قسمت صد و یک صداقت سیز
سریال صداقت سیز قسمت صد و یک 101Sedaghatsiz Serial Part ۱۰۱
ولکان با آسیه تماس میگیرد و از او میپرسد آیا با آراز صحبت کرده؟ آسیه میگوید هنوز صحبت نکرده. ولکان عصبی میشود. آسیه از او میخواهد که دخالت نکند و میگوید به خودش مربوط است که چه کاری میخواهد بکند، سپس تلفن را قطع میکند. او به یاد میآورد شبی که ولکان پیشش رفته بود مدارک آراز را نشان داده بود و گفته بود او یک برنامهنویس است و در تمام مصاحبههایش همسرش کنارش بوده و عکس زن را هم نشان آسیه داده بود.
لیلا به خانۀ درین میرود.
" سریال صداقت سیز قسمت صد و یک 101Sedaghatsiz Serial Part ۱۰۱ ولکان با آسیه تماس میگیرد و از او میپرسد آیا با آراز صحبت کرده؟ آسیه میگوید هنوز صحبت نکرده"گونول هم آنجاست. لیلا داخل میرود و با دلخوری از درین بهخاطر اینکه به او در مورد آراز دروغ گفته بود گلایه میکند. درین اول انکار میکند و میگوید از بودن آراز در تکیرداغ خبر نداشته. اما لیلا میگوید بهخوبی میداند که درین از رابطۀ آراز و همسر سابق شوهرش خبر داشته. درین میگوید آراز حافظهاش را از دست داده و او هم میخواست لیلا را پیدا کند تا موضوع را به او بگوید اما این کار برایش سخت بود و منصرف شد.
درین سعی دارد لیلا را قانع کند که بیخیال آراز شود اما لیلا میگوید کوتاه نمیآید و چیزی که مال اوست را پس میگیرد، سپس میرود. گونول از اینکه درین دوباره به او دروغ گفته با او بحث میکند.
جاویدان به رستوران میرود و هالوک و زن وکیل را با هم میبیند. او با گونول تماس میگیرد اما گونول جواب نمیدهد. جاویدان به سمت میز هالوک میرود.
"آسیه از او میخواهد که دخالت نکند و میگوید به خودش مربوط است که چه کاری میخواهد بکند، سپس تلفن را قطع میکند"هالوک زن را وکیل طلاق معرفی میکند و جاویدان شوکه میشود و خداحافظی میکند و از دور پنهانی از آنها عکس میگیرد. غدیر با دریا تماس میگیرد و دریا بهخاطر دروغگویی او و درست کردن دردسر با او دعوا میکند و تلفن را قطع میکند.
آسیه در بیمارستان یادش میآید که شب گذشته ولکان گفته بود زن آراز را در خیریه دیده بود و بعد عکس لیلا و اراز را که خدمتکار هتل برای ولکان فرستاده بود را به آسیه نشان داده بود. لیلا برای معاینه به بیمارستان پیش آسیه میآید و میگوید حس میکند حالش خوب نیست. آسیه با دیدن لیلا جامیخورد اما چیزی به روی خودش نمیآورد.
او لیلا را معاینه میکند و برای او آزمایش خون مینویسد. لیلا که آسیه را زیرنظر دارد شمارۀ او را برای مواقع ضروری میگیرد و کارت خودش را هم به آسیه میدهد و میرود.
غدیر به بیمارستان میرود و دریا را هنگام خروج میبیند و میخواهد با او صحبت کند. دریا با عصبانیت میگوید حاضر نیست با غدیر صحبت کند و میید بهخاطر دروغ او و نرسیدن سفارشها نزدیک بود یک نفر بمیرد. غدیر عذرخواهی میکند و میگوید توضیح میدهد اما دریا به او گوش نمیدهد و میرود.
"او به یاد میآورد شبی که ولکان پیشش رفته بود مدارک آراز را نشان داده بود و گفته بود او یک برنامهنویس است و در تمام مصاحبههایش همسرش کنارش بوده و عکس زن را هم نشان آسیه داده بود"
علی و دمیر به خانۀ گونول میروند و گونول در حال نصیحت کردن آنهاست. درین پیش آنها میآید و به علی میگوید شنیده مادرش دوست پسر دارد. علی میگوید این موضوع تمام شده، سپس میگوید ولکان در نزدیکی خانۀ آنها خانهای اجاره کرده. درین با شنیدن این شوکه میشود و حرص میخورد. او به حیاط میرود و با گورسال تماس میگیرد و از اینکه به او دروغ گفته بود با او دعوا میکند.
جاویدان عکس هالوک با آن زن را برای گونول ارسال میکند و گونول با دیدن عکس عصبی میشود. درین پیش علی و دمیر برمیگردد و بحث رفتن به انگلستان را بازمیکند و به آنها میگوید برایشان یک مدرسۀ خوب پیدا میکند. وکیل آراز با او تماس میگیرد و خبر میدهد که پروندۀ طلاق را باز کرده. آراز خوشحال میشود و با آسیه تماس میگیرد. او به آسیه میگوید برایش سوپرایز دارد و از او میخواهد به آدرسی که میگوید بیاید.
"لیلا داخل میرود و با دلخوری از درین بهخاطر اینکه به او در مورد آراز دروغ گفته بود گلایه میکند"
هالوک با ولکان قرار میگذارد و به او وعدۀ پول و خانه و ماشین میدهد تا حضانت زینب را به درین بدهد و درخواست حضانت ندهد. ولکان میگوید بچههای او خریدنی نیستند. ولکان به خانه میرود. درین حاضر شده و در حال بیرون رفتن است و سعی دارد به ولکان بیاعتنایی کند و حسادت او را برانگیزد. ولکان با تعجب به رفتارهای درین نگاه میکند.
آسیه حاضر میشود و به خانۀ آراز میرود. آراز به او میگوید آنجا خانۀ پدریاش است و بعد شروع به تعریف در مورد زندگیاش میکند و میگوید در کودکی پدر و مادرش در اثر آتشسوزی فوت کردهاند و او بعداً بههمراه خانوادۀ عمویش به انگلیس رفت.
غدیر مدام با آراز تماس میگیرد اما آراز جواب نمیدهد. او به آراز پیغام میدهد که لیلا سوار هواپیما نشده. آراز تلفنش را نمیبیند.
"اما لیلا میگوید بهخوبی میداند که درین از رابطۀ آراز و همسر سابق شوهرش خبر داشته"آراز آسیه را سر میز شام میدهد. او با مقدمهچینی توضیح میدهد که اخیراً همهچیز را به یاد آورده اما بهخاطر حل کردن بعضی مسائل منتظر بود تا بعداً همهچیز را به آسیه بگوید. او میگوید متأهل است. آسیه با خونسردی میگوید میداند و ولکان به او گفته بود و همچنین همسر آراز امروز به دیدن او آمده بود. آراز شوکه میشود.
همانموقع صدای ماشین میآید. آسیه قبل از رفتن پیش آراز به لیلا پیغام داده بود و گفته بود به آدرسی که میگوید بیاید. آسیه دم در میرود و آن را باز میکند. او به لیلا خوشامد میگوید و از خانه خارج میشود.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران