زخم کهنه فلسطینیان باید مداوا شود
با سررشته یادشده، تاریخ فرهنگی و تعاملات قوم یهود را در خاورمیانه بهویژه قلمرو ایران باستان تا امروز با دکتر محمد خواجویی مرور کردم. روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در روزنامه الاخبار لبنان که مدیر گروه مطالعات لبنان در مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه است و نیز رئیس دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در بیروت و سردبیری گروه تحقیق و تفسیر خبر این خبرگزاری از دیگر سوابق حرفهای این همکار است.
تعامل تاریخی یهود و دستاندازیهایی که در صورت نزدیکی به قدرت داشتهاند از مدیریت جنگهای داخلی در ایران تا دشمنی با پیامبر اعظم و مدیریت کشتار خاندان پاکشان در طول تاریخ و از سوی دیگر نزاعافکنی همیشگی در میان ملتها و مذاهب مانند علمکردن باب و بها در ایران و... نیز توهم پیشبرد پروژه نیل تا فرات که به افسانه شبیه است. از سوی دیگر صهیونیسمی که در دوران اخیر به این عنوان ظاهرشده دستساز صهیونیستمسیحیهای متاخر نیست، بلکه در دل یهود از دیرباز رخنهها داشته و حسابش از این قوم یکتاپرست جداست. بهویژه که با خوانشی نژادپرستانه از دین یهود و احیای خاطره قوم برگزیده خدا بهگونهای ترسناک توانسته نوعی نژادپرستی افراطی را با پشتوانه مذهبی و دینی بپرورد و نسلهای نوآمده یهود را با نگاهی خودبرتربین باربیاورد که به دیگر نژادها بهویژه اعراب به چشم حقارت و حتی غیرانسانی بنگرد.
"با سررشته یادشده، تاریخ فرهنگی و تعاملات قوم یهود را در خاورمیانه بهویژه قلمرو ایران باستان تا امروز با دکتر محمد خواجویی مرور کردم"این فرازها گنجایش آن همه بازنمایی را ندارد حتی پرسشهای طولانی را به پاس دانش و دلآگاهی خوانندگان چکیده کرده تا میانتیتر رساندم بادا که از سخنان رسا و روشنگر این تحلیلگر مسائل منطقه خاورمیانه چونان این قلم برخوردار و بهرهمند شوید. گفتنی است برای این که فهم دقیقی از رویدادهای امروز فلسطین داشتهباشیم بیهیچ گمان باید به مسأله با نگاهی تاریخی بنگریم، زیرا بدون این نگرش نمیتوانیم دلیل بسیاری از رویدادهای کنونی را دریابیم.
سخن این است
رژیمی در هفتاد و اندی سال پیش، برپایه یک طرح استعماری با حمایت غرب بهویژه انگلستان به صورت مصنوعی در منطقهای از خاورمیانه تشکیل میشود. همه کشورهای جهان معمولا در منطقه جغرافیایی خوددارای ریشه و پیشینه تاریخی هستند، اما موجودیت اسرائیل کاملا جنس متفاوتی در مقایسه با دیگر کشورها دارد و این مصنوعی بودن متمایزش میسازد. اینکه کسانی از دیگر کشورها در چارچوب یک طرح استعماری به منطقهای آورده شوند که اساسا به مردمانی دیگر تعلق دارد و ساکنان دیگری داشته بهویژه که پشت این طرح هم اقدامات امنیتی باشد یعنی با سلاح و زور این طرح به پیش برده شد. وقتی این رژیم مصنوعی شکل میگیرد، اساس نزاع را در منطقه پی میریزد و این همه درگیری در این نقطه به ریشه شکلگیری رژیمی برمیگردد که اصلا به این منطقه تعلق ندارد و نوعی زائده به شمار میرود.
حتی اگر این موضوع را نیز در نظر نگیریم و تنها قائل باشیم که کشوری بهنام اسرائیل تاسیس شده یا اگر با ادبیات سازمان ملل سخن بگوییم، باز میبینیم این رژیم از نظر سازمان ملل دارای محدوده و مرزبندی روشنی است که تا پیش از سال ۱۹۶۷ مشخص بوده؛ در واقع این سرزمین از نظر سازمان ملل به دو بخش فلسطین و اسرائیل تقسیم میشود. بنا به ادبیات این سازمان باید فلسطینیان هم کشور داشتهباشند نکته این است که رژیم موقت اسرائیل به این موضوع هیچ احترامی نمیگذارد و قواعد بینالمللی را که تاکید دارد باید کشوری بهنام فلسطین تشکیل شود عملا به حساب نمیآورد.
منطق رژیم صهیونیستی کاملا مبتنی بر زور بدون توجه به اصول و قانونهای بینالمللی است. از ۱۹۴۸ که کشوری به نام اسرائیل تشکیل شد، روزبهروز شبیه غده سرطانی میل به پیشرفت داشته و دارد، یعنی هیچ قاعدهای هم جلودار این مسأله نبوده و نیست، حتی طرح سازمان ملل را برنتابیده و بعد از ۱۹۶۷ به مناطقی در فلسطین یورش برد. جالب است حتی به مناطقی فرافلسطین دستاندازی کرد مانند سوریه که یک کشور دیگر است. اسرائیلیها که مدعیاند فلسطین به آنها تعلق دارد، اما سوریه که کشوری جداست.
"از سوی دیگر صهیونیسمی که در دوران اخیر به این عنوان ظاهرشده دستساز صهیونیستمسیحیهای متاخر نیست، بلکه در دل یهود از دیرباز رخنهها داشته و حسابش از این قوم یکتاپرست جداست"البته هنوز بخشهایی از این کشور در اشغال رژیم صهیونیستی بوده یا درباره لبنان هم چنین رفتاری داشتهاست. اسرائیل علاوهبر سرزمین فلسطین همیشه میل به توسعهطلبی داشته و هرگز در این فضا قوانین بینالمللی هم بازدارنده و کارساز نبودهاست. تنها جاهایی که رژیم غاصب بناچار عقب نشسته، در سرزمینهایی بوده که با مقاومت مردم روبهرو شده مانند لبنان که پس از ۱۸ سال اشغالگری، پس از سال ۲۰۰۰ از آن سامان پسنشست.
ستم سیستماتیک
تمامی رخدادهای کنونی معلول شرایطی است که علتالعللشان خود رزیم صهیونیستی است و بس. وقتی پروژه اشغالگری این کشور ادامه دارد و بیتوجه به نگاه سازمانهای حتی بینالمللی حقوق مردم فلسطین را پایمال میکند و اجازه تشکیل یک کشور مستقل نمیدهد که حق اولیه آن ملت است. میدانیم که سخن از چند هزار نفر نیست، بلکه سخن از میلیونها آدمی است که نیاکانشان فلسطینی بودهاند و آنجا زاده و پرورده شدهاند.
بیتوجهی اسرائیل به این مهم و جلوگیری از تشکیل فلسطین و نتیجهنگرفتن فلسطینیها از ابزار تعامل و مذاکره خواهناخواه به واکنشهای مقاومتمحور میانجامد؛ شاهدیم که عملا رژیم موقت اسرائیل پروژه مرگ تدریجی فلسطین را پی گرفته تا عملا همه این خاک را تسخیر کند و به نوعی اهالی فلسطین در این روند حل شوند، چه با مهاجرت، چه با کشتهشدن در جنگ و ... تا در نهایت آن پروژه تصرف عدوانی به انجام برسد.
وقتی افرادی از پیشبرد روندهای سیاسی و جهانی برای احقاق و بهدستآوردن حق مسلمشان ناامید شوند، طبیعی است به ابزار و ادوات جنگی و اسلحه دست ببرند، بهویژه که اسرائیل نیز انگیزهای جز مبارزه و مقاومت برای آنها نمیگذارد. از سوی دیگر بیتوجهی نهتنها رژیم صهیونیستی بلکه رسانههای فراگیر غربی به زمینه تاریخی فلسطینیهاست. آنها تنها یک فریم را بزرگنمایی میکنند و به تحریف حقایق و مسخ واقعیت میپردازند. برای مثال تاکید بر نزاع یک فلسطینی با یک یهودی مسلح و زخمیشدن آن سرباز صهیونیست یا مانند این.
"همه کشورهای جهان معمولا در منطقه جغرافیایی خوددارای ریشه و پیشینه تاریخی هستند، اما موجودیت اسرائیل کاملا جنس متفاوتی در مقایسه با دیگر کشورها دارد و این مصنوعی بودن متمایزش میسازد"دراینباره گفتنی است اولا که چنین رفتاری بهواقع یک واکنش بهشمار میآید. ثانیا اگر هم خشونتی رخ دهد، واقعا قابل مقایسه با این میزان خشونتهای سیستماتیک صهیونیستها علیه مردم فلسطین نیست. اسرائیل یک دولت است که بر مردمی ستم میکند و آنها نیز ناگزیر به مقاومت و واکنش شدهاند.
آتش داغ اشغالگری
تحولات کنونی زمینه تاریخی دارد؛ پروژه اشغالگری اسرائیل، زمینهساز این رویدادهاست و تجربه ثابت کرده اگر خیال رژیم صهیونیستی از مناطق اشغالی راحت شود، حتما موتور اشغالگریاش خاموش نخواهدماند و بیشک به توسعهطلبی خواهد پرداخت.
رژیم موقت اسرائیل که فعلا خود را به یک مناطقی محدود کرده بهخاطر ناامنیهای آنجاست، همین که خیالش آسوده شود، مانند گذشته به پیشروی در مناطق اطرافش میپردازد بهویژه که اگر در شرایطی طرف مقابلش ضعیف باشد. اگر در لبنان کنونی قدرت بازدارندهای مانند حزبا... وجود نداشت، شک نکنید توسعهطلبیاش را در آنجا همچنان ادامه میداد.
ما با یک رژیم مصنوعی روبهروییم که همچنان پروژه اشغالگریاش را دنبال میکند و در این باره هیچ کشوری حتی به نظر من ایران نیز در افق این پروژه اشغال استثنا نخواهدبود.
تعالیم یهود یا صهیونیسم
قانون اساسی ایران پیروان آیین یهود را از ادیان رسمی کشور میداند که صاحب حق و دارای نماینده در پارلمان هستند.
ما باید موضوع تعالیم یهود را حتما از پروژه صهیونیسم جدا کنیم، حتی بسیاری از یهودیان هستند که ضد صهیونیسم فعالند و باور دارند صهیونیسم پروژهای است که تنها روبنایش تعالیم یهود است، اما زیربنای آن هیچ تناسبی با روح تعالیم اساسی یهود ندارد. به باور من، اقدامات امروز رژیم غاصب اسرائیل علیه بیگناهان در سرزمین فلسطین یا دیگر جاها از این منظر نیز قابل نقد است که آیین یهود بههیچعنوان چنین تاکیدی بر کشتن دیگر انسانها ندارد. طبیعی است که اینها برای ایجاد نقطه وحدت جهت همگرایی و جمعکردن شماری مردمان مهاجر برای پرکردن این سرزمین، نیاز به آیین و مذهبی مشترک بهنام دین یهود دارند و به باور من، یافتن توجیه برای پیشبرد پروژه اشغالگری کار دشواری نیست. مثال ساده اینکه در دورهای قلمرو شاهنشاهی ایران تا مدیترانه گسترش داشت. لبنان دستکم ۲۰۰ سال بخشی از کشور ما بوده مثل مصر و یمن و ...
"وقتی این رژیم مصنوعی شکل میگیرد، اساس نزاع را در منطقه پی میریزد و این همه درگیری در این نقطه به ریشه شکلگیری رژیمی برمیگردد که اصلا به این منطقه تعلق ندارد و نوعی زائده به شمار میرود"آیا مضحک نیست که امروز در سده بیستم مدعی شویم، چون در درازنای تاریخ در فلان و بهمان مناطق حضور بلندمدتی داشتهایم اکنون باید آن کشورها را از نو اشغال کنیم تا دوباره ذیل ما باشند؟ اگر این مدل منطق قرار باشد اجرایی شود در جهان آشوب بهوجودمیآید، زیرا بسیاری از سرزمینها در دل تاریخ شاهد جابهجایی مرزهایشان بودهاند. حتی اگر این منطق را بپذیریم که یهودیان در دورانی از تاریخ در آن منطقه حضور داشتهاند، بله این را نمیتوان منکر شد، اما این که حقانیتی ایجاد نمیکند تا از جاهای دیگر آدمها را بکوچانیم و آنجا را اشغال کنیم. آن هم در سده بیستویکم! حتی اگر این منطق را هم بپذیریم پرسش پیش میآید که اگر دین یهود در اینجا حضور داشته پیروان دیگر ادیان نیز بودهاند. پیروان مسیحیت و اسلام هم مدارک تاریخی حضورشان مسجل است، یعنی حداقلش این است که رژیم صهیونیستی باید امروز به زندگی مسالمتآمیز پیروان ادیان حرمت بگذارد. آیا چنین میکند؟ کشوری تاسیس کرده که پیروان دیگر ادیان ابراهیمی با همدیگر حقوق مساوی نداشته و زیست مسالمتآمیز ندارند!
این تمامیتخواهی اشغالگران محل انتقاد است، زیرا حق هیچ ملت دیگری را نمیخواهد به رسمیت بشناسد.
صهیونیستها یک رژیم کاملا آپارتاید راه انداختهاست. این آپارتاید که سخن ما نیست، این موضوع در قطعنامههای بینالمللی هم اشاره شده که اسرائیل یک رژیم آپارتاید است و تبعیض نژادی خاصی را در مناطق فلسطین آنهم با ستیز و خشونت به اجرا گذاشته.
ایران؛ ستم ستیز
با تشکیل اسرائیل و اجرای ستم سیستماتیک علیه ملت منطقه و ادامه این پروژه، طبیعتا بسیاری از ملتها و ایران این راهبرد را برنتافتند و علیهاش موضوع گرفتند. انقلاب ۵۷ ایران باعث شد تمام گروههایی که نگاهشان حمایت از فلسطین بود به قدرت برسند، نهتنها گروههای مذهبی حتی ملیگراها و چپگراهای ایران بهدلیل رویکردهای ضداستعماریشان نوعی تقابل را با رژیم اشغالگر قدس و نوعی همدلی و همسرنوشتی و حمایت را با مردم فلسطین حس میکردند و عملا پس از انقلاب، کشور ما تبدیل به پیشقراول در راستای حمایت از حقوق مردم فلسطین شد، حتی در فضایی که بسیاری از کشورها رویکرد بهنوعی صلح و کنارآمدن با رژیم موقت اسرائیل داشتند. در این شرایط کشوری که از حمایت حقوق فلسطینیان و احترام به آنها سخن بگوید بیشک برای صهیونیستها ناگوار است و پذیرفتنی نیست وقتی ایران از مبارزات مردم فلسطین بدون پردهپوشی و آشکارا حمایت میکند و این موضوع را بارها اعلام کرده و البته همین هم باعث شده مقاومت فلسطینی در دو سه دهه اخیر بهمراتب وضعیتی بهتر از دوران گذشته داشته باشد. چنین مهمی طبیعتا با واکنش اشغالگران و نگرانیاش روبهرو میشود و تقابلش با ایران طی این مدت در این مسأله ریشه دارد.
اسرائیل، تهدید برای ایران و منطقه
گذشته از رویکرد ایران در حمایت از حقوق فلسطینیان، یکسری بحثهای راهبردی و ژئوپلیتیک نیز مطرح است، مانند اینکه رژیم موقت اسرائیل از زمان راهاندازی همواره از نداشتن یک راهبرد عمیق و پایدار گویا رنج میبرده نیز وسعت سرزمینی نچندان زیادش باعث شده این مسأله را برای خودش تهدیدی همیشگی فرض کند.
"البته هنوز بخشهایی از این کشور در اشغال رژیم صهیونیستی بوده یا درباره لبنان هم چنین رفتاری داشتهاست"به همین دلیل از هر فرصتی برای توسعه سرزمینی بهره بردهاست.
همچنین مسألهای که به راستی میتواند تهدید و تقابلی برای ما باشد، همین است که این رژیم همواره میل به توسعهطلبی داشته و تبدیل شدن به قدرت اصلی منطقه و تعیینکننده معادلات اصلی امنیتی و نظامی، این قسمت مهم از جهان وجه کوشش و رویکردش بوده و حمایت همیشگی آمریکا را نیز همیشه به همراه داشتهاست.
به نظر من از نظر راهبردی (جدا از مقوله حمایت از حقوق فلسطینیان) رژیم صهیونیستی با این رویکردها میتواند خطر ژئوپلیتیک و راهبردی برای همه کشورهای منطقه و نه فقط ایران باشد. این تهدیدآمیزی همانا ریشه در همین مسأله دارد که کشوری مصنوعی است و مرزهای مشخص تاریخی ندارد و، چون در همان هسته اصلیاش وصله شده و مصنوعی است، به خودش مجوز میدهد به هر بهانه واهی در هر جای دیگری حضور داشته باشد. به نظر من حتما پروژه مهار اسرائیل در کل به نفع کشورهای منطقه است و نباید اجازه بدهند، با خیال راحت جای پایی در دیگر جاها باز کند؛ زیرا اگر چنان شود و از نظر مسائل منطقهای آسودهخاطر باشد، قطعا به دیگر سرزمینها چشم خواهدداشت.
فتح نیل تا فرات با دیپلماسی!
اتفاقا رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر به این جمعبندی رسیده که خودش را از انزوای منطقهای بیرون ببرد و دریافته که نباید فقط یک سوژه منطقهای باشد و باید با عادیسازی روابط، به نوعی حضورش را در منطقه، مشروع کند و همواره چونان سوژهای نباشد که به عنوان وضعیت ویژه به او نگاه شود و بهتر است کشوری عادی با روابط حسنه منطقهای و جهانی به شمار بیاید. اتفاقا این پروژه با حمایت آمریکا از سالها پیش کلیدزده شده تا جهان رفته رفته شاهد احیای روابط کشورهای عربی با این رژیم موقت باشد. البته تا جاهایی این پروژه پیش رفت.
به نظر من این پروژه همچنان در دستور کار هست و اسرائیل تلاش دارد از این طریق عملا ایران را جایگزین خودش کند؛ یعنی ایران به عنوان کشوری در حاشیه مانده و منزوی در منطقه تاریخی خودش به حساب بیاید.
رژیم صهیونیستی تلاش کرده این انزوا و رویکرد پرواگرانه کشورهای عرب را که نسبت به رژیم اشغالگرش وجود دارد، تغییر دهد و جهتش را به سوی ایران متمایل کند.
منتها این پروژه عادیسازی روابط به دلایل مختلف نتوانسته کاملا موفق باشد. مهمترین دلیلش همین است که رژیم موقت اسرائیل همچنان نمیخواهد مسأله فلسطین با سازوکارهایی بینالمللی حل شود که کشورهای عربی بر آنها تاکید داشتند.
احیای فلسطین
شما نمیتوانید زخم کهنهای را که به چرک نشسته، با ظاهرسازی درمانشده نشان بدهید. نمیتوانید با چشمبستن بر واقعیتها به سمت امنیت و ثبات پایدار بروید؛ زیرا منطقهای با ملتی دیرین وجود دارد که خواهان کشوری تاریخی به نام فلسطین است. وقتی رژیم صهیونیستی به این مسأله هیچ احترامی نمینهد، به خودی خود این منطقه بحرانخیز میشود. رژیم اشغالگر میخواهد آرامش داشتهباشد، اما چون حقوق فلسطینیان را به رسمیت نمیشناسد، سر بزنگاه اتفاقی مانند هفتم اکتبر رخ میدهد.
"اسرائیل علاوهبر سرزمین فلسطین همیشه میل به توسعهطلبی داشته و هرگز در این فضا قوانین بینالمللی هم بازدارنده و کارساز نبودهاست"فلسطینیان علیه رژیم اشغالگر شورش میکنند و دست به عملیات میزنند؛ پس طبیعی است بدون حل مسأله فلسطین و احیا و اعطای حقوقشان، رسیدن این رژیم به شرایط پایدار و ثبات در منطقه ناممکن است.
صهیونیستها خواستار عادیسازی روابط هستند؛ اما به گونهای که پروژه شان را بیتوجه به حقوق فلسطینیان اجرایی کنند. اما این مسأله بدون احقاق حق فلسطینیان امکان تحقق ندارد آن زخم کهنه باید مداوا شود و حقوق فلسطینیان بایستی رعایت شود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران