معرفت را در تقابل جستجو کنید/انقلاب اسلامی و مدرنیته

معرفت را در تقابل جستجو کنید/انقلاب اسلامی و مدرنیته
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - محمود فروزبخش *: در این دوران ما با سه گزاره رو به رو هستیم:

گزاره اول: جهت ایرانیان رو به سمت مدرن شدن است

اینکه ایرانیان دوست دارند مدرن شوند مطلب تازه ای نیست. این خواسته قلبی آنان است. البته آنان از بسیاری از عوارض مدرن شدن ابراز انزجار می‌کنند اما خواست کلی آنان به سمت مدرن شدن است و پس از حرکت به سمت مدرنیته، آن عوارض هم کم و بیش به سراغشان می‌آید.

برای مثال در زمینه تکنولوژی به خصوص تکنولوژی‌های ارتباط و علی الخصوص شبکه‌های اجتماعی و امثالهم، ایرانیان کاملاً دوست دارند سررشته امور را در دست بگیرند و از تحولات و پیشرفت‌های جهانی عقب نمانند. آنان واقعاً خواهان پیشروی در این امور هستند و به طور طبیعی دچار بسیاری از آسیب‌های این حیطه می‌شوند و از عوارض آن در امان نیستند.

از طرف دیگر باید متذکر شویم که مدرن شدن یک امر جدی است و عالمی دارد که اجزای مختلف آن با روح آن عالم نسبت دارند. نمی‌توان با عوض کردن روکش و برقراری ظاهری مذهبی از این روح خلاصی یافت.

"خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - محمود فروزبخش *: در این دوران ما با سه گزاره رو به رو هستیم:گزاره اول: جهت ایرانیان رو به سمت مدرن شدن استاینکه ایرانیان دوست دارند مدرن شوند مطلب تازه ای نیست"در هر صورت ایرانیان خواهان تکنولوژی از یک سو و توسعه‌ای هستند که این تکنولوژی و به دنبال آن رفاه را به دنبال می‌آورد. طبیعی است که این رفاه، تکنولوژی و توسعه جهت گیری خاص معرفتی و ایدئولوژیک دارد.

گزاره دوم: ایرانیان تمام مدرن نیستند

وقتی می‌گوئیم جهت گیری اولیه ایرانیان رو به سمت مدرن شدن است به این معنا نیست که ایرانیان سرتاسر مدرن هستند. ایرانیان دارای هویتی اسلامی شیعی هستند که بر روی مناسبات آنان تأثیرگذار است. همین مناسبات باعث می‌شود که آن‌ها کنش‌ها و واکنش‌هایی از خود نشان دهند که در چهارچوب امر مردن قرار نمی‌گیرد. برای مثال جوانی را می‌بینیم که به خاطر خدا جان خود را به خطر می‌اندازد و طالب شهادت است.

از این دست نمونه‌ها در ایران بسیار زیاد دیده می‌شود.

هویت و سنتی که در بطن ایرانیان به صورت خودآگاه و ناخودآگاه موجود است ظواهر فراوانی دارد که تحت عنوان آداب و رسوم و روابط مختلف فرهنگی خودش را نشان می‌دهد و تمامی آن‌ها نشان می‌دهد که اگر چه جهت اصلی حرکت ایرانیان به سمت غرب است اما بخش قابل توجهی از فرهنگ امروزی برآمده از سنت دینی است.

گزاره سوم: تقابل عظیم در جریان است

درست است که ایرانیان شوق مدرن شدن دارند و در این جهت گام بر می‌دارند اما هر روزه میان هویت و اصالت آنان با این حرکت رو به مدرن تقابل و جدالی برقرار است. به عقیده نویسنده این گزاره معرفت‌زاترین گزاره موجود است. زیرا گزاره اول که می‌گوید ایرانیان به سمت غرب می‌روند تنها یک گزاره از سر واقع گرایی است و معرفت مازادی به ما اضافه نمی‌کند. آن گزاره‌ای هم که می‌گوید ما چیزهای ارزشمند در سنت و هویت خود داریم به تنهایی موجب غرور است و به خودی خود ارزشمند نیست.

گزاره‌ای که ارزشمند است و توجه به آن برای ما می‌تواند معرفت آفرین باشد همین گزاره سوم است یعنی گزاره‌ای که به تقابل دائمی و جدالی گسترده اشاره دارد. انقلاب اسلامی دقیقاً به همین معناست و ماجرای انقلاب اسلامی در عصر ما از همین جا آغاز می‌شود و این انقلاب را از یک ماجرای سیاسی در سال ۵۷ فراتر می‌برد.

انقلاب اسلامی یعنی تقابل هویت ایرانی اسلامی ما با جهت‌گیری امروزی.

"در هر صورت ایرانیان خواهان تکنولوژی از یک سو و توسعه‌ای هستند که این تکنولوژی و به دنبال آن رفاه را به دنبال می‌آورد"جهت‌گیری نامطلوبی که همه راه‌هایش به غرب ختم می‌شود و بهشت موعود را در آنجا می بیند. رهایی از مدرن طلبی و غرب دوستی چیزی نیست که با شعار رفع بشود. این مسئله‌ای دامنه دار است که در تمامی سطوح زندگی امروزی خود را بسط داده است. مدرن شدن یک خواهش سیاسی نیست و چیزی نیست که تنها در دروس دانشگاهی باشد و بیانگر تهاجم فرهنگی گسترده هم نیست بلکه نحوه‌ای از زیستن و درک تمدنی است. به خاطر همین در تمامی وجوه یافت می‌شود و خود را نشان می‌دهد و برای خلاصی از آن تنها و تنها راه آن است که تمدنی در برابر آن قرار دهیم که فعلاً چنین چیزی در دسترس نیست.

پس ما در برابرمان تمدنی شکل یافته داریم که محصول چند صد سال تکاپو است.

در این طرف ما در مرحله نظام سازی قرار داریم و می‌خواهیم از فرهنگ خود دفاع کنیم و در حال نسبت به مناسبات جهانی پویا باشیم. تمام اینها خبر از منازعه‌ای عظیم می‌دهد. رویارویی و تقابلی که هر روزه در جریان است و در صغیر و کبیر امور راه دارد.

عظمت انقلاب اسلامی از همین جاست. به خاطر همین مأموریت عظیمی که به دوش دارد. ایجاد تمدنی که پایه‌هایش از اساس با اصول و مبادی تمدن غربی متفاوت است و هم اکنون نه در اندازه‌های تمدن بلکه در حد فرهنگ ایرانی و نظام جمهوری اسلامی در صحنه حاضر هستیم و از رهگذار این تقابل میل به تمدن سازی داریم.

این تقابل عظیم سه نتیجه محتمل دارد:

۱- شکست سنت و پذیرفتن آنچه غرب می‌گوید.

"همین مناسبات باعث می‌شود که آن‌ها کنش‌ها و واکنش‌هایی از خود نشان دهند که در چهارچوب امر مردن قرار نمی‌گیرد"این شکست می‌تواند به معنای فراموش کامل انگاره‌های سنتی هویتی باشد و یا آنکه به صورت منفعل، شاهد عقب نشینی و به کرسی نشستن انگاره‌های غربی باشیم. طبیعی است ادامه چنین روند نابودی سنت را به دنبال دارد.

۲- گزاره‌های سنتی بتوانند در مسیر توسعه غربی اختلال ایجاد کنند و سرعت رشد غربی شدن را کاهش دهند و یا در بهترین حالات مقداری از عوارض مدرن شدن در جامعه ایرانی را کاهش دهند. این حالت اگر چه نشان دهنده قدرت و حیات سنت در ایران است اما در مجموع مطلوب نیست.

۳- از دل سنت راهکارهایی برآمده از هویت ظهور کنند تا بتوانند اوضاع را اصلاح کنند و در جهت تعالی و بهتر شدن کارها را به پیش ببرند. خاصیت این دسته از راهکارها این هستند که در عین حال که برآمده از هویت هستند، رنگ و بوی جدید هم دارند. در این حالت سنت ما نه تنها اعلام می‌کند که زنده و قدرتمند است بلکه اعلام می‌دارد که می‌تواند زایش داشته باشد و راهکارهای نوینی ارائه دهد.

برای مثال در دوران دفاع مقدس رزمندگان اسلام توانستند با تکیه بر هویت و سنت خود به راهکارهایی برسند که امر عظیم جنگ را حل و فصل کرد.

در سال‌های بعد نیز همین روح و اصلات توانست در صحنه‌های مختلف فرهنگی ابتکار عمل نشان دهد و نتایج فراوانی را کسب کند.

پس این سنت نمرده است. زنده و مدام در حال نبرد است و این قابلیت را دارد که در هر گزینه‌ای وجه تقابلی خود با غرب را نشان دهد. ممکن است کسی بگوید بسیاری از آنچه میان ما و غربی هاست از حیث ظاهر مشابه است. این سخن صحیح است اما باید دقت کرد که امور غربی در چهارچوب نظامند خود قرار دارند و بعضاً با طی مسیر خاص خود به سمت مقصدی در عالم مدرن می‌روند. حال آنکه در نزد ما همان فعل با ظاهری یکسان، می‌تواند در چهارچوبی دیگر تعریف شود و جهتی الهی بیابد.

انقلاب اسلامی تا زمانی زنده و پویاست که بتواند در این صحنه تقابلی پویا داشته باشد و راهکارهای نوین برخاسته از روح اسلام ارائه دهد.

"برای مثال جوانی را می‌بینیم که به خاطر خدا جان خود را به خطر می‌اندازد و طالب شهادت است"این بیان از وضعیت کنونی مطابق با واقع گرایی است زیرا با آن هم صحنه نبرد در ایران به رسمیت شناخته شده است و دشواری امر در گزاره اول (جهت مدرن مردم ایران) یادآور شد و هم قابلیت‌های سنت رسمیت یافت و در نهایت هم از هویت انتظار حرکت زایش دائمی داریم.

ما از دست رسانه، تکنولوژی، توسعه و علوم انسانی مدرن نه می‌توانیم به ناکجاآباد هجرت کنیم و نه می‌توانیم برای حذف آنان وارد جنگ شویم. جامعه ما مسیری را آمده است که این امور برای ادامه حیات آن لازم است و نمی‌توانیم این امور را برای پیشبرد اهدافمان نادیده بگیریم. این هم که رجوع به این مقولات را از باب اضطرار و اکل میت معرفی کنیم، سخنی خام است زیرا ماجرای نسبت ما با امر مدرن عمیق‌تر از این سخنان است.

چاره‌ای برای ما نیست جز همان تقابل مدام و مبارزه دائمی بر اساس اصل «قدر مقدور». یعنی باید وارد میدان کار شویم و تا آنجا که توان ما هست و خدا از ما انتظار دارد، امور را اصلاح کنیم و گام به جلو برداریم. نگاه کلی قدر مقدور به ما می‌گوید که به وسع خود یک گام رو به جلو از برای پیشرفت برداریم.

بعد از آنکه در اتمسفر کلی قدر مقدور توانستیم گام‌های قابل توجهی برداریم، سپس وقت آن می‌رسد که به دنبال یک نگاه منظومه وار باشیم.

مطابق با این نگاه، آن تقابل و رویارویی ادامه می‌یابد اما این بار با فهمی همه جانبه و سایر ارکان و اجزای فرهنگ و جامعه در موضوع درگیر می‌شوند. در واقع آن مبارزه خاص در نقطه‌ای مشخص باید نسبتش با سایر ارکان و اجزا مشخص شود تا در نهایت پیشرفت به صورت کلی رخ دهد.

در واقع با نگاه منظومه وار ما از اصلاح در سطح خرد به سطح کلان حرکت می‌کنیم. برای مثال ما نگران آن هستیم که برنامه‌ای تلویزیونی دینی و متعالی باشد و به همین دلیل بر محتوای آن می‌اندیشیم و به قدر مقدور آن را با فکر و خلاقیت ارتقا می‌دهیم. اما این اصلاح اگر چه خوب است اما کافی نیست زیرا تلویزیون آن برنامه را ساعت ۱۱ شب پخش می‌کند و گذشتن از خواب نیمه شب برای سلامتی افراد جامعه ضرر دارد. پس باید جای کلی آن برنامه در مجموعه برنامه‌های سیما مشخص شود.

"زیرا گزاره اول که می‌گوید ایرانیان به سمت غرب می‌روند تنها یک گزاره از سر واقع گرایی است و معرفت مازادی به ما اضافه نمی‌کند"بعد از آن متوجه می‌شویم که بنیان این گونه برنامه‌ها بر تبلیغات تلویزیونی استوار است و آن تبلیغات «مصرف گرایی» را به دنبال می‌آورد. حالا این مسائل را همین طور دنبال کنیم به مسائل کلان‌تری هم می رسیم که بر این مسئله جزئی‌تر تأثیر می‌گذارند. پس ماجرا ادامه دار است و مشکل را باید در منظومه‌ای فراتر دنبال کرد. این مثال کوچک از آن حیث زده شد که بفهمیم اصلاح در سطح خرد تنها فایده ندارد و باید دیدی منظومه‌ای در امور حاکم باشد تا نظام اسلامی بتواند به صورت همه جانبه به سمت تمدن سازی پیش رود.

*: نویسنده و پژوهشگر تاریخ و معاون پژوهشی خانه مشروطه اصفهان

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبرگزاری دانشجو - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
خبرگزاری دانشجو - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹