها در ایران از “عمل تغییر جنسیت” حمایت نمی کنند
برچسب ها: اقلیت های جنسی حقوق همجنسگرایان دوجنسگرایان همجنسگرا همجنسگرایان
بدون نظر
نظر بگذارید
.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران