نجات ایران در گروی براندازی جمهوری اسلامی، نامه سرگشاده بهاره هدایت از زندان - Gooya News
نامه بهاره هدایت از زندان اوین درباره تعیین نسبت با مهمترین منازعه میدان براندازی و طرحی از تبار سیاسی و خطوط ایده لیبرال در ایران
میدان براندازی یکپارچه نیست
میدان براندازی یکپارچه نیست. از چپ رادیکال که برای نجات نوع بشر در خیال خام در هم کوفتن همه موجودیتهای سیاسی-سرزمینی از جمله ایران است، تا راست افراطی که برای پایداری ایران و سعادت مردمانش در ضرورت کاربست دموکراسی تردید را روا میداند، همه در این میدان حاضرند. اما ما لیبرالها کجای میدان براندازی ایستادهایم؟ مایی که به آزادی (liberty) تحت آموزههای لیبرال عمیقا باور داریم، و همزمان به ایران و تمامیتش مومنیم، انقلاب ۵۷ را سیاهترین سیاهی تاریخ معاصر این سرزمین میشماریم، و نجات ایران و ساکنانش ما را به ضرورت براندازی جمهوری اسلامی و نفی سازوکارهای فاسد و خدعهآمیز آن (از قبیل جعل پدیده انتخابات) متقاعد کرده است.
اینکه میدان براندازی یکپارچه نیست، به این معناست که در طول ۴۵ سال گذشته -شامل ۹۸ تا کنون- اپوزیسیون جمهوری اسلامی نتوانسته کل واحدی را سامان دهد. و به گمان من، با توجه به تنوع و تفرقهای موجود، سامانیابیِ یک کل یکپارچه چندان شدنی هم نیست. و چه بسا که اگر شدنی هم میبود، چندان مطلوب نبود.
"نامه بهاره هدایت از زندان اوین درباره تعیین نسبت با مهمترین منازعه میدان براندازی و طرحی از تبار سیاسی و خطوط ایده لیبرال در ایرانمیدان براندازی یکپارچه نیستمیدان براندازی یکپارچه نیست"چرا که کل واحد متضمن ادغام همه نیروها در درون هم است و بنابراین امکان بهرهمندی جامعه از نگرشهای متنوع را در درون کلبودگی خود منحل میکند. و چنین ادغامی با ایده لیبرال که خود را ملزم به محافظت و به رسمیت شناسی تنوع و تکثر در حیات سیاسی میداند، سازگار نیست.
ایده لیبرال نمایندگی سیاسی روشنی در اپوزیسیون ندارد
اما کماکان میتوان به «زنجیره اپوزیسیونی» فکر کرد. زنجیرهای از جریانهای برانداز که گرچه تبار و تاریخ فکریشان متفاوت است و در صورتبندی اکنون ایران و سیاستگذاری برای آینده به درجات مختلف از هم فاصله میگیرند، اما در ضرورت براندازی جمهوری اسلامی، محافظت از ایران، و پذیرش سازوکار دموکراسی برای حل اختلاف در واقع با هم همداستانند. از این «زنجیره اپوزیسیونی» منطقا دو سویۀ افراطی (چپ افراطی و راست افراطی) بیرون خواهند ماند. اما میتوان به نقاط همپوشان حلقههای باقیمانده که بخش اعظم اپوزیسیون را تشکیل میدهند و نائل به حمایت اکثریت معترضیناند، امیدوار بود.
اما در همین سطح هم (یعنی در سطح «زنجیره اپوزیسیونی») آنچه که کماکان نمایندگی سیاسی روشنی ندارد، ایدۀ لیبرال است.
به عبارتی ایده لیبرال تعین سیاسی مستقلی در میدان براندازی پیدا نکرده است به نحوی که هوادارانش بتوانند با سایر گروههای همجوار درون این میدان ائتلاف کنند، اما در آنها ادغام نشوند. و این متن در همین راستاست - میدانم دوستان لیبرالم و آموزگاران بزرگواری سالهاست اینجا و آنجا، درون این اردوگاه یا آن یکی، تلاش کردهاند خطوط این ایده را روشن و از فضیلتهایش دفاع کنند. من هم به عنوان عضوی کوچک از این خانواده میخواهم سهمم را برای تعین سیاسی ایده لیبرال ادا کنم. ما لیبرالها همواره درون سایر جریانها ادغام شده و با آنها دچار فراز و فرود شدهایم. و این ادغامها و شکستهایی که درپیاش آمده هم تبار سیاسی و هم خطوط ایده لیبرال را مخدوش کرده است.
"و به گمان من، با توجه به تنوع و تفرقهای موجود، سامانیابیِ یک کل یکپارچه چندان شدنی هم نیست"این در حالیست که بدنه اجتماعیِ هوادار این ایده در طول سه دهه گذشته هر دم وسیعتر شده است و ادراک عمومی ایرانیان از وضعیت مبتلابه بیشترین همپوشانی را با ایده لیبرال دارد. به گمانم وقت آن است که ما لیبرالها روی پای خودمان بایستیم، و هرچه رساتر از تبارمان، از ایرانمان، و از آزادیای که درون ایدۀ لیبرال صورت میبندد، دفاع کنیم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران