قسمت سیصد و چهل و دو گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال گودال قسمت سیصد و چهل و دو 342Çukur Serial Part ۳۴۲

گودال ۱۲۱-۱

یاماچ افسون را به خانه جومالی می برد. وقتی همه خواب هستندف افسون که نیاز به دارو دارد شبانه بدون این که کسی متوجهش بشود، به داروخانه می رود و مسئول انجا دارو می خواهد. دختر جوان می گوید که نمی تواند بدون نسخه به او دارویی بدهد و افسون مضطرب می شود و خودش را به غش می زند. وقتی مسئول آنجا بالا سرش می رود، افسون با کپسول آتش نشانی توی سر او می زند و هرچه لازم دارد برمیدارد.

صبح ماسال، یاماچ را از خواب بیدار می کند.

"   سریال گودال قسمت سیصد و چهل و دو 342Çukur Serial Part ۳۴۲ گودال ۱۲۱-۱یاماچ افسون را به خانه جومالی می برد"ماسال از او می پرسد که کیست؟ یاماچ با مهربانی می گوید: «من باباتم. » ماسال خوشحال می شود و می گوید: «بابا هم مثل مامانه اما مرده. »

سحر و اممی و علیچو و اجویت با هم در یک خانه هستند. علیچو خیلی غمگین است و دلش برای خانه و وسایلش تنگ شده. سحر می گوید: «من کتاب ها و چرخ دستیتو از قبل یه جا قایم کردم.

» علیچو خیلی خوشحال می شود و همراه اجویت و چرخ دستی اش به محله می روند و ناگهان متوجه بالای پشت بام خانه ای افسون را بیهوش می بینند.

یاماچ نگران افسون است و خبری از او ندارد. همان موقع علیچو پیشش می رود و جایی که افسون را دیده به او نشان می دهد. یاماچ سراغ افسون که خمار است می رود و چند بار آرام به صورتش می زند تا به هوش بیاید. افسون چشمانش را باز می کند و به او پرخاش می کند.

"وقتی همه خواب هستندف افسون که نیاز به دارو دارد شبانه بدون این که کسی متوجهش بشود، به داروخانه می رود و مسئول انجا دارو می خواهد"یاماچ به ارامی می گوید: «فقط میخوام ببرمت خونه. »

وارتلو همراه پسرش ادریس جونیور به محله می روند. امشب جشن ختنه ی ادریس است و عمو جومالی از این بابت خیلی خوشحال است و حسابی به ادریس کوچک می رسد و کادوهای گران قیمت به او می دهد.

یاماچ با مشورت جومالی تصمیم می گیرد با افسون صحبت کند تا ترک کند. او پیش افسون می رود و می گوید: «من میدونم زندگیت چقدر سخت گذشته و برای تحمل اون سختیا مصرف کردی..

به خاطر دخترمون. » افسون گریه می کند و می گوید: «پس درک میکنی؟ » بعد مثل دیوانه ها فریاد می زند و می گوید: «تو هیچی نمیفهمی! » و زخم ها و کبودی های روی بدنش را نشان می دهد و می گوید: «اینا جوری دیده میشه که گذشته رو بتونه پاک کنه؟ ها؟ » یاماچ او را در آغوش می گیرد و با این که افسون مقاومت می کند او را به زور سوار ماشین می کند و همراه جومالی او را به یک انباری می برند و داخل قفسی زندانی می کنند تا بتوانند او را ترک بدهند. اما افسون بی تابی می کند و جیغ می کشد.

کاراجا پیش جلاسون می رود و برایش غذا می برد. جلاسون برای این که واکنش او را ببیند در مورد این که یاماچ برگشته می گوید.

"دختر جوان می گوید که نمی تواند بدون نسخه به او دارویی بدهد و افسون مضطرب می شود و خودش را به غش می زند"کاراجا خیلی سرد می گوید که میداند و جلاسون که دلخور شده می گوید: «میخواستم تو صورتت یه امید کوچیک ببینم! هیچی ندیدم! » کاراجا شروع به بحث با او می کند که جلاسون می گوید: «تنها چیزی که واسه تو لازمه قدرته آره؟ به عشق و دوست داشته شدن هم نیاز نداری؟ » کاراجا با قاطعیت تایید می کند و آنجا را ترک می کند.

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و چهل و سه ۳۴۳ قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و چهل و یک ۳۴۱ Next Episode - Çukur Serial Part ۳۴۳ Previous Episode - Çukur Serial Part ۳۴۱

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱